شناسه خبر : 48952 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

شوک ترامپ

ترامپ چگونه به اقتصاد ایران ضربه می‌زند؟

 

زهرا اکبری / نویسنده نشریه 

16وزیر خزانه‌داری آمریکا اعلام کرده که هدف کارزار «فشار حداکثری» دولت دونالد ترامپ آن است که صادرات نفت ایران به ۱۰ درصد سطح کنونی برسد. «اسکات بسنت» به شبکه «فاکس بیزنس» گفته: «ایران هم‌اکنون 5 /1 تا 6 /1 میلیون بشکه صادرات روزانه نفت دارد و در نظر داریم آن را به ۱۰۰ هزار بشکه برسانیم.» مجوز صادرات 100 هزار بشکه، بسیار سخت‌تر از میزان محدودیت‌هایی است که در دور اول ریاست‌جمهوری ترامپ اعمال شد. با همه اینها، آمارهای شرکت اطلاعات کالا (کپلر) نشان می‌دهد حجم تحویل نفت ایران به چین در ماه ژانویه امسال، اولین ماه بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، به ۸۴۷ هزار بشکه سقوط کرده که کمتر از نصف ماه نوامبر، قبل از پیروزی او در رقابت‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری است.

دونالد ترامپ در دور اول ریاست‌جمهوری خود فشار حداکثری بر ایران را افزایش داد و به‌طور مشخص، صادرات نفت ایران را تا جایی که می‌توانست محدود کرد. ما کمترین میزان درآمدهای ارزی حاصل از صادرات نفت در 50 سال گذشته را در سال 1399 تجربه کردیم و به صادرات 300 تا 500 هزار بشکه نفت رسیدیم. با روی کار آمدن جو بایدن، گشایش‌هایی در صادرات نفت ایران حاصل شد. سوالی که در حال حاضر مطرح است این است که چشم‌انداز اعمال محدودیت و فشار ترامپ بر صادرات نفت ایران چطور پیش خواهد رفت؟ مسعود نیلی می‌گوید اگر ترامپ بخواهد همان ابتدا برای اینکه زهرچشم بگیرد ایران را تحت فشار قرار دهد و صادرات نفت را محدود کند، خیلی معادلات در ایران به هم می‌ریزد. برای مثال بودجه سال 1404 بر مبنای یک میلیون و 850 هزار بشکه نفت در نظر گرفته شده است و اگر آمریکا تحریم‌ها را تشدید و فاز نظامی ایران و اسرائیل ادامه پیدا کند، اقتصاد بیشتر از همیشه لطمه می‌بیند. علاوه بر این ممکن است سال بعد مکانیسم ماشه فعال شود که این موضوع هم برای اقتصاد ایران بسیار خطرناک است.

در این گزارش تلاش می‌کنیم به این پرسش‌ها پاسخ ‌دهیم که چشم‌انداز اعمال محدودیت و فشار ترامپ بر صادرات نفت ایران در این دوره چطور پیش خواهد رفت؟ ایران چه زیانی از افت 90درصدی صادرات نفت خود می‌بیند؟ آیا شوک‌های جدید در راه هستند؟ کاهش فروش صادرات نفت ایران چه اثری روی بازار جهانی نفت می‌گذارد؟ برندگان کاهش صادرات نفت ایران کدام کشورها هستند؟ ایران چه گزینه‌هایی در برابر فشار جدید آمریکا دارد؟

