شناسه خبر : 48785 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

هم غربی، هم شرقی

آیا تعادل به دیپلماسی بازمی‌گردد؟

 

زهرا اکبری / نویسنده نشریه 

36ایران سال‌های طولانی است که هزینه‌ ستیز با «استعمار غرب» را می‌پردازد و در حالی که هرگونه رابطه با شرق با استقبال نظام حکمرانی مواجه می‌شود، بهبود رابطه با غرب، مخالفان و معارضان زیادی دارد. اکنون نیز «معاهده جامع راهبردی ایران و روسیه» به امضای مسعود پزشکیان و ولادیمیر پوتین رسیده است. معاهده مشابهی با چین هم امضا شده اما به دلیل تحریم‌های غرب و محدودیت‌های ناشی از FATF، اثر قابل توجهی بر توسعه روابط اقتصادی میان دو کشور نداشته است. در حال حاضر این نگرانی بیشتر از همیشه وجود دارد که جمهوری اسلامی، در تنگنایِ اقتصادیِ ناشی از تحریم، گرفتار «انحصار شرق» شود.

در این گزارش تلاش می‌کنیم ضمن بررسی اینکه شعار «نه شرقی، نه غربی» چگونه به دیپلماسی ما راه یافت و چگونه «نه غربی» آن باقی ماند اما «نه شرقی» رنگ باخت، به این پرسش‌ها نیز پاسخ دهیم که راه بازگرداندن تعادل به دیپلماسی ایران چیست؟ چگونه می‌شود دیپلماسی را از فروغلتیدن در غرب و شرق مصون نگه داشت؟

نه غربی

غرب‌ستیزی به‌عنوان یکی از رویکردهای کلیدی در میان روشنفکران و نخبگان ملی و مذهبی، تحت تاثیر عوامل متعددی شکل گرفته است. در تاریخ معاصر ایران، دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به غرب و تمدن غرب وجود داشته که هر یک بسته به شرایط زمان و فضای سیاسی حاکم بر جامعه، غالب شده‌اند. با این حال، برتری یک رویکرد هرگز به معنای طرد کامل یا حذف دیگر رویکردها نبوده است. در دوره‌ای، روشنفکران مشروطه‌خواه غرب را تمدنی پیشرفته و برخوردار از ایده‌های آزادی، برابری، علم و فناوری تلقی می‌کردند. مواجهه ایرانیان با غرب پس از جنگ‌های ایران و روسیه تاثیرات عمیقی بر بخش‌های مختلف جامعه داشت. اما این تصویر مثبت از غرب در دهه ۴۰ با توجه به تجربه استعمار و آسیب‌هایی که بسیاری از جوامع از این پدیده متحمل شده بودند، کاهش یافت و رویکرد غرب‌ستیزی به‌تدریج قوت گرفت.

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، که به تک‌بعدی شدن حاکمیت پهلوی و تسلط رویکرد غرب‌گرایی مطلق بر فضای سیاسی کشور منجر شد، یک نگاه کاملاً متفاوت و حتی متعارض با این رویکرد شکل گرفت. در این دوره، بخش عمده‌ای از جامعه روشنفکری ایران تحت تاثیر مارکسیسم در اتحاد جماهیر شوروی و فعالیت‌های حزب توده به مبارزه با امپریالیسم غرب روی آوردند و به سمت غرب‌ستیزی گرایش پیدا کردند. این غرب‌ستیزی که در دوران پیش از انقلاب به‌واسطه نقش روشنفکران چپ‌گرا و فعالیت حزب توده گسترش یافته بود، با وقوع انقلاب اسلامی به یک دکترین رسمی نظام سیاسی تبدیل و اساس سیاست خارجی بر شعار «نه شرقی، نه غربی» استوار شد.

