شناسه خبر : 48783 لینک کوتاه

نظام اداری ریاکار

ریاکاری نظام اداری چگونه باعث پوشیده ماندن مشکلات می‌شود؟

 

هدا احمدی / نویسنده نشریه 

32 مسعود پزشکیان در سفر به خوزستان گفت: «در خبرها آمده بود که به خاطر سفر ما، کارخانه‌ها را تعطیل کرده‌اند که هوا تمیز شود. من که می‌دانم در اینجا چند روز در سال هوا پاک است و شاید در کل سال مشکل هوا داریم. حالا یکی هم بخواهد فیلم بازی کند، حداقل این‌قدر می‌فهمیم که نتوانند سرمان کلاه بگذارند.»

آنچه آقای پزشکیان مطرح کرده، یک عادت دیرینه در نظام اداری ایران است. سال‌های طولانی است که بوروکرات‌ها نمی‌گذارند اطلاعات درست درباره وضعیت جامعه به مقامات منتقل شود و همچنین مانع انتشار آمارهای واقعی می‌شوند. به این ترتیب سیاستمداران پس از مدتی، از سوی بوروکرات‌ها و گروه‌های ذی‌نفع محاصره و قرنطینه می‌شوند و زمانی از تغییرات و تحولات جامعه اطلاع پیدا می‌کنند که کار از کار گذشته است.

مسعود پزشکیان سیاستمدار باهوشی است که متوجه چنین حقه‌هایی شده است یا شاید اطرافیان او هم آدم‌های صادقی هستند که مسائل را به‌درستی انتقال داده‌اند اما این یک واقعیت است که ما با نظام اداری ریاکاری مواجهیم که واقعیت‌ها را از چشم مسئولان ارشد کشور دور نگه می‌دارد.

اغلب اوقات ممکن است مدیران استانی یا استانداران از این واهمه داشته باشند که اگر حقیقت را بگویند، مدیران ارشد دولت واکنش منفی نشان دهند. ممکن است آنها حس کنند که در شکل‌گیری وضعیت بد فعلی دخیل هستند و ممکن است این وضعیت بد، باعث برکناری یا تنبیه آنها شود، بنابراین نمی‌خواهند رئیس‌جمهوری یا معاون یا وزرا از آنها ناامید شوند یا به تخطئه آنها بپردازند اما پوشیده نگه داشتن واقعیت‌ها می‌تواند ناشی از نفوذ گروه‌های ذی‌نفع هم باشد. آنها که بودجه استانی را گرفته‌اند اما هیچ‌کاری انجام نداده‌اند. هر تغییری در وضعیت یک شهر یا منطقه می‌تواند جای منتفعان و متضرران را عوض کند. بنابراین گروه‌های ذی‌نفع علاقه ندارند که اطلاعات واقعی به رئیس‌جمهوری منتقل شود.

برخی معتقدند سفرهای استانی این خوبی را دارد که مسئولان دولتی از نزدیک در جریان مشکلات مردم قرار می‌گیرند و یکی از راه‌های فهمیدن واقعیت است. در جامعه ایران که نظام بازخورد ضعیف است و جامعه مدنی به انحای مختلف محدود شده و گروه‌های ذی‌نفع، سازمان‌ها و اداره‌های استانی را به تسخیر خود درآورده‌اند، حکمرانان چگونه می‌توانند از وضعیت مردم اطلاع پیدا کنند؟ چگونه می‌توانند نظرات مردم را دریابند و در جهت تحقق خواست اکثریت گام بردارند؟

در این گزارش با مشورت و راهنمایی سیدمرتضی افقه استاد دانشگاه به این پرسش پاسخ می‌دهیم که ریاکاری چگونه در نظام اداری ایران نهادینه شد؟ به اعتقاد او، یکی از موانع پیشرفت کشور به این دلیل است که اولویت نظام ارزشی ما بر گرایش‌های سیاسی یا اعتقادات ایدئولوژیک است و همین باعث شده یک نظام انتخاب و انتصاب مبتنی بر این نوع ارزش‌گذاری شکل بگیرد؛ یعنی از تمام کارگزاران حاکمیتی که انتصاب یا انتخاب می‌شوند، ابتدا گرایش‌های سیاسی، فقهی و ایدئولوژیکشان آزموده می‌شود و بعد نیازهای دیگری که برای یک مدیریت ضرورت دارد. حاصل این نظام ارزشی که به خلق نظام انتخاب و انتصاب حاکمیتی منجر شده؛ ناکارآمدی اداری و اجرایی در کشور است. اگر نگویم این محصول ضدتوسعه و ضدتولید است اما غیرتولیدی و غیرتوسعه‌ای است و این امر باعث شده که ما نه‌تنها نتوانیم در این چند دهه مشکلات و موانع را حل کنیم بلکه حتی در مسیر توسعه هم قرار نگرفتیم.