چشم‌انداز فروش نفت

ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری خود، مواضع سخت و جدی علیه ایران اتخاذ کرد که یکی از مهم‌ترین آنها خروج از برجام بود. این تصمیم در زمانی گرفته شد که ایران پس از توافق سال ۲۰۱۵، با فروش نفت و افزایش ضریب صادراتی‌اش، توانسته بود نفس تازه‌ای بکشد. اقتصادی که پس از چهار دهه تحریم، حالا با این توافق در انتظار روزهای شکوفایی بود. خروج آمریکا از برجام با ازسرگیری تحریم‌های یکجانبه علیه ایران همراه بود. این تحریم‌ها بر روی اصلی‌ترین منبع درآمد ایران تمرکز داشت و هدف آن فشار حداکثری بر دولت، کاهش صادرات به صفر و حذف کامل نفت ایران از بازارهای جهانی بود. نگاهی به آمار صادرات نفت ایران در آن زمان نشان می‌دهد که اگرچه این هدف به‌طور کامل محقق نشد، اما توانست حجم نفت ایران در بازار جهانی را به‌طور قابل توجهی کاهش دهد. سیزدهم آبان سال 1397 نقطه آغاز فصل جدیدی از تحریم‌ها علیه صنعت نفت ایران بود. در این تاریخ، صادرات نفت ایران ممنوع شد و تنها هشت مشتری عمده ایران از معافیت‌هایی برخوردار شدند که اجازه داشتند تا سقف مشخصی از ایران نفت خریداری کنند. دلیل این معافیت‌ها نگرانی از شوک به بازار جهانی به دلیل حذف ناگهانی نفت ایران بود. اما این معافیت‌ها پس از چندین‌بار تمدید، در دوم اردیبهشت سال 1398 لغو شد و از آن زمان، هرگونه مبادله نفت با ایران ممنوع شد. بر اساس آمار کپلر، واردات نفت چین از ایران (به‌عنوان بزرگ‌ترین خریدار نفت ایران) در سال ۲۰۱۸ به‌طور میانگین ۶۸۳ هزار بشکه در روز بود، اما این رقم در سال ۲۰۱۹ به میانگین ۳۰۱ هزار بشکه در روز و در سال ۲۰۲۰ تا سپتامبر به حدود ۹۲ هزار بشکه در روز کاهش یافت. همچنین، آمار مربوط به هند، که به‌عنوان دومین واردکننده بزرگ نفت شناخته می‌شود، وضعیت بدتری را نشان می‌دهد. این کشور نیز همزمان با تحریم‌های آمریکا، میزان واردات نفت از ایران را به صفر رساند. میانگین واردات نفت هند از ایران در سال ۲۰۱۸ حدود ۵۳۰ هزار بشکه در روز بود که در سال بعد به ۹۲ هزار بشکه در روز کاهش یافت و نهایتاً در سال ۲۰۲۰ به صفر رسید. آمار ارائه‌شده از سوی شرکت مشاوران انرژی افجیایی نشان می‌دهد که هرچند صادرات به صفر نرسید، اما از دو میلیون و 800 هزار بشکه در روز در سال ۲۰۱۶، در برخی ماه‌ها مانند فوریه ۲۰۲۰ به حدود ۱۳۰ هزار بشکه در روز سقوط کرد. بر اساس آمار رسمی شرکت اف‌جی‌ئی این آمار در ماه سپتامبر 2020 حدود ۲۶۰ هزار بشکه بوده که با احتساب روش‌های پنهانی صادرات نفت از سوی ایران، این رقم همچنان کمتر از ۴۰۰ هزار بشکه در روز بود.

