ضامن توسعه
آیا روابط ایران و غرب بهبود پیدا میکند؟
«ما اهالی ایران چه تقصیر کرده و چه گناهی مرتکب شدیم که باید مبتلای هزاران دردهای بیدرمان از خارج و داخل گردیم. احدی نیست که به خیال ترقی این ملت نجیب و اصیل و ضعیف افتد.» این جملات ناظمالاسلام کرمانی در مورد سیاست خارجی، به شکلی تداعیکننده شرایط فعلی است؛ انگار او در زمانه ما زیست میکند. متاسفانه با گذشت بیش از 150 سال از صحبتهای ناظمالاسلام کرمانی، مردم ایران نهتنها با ترقی و پیشرفت فاصله زیادی دارند، بلکه سایه جنگ سیاسی و اقتصادی نیز بر کشور مستولی شده است.
همین چند وقت پیش بود که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، ضمن امضای یادداشت «فشار حداکثری» به روزنامه نیویورکپست گفت مایل است با ایران به توافق برسد و «اگر توافق بکنیم، اسرائیل آنها را بمباران نمیکند». این اقدام ترامپ در شرایطی انجام شد که او همزمان از تمایل خود برای برقراری مذاکرات مستقیم با تهران صحبت میکرد. این تناقض ظاهری در مواضع ترامپ، سوالهای زیادی را درباره اهداف واقعی واشنگتن، احتمال وقوع حمله نظامی و پیامدهای آن به وجود آورده است. رویکرد دوگانه او از سوی بسیاری از تحلیلگران سیاسی بهعنوان «دیپلماسی قهری» تفسیر شده است؛ استراتژی که هدف آن وادار کردن تهران به پذیرش خواستههای واشنگتن از طریق ترکیب تحریمهای شدید و ارائه فرصتهای مذاکره است. ترامپ در مصاحبههای خود تاکید کرد: «ما حق داریم فروش نفت ایران را مسدود کنیم، اما ترجیح میدهم به توافقی دست یابیم.» البته ترامپ در دور اول ریاستجمهوری خود نیز فشار حداکثری بر ایران را افزایش داد و بهطور مشخص، صادرات نفت ایران را تا جایی که میتوانست محدود کرد. ما کمترین میزان درآمدهای ارزی حاصل از صادرات نفت در 50 سال گذشته را در سال 1399 تجربه کردیم و به صادرات 300 تا 500 هزار بشکه نفت رسیدیم.
علاوه بر این، خطر فعال شدن مکانیسم ماشه نیز همچنان پابرجاست. کمتر از یک سال دیگر به انقضای قطعنامه 2231 شورای امنیت باقی مانده است؛ قطعنامهای که بر اساس مفاد آن، با پایانش در اکتبر 2025 (مهر 1404) محدودیتهای هستهای علیه ایران برداشته خواهد شد؛ البته مشروط به آنکه مکانیسم ماشه در این فاصله چندماهه فعال نشود. در این صورت برنامه هستهای ایران از دستور کار شورای امنیت سازمان ملل خارج شده و محدودیتهای اعمالشده بر آن نیز خودبهخود لغو خواهند شد. به گزارش ایرنا در آذرماه سال جاری بود که سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس در جریان برگزاری نشست دورهای ششماهه شورای امنیت درباره قطعنامه ۲۲۳۱، بار دیگر نسبت به فعالسازی سازوکار «اسنپ بک» موسوم به مکانیسم ماشه به ایران هشدار دادند. در بیانیه اعضای اروپایی برجام آمده بود: «ما آمادگی داریم که در صورت لزوم از تمامی ابزارهای دیپلماتیک شامل اسنپ بک برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی استفاده کنیم.» پیش از این نیز در تیرماه سال جاری تروئیکای اروپایی پس از نشست شورای امنیت درباره قطعنامه ۲۲۳۱ خواستار بازگشت تهران به تعهدات برجامی شده و تهدید کردند در صورت لزوم اسنپ بک را پیش از اکتبر ۲۰۲۵ فعال میکنند. اخیراً نیز آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارشی مدعی شد که ایران تولید اورانیوم نزدیک به درجه تسلیحاتی را تسریع کرده است. گزارش جدید آژانس بینالمللی انرژی اتمی ادعا کرده که