شناسه خبر : 49089 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سال بحرانی

چرا 2024 سالی سخت برای جهان بود؟

 

محمدحسین باقی / نویسنده نشریه

98بسیاری از تحلیلگران سال ۲۰۲۴ را یکی از «بحرانی‌ترین سال‌های اخیر»، با «درگیری‌های فوران‌کرده همراه با تراژدی‌های انسانی و تغییرات عمده ژئوپولیتیک» نامیده‌اند. این سال پر از درگیری‌ها، جنگ‌ها، بحران‌های انسانی و اقتصادی، ویرانی‌های سیاسی، کشتارهای جمعی و حتی نسل‌کشی بخش‌هایی از دنیا به ویژه در غزه و اوکراین بود. تحولات سیاسی خاورمیانه عمدتاً تحت تاثیر نسل‌کشی اسرائیل در غزه و سیاست‌های توسعه‌طلبانه و تهاجمی این رژیم نسبت به سایر کشورهای منطقه بود. اگرچه خاورمیانه مملو از «مسئله» است، اما به نظر می‌رسد در سال گذشته چند تحول مهم در خاورمیانه رخ داد که در تاریخ تحولات این منطقه و جهان ثبت خواهد شد.

اولین رویداد مهم، نسل‌کشی اسرائیل در غزه در واکنش به حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهرماه ۱۴۰۲) حماس بود که به عملیات «سیل‌الاقصی» یا «طوفان‌الاقصی» معروف شد. دومین تحول، درگیری مستقیم اسرائیل و ایران برای اولین‌بار در دهه‌های اخیر بود. اما این درگیری پیش‌زمینه‌هایی دارد که پایین‌تر به آن اشاره ‌شده است. رویداد سوم، برقراری آتش‌بس در جنگ اسرائیل با حزب‌الله (۷ آذرماه) و حماس (۳۰ دی‌ماه)، و چهارمین حادثه مهم نیز سرنگونی رژیم بشار اسد بود. درست در روز برقراری آتش‌بس میان اسرائیل و حزب‌الله در ۲۷ نوامبر ۲۰۲۴ (برابر با ۷ آذرماه ۱۴۰۳) اپوزیسیون سوریه مستقر در ادلب و مناطق امن تحت کنترل ترکیه به رهبری «ابو محمد الجولانی» که سپس به «احمد الشرع» معروف شد، طی دو هفته بدون مواجهه با چالشی قابل ‌توجه، کنترل تمام سوریه را در دست گرفتند و بشار اسد و خانواده‌اش به روسیه گریختند. پنجمین رویداد مهم منطقه ورود حوثی‌ها به معرکه نبردهای خاورمیانه بود. آنها در راستای همبستگی با مردم غزه، نه‌تنها مجموعه حملاتی را به کشتی‌های مرتبط با اسرائیل (که به سمت بنادر این رژیم می‌رفتند) در دریای سرخ و خلیج عدن انجام دادند، بلکه برای اولین‌بار خاک اسرائیل را هم با موشک‌های مافوق صوت و پهپادها هدف قرار دادند.

البته فراتر از خاورمیانه باید به یک جنگ مهم در اروپا هم اشاره کرد که شاید بتوان گفت بعد از جنگ سرد، مهم‌ترین جنگ در اروپاست. جنگ اوکراین و روسیه که در ۵ اسفندماه ۱۴۰۰ آغاز شد و سومین سال خود را هم پشت سر گذاشت. اما ابتدا بیایید تحولات منطقه خودمان را بررسی کنیم:

۱- غزه و لبنان

حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهرماه ۱۴۰۲) با رگبار راکتی علیه اسرائیل، یورش خودروهای نفربر و ۲۵۰۰ شبه‌نظامی به خاک اسرائیل آغاز شد. به دنبال آن، حمله تمام‌عیار اسرائیل به غزه رقم خورد که این رژیم آن را عملیات «شمشیرهای آهنین» نامید. این جنگ بیش از ۴۸ هزار کشته و نزدیک به ۱۱۲ هزار زخمی به دنبال داشت. در نهایت، پس از میانجیگری‌های فراوان از سوی قطر و مصر، در روز ۳۰ دی‌ماه 1403 یک آتش‌بس شش‌هفته‌ای برقرار شد تا هم گروگان‌ها با اسرای فلسطینی مبادله شوند و هم راه ورود مواد غذایی و دارویی به غزه هموار شود. برخی بر این باورند که این جنگ می‌تواند شکل خاورمیانه را تغییر دهد.