در همین رابطه سوالی که پیش می‌آید این است که چشم‌انداز اعمال محدودیت و فشار ترامپ بر صادرات نفت ایران در این دوره چگونه پیش خواهد رفت؟ فریدون خاوند، اقتصاددان، معتقد است که اگر این پرسش را تنها در چهارچوب مناسبات دوجانبه واشنگتن و تهران در شرایط کنونی مطرح کنیم، تردیدی نیست که با نشستن دوباره ترامپ بر کرسی ریاست‌جمهوری آمریکا، فشار حداکثری این کشور بر ایران شدت خواهد گرفت که بخش نفت مهم‌ترین قربانی آن خواهد بود، به‌ویژه از آن‌رو که در ایران هم، اگر موضع‌گیری رسمی تاثیرگذارترین مسئولان سیاست خارجی جمهوری اسلامی را ملاک قرار دهیم، هیچ نشانه‌ای از انعطاف در برابر مهم‌ترین قدرت نظامی و اقتصادی جهان به چشم نمی‌آید. در این صورت بازگشت آمریکا به یک سیاست سرسختانه تحریمی علیه تهران به‌ویژه در عرصه نفتی، بسیار محتمل است و این احتمال، اگر تحقق یابد، کل شرایط اقتصادی کشور را، به گونه‌ای چشمگیر، از آنچه هست متزلزل‌تر خواهد کرد. ولی اگر از محدوده روابط ایران و آمریکا فراتر برویم و مجموعه عواملی را در نظر بگیریم که بر رفتارهای این دو بازیگر تاثیر می‌گذارند، آنگاه سناریوهای دیگری، به سود یا به زیان جمهوری اسلامی، مطرح می‌شوند. به چند پرسش، در ارتباط با همین سناریوها، اشاره می‌کنم: آیا جمهوری خلق چین، که بعد از خروج آمریکا از «برجام»، نقش اصلی را در شکست نسبی فشار حداکثری آمریکا ایفا کرد، حاضر خواهد شد همچنان مهم‌ترین تنفس‌گاه ایران در عرصه نفتی باقی بماند؟ پاسخ این پرسش به روابط آینده میان واشنگتن و پکن بستگی دارد. آیا کشورهای معتبری مانند هند، که به انرژی فراوان نیاز دارند، قبول خواهند کرد تصمیم‌های آمریکا را، از جمله در زمینه تحریم اقتصادی ایران، موبه‌مو به اجرا بگذارند؟ آیا اتحادیه اروپا، که مناسباتش با واشنگتن به گونه‌ای چشمگیر رو‌به وخامت می‌رود، به سوی نوعی انعطاف در روابطش با ایران کشانده نخواهد شد؟ سناریوهای دیگری نیز قابل بررسی است که بر پایه پیدایش نوعی سازش میان آمریکا و روسیه و شاید هم چین شکل می‌گیرند و اگر تحقق یابند، می‌توانند عرصه را بر ایران تنگ‌تر کنند. می‌دانیم که پرسش‌ها و سناریوهایی از این دست اغلب جنبه انتزاعی دارند، ولی فراموش نکنیم که روابط بین‌المللی در حال زیر و رو شدن هستند و تاریخ نشان داده است که بسیاری از ناممکن‌ها می‌توانند ممکن شوند. آیا اقتصاد ایران خواهد توانست همچنان در دریایی از ابهام دست‌وپا بزند و با تکیه بر سیاست «از این ستون به آن ستون فرج است»، به زندگی متزلزل خود ادامه دهد؟

علی ماجدی، اقتصاددان و دیپلمات سابق نیز معتقد است، آن‌طور که به نظر می‌رسد صادرات نفت ایران در این دوره هم با محدودیت‌های بسیاری روبه‌رو خواهد شد و ممکن است مانند دور اول ریاست‌جمهوری ترامپ با مشکلات عدیده‌ای در این زمینه مواجه شویم. در دور اول ریاست‌جمهوری ترامپ هر شرکتی که با ایران همکاری می‌کرد یا به دنبال خرید نفت از ایران بود، تحت تحریم شدید آمریکا و شرکت‌های آمریکایی قرار می‌گرفت. همین موضوع باعث شد فروش نفت ایران به حداقل برسد. در حال حاضر هم شرایط به همان شکل است و شرایط ما تغییر نکرده، به همین خاطر است که عرض کردم ممکن است مانند دور اول ریاست‌جمهوری ترامپ با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو شویم. البته ممکن است یکسری اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی رخ دهد؛ برای مثال ممکن است اختلافات اساسی که آمریکا و چین بر سر تعرفه‌ها دارند بالا بگیرد و جنگ تجاری رخ دهد و این موضوع، شرایط را برای ایران تعدیل کند؛ چراکه خریدار عمده نفت ایران چین است. البته این یک احتمال است. ممکن است چین و آمریکا به توافق برسند و ایران مجدد با همان وضعیت روبه‌رو شود. در این شرایط وزارت نفت باید پیش‌بینی‌های لازم را داشته باشد و بازارهای جدیدی پیدا کند که ارتباط چندانی با آمریکا نداشته باشند؛ البته به احتمال زیاد بازارهای جدید هم مانند چین نفت ایران را با رقم بالایی نخواهند خرید. البته همه این مسائل به این بستگی دارد که چین چگونه با ایران رفتار کند. همان‌طور که عرض کردم، چین بزرگ‌ترین خریدار نفت ایران است، یعنی حدود 80 درصد از نفت ایران را چین می‌خرد، به همین خاطر تصمیمات چین در این زمینه دارای اهمیت است. البته علاوه بر چین، کشورهای دیگری مانند ژاپن، کره، هند و اروپا هم طی این سال‌ها خریدار نفت ایران بودند. البته در حال حاضر بازار ژاپن و کره از دسترس خارج شده است. کره هنوز پول ایران را پرداخت نکرده و حدود هفت میلیارد از پول ایران را بلوکه کرده و ایران در واکنش به این اقدام، ارتباط تجاری با کره را تا حدودی محدود کرده است. با توجه به سفر اخیر ترامپ به هند احتمال اینکه بازار هند هم از دسترس خارج شود زیاد است. در حال حاضر صادرات نفت ایران به اروپا هم به صفر رسیده است. این در حالی است که درگذشته، به‌ویژه زمانی که تحریم‌ها محدود بود، یک‌چهارم صادرات نفت ایران به اروپا بود. علاوه بر این، یک زمانی دنیا با کمبود نفت مواجه بود اما الان میزان تولید نفت و امکان افزایش تولید از سوی شرکت‌ها بیشتر شده و این موضوع ممکن است قیمت نفت را تا حدودی افزایش دهد. زمانی بود که ایران نقش تاثیرگذاری در بازار جهانی داشت و اگر وارد نمی‌شد قیمت‌ها افزایش پیدا می‌کرد اما در حال حاضر ایران نقش گذشته را ندارد، بنابراین هر اتفاقی هم در بازار نفت بیفتد، ایران اثر تعیین‌کننده‌ای نخواهد داشت.