جمهوری اسلامی ایران با افزایش تنشها بین تهران و واشنگتن پس از انتخاب دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، تولید اورانیوم نزدیک به درجه تسلیحات خود را تسریع کرده است. به گزارش دنیای اقتصاد در گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی آمده است که ایران تا 8 فوریه 8 /274 کیلوگرم اورانیوم غنیشده تا 60 درصد دارد. این گزارش حاکی از افزایش 5 /92کیلوگرمی این ذخایر نسبت به آخرین گزارش آژانس در نوامبر است. گزارش ماه نوامبر 2024 این ذخایر را 3 /182 کیلوگرم و در ماه آگوست 7 /164 کیلوگرم اعلام کرده بود. در این گزارش محرمانه ادعا شده، «افزایش قابل توجه تولید و انباشت اورانیوم با غنای بالا از سوی ایران، بهعنوان تنها کشور غیرهستهای که چنین مواد هستهای تولید میکند، یک نگرانی جدی است». طبق گزارش آژانس، تقریباً ۴۲ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصد غنیشده از نظر تئوری -در صورتی که تا ۹۰ درصد غنیسازی شود- برای تولید یک بمب اتمی کافی است. آژانس بینالمللی انرژی اتمی همچنین در گزارش فصلی خود تخمین زد که تا ۸ فوریه، ذخایر کلی اورانیوم غنیشده ایران به 4 /8294 کیلوگرم رسیده است که نشاندهنده افزایش ۱۶۹۰کیلوگرمی این ذخایر در مقایسه با آخرین گزارش آژانس در ماه نوامبر است. این گزارش میتواند اروپاییها را بیش از پیش به سمت فعال کردن مکانیسم ماشه سوق دهد. در این گزارش تلاش میکنیم ضمن بررسی و تحلیل روابط ایران با غرب (آمریکا و اروپا) به این پرسشهای اساسی پاسخ دهیم که هدف ترامپ از امضای یادداشت فشار حداکثری چه بود؟ چرا ترامپ در عین تمایل به توافق در حال تهدید ایران است؟ ایران چطور میتواند ابتکار عمل را در مقابل ترامپ در دست بگیرد تا تهدیدهای او را کاهش دهد؟ مدتی است که گفتوگو بین ایران و کشورهای اروپایی آغاز شده است. آیا این گفتوگوها میتواند روابط ایران و اروپا را بهبود ببخشد و مانع فعال شدن مکانیسم ماشه شود؟ با توجه به اینکه روابط آمریکا و اروپا به خاطر قضیه اوکراین شکرآب است، آیا بهبود روابط ایران و اروپا میتواند کمکی به برنامه هستهای ایران کند؟ و درنهایت اینکه آیا در سال آینده روابط ایران و غرب بهبود پیدا میکند؟
ایران و آمریکا
دونالد ترامپ در گفتار، علاقه به رابطه با ایران دارد، اما در رفتار خلاف آن عمل میکند. او بعد از ورود به کاخ سفید یادداشتی را با هدف بازگرداندن سیاست موسوم به «فشار حداکثری» علیه جمهوری اسلامی ایران امضا کرد. این در حالی است که ترامپ در سخنرانیهایش بارها بر اهمیت مذاکره با ایران تاکید کرده بود، اما برخلاف این اظهارات، نخستین گامهای تشدید تحریمهای ایران را برداشت. پیش از این، فضای مساعدی برای دیپلماسی به وجود آمده بود و سیگنالهای خوبی از طرفین شنیده میشد، اما با اقدامات عجیب دولت آمریکا، یکباره ورق برگشت و مقامات ایرانی بلافاصله علیه مواضع دوگانه مقامات آمریکایی موضع گرفتند. در همین رابطه سوالی که مطرح میشود این است که هدف ترامپ از امضای یادداشت فشار حداکثری چه بود؟ و چرا ترامپ در عین تمایل به توافق در حال تهدید ایران است؟ ایران چطور میتواند ابتکار عمل را در مقابل ترامپ در دست بگیرد تا تهدیدات او را کاهش دهد؟