لبنان هم از همان روزهای اول، دومین صحنه جنگ بود. در ۸ اکتبر ۲۰۲۳ (برابر با ۱۶ مهرماه ۱۴۰۲) حزب‌الله در همبستگی با مردم غزه حملات به سمت نیروهای اسرائیلی را آغاز کرد. حزب‌الله آن را «جبهه حمایتی» در راستای حمایت از متحدش (حماس) دانست. در مقابل، اسرائیل هم حملات تلافی‌جویانه خود را آغاز کرد، به‌طوری ‌که دو طرف وارد یک «جنگ فرسایشی با شدت فزاینده» شدند. مهم‌ترین اتفاق ترور سیدحسن نصرالله با 80 تن بمب سنگرشکن بود. وزارت بهداشت لبنان و بانک جهانی خسارت‌های لبنان را با اندک تفاوت‌هایی به این صورت تخمین زده‌اند:

* هزینه‌ها در بُعد انسانی: حدود چهار هزار کشته و نزدیک به ۱۶ هزار زخمی؛ حدود یک میلیون آواره که تا نیمه‌های شهریور ۱۴۰۳ حدود ۵۵۰ هزار نفر به سوریه پناه بردند. نزدیک به ۲۵۰۰ نفر هم از نیروهای حزب‌الله جان باختند.

* سایر هزینه‌ها: بر اساس گزارش «شورای جنوب لبنان»، اسرائیل بین اکتبر ۲۰۲۳ و سپتامبر ۲۰۲۴ بیش از چهار هزار ساختمان مسکونی در نزدیکی مرز را ویران کرد و به ۲۰ هزار خانه دیگر همراه با مشاغل، زمین‌های کشاورزی و زیرساخت‌های عمومی آسیب رساند. بانک جهانی میزان خسارات واردشده به ساختمان‌ها و واحدهای مسکونی در لبنان را حدود ۸ /۲ میلیارد دلار تخمین می‌زند و در گزارش خود اعلام کرد که بیش از ۹۹ هزار واحد مسکونی کاملاً یا نسبتاً ویران شده‌اند. بانک جهانی در گزارش 24 آبان ۱۴۰۳ در ارزیابی اولیه خود میزان خسارات اقتصادی لبنان را حدود ۵ /۸ میلیارد دلار تخمین زد.

ذکر این نکته لازم است که لبنان در اوج درگیری‌های اسرائیل با حزب‌الله، دو سال فاقد دولت بود. با این ‌حال، پارلمان لبنان در روز پنجشنبه ۹ ژانویه ۲۰۲۵ برابر با ۲۰ دی‌ماه ۱۴۰۳ پس از دو دور رای‌گیری، جوزف عون را به‌عنوان رئیس‌جمهور این کشور انتخاب کرد. «نواف سلام» هم در ۸ فوریه ۲۰۲۵ برابر با ۲۰ بهمن ۱۴۰۳ به‌عنوان نخست‌وزیر انتخاب شد. با این ‌حال، پس از آتش‌بس، قرار بر این شد که حزب‌الله به پشت رودخانه لیتانی عقب بنشیند و اسرائیل هم قوای خود را خارج کند. روز چهارشنبه ۱ اسفندماه ۱۴۰۳ (۱۹ فوریه ۲۰۲۵) که روز عقب‌نشینی اسرائیل بود، این رژیم اعلام کرد که در پنج نقطه از لبنان می‌ماند. به دنبال آتش‌بس، سخن‌هایی مبنی بر خلع سلاح حزب‌الله هم شنیده شد.

۲- ایران

جنگ غزه به‌طور چشمگیری تنش‌های مستقیم میان ایران و اسرائیل را افزایش داد. این تنش و رقابت دیرینه اگر تا پیش از ۷ اکتبر به‌صورت پنهانی یا غیرمستقیم جریان داشت، اما پس از ۷ اکتبر حالتی آشکارتر به خود گرفت. این روایت در خاورمیانه وجود دارد که ایران از طریق «محور مقاومت» و شبکه‌ای از متحدان به دنبال نشان دادن قدرت خود و به چالش کشیدن اسرائیل بود. ترکیب حملات فزاینده اسرائیل به منافع ایران در سوریه و همچنین حمله هوایی به یک مرکز دیپلماتیک ایرانی باعث شد که ایران برای اولین‌بار به‌طور مستقیم با حمله موشکی و پهپادی گسترده و آشکار به اسرائیل پاسخ دهد. زمان به‌سرعت سپری می‌شد و دامنه بحران هم جدی‌تر. بعد از مراسم تحلیف مسعود پزشکیان، اسماعیل هنیه ترور شد. با زیر «ضرب» رفتن حزب‌الله، یک‌بار دیگر ایران دست به پاسخ نظامی زد و باعث شد ایالات‌متحده قوای نظامی خود را وارد منطقه کند. دولت بایدن ادعا می‌کرد که تشدید تنش مذاکرات آتش‌بس در غزه را از مسیر خارج می‌کند. گزارش «گروه بین‌المللی بحران» در همین زمینه می‌نویسد: «تبادل درگیری میان ایران و اسرائیل باعث طرح این پرسش از سوی ایران شد: آیا باید به‌گونه‌ای واکنش نشان داد که خطر رویارویی مستقیم با اسرائیل و به دنبال آن آمریکا را به جان خرید؟ یا اینکه ایران باید هوشمندانه عمل کند و بر حمایت از شرکا در محور مقاومت تمرکز کند؟» این گزارش می‌افزاید: «هدف از راهبرد ایجاد متحدان غیردولتی، بازدارندگی در برابر دشمنان بود، نه اینکه ایران به‌عنوان یک متخاصم نشان داده شود؛ مگر اینکه منافع تهران به‌طور قابل ‌توجهی تهدید شود.» تصور کارشناسان بر این است که ایران و اسرائیل بار دیگر به «منطقه خاکستری» بازگشته‌اند.