البته شعار «نه شرقی» در طول زمان به فراموشی سپرده شد و شعار «نه غربی» همچنان پابرجا ماند. تغییر نگرش و رویکرد نظام تازه‌تاسیس در ایران که خود را مدافع مظلومان و مستضعفان جهان معرفی می‌کرد، باعث شد کشور در عرصه روابط خارجی به‌ویژه با ایالات‌متحده آمریکا، به‌عنوان نماد امپریالیسم، در تقابل قرار گیرد. حضور اتحاد جماهیر شوروی سابق و جمهوری خلق چین به‌عنوان دو قدرت شرقی در برابر دنیای امپریالیسم یکی از دلایل اصلی نزدیکی رهبران جمهوری اسلامی به این دو کشور شد. روابط نزدیک سیاسی و اقتصادی میان ایران و دو قدرت کمونیستی با وجود تاکید بر شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» از سال‌های اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون ادامه داشته است. نتیجه این رویکرد در روابط خارجی ایران به‌تدریج در قالب سیاست «نگاه به شرق» نمایان شده است.

در همین زمینه مهدی مطهرنیا، تحلیلگر مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با تجارت فردا معتقد است که غرب‌ستیزی پس از انقلاب اسلامی در ایران تشدید شد. در وهله نخست مردمان ایران‌زمین به دلیل آنکه در طول تاریخ مورد هجوم قرار گرفتند و به واسطه کد ژئوپولیتیک و ژنوم ژئواستراتژیکشان سال‌ها حمله‌های گوناگون را از شرق و غرب و شمال و جنوب کشورشان تحمل کرده‌اند، نوعی نگاه منفی به بیگانگان دارند. در طی تاریخ بافت‌های موقعیتی گوناگون به آن افزود شد. جنگ‌های ایران و روسیه، دخالت‌های بیگانگان از جمله انگلستان در امور داخلی کشور ما، نادیده گرفتن وضعیت بی‌طرفی ایران در جنگ‌های اول و دوم و آنچه بر ایران با وجود آن همه تلاش برای گریز از رودررویی‌های هزینه‌آور، تحمیل شد و همچنین کودتای ۲۸ مرداد که انگلستان طراح اصلی آن بود و آمریکایی‌ها به دعوت انگلستان به کودتا پیوستند، خاطره‌ای نامیمون بر اذهان ایرانیان بر جای گذاشت، به‌طوری که مردمان این سرزمین را در بافت موقعیتی بیگانه‌ستیز و به‌ تبع آن غرب‌ستیز و شرق‌ستیز قرار داد. تمامی این اتفاقات باعث شد که شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» یکی از شعارهای انقلابیون 1357 باشد. این شعار در ابتدا به معنای غرب‌ستیزی نبود بلکه به معنای بیگانه‌ستیزی بود. همان‌طور که گفتم این بیگانه‌ستیزی محصول انقلاب 13۵۷ نبود بلکه زمینه‌هایی را از گذشته در خود جای داده بود. اما نکته‌ای که وجود دارد بعد از وقوع انقلاب در ایران و اسلامی شدن آن و همچنین جهت‌گیری‌هایی که انقلابیون بر اساس ایدئولوژی خود و نزدیکی با گروه‌های جهادی ضداسرائیلی در منطقه داشتند؛ جهت‌گیری ضدغربی با چاشنی ادبیات شرقی و کمونیستی را برگزیدند. کم‌کم این تعارض و تضاد تشدید شد، به‌طوری که اکنون وجه غرب‌ستیزی برجسته شده است.