در همین رابطه فریدون مجلسی، دیپلمات و تحلیلگر روابط بینالملل، معتقد است که از نظر آمریکاییها از جمله ترامپ و تیم او، ایران به دلیل نقض تعهدات بینالمللی درباره قرارداد NPT (منع گسترش سلاحهای اتمی) همراه با تهدید به نابودی اسرائیل و سیاستهای به ادعای آنها تهاجمی در منطقه متهم به تلاش مخفیانه برای تولید سلاح هستهای و به مخاطره انداختن صلح و امنیت بینالمللی است. از نظر آنها به خاطر چنین اقداماتی بود که ایران ذیل بند هفتم منشور ملل متحد قرار گرفت که براساس آن شش قطعنامه علیه ایران به تصویب رسید. طبق این قطعنامهها شدیدترین تحریمها علیه ایران وضع شد. از ممنوعیت فروش نفت و تجارت خارجی تا بیمه و بانک و سرمایهگذاری و حملونقل و... تا حدی که به همه کشورهای جهان اجازه میداد در هر دریایی کشتی با کالایی از ایران یا به مقصد ایران دیدند، آن را توقیف کنند. با همه اینها مذاکرات بینالمللی با پنج عضو دائمی شورای امنیت به علاوه آلمان آغاز شد. مذاکرات طولانی به قبول شرایط محدودکننده فعالیتهای هستهای ایران در قالب قرارداد برنامهای جامع مشهور به برجام منجر شد. در قالب این قرارداد دستیابی ایران به منابع مالی مسدودشده و همچنین تحریمهای تجاری و بانکی به شرط رعایت تعهدات ایران «تعلیق» و معاملات بینالمللی آغاز شد. اما با روی کار آمدن ترامپ ورق بهطور کامل برگشت. او در 18 اردیبهشت ۱۳۹۷ تصمیم گرفت بهصورت یکجانبه از توافق هستهای سال ۲۰۱۵ این کشور با ایران و پنج کشور دیگر خارج شود. رئیسجمهور آمریکا در جریان سخنرانی ۱۱دقیقهای خود، اعلام کرد که کشورش از برجام خارج شده و تحریمهایی را که در چهارچوب این توافق لغو شده بودند بار دیگر علیه تهران به اجرا میگذارد. ترامپ در این سخنرانی گفت: «برای من واضح است که ما نمیتوانیم از ساخت بمب هستهای ایران تحت ساختار فاسد و پوسیده توافق فعلی جلوگیری کنیم.» رئیسجمهور آمریکا در این سخنرانی تاکید کرد که «رهبران ایران مسلماً خواهند گفت که توافق جدیدی را قبول نخواهند کرد، اما واقعیت این است که آنها دنبال این خواهند بود تا توافق جدیدی را به سرانجام برسانند و اگر آنها آماده این کار باشند، من نیز استقبال خواهم کرد». در بیش از دو سال ریاستجمهوری ترامپ پس از خروج از برجام، وی تلاش کرد تا با زیر فشار قرار دادن ایران، تهران را به پای میز مذاکره کشانده و توافق جدیدی را به امضا برساند که احتمالاً تنها دلیلش این بود که امضای او را پای خود داشته باشد، اما ایران معتقد بود در مورد موضوعاتی که در قبال آنها توافق شده دیگر پای میز نخواهد نشست. ترامپ همچنین تلاش کرد تا همپیمانان واشنگتن را نیز در این سیاست «فشار حداکثری» با خود همراه کرده و در چهارچوب سازوکارهایی همچون شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه تهران اجماع ایجاد کند.
در این دوره نیز ترامپ در کارزار انتخاباتیاش بارها به صورت متناوب به این موضوع اشاره کرده بود که جو بایدن با عدم اجرای صحیح تحریمهای آمریکا علیه ایران، دست آمریکا را برای مذاکره با ایران بسته است. در همین راستا کاملاً قابل پیشبینی بود که ترامپ از همان ابتدا فشار حداکثری را علیه ایران فعال کند. اما باید در نظر داشت که هدف ترامپ از احیای کمپین فشار حداکثری متفاوت از دولتش است. آنطور که پیداست ترامپ تمایل چندانی برای این کار ندارد و بیشتر به دنبال این است که از طریق احیای تحریمها یا فشار احیای تحریمها به یک توافق با ایران دست پیدا کند، اما دولت ایشان و افراد تندرویی که در کاخ سفید، وزارت خارجه و دیگر ارگانها هستند فشار را ابزاری برای تسلیم ایران به خواستهای آمریکا میدانند.
