تریبونها علیه دیپلماسی
چرا تندروها مخالف مذاکره هستند؟
نظام حکمرانی در آستانه یک تصمیم مهم قرار گرفته، اما به نظر میرسد تریبونها و گروههای کوچک دلواپس، با سیاستهای رسمی همسو نیستند. تقریباً همه امامان جمعه در نماز جمعه دو هفته گذشته، مذاکره با آمریکا و غرب را خیانت به کشور دانستند. همچنین نمایندگان تندرو و مخالفان که اقلیت بسیار محدودی در جامعه هستند، هر روز در مجلس یا دیگر مکانها، مخالفت خود را با مذاکرات اعلام میکنند و خواستار برکناری و محاکمه افرادی از جمله محمدجواد ظریف از دولت هستند. در دو دهه گذشته این اتفاق به کرات رخ داده است. به این شکل که دولتها به نمایندگی از مردمی که به آنها رای دادهاند، درصدد رفع مشکلات و موانع دیپلماسی و عادیسازی روابط با کشورهای جهان بودهاند، اما از تریبونهای نماز جمعه یا دیگر تریبونهای حکومتی علیه این سیاستها موضعگیری شده است. موضوعی که همزمان، توجه ناظران را به خود جلب کرده، دستورهای فوری دونالد ترامپ است که بلافاصله و بدون مزاحمت، اجرایی شدهاند. ترامپ در هفته اول حضور در کاخ سفید، بیش از ۵۰ فرمان و اعلامیه فوری صادر کرده است که همه آنها بلافاصله و بدون هیچ مشکلی اجرایی شدهاند. بدون شک این فرمانها مخالفان و معارضان زیادی در حکمرانی آمریکا دارد اما هیچ مقامی بالاتر از اراده رئیسجمهوری و نماینده مردم عرض اندام نمیکند، اما در ایران، امام جمعه یک شهر دورافتاده هم علیه سیاستهای رسمی کشور موضع میگیرد.
این مخالفتها در حالی است که مقام معظم رهبری در سخنان خود در جمع کارگزاران نظام به مناسبت عید مبعث با تاکید بر «ضرورت هوشیاری در مواجهات جهانی»، عنوان کردند: «باید مراقب باشیم که با چه کسی مواجهیم و با چه کسی معامله میکنیم و حرف میزنیم.» در واقع، ایشان با این سخنان امکان و ضرورت مذاکره را نفی نکردند؛ بلکه درباره ضرورت مراقبتهای لازم توصیههایی را مطرح کردند.
در این گزارش تلاش میکنیم تاریخچهای از مخالفت با عادی شدن روابط با غرب و دیپلماسی را مرور کنیم و در ادامه به این پرسشها پاسخ دهیم که چرا عدهای در داخل کشور با عادی شدن روابط ایران و غرب مخالفاند؟ دغدغه آنها چیست؟ آیا این مخالفان نمیدانند که هزینه تنش با غرب و عدم احیای برجام در درجه اول معیشت مردم ایران را هدف قرار داده و با تداوم این وضعیت، زندگی برای آنها هر روز سختتر و سختتر میشود؟ این مخالفتها در حالی است که نشریه بلومبرگ اخیراً در گزارشی به نقل از منابع آگاه به این موضوع پرداخته است که تیم ترامپ قصد دارد سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران را احیا کند. در چنین شرایطی آیا میتوان به آینده مذاکرات امیدوار بود؟ آقای پزشکیان باید چه راهکاری در پیش بگیرد تا از سد مخالفان داخلی و خارجی گذر کند؟
بالا رفتن صدای مخالفان