۳- یمن

پس از حزب‌الله، حوثی‌ها در یمن بیشترین نقش را در «محور مقاومت» در رویارویی با اسرائیل پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ ایفا کردند. پس از شروع جنگ غزه، این گروه در ابراز همبستگی با فلسطینی‌ها، حملاتی را به کشتی‌های باری به مقصد اسرائیل در دریای سرخ و خلیج عدن آغاز و شرکت‌ها را در سراسر جهان مجبور کرد تا مسیر کشتی‌های خود را تغییر دهند. حوثی‌ها با پرتاب هواپیماهای بدون سرنشین و موشک‌های کوچک به سمت کشتی‌های مرتبط با اسرائیل که از آب‌های حدیده (بندر اصلی یمن در دریای سرخ) عبور می‌کردند، شروع کردند و سپس به حملات کماندویی به کشتی‌های اسرائیلی و غیراسرائیلیِ عازم بنادر اسرائیل در دریای سرخ و خلیج عدن و اقیانوس هند دست زدند. حوثی‌ها همچنین کشتی‌های جنگی آمریکا را با پهپادها و موشک‌های بالستیک هدف قرار می‌دادند. آنها همچنین با استفاده از موشک‌های مافوق صوت و پهپاد مناطقی از اسرائیل را مورد حمله قرار دادند. کمپین دریایی حوثی‌ها از نظر سیاسی این گروه را چه در داخل یمن و چه در منطقه تقویت کرد. با توجه به اینکه این گروه از زمان سرنگونی دولت در صنعا در پاییز ۲۰۱۴، بخش اعظم شمال و مرکز یمن را تحت کنترل دارد اما حملاتش به کشتی‌هایی که به مقصد اسرائیل در حرکت بودند چند مزیت به دنبال داشت:

الف- بر اساس گزارش «گروه بین‌المللی بحران»، حوثی‌ها در مناطق تحت کنترل خود دچار بحران هستند. این حملات باعث می‌شود اقتدار آنها در داخل میان شبکه حامیان، مناطق تحت کنترل و حتی سایر مناطق یمن تقویت شود و بر دامنه مشروعیت آنها بیفزاید.

ب- این کارزار نظامی به آنها اجازه داد تا توانایی‌های نظامی خود را به نمایش بگذارند و موقعیت خود را در «محور مقاومت» و خیابان‌های عربی ارتقا بخشند. هرچه باشد، حوثی‌ها موفق شده‌اند هم به اسرائیل و هم به نیروی دریایی ایالات‌متحده حمله کنند، کشتیرانی در دریای سرخ را مختل کنند و بر اسرائیل، ایالات‌متحده و متحدانشان فشار بیاورند. تمام اینها در حالی رقم می‌خورد که یک بازیگر نسبتاً کوچک هستند.

ج- ایالات‌متحده و متحدانش اکنون حوثی‌ها را چیزی فراتر از «یک مشکل یمنی» می‌دانند، اما گزینه‌های کمی در برابر این گروه دارند. تحریم‌های ایالات‌متحده، همراه با حملات هوایی این کشور و بریتانیا، کمک چندانی به مهار قدرت نظامی حوثی‌ها نکرده است.

د- برخی بر این باورند که کارزار نظامی حوثی‌ها در غزه، آنها را در موقعیت قوی‌تری نسبت به سعودی‌ها قرار داد. رئیس شورای عالی سیاسی این گروه از ریاض به دلیل به تعویق انداختن توافق انتقاد کرد و خواستار غرامت جنگی بیشتر و بودجه بازسازی به‌عنوان بخشی از هرگونه گفت‌وگوی جدید شد. حوثی‌ها همچنین در مقابل مخالفان یمنی خود احساس جسارت می‌کنند، زیرا موفقیت‌های آنها در دریا باعث افزایش جذب نیرو شده و به آنها اجازه می‌دهد تا مبارزان بیشتری را در جبهه‌های مختلف مستقر کنند و آمادگی آنها را در صورت ازسرگیری دوباره خصومت‌ها افزایش دهد.