اما در مورد اینکه چرا ترامپ در عین تمایل به توافق در حال تهدید ایران است؟، سابقه تهدید به تشدید تحریم و حتی جنگ همراه با ترغیب جمهوری اسلامی به توافق در قالب رعایت ۱۲ شرط برای برداشتن تحریمها به دور اول ریاستجمهوری ترامپ بازمیگردد. با توجه به روابط حمایتی ویژه ترامپ و خانوادهاش با اسرائیل شرایط اعلامشده او شامل رفع تهدیدها و اقدامات مستقیم یا نیابتی جمهوری اسلامی نسبت به اسرائیل و همچنین «عادی شدن در روابط بینالمللی» بهطور کلی بوده است. این را هم اضافه کنم که سیاست ترامپ ممکن است تندتر و ناشکیباتر از دیگر سیاستمردان آمریکا باشد، اما از سیاست کلی و ساختاری آن کشور جدا نیست. آمریکا در طول تاریخ خود هیچ خصومت و اختلاف خاصی با ایران نداشته است. تنها مسئله میان دو کشور اعلان جنگ آشتیناپذیر جمهوری اسلامی به آمریکا به دلیل تدارک صلح کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل بود که خوشایند احساس اخوت اسلامی دیدگاه ارزشی جمهوری اسلامی ایران نسبت به حقوق مردم فلسطین بوده است. در شعار «مرگ بر سه مفسدین / کارتر و سادات و بگین» ارتباطی با ایران ملاحظه نمیشود. در واقع آمریکا خواهان آن نیست که تدارک انرژی در انحصار اعراب باشد و مایل است از منافع بازار بالقوه ثروتمند ایران نیز بهرهمند باشد، اما برای حمایت از موجودیت اسرائیل اولویت قائل است و خواهان رفع تهدید ایران در مقابل رفع تحریم خود و مشتاق برقراری روابطی تعادلبخش با اعراب در منطقه است.
اینکه ایران چطور میتواند ابتکار عمل را در مقابل ترامپ در دست بگیرد تا تهدیدهای او را کاهش دهد؟، باید گفت که اکنون با تغییر شرایط میدانی و ضعف محور مقاومت بعد از ترور رهبران حماس در غزه و حزبالله در لبنان از سوی اسرائیل، فروپاشی رژیم بشار اسد در سوریه و روی آوردن تدریجی عراق به سیاست توسعه اقتصادی به اعتبار صدور روزانه پنج میلیون بشکه نفت، آن فرصت و امکاناتی که پیش از حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۴ حماس به اسرائیل وجود داشت، از میان رفته و بحران بزرگ ناشی از تداوم جنگهای فرسایشی همراه با تورم و مشکلات داخلی ایران در تامین آب و برق مصرفی صنایع و شهرها و حتی تامین مایحتاج روزانه غذایی مردم با خطر مواجه است. تداوم شرایط التهاب و نگرانی پایانناپذیر موجب خستگی و ناامیدی نسل جوان مترصد مهاجرت شده است، در شرایطی که احساس میشود تحمیل خارجی شرایط جنگی فرسایشی نیز ادامه دارد، امکان ابتکار عمل چندانی در مقابل تهدیدهای ترامپ به نظر نمیرسد. بهویژه اینکه باب مذاکره و تماس از سوی مقامات جمهوری اسلامی مسدود شده است. تنها ابتکار عمل گشودن باب ارتباطی مستقیم و رودررو و اطمینان بخشیدن به این است که ایران تهدید و خطری نظامی برای هیچ کشوری در منطقه و جهان نخواهد بود. ایران میتواند با جلب اطمینان آمریکا به مسالمتآمیز بودن سیاست بینالمللی در قالب یک کشور عادی و متعارف از نیاز آمریکا برای برقراری رابطه مسالمتآمیز به جای تهدید بهرهمند شود. فراموش نشود که مهاجران ایرانیتبار اکنون میان شش تا هشت میلیون نفر تخمین زده میشوند که معادل دو درصد جمعیت آمریکا با سهم آموزشی و درآمدی بیش از معدل آن کشور است. ارتباط با آمریکا میتواند ایران را از منافع تجاری با آنان که تولید ناخالصشان در سال با کل ایران قابل مقایسه است بهرهمند سازد.