17

شوک‌های جدید

اقتصاد ایران بیش از ۱۰ سال است که با تحریم‌های اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کند و همین موضوع باعث شده که شرایط تورمی و درآمدهای اقتصادی روزبه‌روز وخیم‌تر شود. کشورمان پس از انقلاب در اول خردادماه سال ۱۳۵۹ رسماً تحریم‌های اقتصادی را تجربه کرد و پس از آن تحریم‌های هسته‌ای علیه ایران آغاز شد. از آن سال تا امروز هر رئیس‌جمهوری در آمریکا فهرستی جدید به تحریم‌های ایران افزوده است و در این میان ترامپ بیشترین فشار را بر اقتصاد ایران وارد کرد. به گزارش عصر ایران، از سال ۲۰۱۷، شروع کار ترامپ در کاخ سفید، قیمت دلار از کف ۳۷۲۵تومانی تا سقف ۳۲۲۰۰‌تومانی برای هر دلار آمریکا افزایشی ۷۶۴‌درصدی را تجربه کرده که به معنای ۸ /۶ برابر شدن قیمت دلار در این دوره زمانی بوده است. اکنون که قیمت دلار به بیش از 90 هزار تومان رسیده است، اگر ترامپ در دوره جدید خود بخشی از سیاست‌های گذشته را پیش بگیرد، فروش نفت ایران به حداقل می‌رسد و احتمالاً قیمت دلار تغییر خواهد کرد که نتیجه آن فشار تورم و فشار اقتصادی به مردم است.