و- آتش‌بس در غزه انگیزه اصلی حوثی‌ها را برای حملات دریایی از بین می‌برد، اما آب‌های آرام‌تر را تضمین نمی‌کند. چرا؟ این گروه دستاوردهای قابل‌توجهی از عملیات در دریای سرخ به دست آورده و پس از رویارویی مستقیم با اسرائیل، اعتمادبه‌نفس بیشتری یافته است. برخی کارشناسان معتقدند که حوثی‌ها در صورت حملات دوباره اسرائیل به غزه، ممکن است تاکتیک‌های جدیدی را اتخاذ کنند، از جمله قطع کابل‌های اینترنت زیردریا در دریای سرخ.

99

۴- مصر

هنگامی‌که جنگ در غزه آغاز شد، مصر تمام تلاش خود را برای جلوگیری از جابه‌جایی دسته‌جمعی فلسطینی‌ها از نوار غزه به شبه‌جزیره سینا به کار گرفت. در حالی ‌که مقامات و رسانه‌های اسرائیلی از «مهاجرت داوطلبانه» از غزه سخن می‌گفتند، اما قاهره بی‌وقفه در مواضع عمومی و گفت‌وگوهای دوجانبه به شرکای غربی پیام داد که چنین چیزی را نمی‌پذیرد. مصر معتقد بود که چنین جابه‌جایی‌ معادل یک «نکبت» جدید است. مصری‌ها معتقد بودند که این یک فاجعه برای جنبش ملی فلسطین خواهد بود. چنین جابه‌جایی اجباری‌، ایجاد کشور فلسطین را دشوارتر می‌کند. این امر همچنین امنیت ملی مصر را تهدید می‌کند، قاهره را با تعداد غیرقابل ‌کنترل پناهندگان تحت ‌فشار قرار می‌دهد و احتمالاً به مبارزان فلسطینی اجازه ورود به منطقه‌ای را می‌دهد که خود دچار بحران است.

اما تهدید آوارگی دسته‌جمعی روزنه‌هایی را برای قاهره ایجاد کرد. دولت مصر از ترس و وحشت اروپا به دلیل افزایش مهاجرت از طریق دریای مدیترانه و همچنین نگرانی‌های کشورهای حوزه خلیج‌ فارس از نظم منطقه‌ای به‌منظور دریافت کمک، سرمایه‌گذاری مستقیم و وام استفاده کرد. جنگ غزه تلفات قابل ‌توجهی بر اقتصاد آسیب‌دیده مصر وارد کرد، به صنعت گردشگری ضربه سختی زد، واردات گاز از اسرائیل به‌طور موقت کاهش یافت و درآمدهای کانال سوئز تقریباً از بین رفت، زیرا حوثی‌ها به کشتی‌ها حمله می‌کردند. با این‌ حال، قاهره توانست بهترین استفاده را از مخمصه امنیتی خود ببرد و شرکای خارجی را متقاعد کند که به این کشور حمایت مالی اضطراری بدهند، و در نتیجه از پرداخت بدهی قابل ‌توجه خود جلوگیری کند.

به‌رغم خشم مصر از اتفاقات سال گذشته، بعید به نظر می‌رسد که این کشور واقعاً از پیمان صلح خود با اسرائیل خارج شود. از سال ۱۹۷۹، مصر سیاست خارجی خود را بر عادی‌سازی رابطه با اسرائیل استوار کرده است، که منافع ژئوپولیتیک و اقتصادی قابل ‌توجهی برای قاهره به همراه داشته است، از جمله روابط قوی‌تر با واشنگتن و 3 /1 میلیارد دلار کمک سالانه ایالات‌متحده. هزینه این روابط برای مصر از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ افزایش یافته است. اگرچه تهدید آوارگی جمعی و بحران اقتصادی کم‌رنگ شده است، اسرائیل همچنان نگرانی‌های مصر را نادیده می‌گیرد. قاهره در تلاش است تا شرکای بین‌المللی خود را متقاعد کند که اسرائیل را تحت ‌فشار قرار دهند تا مسیر خود را تغییر دهد. تحلیلگران منطقه بر این باورند که مصر چاره‌ای جز زیستن با اسرائیل و حفظ وضع موجود در برابر این رژیم ندارد. خروج مصر از پیمان صلح با اسرائیل از نظر ژئوپولیتیک، امنیتی و اقتصادی بسیار پرهزینه خواهد بود. به ‌هر روی، نقش مرکزی قاهره در دیپلماسی آتش‌بس، تا حدودی نفوذ منطقه‌ای این کشور را احیا کرده و پیوندهای این کشور را با حامی اصلی‌اش، واشنگتن، و همچنین با شرکای اروپایی و خلیج‌ فارس تقویت کرده است. در حال حاضر و با روی کار آمدن دولت ترامپ و طرح پیشنهاد «مالکیت» آمریکا بر غزه، داغ شدن دوباره بحث اخراج فلسطینیان و اسکان آنها در مصر و اردن، فشار دیگری بر قاهره وارد کرده است. این امر باعث شد مصر طرح پیشنهادی خود را -در برابر طرح ترامپ- به کشورهای عربی بدهد.