ایران و اروپا
اخیراً عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان گفت: «ما دور جدیدی از مذاکرات را با سه کشور اروپایی در ژنو انجام دادیم. این مذاکرات در مورد مسائل هستهای و برخی موضوعات دیگر بود. مذاکرات با اروپا ادامه خواهد یافت و مسلماً فرازونشیبهای خاص خود را دارد. طی این مذاکرات، سوالات و نکات متعددی وجود دارد که نیاز به پاسخ دارند.» به گزاش تجارت فردا این نشستها از ماه سپتامبر 2024 با هدف توافق بر سر سازوکاری برای ازسرگیری مذاکره درباره برنامه هستهای ایران و احیای برجام و لغو تحریمهای اقتصادی ایران آغاز شده است. ایران و اروپا در شرایطی روند مذاکرات دوجانبه را آغاز کردهاند که میدانند هر نتیجهای در این مذاکرات به دست آید، برای طرف آمریکایی الزامآور نخواهد بود و دولت دونالد ترامپ بدون توجه به اروپا یا حتی چین و روسیه در مسیر خود پیش خواهد رفت. با وجود این، برخی از تحلیلگران بر این باورند که گفتوگو با اروپا میتواند موثر واقع شود و به پیشبرد مذاکرات هستهای کمک کند. این افراد معتقدند که تیم آقای پزشکیان کاملاً به خطرات ناشی از تحریمهای بینالمللی و تحریمهای شورای امنیت آگاه است. برای مثال آقای دکتر ظریف چندینبار اخطار دادند که قطعنامههای شورای امنیت، بهویژه قطعنامه 1929 بار قانونی سنگینی برای ایران دارد و ایران باید به هر نحوی که امکان دارد از بازگشت این قطعنامهها جلوگیری کند. در حال حاضر ایران میتواند از طریق مذاکره با سه کشور اروپایی و افزایش همکاری با آژانس مانع بازگشت قطعنامههای شورای امنیت شود. یعنی اگر ایران بتواند تعاملات خود را با آژانس افزایش دهد احتمال بازگشت این قطعنامهها تا قبل از اکتبر کاهش پیدا میکند. در همین راستا مهم است که ایران ظرف 9 ماه آینده هر کاری که لازم است انجام دهد تا این اتفاق نیفتد. علاوه بر این، در نظر داشته باشید که ایران با آمریکا روابط دیپلماتیک ندارد، به همین خاطر مذاکره با کشورهای اروپایی باعث میشود که تنشهای ایران و آمریکا تا حدی مدیریت شود. تیم آقای پزشکیان یعنی آقای ظریف، آقای عراقچی و آقای تختروانچی کاملاً به این موضوع واقف هستند، به همین خاطر ضمن مذاکره با اروپا تلاش میکنند از افزایش تنش با آمریکا جلوگیری کنند و همچنین مانع بازگشت تحریمهای شورای امنیت شوند. البته درست است که ایران در حال حاضر هم تحریم است، اما تحریمهای فعلی تحریمهای یکجانبه آمریکا هستند و مشروعیت بینالمللی ندارند و همچنین لازمالاجرا نیستند و آمریکا از قدرت اقتصادی خود برای اعمال این تحریمها استفاده میکند؛ اما تحریمهای سازمان ملل نهتنها مشروعیت بینالمللی دارند، بلکه برای همه کشورها لازمالاجرا هستند.
اما فریدون مجلسی معتقد است که موضوع گفتوگوهای اخیر جمهوری اسلامی ایران با اروپا بیشتر برای آزاد کردن شهروندان اروپایی یا ایرانیان دوتابعیتی به اتهام جاسوسی است که به اعتبار ایران آسیب بسیار رسانده است. تاکنون سیاست اروپا درباره رفع تهدید جمهوری اسلامی نسبت به اسرائیل و توقع عادیسازی سیاست خارجی ایران در رعایت اصول قوانین و قواعد بینالمللی و منشور ملل متحد با آمریکا همسو بوده است و از تحریمهای یکجانبه آمریکا پیروی کردهاند. بنابراین گمان نمیکنم که این مذاکرات کمک خاصی به ایران کند. این را هم در نظر بگیرید که روابط ایران با اروپا در طی این سالها همواره شاهد نوسانی از تنشزدایی به تقابل و برعکس بوده است. به عبارت دیگر این یک وضعیت مسبوق به سابقه در تاریخ روابط خارجی جمهوری اسلامی با کشورهای اروپایی است. اما آنچه وضعیت فعلی را قدری متفاوت از تنشهای پیش کرده است، شرایط خاص بینالمللی جمهوری اسلامی ایران است. پرونده هستهای ایران در آستانه امنیتی شدن و ارجاع به شورای امنیت قرار دارد. علاوه بر این، موضع میانه اروپا در پی شکست دور پیشین مذاکرات هستهای (در دوران ریاستجمهوری آقای رئیسی) تضعیف شد و طبیعتاً خروج از بنبست، با تداوم مواضع قبلی بسیار دشوار است. در آن زمان اروپاییها به این نتیجه رسیدند که ایران نهتنها به دنبال توافق هستهای نیست، بلکه به دنبال خرید وقت است. حداقل نتیجهگیری آنها این بوده است.