ماجرا به اوایل دوران ریاستجمهوری حسن روحانی و تلاش او برای کاهش تنشها با غرب، به ویژه ایالاتمتحده، برمیگردد. در آن زمان، گروهی از سیاسیون تلاش کردند با شعار دلواپسی به عرصه بیایند و مشکلات زیادی برای دولت ایجاد کنند. این گروه از همان ابتدا مذاکره با آمریکا را خیانت به کشور تلقی کردند و برچسبهایی چون خائن، سازشگر و غربگرا به تیم مذاکرهکننده هستهای که مورد تایید مقام معظم رهبری بود، زدند. آنها بر این باور بودند که دولت روحانی دستاوردهای دوران احمدینژاد را نابود خواهد کرد و قراردادی ننگین شبیه ترکمانچای امضا خواهد کرد. نمایندگان این جریان بارها روحانی، ظریف، عراقچی و اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای را به مجلس فراخواندند و از آنها در مورد مذاکرات سوال کردند و از هیچ تلاشی برای سنگاندازی در مسیر مذاکرات دریغ نکردند. به گزارش روزنامه شرق این گروه از ابتدای توافق برجام، به جای سیاستورزی در منطقه، رویکرد نظامیگری و تنشزایی در میان برخی همسایگان را انتخاب کردند. آنها در دوران پسابرجام نسبت به رفتوآمدهای هیاتهای خارجی و اروپایی به ایران و اقداماتی مانند خرید هواپیماهای مسافری و قرارداد توتال، حساسیتهای هیستریک نشان میدادند، گویی دولت منتخب مردم در حال فروش منابع کشور و روی آوردن به طرحهای غیرضروری یا تجملی است. با خروج ترامپ از برجام، برخی از این افراد برجام را آتش زدند، برخی دیگر پرچم آمریکا را سوزاندند و عدهای نیز زمزمه استیضاح روحانی را سر دادند. همچنین عدهای در مجلس خبرگان خواهان عذرخواهی رسمی رئیسجمهور شدند!
با وجود تمامی این مخالفتها، دولت روحانی دوباره تلاش کرد تا برجام را احیا کند. در شرایطی که مذاکرهکنندگان ایرانی به توافقهایی درباره نحوه رفع تحریمها و اجرای کامل برجام دست یافته بودند، تغییر دولت در ایران این روند را متوقف کرد. حسن روحانی در تاریخ دوم تیرماه 1400 با اشاره به پیشرفتهای حاصلشده تاکید کرد: «اگر بخواهند همین امروز میتوانیم تحریم را تمام کنیم. نه فردا، همین امروز میتوانیم تحریم را تمام کنیم.» او همچنین بیان کرد: «تلاش کردیم برجام را به نتیجه برسانیم. با اینکه میدانستیم اجرایی شدن برجام به دولت بعدی مربوط میشود، اگر برخی موانع پیش نمیآمد، ما میتوانستیم در اسفند 1399 تحریم را تمام کنیم.» اما با وجود چنین فرصتی، برجام احیا نشد.
با روی کار آمدن دولت پزشکیان و نقش پررنگ محمدجواد ظریف در آن بار دیگر صدای مخالفان مذاکره با غرب بالا رفت. در واقع جریان بازنده در انتخابات، به مخالفتها ادامه داده و با ادبیاتی که روزبهروز تندتر میشود؛ به حامیان مذاکره میتازد. تلاشها برای حذف ظریف از دولت و تجمعات متعدد علیه او و همچنین مخالفت اکثر قریب به اتفاق نمایندگان مجلس و امامان جمعه با مذاکرات، مصداق این مدعاست.