۵- اردن

جنگ غزه برای اردن هم که همسایه اسرائیل است و شهروندان فلسطینی‌‌تبار زیادی دارد (عمدتاً پناهندگان جنگ‌های ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ و فرزندان آنها) دشواری‌های زیادی به دنبال داشته است. این کشور کوچک عربی به حمایت متحدان غربی اسرائیل برای ثبات سیاسی و اقتصادی خود متکی است. تاثیر اقتصادی جنگ دردناک بوده است. گردشگری، که ۱۴ تا ۱۵ درصد از تولید ناخالص داخلی اردن را تشکیل می‌دهد و پس از همه‌گیری کووید در حال بهبود بود، در دوران جنگ به‌شدت کاهش یافت، در حالی‌ که سرمایه‌گذاری خارجی نیز روندی نزولی در اردن داشته است. در سیاست داخلی، جنگ غزه مشکلی در مورد وجهه دولت اردن به وجود آورد. با عنایت به اینکه اردن قیمومیت مسجدالاقصی را دارد و در سال ۱۹۹۴ هم یک معاهده صلح با اسرائیل امضا کرد، بی‌عملی و انفعال اردن در جنگ غزه، وجهه این دولت را در داخل خدشه‌دار کرد. اردن نگران است که مبادا تعداد بیشتری از فلسطینی‌ها روانه این کشور شوند و بر مشکلات آوارگی بیفزایند. «اَمّان» از تبعات جنگ غزه می‌ترسد، به این معنا که اگر قرار باشد بر اساس طرح ترامپ، فلسطینی‌ها از سرزمین خود آواره شوند، این امر می‌تواند بار سنگینی بر دوش دولت اردن بگذارد و نارضایتی‌های داخلی را سبب شود.

مقامات اردن به‌شدت از رفتار اسرائیل در جنگ غزه انتقاد کرده و مکرر اعلام کردند که این جنگ ناقض قوانین بین‌المللی است. این کشور آشکارا از پرونده آفریقای جنوبی که اسرائیل را به نسل‌کشی متهم می‌کند در دادگاه بین‌المللی دادگستری حمایت کرده است. ملک عبدالله دوم، حتی جنگ را «حمله به سازمان ملل» توصیف کرد. اردن همچنین در بحبوحه جنگ اسرائیل در غزه، در ارسال کمک‌های بشردوستانه به این باریکه فعال بوده است. این کشور همچنین چندین پرتاب هوایی [متشکل از غذا و دارو] با تبلیغات گسترده انجام داد، که دلیل آن هم تا حدی تلاش برای جلوگیری از تشدید انتقادها از رابطه این پادشاهی با اسرائیل بود. به‌رغم انتقادهای عمومی، اردن از همکاری نزدیک اقتصادی، نظامی و سیاسی خود با اسرائیل نکاسته است، زیرا از پیامدهای شدید اقتصادی و سیاسی -از جمله از سوی ایالات‌متحده به‌عنوان حامی اصلی خارجی خود- بیم دارد. در سال ۲۰۲۱، امان و واشنگتن توافق‌نامه همکاری دفاعی امضا کردند و در سال ۲۰۲۲، اردن «مشارکت استراتژیک» خود را با ایالات‌متحده تمدید کرد و به ارتش ایالات‌متحده حقوق گسترده‌ای برای استفاده از اراضی اردن برای مقاصد نامشخص در ازای دریافت حداکثر ۱۰ میلیارد دلار در طول هفت سال -البته «به‌شرط در دسترس بودن بودجه»- اعطا کرد. چنین بود که ایالات‌متحده توانست بخشی از موشک‌ها و پهپادهای ایرانی را که بر فراز اردن به سمت اسرائیل در پرواز بودند سرنگون کند. دولت اردن گفت که به ایالات‌متحده اجازه داده تا این کار را «برای حفاظت از حاکمیت اردن» انجام دهد تا مبادا این کشور به میدان نبرد ایران و اسرائیل تبدیل شود.