در همین رابطه فریدون خاوند معتقد است: اجازه دهید به یک نکته اساسی اشاره کنم و آن ابهام حاکم بر دادوستد نفت در مقیاس جهانی است و ایران یکی از مهم‌ترین نمونه‌های این ابهام است. در حال حاضر سه کشور بسیار مهم نفتی (ایران، روسیه و ونزوئلا) زیر تحریم هستند، ولی صادرات نفتی‌شان ولو به صورتی محدودتر از گذشته به گونه‌ای کج‌دارومریز همچنان روانه بازارها می‌شود. به نفع هیچ‌یک از این سه کشور نیست که ارقام مربوط به صادرات خود را، و نیز چگونگی حمل نفت صادراتی، قیمت فروش و اسامی کشورهای خریدار آن را منتشر کنند. البته منابع نفتی بین‌المللی و سازمان‌های تخصصی آمارهایی را در این زمینه‌ها منتشر می‌کنند، بدون آنکه همه ابهام‌ها را از میان بردارند. ایران، همان‌طور که خودتان گفتید، به گفته منابع معتبر بین‌المللی در حال حاضر حدود 6 /1 میلیون بشکه نفت در روز صادر می‌کند که بخش بسیار مهمی از آن از سوی چین خریداری می‌شود. در مورد اینکه نفت صادراتی ایران به چه قیمتی فروخته می‌شود و با وجود تحریم‌ها، چه مقدار از درآمد حاصل از آن به صورت ارزهای سنگین بین‌المللی (دلار و یورو) به خزانه‌داری جمهوری اسلامی واریز می‌شود، داده‌های بسیار ناقصی در دست است. ارزیابی‌ها پیرامون درآمد ایران از این محل در سال میلادی گذشته، اگر با اسکناس سبز آمریکا محاسبه شود، بین رقمی معادل 30 تا 40 میلیارد دلار نوسان می‌کند که بخش مهمی از آن یا به ارزهای محلی دریافت شده، یا در معاملات پایاپای مورد استفاده قرار گرفته، یا به دلار در بانک‌های کشورهای خریدار باقی مانده است. بخش مهمی از درآمد حاصل از صادرات نفتی ایران در پیچ‌وخم دور زدن تحریم‌ها، تحمل هزینه‌های بیشتر از معمول برای حمل‌ونقل کالا و بیمه آن، فروش نفت به قیمتی پایین‌تر از قیمت بازار، حل مشکلات بانکی و ارزی و تحمل هزینه سنگین برای انتقال بخشی از دارایی‌ها به کشور و سرانجام فسادی که طبعاً در جریان این عملیات پیچیده پیش می‌آید، دود می‌شود و به هوا می‌رود. ولی به هر حال، به‌رغم همه این دشواری‌ها، صدور 6 /1 میلیون بشکه در روز می‌تواند بخشی از حفره‌های اقتصاد ایران را ولو به صورت روزمره و محدود پر کند. حال اگر دولت دوم دونالد ترامپ بتواند صادرات نفتی جمهوری اسلامی را در قالب بازگشت فشار حداکثری به محدوده صد هزار بشکه در روز کاهش دهد، اقتصاد ایران همین دریچه تنگ را نیز از دست خواهد داد. البته در پی امواج تحریم‌های خارجی، از وزنه بسیار سنگین نفت در اقتصاد کشور کاسته شده، ولی طلای سیاه و چشم‌اندازهای تولید و صدور آن هنوز در فرازونشیب متغیرهای اصلی اقتصاد کلان ایران حرف اول را می‌زند. کافی است به نقش درآمدهای نفتی در بودجه، بازرگانی خارجی، ارزش پول، نرخ تورم، نرخ رشد و... اشاره کنیم.

علی ماجدی نیز معتقد است: تحریم‌ها فقط در حوزه نفت نیست و متاسفانه باقی درآمدهای غیرنفتی هم تحت تحریم آمریکا قرار دارند. بعد از نفت مهم‌ترین درآمد ارزی ایران در صنایع پتروشیمی و فولاد است، که اینها هم تحت تحریم هستند. آن چیزی که در این میان اهمیت دارد این است که درآمدهای پتروشیمی مختص بخش خصوصی است و نقش کمتری در درآمدهای ارزی دولت دارد. در بخش فولاد هم اوضاع کم‌وبیش به همین شکل است. در ارتباط با اینکه آیا شوک‌های جدید در راه است؟، باید بگویم که بله، شوک‌های جدیدی در راه است. با اینکه هنوز مدت زمان زیادی از روی کار آمدن ترامپ نگذشته است، شاهد کاهش درآمدهای ارزی کشور هستیم. درواقع کاهش ارزش پول ملی نشان‌دهنده کمبود درآمد ارزی کشور است. بنابراین به احتمال زیاد از یک‌سو، شاهد افزایش قیمت ارز و از سوی دیگر، شاهد کاهش درآمدهای نفتی به‌ویژه در بخش دولتی خواهیم بود.