قاسم محبعلی، دیپلمات و تحلیلگر سیاسی، در ارتباط با اینکه چرا این افراد مخالف مذاکره هستند معتقد است که دلیل این مخالفتها این است که سیاست بر اساس منافع شکل میگیرد و خب افرادی هستند که از این شرایط سود میبرند. اقتصاددانان معتقدند که «تورم غارت فقرا از سوی دولتمردان است». این نشان میدهد که عدهای از تورم سود میبرند؛ این موضوع در مورد تحریم هم صدق میکند. افرادی که در اقتصاد غیررسمی حضور دارند و از طریق روشهای غیرشفاف و غیرقانونی تجارت میکنند، با رفع تحریمها و شفاف شدن نقل و انتقالات پول و کالا، کار و کاسبیشان تعطیل میشود. عدهای هم موقعیت سیاسی خودشان را در خطر میبینند. این افراد هم در ایران هستند، هم در آمریکا و هم در منطقه. در واقع این افراد اعتبار و موقعیت خودشان را دارند و گمان میکنند که اگر شرایط تغییر کند، موقعیتشان را از دست میدهند. یک عده هم به خاطر جهل و نادانی بر این باورند که اگر روابط ایران با جهان به وضعیت نرمال برگردد، احساس ترس و وحشت میکنند؛ چراکه محافظهکارها همیشه از تحول میترسند. اما باید در نظر داشته باشیم که این افراد تصمیمگیر نیستند؛ تصمیمگیران اصلی کسانی هستند که به دولت مجوز مذاکره میدهند. علاوه بر این، عموم مردم، بخشهای اقتصادی کشور، صاحبنظران اقتصادی، اقتصاددانها و بازرگانان که شرایط زندگی و معیشتیشان تحت تاثیر تحریمها قرار گرفته و بحرانی شده است، تمایل دارند که هر چه سریعتر مذاکرات صورت بگیرد و شرایط بهبود نسبی پیدا کند. البته همه این مسائل نسبی است و ما نباید گمان کنیم از طریق مذاکرات همه مشکلات ایران حلوفصل میشود.
مذاکره تنها راهحل ممکن
این مخالفتها در حالی است که نشریه بلومبرگ اخیراً در گزارشی به نقل از منابع آگاه به این موضوع پرداخته است که تیم ترامپ قصد دارد سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران را احیا کند. این سیاست با اعمال بستهای گسترده از تحریمها آغاز خواهد شد که بازیگران اصلی صنعت نفت ایران را هدف قرار میدهد. به گزارش تابناک، ترامپ در دور اول ریاستجمهوری خود نیز از طریق اقدامات سختگیرانهای همچون خروج از توافق هستهای (برجام)، اعمال تحریمهای اقتصادی شدیدتر و تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سعی در مهار نفوذ ایران در منطقه و کاهش توان مالی و نظامی آن داشت. سیاست «فشار حداکثری» که او پس از خروج از برجام دنبال کرد، اقتصاد کشور را با چالشهایی مواجه کرد و تنشهای دیپلماتیک و نظامی را بین دو کشور به اوج رساند. همچنین، اقداماتی همچون ترور شهید حاج قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه، نهتنها روابط ایران و آمریکا را متشنجتر کرد، بلکه واکنشهای شدیدی را در سطح بینالمللی به همراه داشت. درواقع تجربه چهار سال نخست ریاستجمهوری ترامپ و نتایج سیاستهای سختگیرانهاش در خاورمیانه، هماکنون زمینهساز تحلیلهای متفاوتی درباره آینده روابط ایران و آمریکاست. در چنین شرایطی و با وجود مخالفتهای داخلی آیا میتوان به آینده مذاکرات امیدوار بود؟