آنچه باعث شده ما در این مدت با چنین نظام اداری-اجرایی ادامه دهیم، دوپینگ درآمدهای نفتی بوده است. هم‌اکنون که درآمدهای نفتی حذف شده‌اند، ما می‌بینیم که روزبه‌روز هم شرایط بدتر شد و به همین دلیل است که ما ناچار هستیم از موضع ضعف مذاکره کنیم تا درآمدهای نفتی دوباره برقرار شود. مادامی که آن ساختار ضدتولید و ضدتوسعه‌ای شکل‌گرفته اصلاح نشود، حتی اگر تحریم‌ها برداشته شوند، باز هم با همان انرژی و نفت، کشور ادامه پیدا می‌کند و در واقع همچنان مانند یک عامل بیرونی آسیب‌پذیر باقی می‌ماند.

ریاکاری در تمام اجزا شکل گرفته است

آقای پزشکیان در سفری که به خوزستان داشتند یک جایی از صحبتشان گفتند که فکر نکنید «ما متوجه نمی‌شویم وقتی به اینجا سفر می‌کنیم کارخانه‌ها را تعطیل می‌کنید که در این چند روز سفر استانی من هوا تمیز باشد». این موضوع را اگر به این مسئله تعمیم بدهیم که کسانی که پست و مقامی دارند از قوه مجریه پایین‌تر هستند و حتی کارخانه‌های استان‌ها سعی می‌کنند یکسری ریاکاری‌ها داشته باشند، نشان می‌دهد که سیستم طوری تعبیه شده که خیلی از این استانداران یا مسئولان می‌ترسند بسیاری از مشکلات را بازگو کنند یا مجبور هستند به نوعی لاپوشانی کنند یا کارخانه‌ها را تعطیل کنند که چند روز هوا تمیز باشد. اینکه این نوع ریاکاری تا کجای کشور رسوخ پیدا کرده، باید گفت که متاسفانه این وضعیت در تمام اجزای حاکمیت شکل گرفته است؛ چون ملاک انتخاب و انتصاب ناشایسته‌سالاری است یا بهتر بگویم شایسته‌سالاری ایدئولوژیک و سیاسی است.

این اولویت و این ساختار هیچ کمکی به پیشرفت و توسعه کشور نمی‌کند؛ بنابراین افرادی که انتصاب می‌شوند واقعاً ناکارآمد هستند و به همین دلیل است که در بسیاری از اهداف تعیین‌شده برای دستگاه‌ها و سازمان‌های دولتی و حاکمیتی، چه دستگاه قضایی، مجلس و... نمی‌توانند اهداف و وظایفی را که برایشان تعیین شده به‌درستی انجام دهند. بنابراین در موقعیتی که مقام بالاتر را می‌بینند، چون ناکام هستند، ناچارند به گونه‌ای دیگر خودشان را نشان دهند.

وقتی که اولویت، اعتقادات فقهی یا گرایش‌های سیاسی باشد و برای این اولویت‌ها امتیازاتی قائل شده‌اند، یعنی اولویت استخدام با آنهایی است که از نظر حاکمیت گرایش‌های فقهی و ایدئولوژیک خاصی داشته باشند یا آنها امتیاز دریافت می‌کنند و چون این نوع ویژگی امتیاز دارد و تظاهر به آن هم خیلی سخت نیست، بنابراین به‌شدت گسترده و فراگیر شده است. به عبارت دیگر این ساختار و سیستم است که افراد را ریاکار می‌کند یا این ساختار در واقع ریاکارپرور است.