نقش ایران در بازار جهانی

ایران از جمله کشورهایی است که دارای منابع انرژی متنوع و فراوانی است. میدان‌های نفتی بزرگ در جنوب کشور و میدان‌های گازی مهم مانند میدان پارس جنوبی، ظرفیت قابل توجهی برای تامین انرژی داخلی و صادراتی ایجاد کرده‌اند. علاوه بر این، ذخایر نفت و گاز ایران به دلیل کیفیت بالای خود و هزینه‌های استخراج نسبتاً پایین، از نظر اقتصادی بسیار ارزشمند هستند. همچنین، موقعیت جغرافیایی ایران یکی دیگر از مزیت‌های آن در بازار انرژی به‌شمار می‌آید. دسترسی ایران به خلیج‌ فارس و دریای عمان، امکان صادرات نفت و گاز به کشورهای آسیایی، اروپایی و حتی آفریقایی را فراهم می‌کند. همچنین، ایران می‌تواند به‌عنوان یک پل ترانزیتی میان تولیدکنندگان انرژی در مناطق مختلف آسیا و مصرف‌کنندگان در سایر نقاط جهان عمل کند. با وجود این، به دلیل تحریم‌ها ایران دیگر نقش سابق را در بازار جهانی نفت و گاز ندارد. با این حال، آیا کاهش فروش صادرات نفت ایران می‌تواند اثری روی بازار جهانی نفت داشته باشد؟

در همین زمینه فریدون خاوند معتقد است که همان‌گونه که گفته شد، ایران در حال حاضر حدود 6 /1 میلیون بشکه نفت خام صادر می‌کند. اگر حجم کل صادرات نفت خام را در جهان 43 تا 45 میلیون بشکه در روز در نظر بگیریم، سهم ایران در صادرات کنونی نفت جهان پیرامون 5 /3 درصد نوسان می‌کند. حجم کل مصرف کنونی نفت در جهان را حدود 105 میلیون بشکه در روز محاسبه می‌کنند که با توجه به دل‌نگرانی‌های بین‌المللی و خطر گرمایش هوا، به صورت منطقی در آینده مصرف انرژی فسیلی (به‌ویژه زغال و نفت) به منظور کاستن از انتشار گاز کربن به تدریج کاهش خواهد یافت و جای خود را به انرژی‌های پاک خواهد سپرد. به هر حال در شرایط کنونی حتی اگر صادرات نفتی ایران به صفر کاهش یابد، تنش چشمگیری در بازار جهانی نفت به وجود نمی‌آید و صادرکنندگان عمده این محصول به آسانی می‌توانند جای خالی ایران را پر کنند. بر این نکته نیز باید تاکید کرد که با توجه به پیشرفت‌های تکنولوژیک، سطح اکتشافات نفتی به گونه‌ای چشمگیر رو‌ به گسترش می‌رود و بهره‌برداری از منابع نفتی در اعماق دریاها افزایش می‌یابد. کشف منابع تازه نفتی از جمله در آمریکای لاتین و آفریقا و اقیانوس آرام، همراه با افزایش شمار بازیگران عرصه نفت، خطر کمبود این محصول را به گونه‌ای چشمگیر کاهش داده است. ولی مهم‌ترین رویداد در این عرصه، استفاده روزافزون از تکنولوژی «نفت شیل» در ایالات‌متحده آمریکاست که می‌توان آن را یک انقلاب بزرگ در تولید نفت و گاز توصیف کرد. «نفت شیل» یا نفت نامتعارف از «انحلال گرمایی» خرده‌های سنگ نفت به دست می‌آید. پیش از آن همین تکنولوژی در راه دستیابی به «گاز شیل» به کار گرفته شده بود و با افزایش تولید آن، ساخت کارخانه‌های تولید گاز طبیعی مایع‌شده در خلیج مکزیک با هدف صدور این کالا به سوی بازارهای آسیایی آغاز شد. از پایان سال‌های 2000، تولید گاز و نفت غیرمتعارف در آمریکا رو‌ به افزایش گذاشت و به افسانه زوال منابع این دو محصول و به‌ویژه نفت، که اواخر قرن بیستم میلادی در ادبیات روابط بین‌المللی رواج و اعتبار فراوان داشت، پایان داد. به علاوه این انقلاب یک چرخش بسیار مهم در ژئوپولیتیک جهان به وجود آورد. چرا آمریکا به خود اجازه می‌دهد ایران و ونزوئلا، دو کشور دارای منابع عظیم نفت را تحریم کند، بی‌آنکه از تاثیر این‌گونه تصمیم‌ها بر اوضاع اقتصادی و سیاسی خود و نیز خطر کمبود نفت در سطح جهانی نگرانی به دل راه دهد؟ بخش مهمی از پاسخ این پرسش را می‌توان در همین انقلاب «نفت شیل» جست‌وجو کرد که باعث شد آمریکا به «پادشاه طلای سیاه» بدل شود، بدون آنکه از تحریم این یا آن کشور نفتی ترسی داشته باشد.