۶- عراق

با شروع جنگ غزه، گروه‌های شبه‌نظامیِ «محور مقاومت»، حملاتی را به دارایی‌های نظامی ایالات‌متحده در عراق و سوریه و اسرائیل انجام دادند. دلیل این حملات مجازات واشنگتن به دلیل حمایت از اسرائیل در جنگ غزه و همچنین تلاش برای پیشبرد بخشی از برنامه‌های داخلی خودشان بود. این گروه‌ها می‌خواستند دولت‌های عراق و ایالات‌متحده را برای تسریع در مذاکرات درباره خروج نیروهای ائتلاف خارجی که در عراق باقی ‌مانده‌اند، تحت ‌فشار قرار دهند. پس از حملات نیروهای مقاومت عراق و واکنش نظامی ایالات‌متحده، دولت عراق برای دستیابی به تفاهم در مورد جدول زمانی خروج با ایالات‌متحده احساس فوریت کرد. به‌ هر روی، تبادلات آتش میان گروه‌های مقاومت عراقی و ارتش ایالات‌متحده زمانی به اوج رسید که این گروه‌ها «برج ۲۲»، یکی از تاسیسات ایالات‌متحده در اردن، را با یک پهپاد منفجر کردند و سه سرباز آمریکایی را کشتند. ایالات‌متحده با حملات متعدد به پایگاه‌های گروه‌های عراقی پاسخ داد که یکی از آن حملات باعث شد یکی از فرماندهان بلندپایه کتائب حزب‌الله در بغداد به شهادت برسد. با این حمله، به نظر می‌رسید که ایالات‌متحده درجه‌ای از بازدارندگی را ایجاد کرده است. در همین حال، دولت‌های ایران و عراق خواستار تنش‌زدایی شدند.

به‌تدریج، مقاومت عراق به‌ جای حمله به پایگاه‌های آمریکایی در عراق و سوریه، اسرائیل را هدف قرار دادند. از زمانی که اسرائیل حملات خود را در لبنان تسریع کرد و همچنین در ۲۰ سپتامبر که یکی از فرماندهان کتائب حزب‌الله را در دمشق ترور کرد، شدت حملات افزایش یافت. در ۲۵ سپتامبر یک پهپاد از عراق به بندر ایلات اسرائیل شلیک شد. در همان روز، یکی از رهبران ارشد کتائب حزب‌الله با صدور بیانیه‌ای از همه گروه‌های «مقاومت» خواست حملات خود را به اسرائیل در حمایت از لبنان و فلسطین افزایش دهند. او همچنین اسرائیل و ایالات‌متحده را تهدید کرد که اگر اسرائیل مستقیم به عراق حمله کند، به‌شدت تلافی خواهند کرد. گروه‌های «مقاومت» پس از حمله اول اکتبر ایران به اسرائیل، این پیام را تکرار و تهدید کردند در صورت حمله اسرائیل به ایران، شلیک به اهداف آمریکا در منطقه را از سر خواهند گرفت. این گروه‌های عراقی همچنین در حمایت از «اتحاد جبهه‌ها» خارج از عرصه نظامی، فعال‌تر شدند. با حمایت این گروه‌ها، هیات حوثی‌ها در بغداد بیشتر دیده شد و حماس هم دفتری را در پایتخت عراق افتتاح کرد. این اقدامات احتمالاً در جهت همکاری سیاسی و روابط عمومی بیشتر است تا هماهنگی نظامی میان بازیگران «مقاومت».

100

۷- سوریه

سوریه در سال ۲۰۲۴ سرنوشت عجیبی پیدا کرد. از ۱۸ اکتبر ۲۰۲۳ (۲۶ مهر ۱۴۰۲) جریان مقاومت در عراق با وعده «انتقام» به دلیل حملات اسرائیل به غزه، مجموعه‌ای از حملات را به پایگاه‌های نظامی ایالات‌متحده در شرق سوریه آغاز کرد. در اقدامی تلافی‌جویانه، آمریکا ۸۵ نقطه در سوریه و عراق را هدف قرار داد. تا حدودی آرامش بازگشت، اما حوادث به‌طور جسته‌وگریخته در بخش‌هایی از سوریه ادامه پیدا کرد که دلیل آن تحولات غزه و لبنان بود. به‌موازات آن، در حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق تعدادی از فرماندهان نظامی ارشد جان خود را از دست دادند. دمشق به‌صراحت اعلام کرد که نمی‌خواهد سوریه به جبهه دیگری در جنگ با اسرائیل تبدیل شود. برای جلوگیری از تشدید تنش، دولت سوریه فعالیت «محور مقاومت» را محدود کرد. باید این نکته را افزود که سوریه به‌عنوان پشتوانه لجستیک برای «محور» حزب‌الله عمل می‌کرد و در بحبوحه جنگ غزه به‌طور پیوسته مورد حمله اسرائیل قرار می‌گرفت. با این ‌حال، دمشق مایل به رویارویی مستقیم با اسرائیل نبود. سوریه هم از جنگ غزه و هم لبنان متاثر شد. به دنبال حملات اسرائیل علیه حزب‌الله در لبنان، موجی از آوارگان عازم سوریه شدند که وضعیت انسانی وخیم این کشور را بدتر کرد.