قاسم محبعلی معتقد است، معقولترین راهحلی که در دنیای امروز برای حل اختلافات وجود دارد مذاکره و دیپلماسی است. طبیعتاً هر طرفی برای اینکه دستاورد بیشتری در مذاکره داشته باشد از حداکثر کارتهایش استفاده میکند. برای مثال آمریکاییها از تحریم حداکثری استفاده میکنند که امتیاز بیشتری به دست بیاورند و این یکی از سیاستهای آمریکاست. اما درنهایت هم آمریکا و هم ایران باید به این نتیجه برسند که باید اختلافاتشان را بر سر میز مذاکره حلوفصل کنند و راهحل دیگری وجود ندارد. باید در نظر داشته باشیم که مذاکره یک دادوستد است و هیچ دادوستدی صفر و صد نیست و طرفین در یک منطقه خاکستری و بین صفر و صد حرکت میکنند و هر دو طرف باید سود ببرند تا معاملهای شکل بگیرد. علاوه بر این، باید در نظر داشت که اگر مذاکره شکل نگیرد گزینه دیگر درگیری است. این در حالی است که درگیری هزینههای بالایی را به آمریکاییها تحمیل میکند و برای ایران فاجعهآمیز خواهد بود. البته ممکن است آمریکاییها همانطور که ترامپ ادعا میکند که چندین تریلیون در منطقه هزینه کردند و ضربهای به اقتصاد آمریکا نخورده است، آمادگی چنین هزینههایی را داشته باشند اما با توجه به کوچک بودن اقتصاد ایران حتماً در یک جنگ نابرابر هزینه بیشتری به ایران تحمیل میشود؛ همانطور که در تحریمها هزینه بیشتری متوجه ایران شد. به همین خاطر است که به نظر من هیچ راهحل دیگری به غیر از مذاکره بین ایران و آمریکا وجود ندارد. در نظر داشته باشید که هر دو طرف از مذاکره سود میبرند. آمریکاییها نیاز دارند که امنیت منطقه خاورمیانه را افزایش دهند تا بتوانند با تمرکز بیشتری به مهار چین و روسیه بپردازند و البته ایران هم برای بهبود شرایط اقتصادی و به تبع آن توسعه اقتصادی خود نیاز دارد که مسائل و مشکلاتش را با آمریکا حلوفصل کند. از منظر سیاسی راهحل دیگری برای بهبود شرایط وجود ندارد؛ چراکه درگیری نظامی یا ادامه وضع موجود برای ایران بسیار پرهزینه و بحرانزاست.
بازگشت توازن
مسعود پزشکیان از همان ابتدا یکی از برنامههای اصلی خود را بازگشت توازن به سیاست خارجی و تلاش برای مذاکره با غرب برای رفع تحریمها عنوان کرد. حال در چنین شرایطی دولت باید چه راهکاری در پیش بگیرد تا از سد مخالفان داخلی و خارجی گذر کرده و توازن را به سیاست خارجی بازگرداند؟ در همین زمینه قاسم محبعلی معتقد است که عبور از مشکلات و بحرانهایی که بیش از 45 سال در کشور انباشته شده، کار سادهای نیست. نمیتوان گفت که ایشان خیلی راحت میتواند این مسائل و مشکلات را حلوفصل کند. اما همانطور که خود آقای پزشکیان هم گفتند، حل مسائل مربوط به سیاست خارجی نیازمند اجماعی در سطح تصمیمگیران اصلی کشور است؛ چراکه در سطوح پایین، اکثریت مردمی که در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کردند نشان دادند که موافق حلوفصل اختلافات خارجی هستند و 50 درصدی هم که در انتخابات شرکت نکردند درواقع مخالف سیاستهای جاری به طور کلی بودند. بنابراین میتوان گفت که شاید بیش از ۸۰ درصد کشور موافق حلوفصل اختلافات خارجی هستند. بنابراین از نظر افکار عمومی من فکر میکنم که مسئله حلشده است. آن چیزی که مشکل است در سطح کسانی است که قدرت تصمیمگیری دارند. در همین راستا آقای پزشکیان باید تلاش کنند با تصمیمگیران اصلی به اجماع برسند. البته تاکنون هم توانستهاند جلوی جنگ ایران و اسرائیل را بگیرند و اگر بتوانند مذاکره با آمریکا را هم آغاز کنند دولتی موفق در تاریخ جمهوری اسلامی ایران خواهند بود. این را هم اضافه کنم که ممکن است مخالفت با مذاکره به مذاکرهکنندگان ما کمک کند که از یک سو در مقابل طرفهای خارجی دستشان پر باشد و از سوی دیگر اگر مذاکرات دستاوردی نداشت، در داخل با مخالفتهای جدی روبهرو نشوند. در آمریکا و شاید در کشورهای دیگر هم شرایط به همین منوال است. یعنی در حالی که دولت در حال مذاکره است، اپوزیسیون مخالف مذاکره است و این میتواند حتی به مذاکرهکننده کمک کند و الزاماً دست مذاکرهکننده را نمیبندد.