علاوه بر این، اروپاییها هنوز نزدیکی ایران به روسیه در جنگ اوکراین را فراموش نکردهاند. مسئله جنگ اوکراین برای اروپاییها از اهمیت بالایی برخوردار بوده و هست. در حال حاضر هم که مذاکرات صلح بین روسیه و اوکراین با حمایت آمریکا در حال انجام است اروپاییها ناچار هستند هرگونه توافقی را که با دخالت آمریکا میان روسیه و اوکراین حاصل میشود بپذیرند و خود را از زیر بار هزینههای سنگین اقتصادی و نظامی و حتی اجتماعی ناشی از سیل پناهندگان برهانند و با قدرت اصلی یعنی روسیه کنار بیایند و از بازار بزرگ و منابع عظیم آن بهرهمند شود. اما در این میان همه چیز به ضرر ایران تمام شد، چراکه مطرح شدن ادعای موضوع همکاری ایران و روسیه آن هم در بحبوحه حمله نظامی روسیه به اوکراین، فرصت ورود ایران به بازارهای اروپایی را سوزاند. علاوه بر این، به نظر نمیرسد که روسیه با آن تکنولوژی گسترده و موشکهای بالستیک به دنبال خرید سلاح از ایران باشد. اگر هیچ کجای دنیا هم مزه موشکهای بالستیک روسیه را نچشیده باشد ما چشیدهایم. در جنگ ایران و عراق بود که صدها موشک روسی از عراق به سمت ایران شلیک شد و در واقع عراق با موشکهای روسی به کشتار ایرانیان مشغول بود. بنابراین اگر هم روسیه پهپادی را از ایران خریده باشد به این خاطر بوده که ایران را بهعنوان متحد خود وارد جنگ کند و مانع از تفاهم و تعامل ایران با جهان غرب شود. این در حالی است که در شرایط فعلی هم اختلاف منافع جدی در موضوعات مختلفی از جمله مسئله قفقاز، میان ایران و روسیه وجود دارد.
اما در رابطه با اینکه ایران چطور میتواند روابطش را با اروپا بهبود ببخشد باید عرض کنم که ایران بازار سنتی اروپا بوده است و بخشی از زیانهای ناشی از تحریم بازرگانی و بانکی ایران به اروپا وارد شده است، چراکه اروپا بازار سنتی خود را از دست داده است. خاورمیانه نزدیکترین و ثروتمندترین بازار سنتی اروپاست و در جهانی که رقابت بازرگانی هر روز بیشتر میشود اروپا به حفظ این بازار و منابع آن از جمله ایران نیازمند است، همچنان که ایران به سرمایهگذاری و تکنولوژی پیشرفته اروپا برای جبران بازماندگیهای صنعتی و توسعه خود نیاز دارد. جمهوری اسلامی و هر کشور دیگری نمیتواند از جهان توقع داشته باشد که خود را با تمایلات و آرمانهای ویژهاش تطبیق دهد و برای خروج از انزوا ناچار است خود را با معیارهای بینالمللی تطبیق دهد.
راهکار سیاستگذاران
فریدون مجلسی معتقد است که راهکار در اختیار سیاستگذاران است، در واقع این ساختار سیاسی است که این وضعیت را به وجود آورده است. اگر مسئولان بخواهند رفتارشان را تغییر دهند و با توجه به شیوه روزآمد جهانی فعالیت کنند و به سمت توسعه اقتصادی گام بردارند، تنها راهش تعامل با جهان است. کشوری که به دنبال خودکفایی است نمیتواند درهایش را به روی سرمایه خارجی باز کند، اگر هم باز کند سرمایهدار تمایلی به ورود به ایران ندارد. در واقع ایران کشوری جذاب برای سرمایهگذاری نیست؛ کشوری است که هم سرمایهدار خارجی و هم سرمایهدار داخلی را فراری میدهد. متاسفانه سیاستی که در پیش گرفته شده است نه با فضای داخلی جامعه سازگاری دارد، نه با دنیای امروزی. تا زمانی که سیاست انزواطلبی ادامه پیدا کند شرایط به همین منوال است.