اما در سوریه ناگهان ورق برگشت. کسی نمی‌دانست ارتش اسد در چه وضعیتی است. در ۲۷ نوامبر ۲۰۲۴ برابر با چهارشنبه ۷ آذرماه ۱۴۰۳ آتش‌بس میان اسرائیل و حزب‌الله برقرار شد. در همان روز نیروهای «هیات تحریر الشام» با پشتوانه ترکیه از ادلب به‌سوی دمشق به حرکت درآمدند. این گروه که در سال‌های قبل با حملات هوایی روسیه به‌شدت زمین‌گیر شده بود، در همان استان ادلب و حوالی آن به حکومت خودمختار خود ادامه داد. در جایی که سوریه در روز فقط سه ساعت برق داشت و حقوق ماهانه زیر ۲۰ دلار بود، اما مناطق ادلب که در کنترل نیروهای وابسته به ترکیه بودند نه‌تنها تمام‌ روز برق داشتند بلکه درآمد در آنجا تا ۵۰۰ دلار در ماه هم می‌رسید. بنابراین، درست در همان روز آتش‌بس و در زمانی که نیروهای حزب‌الله به دلیل تمرکز بر جبهه لبنان از سوریه خارج شده بودند و به‌ قول‌ معروف «جبهه مقاومت زیر ضرب رفته بود»، ترکیه فرصت را مغتنم شمرد و گروهی را که تا پیش‌ از این در زمره گروه‌های «تروریست»ی جای گرفته بود، به‌سرعت مسلح کرده و روانه دمشق کرد. یگان‌های ارتش سوریه نه‌تنها پست‌های نظامی بلکه خودروهای زرهی و تانک‌ها را در خیابان‌ها رها کرده و با لباس مبدل از پیشروی «تحریری‌ها» می‌گریختند. در ۱۸ آذرماه ۱۴۰۳ «تحریرالشام» به رهبری «احمد الشرع» که همان «ابومحمد الجولانی» سابق بود وارد دمشق شدند. اندکی پیش از آن اسد به پایگاه روسی گریخت و از آنجا عازم مسکو شد. چنین بود که آخرین برگ دفتر عمر خاندان اسد ورق خورد.

8- عربستان

پادشاهی سعودی به حفظ موقعیت خود به‌عنوان یک رهبر سیاسی و دیپلماتیک در جهان عرب ادامه می‌دهد. اگرچه سال 2024 شاهد تغییرات عمده‌ای در نقشه چالش‌های سیاسی و اقتصادی بود، اما حضور پادشاهی عربستان بدون شک استثنایی بود. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های سیاست عربستان در سال 2024، تشدید نقش آن در سازمان‌های بین‌المللی و ابتکارات زیست‌محیطی و اقتصادی‌اش بود که توانایی این کشور را در رهبری تلاش‌های جهانی برای مقابله با چالش‌های عمده مرتبط با تغییرات آب‌وهوایی و پیامدهای ژئوپولیتیک آن اثبات می‌کند. از جمله مهم‌ترین و تاثیرگذارترین رویدادهای رخ‌داده در سال 2024 را می‌توان این موارد شمرد: در 1 دسامبر 2024، مترو جدید ریاض افتتاح شد که باعث صرفه‌جویی در زمان و کاهش رنج شهروندان از ترافیک می‌شود. از نظر ورزشی، بزرگ‌ترین رویداد سال 2024 در عربستان سعودی پرونده میزبانی جام جهانی 2034 در عربستان بود. این کشور در تحولات غزه هم فعال بود و شرط رابطه با اسرائیل را تشکیل دولت مستقل فلسطینی اعلام کرد.

9- اوکراین

جنگ اوکراین یکی از مهم‌ترین جنگ‌های اروپا پس از جنگ سرد است. این جنگ می‌تواند معماری امنیتی قاره اروپا را دستخوش تغییراتی شگرف کند. در حدود ساعت ۴ صبح ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ (برابر با ۵ اسفندماه ۱۴۰۰) ولادیمیر پوتین آغاز «عملیات نظامی ویژه» در منطقه دونباس را اعلام کرد. اندکی پس‌ از آن، گزارش‌هایی مبنی بر انفجارهای بزرگ از چندین شهر در مرکز و شرق اوکراین، از جمله کی‌یف و خارکیف منتشر شد. جنگی که بنا بود در مدت کوتاهی و ظرف کمتر از یک هفته به تسلیم کی‌یف بینجامد، به جنگی تمام‌عیار تبدیل شد که سومین سال خود را هم پشت سر گذاشت. طی این سه سال آمار و ارقام متفاوتی از میزان خسارت‌های نظامی دو طرف منتشر شد. هر دو کشور آمار مربوط به تلفات خود را محرمانه می‌دانند. با این ‌حال، جنگ روسیه و اوکراین طی سه سال گذشته فرازوفرودهای زیادی داشت. اما این جنگ چند نقطه عطف مهم در سال ۱۴۰۳ داشت.