رئیس‌جمهور اگر صرفاً برای دیدار و احترام گذاشتن به مردم سفر کند، می‌تواند مطلوب باشد

در این راستا برخی‌ها به سفرهای استانی رئیس‌جمهور انتقاد دارند و برخی هم معتقدند سفرهای استانی این خوبی‌ها را دارد که مسئولان دولتی از نزدیک در جریان مشکلات مردم قرار می‌گیرند و یکی از راه‌های فهمیدن واقعیت است. اینکه رئیس‌جمهور حتماً باید به تک‌تک شهرها سفر کند در حقیقت بدعتی بود که آقای احمدی‌نژاد راه انداخت. البته او بیشتر دچار کیش شخصیت بود و دارای مشکلات و کمبود بود و دوست داشت به استان‌ها برود تا محبوبیتش را نشان دهد و خودش را ارضا کند. اما این روند در دوره روحانی، رئیسی و همین حالا هم ادامه پیدا کرد. البته این سفرها می‌تواند مفید هم باشد اما با توجه به تکنولوژی‌هایی که امروز در دسترس است، می‌توان از حجم آنها کاست؛ از سویی باید توجه کرد اگر سفرهای استانی برای دیدار و احترام گذاشتن به مردم انجام شود، می‌تواند مطلوب باشد. اما اینکه بخواهد از نزدیک مشکلات را ببیند، این معنایش این است که شما به استاندار و فرماندار خود اعتماد ندارید که آیا مشکلات را منعکس می‌کند یا خیر. اگر این نگاه حاکم باشد نشان می‌دهد که حاکمیت، ساختاری را هم که خود ایجاد کرده قبول ندارد و حتماً باید با آن همه هزینه و با یک لشکر بروند و خودشان از نزدیک مشکلات را ببینند و گویی مسئولان محلی آنجا هیچ‌کاره هستند یا اعتمادی به آنها نیست.

یک نظام اداری-اجرایی مکانیسم‌هایی دارد که اگر آن مکانیسم‌ها درست کار کند نیازی نیست که حتماً یک مقام مسئول ارشد کشور به استان‌ها سفر کند. مثلاً دوره احمدی‌نژاد تک‌تک شهرهای کشور را می‌گشتند و اگر وزیری هم تغییر می‌کرد، او هم باید برای آشنایی به آن استان می‌رفت. نکته اینجاست که انتخاب مدیران رده‌بالا بر مبنای اصول پایدار یک نظام اداری-اجرایی نرمال نیست. بنابراین مدیران با اصول مدیریتی و مسائل جاری ناآشنا هستند و به همین دلیل فکر می‌کنند باید از نزدیک اوضاع را ببینند. در صورتی که این موضوعات را شخص استاندار می‌تواند گزارش کند یا دستگاه‌های نظارتی‌شان به صورت مخفیانه این کار را انجام دهند.

مگر در کشورهای دیگر حتی کشورهای در حال توسعه هر روز و هر ماه رئیس‌جمهور با یک لشکر می‌رود که هم مدیرانش را تست کند و هم از نزدیک مشکلات مردم را ببیند؟ ضمن اینکه در یک سفر وقتی یک مسئول به یک استان یا شهر می‌رود مگر فکر می‌کنید همان مدیری که ناکارآمد و ناموفق بوده اجازه می‌دهد که مسئول بالاتر به صورت مستقیم با اشخاص یا کانون‌های وجود مشکل ارتباط داشته باشد؟ باز هم تمام برنامه در اختیار همان مدیر ناکارآمد است. بنابراین عملاً ارتباطش با مردم الزاماً برقرار نمی‌شود، مگر اینکه تصادفاً در مسیر مشکلی را رویت کند.

33

دولت و حاکمیت باید مکانیسمی برای سهولت انعکاس مشکلات مردم ایجاد کند

بنابراین دولت و حاکمیت اگر می‌خواست، خودش باید مکانیسمی ایجاد می‌کرد که مردم با سهولت (آن هم با وسایل ارتباط‌جمعی امروز) مشکلات را منعکس کنند؛ ضمن اینکه رسانه‌ها هم این کار را انجام می‌دهند و اینکه واقعاً اگر آقای پزشکیان یا هر رئیس‌جمهور دیگر، بگوید از اهم مشکلات مثلاً خوزستان اطلاع ندارم این یک نقص است؛ چون همین حالا به‌رغم محدودیت‌هایی که بر رسانه‌ها حاکم است، ولی در همین حد هم به اندازه کافی مشکلات را منعکس می‌کنند که دیگر نیازی نباشد رئیس‌جمهور برود و از نزدیک مشکلات را مشاهده کند و بابت این کار هزینه‌های زیادی پرداخت شود.