سیاستگذاران ما باید در نظر داشته باشند که به هر حال بخش مهمی از تکنولوژیها، سرمایهها و تجربیات در اختیار کشورهای پیشرفته است، که تنها با تعامل سازنده میتوان آنها را جذب و در راستای منافع و قدرت ملی از آنها استفاده کرد. در این راستا انزوای بینالمللی بیشترین خسارت را به ایران وارد کرده است. تعامل با جهان میتوانست ایران را به یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی در منطقه تبدیل کند. انزوای بینالمللی به انزوای تجاری ایران هم منجر شده است. پیوستن به FATF لازمه خروج از انزوای تجاری است. عدم تصویب FATF و قرار گرفتن ایران در فهرست سیاه پولشویی باعث به حداقل رسیدن دادوستد مالی و بانکی حتی با کشورهای دوست مانند چین و روسیه شده است. به عبارت دیگر، نپذیرفتن FATF یعنی خودتحریمی؛ ایران با تصویب لایحه CFT و پیوستن به FATF مطابقتپذیری خود را با قوانین و نرمهای بینالمللی اعلام میکند و بزرگترین بهانه نظام بانکی بینالمللی برای همکاری نکردن با ایران را از بین میبرد. بنابراین پذیرفتن FATF به لحاظ توسعه اقتصادی امری لازم و حتمی است؛ و نپذیرفتن آن عواقبی به همراه خواهد داشت که بعضاً جبرانناپذیر بوده و باید تمهیدات اساسی برای آن اندیشیده شود.
علاوه بر این، جمهوری اسلامی ایران باید اقدامات برونمرزی و کمک به کشورهای تحت ستم را بر عهده خود این کشورها و ملتهای تحت ستم که به آنها اجحاف شده بگذارد. زمانی که عراق به ایران حمله کرد این خود ایرانیها بودند که از مرزهای کشور دفاع کردند و در واقع خودشان بدون کمک هیچ کشوری مشکلات خودشان را حل کردند. به یاد داشته باشیم که هنوز تکلیف برنامه هستهای مشخص نیست، شورای حکام میتواند علیه ایران قطعنامه صادر کند و زمانی هم تا فعال شدن مکانیسم ماشه باقی نمانده است. در همین راستا هرگونه دخالت ایران در منطقه میتواند شرایط را برای کشور دشوار کند. اگر در این میان درگیریها بین ایران و اسرائیل هم افزایش پیدا کند آمریکا هم کنار نمینشیند و وارد بازی خواهد شد. این را هم در نظر داشته باشید که جهان عرب ماهرانه قضیه اعراب و اسرائیل را به قضیه ایران و اسرائیل تبدیل کرد. به عبارت دیگر، اعراب از مسئلهای که به آنها مرتبط بود کنار کشیدند و این بار را بر روی دوش ایران گذاشتند. در واقع اعراب هزینههای فرسایشی را که مانع از توسعه آنها شده بود، کنار گذاشته و صرف توسعه اجتماعی و پیشرفت خودشان کردند. بخشی از توسعه امارات و قطر ناشی از حضور کامل این کشورها در عرصه بینالمللی (سیستم بانکی بینالمللی) است. این کشورها ثروت نفتی خودشان را به سرمایه تبدیل کردند و به همین خاطر توانستند به توسعه عظیم در سطح اقتصادی، صنعتی، علمی، معماری، هنری و نمایشی دست پیدا کنند. در همین راستا من نگران این هستم که این تعصب و غیرتمداری تسلیمناپذیر بر سر مسائل منطقهای به ضرر ایران تمام شود و در نهایت مجبور شود در ضعیفترین شرایط تن به توافق دهد. بنابراین بهتر است که ایران در شرایط فعلی با گرفتن امتیازهایی وضعیت را به شکل دیگری رقم بزند، چراکه زمان به ضرر ایران است و ممکن است دیگر چنین شرایطی مهیا نباشد. در نهایت امیدوار هستم مسئولانی که تصمیمگیرنده مسائل هستند، به یاد داشته باشند که در این کشتی که آنها ناخدای آن هستند، مردمان دیگری هم حضور دارند که تفکراتشان منطبق با تفکرات روزمره جهانی است و نیازشان به زندگی، آرامش، شادی و رفاه خیلی بیشتر از آن چیزی است که ناوبران تصور میکنند.