37

بر مدار منافع ملی

حامیان سیاست نگاه به شرق بر این باورند که تمایل ایران به سمت شرق و ایجاد اتحاد با کشورهای قدرتمند آسیایی می‌تواند به تامین منافع ملی کشور کمک کرده و مشکل فقدان یک متحد استراتژیک را برطرف کند. از دیدگاه این افراد، تقویت تعامل با کشورهای تاثیرگذار بر تحولات جهانی، به‌ویژه کشورهای بلوک شرق، می‌تواند مهم‌ترین مانع اقتصادی در برابر تهدیدهای آمریکا باشد. در این راستا، معمولاً به چین و روسیه اشاره می‌شود، هرچند این کشورها به دلیل هزینه‌های بالای همکاری استراتژیک با ایران، تمایل چندانی برای همکاری در این زمینه ندارند. در واقع، آنها به دنبال ایجاد تعامل استراتژیک با غرب و همبستگی اقتصادی با کشورهای همسایه هستند. بنابراین، چین و روسیه در عرصه بین‌المللی الگوهای جدیدی از رویکردهای موازنه‌گرایی را ارائه می‌دهند. به عبارت دیگر، سیاست این کشورها ماهیت جدال‌آفرین با آمریکا ندارد و آنها در تلاش‌اند تا موقعیت خود را در سیاست و اقتصاد جهانی تثبیت کنند.

در همین زمینه بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که گسترش روابط ایران با روسیه و چین به‌طور قطع منافع جمهوری اسلامی را تامین می‌کند. با توجه به ویژگی‌های ژئوپولیتیک کشورمان، توسعه روابط همه‌جانبه با این کشورها یک الزام و ضرورت غیرقابل انکار است. به گزارش تجارت فردا، ژئوپولیتیک جمهوری اسلامی ایران ایجاب می‌کند که موازنه‌سازی در روابط خارجی آن مدنظر قرار گیرد. متاسفانه، این الزام همواره نادیده گرفته شده است. بنابراین، داشتن روابط گسترده با روسیه و چین مشکلی ندارد، بلکه نداشتن روابط مشابه با آمریکا و اروپا یک چالش اساسی برای کشور ما محسوب می‌شود. روسیه به‌عنوان همسایه‌ای قدرتمند در مرزهای شمالی ایران، پس از فروپاشی اتحاد شوروی نیز همچنان دارای مرزهای آبی مشترک با ایران در دریای خزر است و حضور موثر آن در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز غیرقابل انکار است. از سوی دیگر، چین به‌عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان، نقش مهمی در تولید و صادرات جهانی ایفا می‌کند. بنابراین، نباید دچار سوءتفاهم شویم و تصور کنیم که می‌توانیم روابط گسترده با غرب را به‌جای روابط با روسیه و چین قرار دهیم. این اشتباه گاهی در سیاست خارجی ما مشاهده می‌شود، به‌ویژه در دوران کوتاه پس از امضای برجام. توسعه روابط با روسیه و چین باید مورد توجه قرار گیرد، اما در عین حال باید به توازن در این روابط توجه کنیم و ارتباطات خود را با کشورهای مختلف و قدرت‌های جهانی از جمله اروپا و آمریکا گسترش دهیم. این تصور که چین و روسیه به تنهایی می‌توانند محور قدرت جمهوری اسلامی در روابط بین‌المللی باشند، با الزامات ژئوپولیتیک کشور همخوانی ندارد. بنابراین، توسعه روابط با روسیه و چین باید ادامه یابد، اما به‌گونه‌ای متوازن که امکان تنظیم روابط با آمریکا و اروپا را نیز فراهم کند. بنابراین مسئله اصلی ما تنها گسترش روابط با روسیه و چین نیست، بلکه ایجاد توازن در روابط با قدرت‌های جهانی، چه شرق و چه غرب است. در واقع، باید از ظرفیت‌های موجود برای توسعه روابط ایران با قدرت‌های جهانی بهره‌برداری کنیم تا بتوانیم منافع خود را ارتقا دهیم و از تبدیل شدن به «کارت بازی» دیگران جلوگیری کنیم. در نهایت، هدف ما توازن بخشیدن به سیاست خارجی و روابط بین‌المللی کشور است تا امکان افزایش منافع و بهبود جایگاه ایران در سطح منطقه و جهان فراهم شود. در همین مورد، مهدی مطهرنیا معتقد است که، به نظر من کارگزاران سیاست خارجی کشور باید معاهدات بین‌المللی را با توجه به منافع ملی کشور و بدون گزینش طرف مقابل به انجام برسانند. اگر طرف مقابل بتواند منفعت ملی کشور را برآورده کند، باید با او وارد گفت‌وگو، تعامل و همکاری شد. در این میان نمی‌توان با نگاه ایدئولوژیک کشورهایی را نفی و کشورهایی را پذیرفت، چراکه مدار اصلی پذیرفتن یا رد کشوری برای تعامل و همکاری باید منافع ملی و اهداف ملی باشد. در واقع منافع ملی و اهداف ملی باید توسعه ملی و ایجاد آسایش و آرامش برای شهروندان را در یک زندگی پویا و مانا بر عهده بگیرند.