علی ماجدی نیز معتقد است که اگر نگاهی به تاریخ داشته باشیم، زمانی که آمریکا به عراق حمله کرد عراق تقریباً بالای دو میلیون بشکه در روز صادرات داشت و آمریکایی‌ها به این خاطر که قیمت نفت را کنترل کنند به عراق اجازه دادند که صادرات نفت را در مقادیر کنترل‌شده از سر بگیرد و در مقابل کالاهای ضروری و مواد غذایی وارد کند. بعد از این تجربه، دنیا خودش را با شرایط جدید وفق داد و سرمایه‌گذاری‌های لازم انجام گرفت تا دیگر با کمبود نفت و افزایش قیمت نفت مواجه نشود. این را هم باید اضافه کرد که آن زمان که این اتفاق افتاد، ایران هنوز در بازار جهانی حضور داشت، اما در حال حاضر عراق به راحتی جانشین ایران در زمینه فروش نفت شده است. متاسفانه ایران به‌رغم اینکه دومین منابع گازی و سومین یا چهارمین منابع نفتی جهان را دارد، نقش تعیین‌کننده‌ای در بازار جهانی ندارد. بنابراین بعید است که کاهش صادرات نفت و حتی گاز ایران تاثیری بر بازار جهانی داشته باشد و قیمت نفت و گاز افزایش چندانی پیدا کند.

برندگان این بازی

به نظر بسیاری از تحلیلگران، چین و روسیه بزرگ‌ترین برندگان تحریم نفتی و بانکی ایران هستند. چین می‌تواند ایران را وادار به فروش نفت ارزان‌قیمت کند و روسیه نیز به‌عنوان بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت جهان در موقعیتی بسیار مناسب قرار گرفته است تا سهم خود را در بازارهای اروپا افزایش دهد، آن هم به‌‌رغم عدم تمایل برخی کشورهای اروپایی به وابستگی بیشتر به نفت و گاز روسی. اما فریدون خاوند معتقد است: اگر مسائل ژئوپولیتیک و سیاسی را کنار بگذاریم و تنها بر ابعاد اقتصادی این پرسش متمرکز شویم، شاید تعجب خواهید کرد اگر بگویم که آمریکا برنده اصلی (یا دست‌کم یکی از برندگان مهم) کاهش و حتی حذف صادرات نفتی ایران است. در پاسخ به پرسش قبلی شما، عرض کردم که آمریکا به «پادشاه طلای سیاه» بدل شده است، آن ‌هم طی مدت زمانی کوتاه. تولید نفت خام آمریکا که در سال 2005 میلادی پیرامون پنج میلیون بشکه در روز نوسان می‌کرد، در حال حاضر به مرز 14 میلیون بشکه نفت در روز نزدیک شده و در این زمینه عربستان و روسیه را پشت سر گذاشته است. در تاریخ جهانی نفت، هیچ کشوری پیش از آمریکا نتوانسته بود به این سطح از تولید برسد. این اوج‌گیری چشمگیر به آمریکا اجازه داده است به صحنه‌گردان بازار جهانی نفت بدل شود، نفوذ «اوپک» را کاهش دهد و حتی به فتح بازارهای خارجی برود، در حالی که همزمان واردکننده نفت هم هست. با استفاده از این موقعیت، شمار کشتی‌های حامل نفت و گاز طبیعی مایع‌شده آمریکا به تدریج در صحنه اقیانوس‌ها افزایش می‌یابد. بعد از آغاز جنگ اوکراین و تحریم اروپایی‌ها علیه روسیه، نفت و گاز آمریکا تا اندازه‌ای جای خالی روس‌ها را در بازار اروپا پر کرد. به همین سبب می‌توان گفت که کم‌رنگ شدن حضور کشورهایی چون ایران و ونزوئلا در صحنه جهانی نفت، در درجه اول از پیدایش مازاد نفت در بازار جلوگیری می‌کند و قیمت‌ها را در سطحی نگه می‌دارد که تولید «نفت شیل» مقرون‌به‌صرفه باشد (اگر قیمت نفت خام به زیر هر بشکه 50 دلار سقوط کند، تولید «نفت شیل» از لحاظ اقتصادی دیگر به‌صرفه نیست). از سوی دیگر از دست رفتن بازارها برای کشورهای زیر تحریم می‌تواند فرصت‌های مناسبی را برای صنعت نفت آمریکا به وجود بیاورد که به آینده خود سخت خوش‌بین است و دولت دونالد ترامپ هم، با نادیده گرفتن همه قواعد و تعهدات زیست‌محیطی، با استواری هرچه تمام‌تر پشت سر این صنعت ایستاده است.

در همین مورد علی ماجدی معتقد است، کشوری که در حال حاضر توانسته است جایگزین نفت ایران شود عراق است اما قطعاً کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان، امارات، قطر و کویت هم از این وضعیت سود می‌برند. البته روسیه هم سود بسیاری از این شرایط می‌برد. روسیه در حال حاضر سعی دارد مسئله اوکراین را حل کند تا بتواند در بازارهای جهانی نفت باقی بماند، چون در حال حاضر صادرات گاز روسیه به اروپا کاهش پیدا کرده است. در این میان باید ببینیم که چین ترجیح می‌دهد از ایران نفت بخرد یا از روسیه. اگر جنگ تعرفه‌ها بین چین و آمریکا بالا بگیرد و درگیری شدید شود، این احتمال وجود دارد که چین همان روند گذشته را ادامه دهد و نفت ایران را خریداری کند. البته با توجه به حجم تجارت بالا بین چین و آمریکا امکان وقوع چنین سناریویی بسیار پایین است.

18

گزینه‌های پیش‌رو

در ارتباط با اینکه ایران چه گزینه‌هایی در برابر فشار جدید آمریکا دارد؟، فریدون خاوند بر این باور است که در کوتاه‌مدت، مهم‌ترین گزینه برای حفظ منافع ملی کشور، پذیرش هرچه زودتر گفت‌وگوهای مستقیم با ایالات‌متحده آمریکاست. در پیچ بسیار خطرناک کنونی، در حالی که بخش بسیار بزرگی از ساختارهای قدیمی روابط بین‌المللی و نظام جهانی فرو ریخته، ایران باید بر پایه یک دادوستد خردمندانه با ایالات‌متحده آمریکا، و با هدف حفظ آینده کشور و فرزندان آن، خود را از رویارویی با مخاطرات غیرقابل جبران در امان نگه دارد. نباید اجازه داد نیروهایی در مقیاس جهانی و منطقه‌ای با استفاده از این فرصت به ایران و هر آنچه برایش مقدس است، ضربه بزنند. در میان‌مدت و درازمدت، تنها راه خارج شدن از بن‌بست‌های کنونی فراهم آوردن «طرحی نو» به منظور متحد کردن همه ایرانی‌هایی است که، چه در درون و چه در بیرون، دل در گرو حفظ و نوسازی زادگاهشان دارند. ایجاد جو اعتماد در کشور و در فضای منطقه‌ای و جهانی آن، مهم‌ترین شرط برای تحقق بخشیدن به همین «طرح نو» در خدمت ایرانی نیرومند و امیدوار است.

علی ماجدی نیز معتقد است که در نهایت باید مسائلی که میان ایران و آمریکا وجود دارد حل شود: ببینید، من طرفدار مذاکره هستم و اتفاقاً با مذاکره زیر بار زور مخالفم، اما به هر حال باید این موضوع به نحوی حل شود. اینکه ما به‌طور کلی مذاکره را کنار بگذاریم راه‌حل درستی نیست. ما باید به طرف مقابل بگوییم که با شرایط قابل قبول آماده مذاکره هستیم. البته ممکن است در مذاکره به جایی برسیم که اصلاً توافق نکنیم؛ در چنین شرایطی چیزی را از دست نداده‌ایم و می‌توانیم بگوییم به خاطر زیاده‌خواهی طرف مقابل مذاکره نکردیم. اما اگر به‌طور کلی مذاکره را کنار بگذاریم، به قول آقای ظریف کشورهای دیگر به جای ما مذاکره می‌کنند و در مورد سرنوشت ایران تصمیم می‌گیرند. به نظر من این دیپلماسی قابل قبولی نیست. 

دراین پرونده بخوانید ...