البته در چیدمان افراد هم باید تامل داشته باشیم. یکی از ارکان مهم هراس افراد، تبعیض در جایگاه‌های مختلف است. در برخی از موارد بسیاری از کارکنان هنگام رویارویی با چنین تبعیض‌هایی گمان می‌کنند که باید در سکوت رنج بکشند یا کار خودشان را ترک کنند اما واقعیت‌ها را نگویند. درحالی‌که راه‌هایی برای مقابله با تبعیض در محیط کار وجود دارند که برای کاهش اثرات این دسته از عوامل استرس‌زا لازم است به کارکنان یادآور شوید که آنها نیز انسان هستند و محال است بتوانند مثل یک روبات، همواره در سطح بهینه عمل کنند. تجربه تبعیض می‌تواند برای افراد تجربه سختی باشد. خیلی از مردم وقتی با تبعیض در محیط کار روبه‌رو می‌شوند، سکوت می‌کنند و به نشخوار فکری می‌پردازند. این واکنش اغلب به این خاطر است که از واکنش طرف مقابل می‌ترسند یا مطمئن نیستند که چگونه با این تجربیات مقابله کنند. چیزی که اهمیت دارد این است که بدانید شما در هر حال نباید منفعل باشید.

بررسی‌ها نشان می‌دهد در شرایط فعلی، مشکلات عظیم کشور تنها در صورتی شانس حل شدن دارند که همه ارکان نظام سیاسی کشور، اراده کامل و تمام‌عیار خود را، بر حل آنها متمرکز کنند و الزامات آن را پذیرا باشند. مسعود نیلی، استاد دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه صنعتی شریف، در مقاله‌ای که در اختیار رسانه‌ها قرار داده بود، کمی عمیق‌تر و گسترده‌تر به این مسئله می‌پردازد. او با بررسی مهم‌ترین معضل‌های نظام حکمرانی کشور و راهکارهای امکان‌پذیر برای آن اشاره می‌کند که دو گروه مانع بر سر راه چنین دولتی، ذی‌نفعان رانتی وضع موجود و خشک‌سرانی هستند که هیچ انعطافی را برنمی‌تابند. همه باید این آخرین شانس را دریابند. بنابراین گروه مانع بر سر راه چنین دولتی، ذی‌نفعان رانتی وضع موجود و خشک‌مغزهایی هستند که هیچ انعطافی را برنمی‌تابند. همه باید این آخرین شانس را دریابند. این یک اتمام حجت تاریخی است.

به هر حال ریاکاری در سازمان‌های اداری و سکوت در برابر حقایق و بیان مشکلات را باید جدی گرفت؛ به‌طور کلی نه برای اصلاح این روند، بلکه برای اینکه کشور در مسیر توسعه قرار بگیرد، حاکمیت باید بپذیرد که در نظام ارزشی که حاکم است، نمی‌تواند دائماً از پول نفت، ناکارآمدی‌های خودش را پوشش دهد. باید بپذیرد که اولویت اصلی، معیشت، رفاه اقتصادی و غیراقتصادی مردم است و بر اساس آن، نظام انتخاب و انتصاب باید بر پایه شایسته‌سالاری‌های مبتنی‌بر توسعه، افزایش رشد و تولید باشد، نه شایسته‌سالاری‌های فقهی، سیاسی و ایدئولوژیک. اگر این را بپذیریم، در ابتدای جاده توسعه می‌افتیم؛ در غیر این صورت، این وضعیت بدون تردید اصلاح نمی‌شود و به منابعی غیر از آدم‌ها وابسته می‌مانیم. یعنی اگر نفت تمام شد یا تحریم کردند، سراغ کاری که هم‌اکنون انجام می‌دهند، خواهند رفت. اگر نفت را تحریم کردند، سراغ پتروشیمی رفتیم و می‌فروشیم که یک ماده نیمه‌خام دیگر است؛ یا شمش فولاد می‌فروشیم یا معادن دیگر را استخراج می‌کنیم و خام می‌فروشیم. مادامی که توسعه مبتنی بر فکر و اندیشه انسان‌ها بدون توجه به گرایش‌های سیاسی‌شان نباشد ما اصلاً در مسیر توسعه هم قرار نمی‌گیریم. چه برسد به اینکه بگوییم ما چند سال دیگر به توسعه می‌رسیم. این در حالی است که سال آینده سال پایانی چشم‌انداز رویایی کسانی است که نه‌تنها به آن اهداف نزدیک نشدیم، بلکه فرسنگ‌ها از آن اهدافی که تعیین کرده بودند دور شدیم. 

دراین پرونده بخوانید ...