 از این‌رو من مخالف این نیستم که با مسکو و پکن معاهده همکاری داشته باشیم چراکه هرکدام از آنها می‌توانند بخشی از منافع ملی ایران را برآورده کنند. مشکل زمانی پیش می‌آید که شما در یک چهارچوب سلبی و گفتمان منفی و همچنین با غلبه نگرش‌های ایدئولوژیک تنها خود را به چین و مسکو محدود می‌کنید. این مسئله باعث می‌شود که این کشورها هم از این موضوع سوءاستفاده کرده و به تعهدات خود عمل نکنند. ما قبلاً هم توافقاتی با روسیه داشتیم اما متاسفانه روسیه به تعهدات خود پایبند نبوده است. نمونه بارز آن نیروگاه بوشهر است. این نیروگاه در حال حاضر در چه وضعیتی قرار دارد؟ آیا قرار نبود که این نیروگاه بخشی از ناترازی برق را رفع کند؟ ما چقدر توانستیم با اتکا به الگوی نیروگاه بوشهر نیروگاه‌های دیگر را گسترش بدهیم؟ خب اگر قرار است با روس‌ها و چینی‌ها کار کنیم، چرا با کشورهای دیگر که از نظر فناوری و از نظر انجام تعهدات از مسکو و پکن بهتر هستند کار نکنیم؟ پاسخ به این سوال برای مردم بسیار مهم است. برخی می‌گویند آمریکا امپریالیست است، اما مگر امپریالیسم آمریکا میراث‌دار امپریالیسم بریتانیا نیست؟ یا امپریالیسم بریتانیا میراث‌دار امپریالیسم اسپانیا و پرتغال نیست؟ در همین راستا ما چگونه می‌توانیم به بریتانیا بسیار نزدیک، اما از آمریکا دور باشیم؟

در همین راستا به نظر من ملت ایران خواهان این است که کارگزاران سیاست خارجی به جای تعارض، تضاد و ستیز با جهان به تعامل روی بیاورند و متناسب با شأن و منزلت جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی و تمدنی ایران در جامعه بین‌المللی رفتار کنند و با همکاری با نظام‌های گوناگون قدرتمند در این بازار پرشتاب تغییر و رقابت امتیاز بگیرند. هر کسی که در تهران دولت و قوه مجریه را در دست داشته باشد، ناگزیر به این امر است. به این معنا که به جای غرب‌ستیزی و شرق‌ستیزی، منافع ملی را دنبال کند و ایران را به پایگاه صلح تبدیل کند. ایران باید در درون خود به سمت اتحاد درونی، یعنی همان چیزی که آقای پزشکیان از آن تحت عنوان «وفاق» یاد می‌کنند، حرکت کند و در بیرون به دنبال صلح و حل مسائل خود در ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی خود باشد. باید در نظر داشته باشیم که ستیز با غرب و شرق، ستیز با خود را به وجود می‌آورد؛ به همین خاطر است که ما باید تمام تلاشمان این باشد که چالش‌ها و تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم. 

دراین پرونده بخوانید ...