به نظر می‌رسد سال ۱۴۰۳ سال عجیبی در رقم خوردن سرنوشت اوکراین بود. اول، کشورهای اروپایی و آمریکایی [دولت بایدن] به لحاظ مالی و نظامی از در حمایت تمام‌عیار از اوکراین درآمدند. دوم، در آبان‌ماه ۱۴۰۳ با ورود اولین سربازان کره شمالی به خط مقدم جنگ در اوکراین، این جنگ رنگ‌و‌بوی دیگری گرفت. پوتین معتقد است که ورود سربازان کره شمالی پاسخی است به حمایت تمام‌عیار غرب از اوکراین. سوم، روی کار آمدن ترامپ و رویکردهای او در قبال اوکراین نقطه عطف دیگری بود. اجلاس امنیتی مونیخ که ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ برگزار شد نشانه‌ای از گسست کامل آمریکا از اروپا و اوکراین را به نمایش گذاشت. کار به ‌جایی رسید که رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ با چشمان اشکبار و در میان اندوه و استیصال سران اروپایی می‌گوید: «ارزش‌های ما با ارزش‌های آمریکا، دیگر همسان نیست و آمریکا پشت اروپا را به نفع دشمنان دیرین و کلاسیک این قاره خالی کرده است.» چهارم، برگزاری نشست تاریخی میان مقام‌های آمریکایی-روسی با میزبانی ریاض در روز سه‌شنبه ۳۰ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ در مورد تحولات اوکراین بود که در این نشست هیچ یک از مقام‌های اروپایی یا اوکراینی حضور نداشتند. برخی بر این باورند که ترامپ در برابر زلنسکی شمشیر را از رو بسته است. چنین بود که رئیس‌جمهور آمریکا در سخنانی همتای اوکراینی خود را «دیکتاتور» نامید و گفت که مقصر آغاز جنگ، اوکراین است، نه روسیه.

«آرمیدا ون ریج»، پژوهشگر ارشد و رئیس برنامه اروپا در اندیشکده چتم هاوس مستقر در لندن، گفت: «شیوه‌ای که ترامپ در ریاض پیش گرفت، ضربه پشت ضربه، در عرض چند روز بود؛ این یک شوک واقعی برای این قاره بود.» چنین بود که مکرون درخواست تشکیل جلسه رهبران اروپایی در فرانسه را داد تا به تصمیمی مشخص در مورد آمریکا، اوکراین، روسیه و برخی تحولات دیگر دست یابند. برخی اهل نظر اروپا را در این مسئله «گیج و سرگردان» می‌نامند. «نیکلاس دراموند»، تحلیلگر دفاعی بریتانیا، می‌گوید: «ما نمی‌خواهیم روابط خود را با آمریکا از بین ببریم. اما وقتی نزدیک‌ترین متحد شما با بدترین دشمن شما همراه می‌شود، چه باید بکنید؟» با این ‌حال، آینده اوکراین به معامله قدرت‌های بزرگ (به‌ویژه آمریکا و روسیه) بستگی دارد.

انتظار در سال ۲۰۲۵

به نظر می‌رسد بی‌ثباتی سیاسی کنونی در خاورمیانه در سال ۲۰۲۵ ادامه خواهد داشت. برخی ناظران انتظار دارند که دولت ترامپ تغییرات قابل ‌توجهی در منطقه ایجاد کند. با توجه به اینکه ترامپ یک سیاستمدار ملی‌گراست، دولت جدید ایالات‌متحده به حمایت کامل از دولت افراطی راست نتانیاهو ادامه خواهد داد. در سال جدید، تحولات جهانی به‌ویژه در منطقه خاورمیانه یعنی مسئله فلسطین و اسرائیل و سرنوشت غزه؛ و در اروپا، مسئله جنگ اوکراین همچنان تعیین‌کننده ثبات یا بی‌ثباتی در این دو بخش از جهان خواهد بود. «گره»های خاورمیانه (در غزه، سوریه، یمن) همچنان ادامه خواهد داشت. در اوکراین هم احتمالاً شرایط به سویی خواهد رفت که زلنسکی در فشار شدید قرار گیرد یا استعفا کند. برخی گمانه‌زنی‌ها بر این است که سال آینده هم، همچون سال گذشته، می‌تواند سالی مملو از اتفاقات شوکه‌کننده و غافلگیرکننده باشد. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها