شناسه خبر : 49013 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بازگشت تقسیم سرزمینی

آیا نظم جهانی نوینی در حال طلوع است؟

 

محمدحسین باقی / نویسنده نشریه 

از زمان ورود ترامپ به کاخ سفید، بسیاری از اهل نظر نسبت به دیدگاه‌های او در مورد سیاست خارجی بدبین بودند. ترامپ حتی پیش از اینکه سکان کاخ سفید را در دست بگیرد، نشانه‌هایی از چرخش در سیاست خارجی را نشان داده بود اما پس از ورود به کاخ سفید، چرخش‌های او «شوکه‌کننده» بود. از جمله این چرخش‌ها می‌توان به رویکرد او در مورد نحوه پایان دادن به اوکراین و بازگرداندن روسیه به آغوش جامعه جهانی اشاره کرد که در این گزارش به آن پرداخته‌ام. افزون بر این، اجلاس امنیتی مونیخ که از 14 تا 16 فوریه 2025 (26 تا 28 بهمن 1403) برگزار شد هم زیر سایه ترامپ و تهدیدهای او علیه اوکراین برگزار شد.

یکم) ترامپِ غیرقابل‌پیش‌بینی

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، چه در دوره اول ریاست‌جمهوری خود، چه در دوره دوم که 20 ژانویه 2025 برابر با 1 بهمن‌ماه 1403 آغاز شد، همواره رویکرد «مرد دیوانه» را به کار گرفته است؛ یعنی این ایده که با عمل کردن به شیوه‌ای بسیار ناپایدار، می‌تواند مخالفان را به‌گونه‌ای بترساند تا خواسته‌اش را قبول کنند. ترامپ البته اولین رهبری نیست که به‌صراحت سیاست خارجی نامنظم را پذیرفته است. ریشه‌های چنین رویکردی به دوران جنگ سرد بازمی‌گردد. در آن زمان، برخی از استراتژیست‌ها پیشنهاد کردند که با بی‌ثبات به نظر رسیدن، رهبر ایالات‌متحده ممکن است کشورهای کمونیستی را وادار کند که تهدیدات هسته‌ای ایالات‌متحده را جدی‌تر بگیرند. اما این رویکرد با دشواری‌هایی هم همراه خواهد بود. گاهی به‌ندرت پیش می‌آید که شهرت دیوانگی در سطح بین‌المللی نتیجه دهد. رهبران مدرن و سران کشورهایی که سعی کرده‌اند دیوانه به نظر برسند، اغلب در متقاعد کردن دشمنان خود شکست می‌خورند. برخی دیگر موفق می‌شوند، اما درمی‌یابند که شهرت آنها به دیوانگی، مخالفان را متقاعد می‌کند که نمی‌توان برای حفظ صلح به آنها اعتماد کرد. بنابراین ترامپ باید بر روی خط ظریفی حرکت و سایر کشورها را متقاعد کند که او آنقدر دیوانه هست که بتواند تهدیداتش را عملی کند و در عین ‌حال به‌اندازه‌ای باثبات است که می‌تواند بر روی توافق‌هایی که منعقد می‌کند بایستد.

19

دوم) در اجلاس امنیتی مونیخ چه گذشت؟

رویکرد «مرد دیوانه» ترامپ پیش از شصت و یکمین اجلاس امنیتی مونیخ جلوه عملی‌تری یافت. او روز چهارشنبه 12 فوریه (24 بهمن‌ماه) اعلام کرد که مذاکرات با روسیه برای پایان دادن به درگیری‌ها در اوکراین «به‌فوریت» آغاز خواهد شد. بر همین اساس، او یک تماس تلفنی 90دقیقه‌ای با پوتین برقرار کرد و به دنبال آن بود که تیم آمریکایی را برای مذاکره به اروپا اعزام کرد تا جزئیات را پیش ببرند. «جیمز دیوید ونس»، معاون رئیس‌جمهوری ایالات‌متحده، هم که در اجلاس امنیتی مونیخ حضور یافته بود در سخنرانی‌اش اختلافات میان اروپا و آمریکا را فاش و خط فاصلی میان اروپا و ایالات‌متحده بر سر برخی از مسائل مهم جهانی ترسیم کرد.

معاون رئیس‌جمهور آمریکا سپس بعدازظهر پنج‌شنبه (۲۵ بهمن) از یک اردوگاه کار اجباری بازدید و تاج گلی را در پای مجسمه گذاشت و یک علامت صلیب روی سینه خود ترسیم کرد. ونس همچنین با اعضای حزب «آلترناتیو برای آلمان» یا «AfD» دیدار کرد. سازمان‌های اطلاعاتی آلمان بخش‌هایی از این حزب را در قالب «افراط‌گرا» طبقه‌بندی کرده و اعضایش را در ارتباط با توطئه‌های متعدد برای سرنگونی دولت دستگیر کرده‌اند. این دیدار باعث اعتراض اولاف شولتز، صدراعظم قبلی، هم شد. در هر حال، در اجلاس امنیتی مونیخ تحولاتی رقم خورد که گویی اروپا در یک سمت و آمریکا در سمت دیگر سیاست جهانی ایستاده‌اند. مواضع آمریکا چنان بود که «کریستوفر هویگسن»، رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ روز دوشنبه ۲۹ بهمن‌ماه در سخنرانی اختتامیه این کنفرانس به گریه افتاد و گفت: «بعد از سخنرانی معاون اول ترامپ در روز جمعه (26 بهمن)، شاید ارزش‌های اخلاقی ما دیگر با آمریکایی‌ها یکی نباشد.»

رویکرد واشنگتن منعکس‌کننده اولویتی است که ترامپ برای حل‌وفصل یا حداقل پایان دادن به جنگ در اوکراین قائل است. تیم اعزامی ترامپ با رهبران اروپایی از جمله مقامات ارشد اوکراینی دیدارهایی برگزار کرد. ترامپ هم احتمال دیدار با ولادیمیر پوتین «در آینده نه‌چندان دور» را مطرح کرد. اما تحولات چنان سریع رخ می‌دهد که گویی اروپا از قافله عقب‌ مانده و «گیج و سردرگم» است. در مونیخ، «اسکات بسنت»، وزیر خزانه‌داری ایالات‌متحده، پیشنهادی رسمی به زلنسکی ارائه کرد که بر اساس آن ایالات‌متحده ۵۰ درصد از حقوق مواد معدنی کمیاب اوکراین را به ارزش حدود 500 میلیارد دلار به دست بیاورد. اما کی‌یف این پیشنهاد را رد کرد و آن را غیرمنصفانه دانست و بر لزوم پیوند توافق اقتصادی به تضمین‌های امنیتی بلندمدت از سوی ایالات‌متحده و اروپا تاکید کرد. سپس ترامپ شمشیر را از رو بست و رهبر اوکراین را «دیکتاتور بدون انتخابات» و «مقصر» آغاز جنگ از سوی روسیه خواند.

ترامپ در مرحله بعدی تیم خود را برای گفت‌وگو با مقام‌های روسی به میزبانی ریاض به این کشور عربی اعزام کرد. در این نشست که از قضا در مورد پایان دادن به جنگ اوکراین برگزار شده بود، هیچ مقامی از اروپا یا اوکراین حضور نیافته بود. اگرچه جزئیات مفصلی از این نشست بیرون نیامد اما دو طرف گفت‌وگوها را «سازنده» خوانده و اعلام کردند که برای دیدار پوتین-ترامپ زمینه‌سازی خواهند کرد. «یورن فلک»، مدیر ارشد مرکز اروپای «شورای آتلانتیک» بر این باور است که همکاری با اروپا با سبک ترامپ همخوانی ندارد. با این‌ حال، او معتقد است که «اروپا برای اوکراین اهمیت دارد. اتحادیه اروپا و اعضایش بزرگ‌ترین حامیان مالی و نظامی اوکراین هستند... حمایت اتحادیه اروپا همچنین به فعال ماندن خدمات اورژانس اوکراین، بیمارستان‌ها، مدارس، خدمات شهری و خدمات دولتی کمک کرده است».

این نویسنده بر این باور است که «مشارکت اروپا به‌عنوان شریک در مذاکرات با روسیه، ترامپ را در گفت‌وگو با پوتین تقویت می‌کند. به این فکر کنید که اگر ترامپ از سوی چندین کشور اروپایی یا رهبران گروه 7 در برابر نمایش تک‌نفره پوتین حمایت شود، چقدر قوی‌تر به نظر می‌رسد. پوتین هم این را می‌داند». این نویسنده به نقل از مقامات اروپایی می‌گوید: «اروپایی‌ها به‌طور خصوصی می‌گویند که مسکو در حال تلاش برای جدا کردن واشنگتن از اروپا برای اجتناب از این واقعیت است.» برای اروپا، کنار گذاشته شدن از مذاکرات یک فاجعه است، به‌ویژه به این دلیل که اروپا بار سنگین هر توافق بدی را در اوکراین احساس خواهد کرد. «فلک» بر این باور است که تسلیم اجباری اوکراین در برابر روسیه و تبدیل‌ شدن به حوزه نفوذ مسکو احتمالاً جرقه موج دیگری از ورود پناهجویان به اتحادیه اروپا خواهد بود. اروپا همچنین شریک مهمی را برای مواد حیاتی و تجارت از دست خواهد داد. اروپا در این صورت باید با پوتینی جسورتر و به‌شدت تجدیدنظرطلب در آستانه «درهای» خود مبارزه کند. اگر اروپا نتواند در امنیت قاره خود نقشی داشته باشد، چه کسی این قاره را در مورد چین جدی خواهد گرفت؟

پیامدهای ناشی از نادیده‌انگاری اروپا به‌سختی در یک طرف اقیانوس اطلس باقی می‌ماند و بدون تردید به‌ سوی دیگر اقیانوس یعنی به ایالات‌متحده نیز آسیب می‌رساند. اروپا همچنان مرکز اصلی سود «آن‌سوی دریاها»ی شرکت‌های آمریکایی و منبع و مقصد اصلی سرمایه‌گذاری ایالات‌متحده است. ناامنی اروپا در پی توافق «صلح بد» درباره اوکراین، باعث می‌شود هر رهبر ایالات‌متحده که زیر نظرش این سناریو آشکار می‌شود، مالک ناامنی اروپا و پیامدهای ژئوپولیتیک و اقتصادی‌اش برای ایالات‌متحده باشد.

سوم) اروپایی‌ها چه می‌گویند؟

پس از انتشار اخباری در مورد تماس تلفنی 90دقیقه‌ای میان ترامپ و پوتین، «کاجا کالاس»، دیپلمات ارشد اتحادیه اروپا، اقدامات ایالات‌متحده را «مماشات‌کننده» خواند و محرومیت اروپا (و اوکراین) از هرگونه مذاکره با روسیه را محکوم کرد. در بروکسل، اظهارنظرهای دولت آمریکا در مورد تعهد نظامی آینده ایالات‌متحده به اروپا و به‌ویژه، سخنان مقام‌های ارشد ایالات‌متحده مبنی بر «تمایل ضد دموکراتیک اتحادیه اروپا» اثر عمیقی بر روح و روان اروپایی‌ها به‌جا گذاشته است. آیا واقعاً منظور واشنگتن همین چیزهاست؟ ترامپ چگونه می‌تواند مواضع مشترک با اروپا و اهرم‌های خود را در برابر پوتین تضعیف کند؟ آیا ایالات‌متحده هنوز هم متحد اروپاست؟ در بروکسل به‌طور کلی، نظرات سازنده‌تر مقامات دولت آمریکا در مورد نیاز به مشورت با متحدان کاملاً تحت‌الشعاع رویکرد ترامپ در قضیه اوکراین و دور زدن اروپا قرار گرفته است. اینکه ترامپ اوکراین را مقصر جنگ اعلام کرده، شوک و ناامیدی بیشتری به بروکسل تزریق کرده است.

این احساسات درست هستند، اما جای تعجب ندارد. «باچیک»، نویسنده شورای آتلانتیک، می‌گوید: «اروپا ماه‌ها فرصت داشت تا خود را برای اختلالات مورد انتظار دولت ترامپ آماده کند. بی‌تردید، باید برای بیشتر از این هم آماده شود.» باچیک معتقد است، آنچه اروپا باید انجام دهد تغییر نکرده است. یعنی چه؟ اروپا باید اهرم فشار خود را در برابر پوتین و ترامپ به‌طور یکسان تقویت کند. این بدان معناست که به‌عنوان ضامن امنیت اوکراین در آینده پیش‌قدم شود و از یک پیشنهاد معتبر -از جمله با نیروهای اروپایی در اوکراین- به‌منظور اجرای یک راه‌حل پایدار در اوکراین حمایت کند. اتحادیه اروپا باید بتواند نقش ایفا کند تا از راهبردهای دوجانبه ترامپ-پوتین عقب نماند. این اتحادیه می‌تواند اعضا را به ارائه کمک‌های بیشتر، به‌ویژه کمک‌های نظامی به اوکراین وادار کند. همچنین می‌تواند ابزارهای مالی در اختیار خود را برای تحریک تولید بیشتر، هزینه‌های نظامی و همکاری‌های دفاعی-صنعتی بپذیرد. برای جلب‌ توجه، اروپا می‌تواند دست روی اقلام گرانبها و باارزش بگذارد. به‌عنوان ‌مثال، اتحادیه اروپا می‌تواند به مصادره دارایی‌های مسدودشده روسیه بپردازد.

چهارم) عصر بی‌نظمی

درام اوکراین با دیدار مقامات آمریکایی و روسی در عربستان سعودی با هدف پایان دادن به جنگ در اوکراین و ترمیم روابط میان دو کشور وارد مرحله تازه‌ای شد. به دنبال آن، رهبران اروپایی به دعوت مکرون به فرانسه رفتند و قرار است رئیس‌جمهور فرانسه و نخست‌وزیر بریتانیا دیداری هم طی روزهای آینده با ترامپ در واشنگتن داشته باشند. این اتفاقات جدایی ناگوار بین ترامپ با زلنسکی را به نمایش گذاشت. ترامپ در یک پست در «سوشیال تروث»، تبلیغات کرملین را تکرار و رئیس‌جمهور منتخب اوکراین را «دیکتاتور بدون انتخابات» نامید و تاکید کرد که «زلنسکی بهتر است سریع حرکت کند، وگرنه کشوری برای او باقی نخواهد ماند».

«فردریک کمپ»، رئیس و مدیر اجرایی شورای آتلانتیک، می‌نویسد، درحالی‌که همه‌چیز در حال آشکار شدن بود، گمانه‌زنی‌هایی نیز منتشر شد مبنی بر اینکه چین ممکن است در نظر داشته باشد سربازان خود را در نقش حافظ صلح به‌عنوان بخشی از آتش‌بس میان روسیه-اوکراین در منطقه مستقر کند. به نظر می‌رسد اکنون خلئی وجود دارد که آمریکا و بسیاری از رهبران اروپایی تمایلی به پر کردن آن ندارند اما چین به دنبال پر کردن این خلأ است. چنین نتیجه‌ای می‌تواند به چین نقش بی‌سابقه‌ای در اروپا بدهد.

«الکساندر استاب»، رئیس‌جمهور فنلاند، بر این باور است که اروپا و جهان با یک نقطه عطف با ابعاد تاریخی روبه‌روست؛ چیزی که وی از آن به‌عنوان «چهارمین لحظه» از پایان جنگ جهانی اول یاد می‌کند. او گفت: «سال‌ها و لحظه‌های 1918، 1945 و 1989 متعلق به نسل ماست. اکنون تحول چهارم رخ‌ داده است.» فردریک کمپ به نقل از استاب می‌افزاید: «اگر کسی شرایط کنونی را به شیوه‌های اشتباه ارزیابی کرده و به آن پاسخ دهد، همان‌طور که ایالات‌متحده پس از جنگ جهانی اول انجام داد، عواقب آن می‌تواند به همان اندازه ویرانگر باشد. در آن زمان، ارزیابی‌های اشتباه موجب گسترش فاشیسم، هولوکاست و جنگ جهانی دوم شد. با یادآوری خاطره آن دو جنگ، رهبران ایالات‌متحده و متحدانش دوره پس از سال 1945 را به‌درستی درک و نهادها و اقدامات جهانی را ایجاد کردند که دوره بی‌سابقه‌ای از رفاه و صلح را در میان قدرت‌های بزرگ به ارمغان آورد.» استاب دوره پس از جنگ سرد را که در سال 1989 آغاز شد، دوره‌ای از «تنبلی» فکری می‌داند. رئیس‌جمهور فنلاند با ارجاع به فرانسیس فوکویاما و کتاب او به نام «پایان تاریخ و آخرین انسان»، از فرضیه آن دوره که لیبرال دموکراسی و جهانی ‌شدن پیروز شده بود، ابراز تاسف می‌کند؛ اتفاقی که باعث شد رهبران از انجام کارهای لازم برای حفظ و توسعه دستاوردهای تاریخی خود غافل شوند.

در مجمع جهانی اقتصاد در ژانویه 2024، جیک سالیوان، که در آن زمان به‌عنوان مشاور امنیت ملی در دولت بایدن خدمت می‌کرد، دورانی را که در حال آغاز شدن بود «رقابت استراتژیک در عصر وابستگی متقابل» نامید. برخی دیگر آن را «عصر بی‌آرامش» و «عصر بی‌نظمی» نامیده‌اند. خیلی زود است که بدانیم دوران نوظهور خود را چه بنامیم، اما شواهد نشان می‌دهد که دوره کنونی دوره‌ای خطرناک خواهد بود زیرا یک نظم قدیمی قبل از تولد نظم جدید می‌میرد. رای‌دهندگان آمریکایی در این لحظه تاریخی -شامل جنگ در اروپا، درگیری‌های مداوم در خاورمیانه، تنش‌ها با چین، و...- ترامپ را به قدرت بازگرداندند. ترامپ فرصتی برای تثبیت جایگاه خود در تاریخ و حفظ دستاوردهای دوران پس از جنگ جهانی دوم دارد. اما قدم‌های بعدی او بسیار مهم است.

پنجم) نشست ریاض و احتمال برکناری زلنسکی

عربستان سعودی در 18 فوریه 2025 (30 بهمن‌ماه 1403) میزبان مذاکرات آمریکا و روسیه درباره اوکراین بود. عربستان با میزبانی از مذاکرات به دنبال کسب پیروزی دیپلماتیک و تقویت روابط با واشنگتن بود. شخصیت‌های کلیدی در این گفت‌وگوها عبارت بودند از: «مارکو روبیو»، وزیر امور خارجه آمریکا؛ «مایک والتز»، مشاور امنیت ملی و «استیو ویتکاف»، فرستاده ویژه ترامپ در خاورمیانه. در طرف روسی هم «سرگئی لاوروف»، وزیر امور خارجه روسیه، «یوری اوشاکوف»، مشاور ارشد سیاست خارجی کرملین و «کریل دمیتریف»، رئیس صندوق ثروت دولتی روسیه حضور داشتند.

یکی از مهم‌ترین مسائلی که در نشست ریاض مطرح شد مسئله «انتخابات در اوکراین» بود. چنین به نظر می‌رسد که توافقی ضمنی ممکن است برای برکناری زلنسکی صورت گرفته باشد. «ژئوپولیتیکال مانیتور» بر این باور است که پس از پایان جلسه، صحبت از انتخابات اوکراین مطرح شد. دونالد ترامپ مدعی شد که محبوبیت زلنسکی به چهار درصد کاهش یافته و پیشنهاد کرد که اوکراین باید انتخابات را به‌عنوان بخشی از توافق صلح برگزار کند. ظهور ناگهانی «روایت انتخابات» پس از مذاکرات تصادفی نیست. اگر زلنسکی توافق صلح پیشنهادی را رد کند، واشنگتن و مسکو ممکن است تلاش کنند او را به‌کلی از بحث خارج و وی را فاقد شرایط مذاکره اعلام کنند و در عوض، رهبری را انتخاب کنند که تمایل بیشتری به پذیرش توافق بر اساس شرایط آنها داشته باشد.

ممکن است طی روزها یا هفته‌های آینده برنامه‌ای در دستور کار باشد. از ماه می 2024 (حدود اردیبهشت‌ماه 1403)، دوره ریاست‌جمهوری زلنسکی رسماً به پایان رسید. با این‌ حال، به دلیل شرایط جنگی، قانون اساسی اوکراین اجازه برگزاری انتخابات را نمی‌دهد، که امری منطقی است. با توجه به اینکه بخشی از جمعیت در خط مقدم، بسیاری در تبعید و اکثریت در ترس زندگی می‌کنند، برگزاری انتخابات در این شرایط بسیار بی‌ثبات‌کننده خواهد بود. اما این احتمال وجود دارد که اگر زلنسکی توافق صلح آمریکا و روسیه را رد کند، واشنگتن و مسکو از این موقعیت برای اعلام او به‌عنوان یک رهبر غیرقانونی که دیگر نماینده اوکراین نیست، استفاده کنند.

به نوشته «ژئوپولیتیکال مانیتور»، تصمیم برای کنار گذاشتن اوکراین از اولین مذاکرات جدی پس از تهاجم، تصادفی نبود. این یک سیگنال بود. اگر کی‌یف از پذیرش توافق امتناع ورزد، شرایط احتمالاً این‌گونه به نظر خواهد رسید: واشنگتن و مسکو در مورد آینده اوکراین بدون اوکراین روی میز تصمیم می‌گیرند. رئیس‌جمهور آمریکا در گفت‌وگو با خبرنگاران در استراحتگاه «مار-آلاگو» در فلوریدا، مقصر جنگ را اوکراین دانست و استدلال کرد که رئیس‌جمهور زلنسکی می‌توانست با واگذاری بخش‌هایی از خاک اوکراین به روسیه از درگیری جلوگیری کند.

بیایید بر اساس احتمالات، فرض کنیم زلنسکی توافق صلح ترامپ و پوتین را رد کند. بعد چه اتفاقی می‌افتد؟

گام بعدی احتمالی: فشار برای انتخابات. مسکو و واشنگتن می‌توانند استدلال کنند که اوکراین برای امضای یک توافق صلح به یک رهبر «منتخب دموکراتیک» نیاز دارد.

گام دیگر: اما اگر زلنسکی در انتخابات مجدد پیروز شود، چه؟ اگر انتخابات زیر ضرب قرار گیرد، فقط به رای دادن بسنده نخواهد شد، بلکه مسکو و واشنگتن احتمالاً از شخصیت‌های منتقد زلنسکی که آمادگی مذاکره دارند حمایت خواهند کرد. چهره‌های مهمی که می‌توانند در چنین انتخاباتی حضور یابند، از این ‌قرار هستند:

«اولکسی آرستویچ»: مشاور سابق زلنسکی که منتقد او شد. با داشتن تجربه اطلاعات نظامی، نفوذ رسانه‌ای و حمایت فزاینده، او می‌تواند در صورت اجبار به برگزاری انتخابات، «نامزد دوست» برای کرملین و واشنگتن باشد.

«دیمیترو رازومکوف»: رئیس سابق پارلمان که پس از درگیری با زلنسکی بر سر تسلط بر قدرت اجرایی برکنار شد. موضع معتدل و نفوذ سیاسی‌اش او را به یک نامزد بالقوه سازشگر برای واشنگتن و مسکو تبدیل می‌کند.

«ویکتور مدودچوک»: به‌عنوان متحد کرملین دارای سابقه فعالیت‌های طرفداری از روسیه است. او از نظر سیاسی در اوکراین فردی «سَمّی» تلقی می‌شود. اتهامات مربوط به خیانت او در گذشته، وی را به گزینه‌ای بعید تبدیل می‌کند، زیرا هر تلاشی برای گماشتن او با مقاومت شدید عمومی و غربی مواجه خواهد شد.

اگر در نهایت تقدیر به سویی برود که الزامی برای برگزاری انتخابات مقرر شود، کی‌یف باید منتظر نفوذ شدید خارجی باشد. روسیه می‌تواند نتایج را در مناطق اشغالی از طریق سرکوب رای‌دهندگان یا برگزاری رفراندوم دستکاری کند، درحالی‌که ترامپ ممکن است متحدان ایالات‌متحده را زیر ‌فشار قرار دهد تا اوکراین را به سمت برگزاری انتخابات تحت شرایط نامطلوب سوق دهند. هدف؟ رئیس‌جمهوری جدید اوکراین، در موقعیت مشروعیت بخشیدن به توافقی خواهد بود که سرزمین‌های تحت اشغال روسیه را به رسمیت می‌شناسد و اوکراین را از خواسته‌های ناتو دور می‌کند. این فقط حدس و گمان نیست. ترامپ پیش‌ از این خواستار برگزاری انتخابات در اوکراین شده بود. این واقعیت که کی‌یف از مذاکرات ریاض کنار گذاشته شد، نشان می‌دهد که تصمیمات مهم در مورد آینده اوکراین احتمالاً بدون حضور این کشور در میز مذاکره گرفته می‌شود. چنین است که برخی کارشناسان، نشست ریاض را با کنفرانس «یالتا» مقایسه می‌کنند و می‌گویند همان‌طور که در این کنفرانس کشورهای پیروز جنگ جهانی دوم (روسیه، بریتانیا و آمریکا) مبادرت به تقسیم جهان کردند، در نشست ریاض هم دو قدرت بزرگ (آمریکا و روسیه) در راستای تقسیم بخشی از جهان (اوکراین) و تصمیم‌گیری‌های احتمالی در مورد نقاط دیگر به اشتراک نظرهایی دست یافتند.

باری، اگر احتمالاً زلنسکی توافق پیشنهادی را رد کرد، باید منتظر فشار داخلی هم باشد. چهره‌های مورد حمایت غرب می‌توانند خواهان استعفای او شوند. آن‌وقت چه رخ خواهد داد؟ اعتراضات؟ دگرگونی‌های سیاسی؟ یا چه؟ نبرد واقعی اوکراین ممکن است فقط در خط مقدم نباشد بلکه ممکن است در خود کی‌یف هم آشکار شود. این امر نیز اروپا را در موقعیت دشواری قرار می‌دهد. آیا آنها در مقابل فشار ترامپ و پوتین برای رهبری جدید در کنار زلنسکی خواهند ایستاد؟ اگر اتحادیه اروپا مقاومت کند، ممکن است شکاف ژئوپولیتیک بزرگی میان اروپا و ایالات‌متحده ایجاد کند. بنابراین، مذاکرات ریاض واقعاً درباره «صلح» اوکراین نبود، بلکه در مورد «رهبری» اوکراین بود. بحث «دموکراسی» مطرح نیست، بلکه بحث «کنترل» مطرح است.

«بیلی استاکول» و دیگران در تحلیل 24 فوریه (برابر با 6 اسفندماه 1403) در سی‌ان‌ان بر همین مسئله مُهر تایید نهاده و نوشتند، ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین گفت که «آماده» استعفاست، در صورتی ‌که این امر به معنای عضویت اوکراین در ناتو باشد. این در حالی است که زلنسکی روز یکشنبه (5 اسفندماه) تقاضای ترامپ برای سهم 500 میلیارد‌دلاری از ذخایر خاکی کمیاب و سایر مواد معدنی اوکراین را رد کرد. زلنسکی در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «من 500 میلیارد دلار را به رسمیت نمی‌شناسم. بازپرداخت آن 250 سال طول خواهد کشید و 10 نسل از اوکراینی‌ها مجبور به پرداخت آن خواهند شد.»

البته ذکر این نکته لازم است که آن‌گونه که در رسانه‌ها مطرح‌ شده، نامی از ایران به میان نیامده است. شاید نتوان با قطعیت این امر را اثبات کرد اما شواهد برخاسته از اخبار رسانه‌ها، چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. با این حال، بی‌تردید این مذاکرات می‌تواند بر رویکرد ایران در دیپلماسی خارجی تاثیرگذار باشد. اگر این مذاکرات را نشانه‌ای از بهبود رابطه روسیه با آمریکا بدانیم، می‌توان به این نظر خطر کرد و گفت که این نزدیکی می‌تواند تهدیدهایی را متوجه ایران کند. از یک‌سو آمریکا به دنبال اعمال فشار بر ایران است؛ از سوی دیگر، روسیه در تلاش برای بهبود رابطه با آمریکا و در نهایت کنار زدن تحریم‌هاست. این اشتراک نظر می‌تواند فشارهایی را متوجه ایران کند. فشار احتمالی در پرونده هسته‌ای نباید از نظر دور بماند.

21

نتیجه‌گیری

به نظر می‌رسد روسیه خود را برای دوران پایان جنگ و نیز پایان تحریم‌ها آماده می‌کند. در گفت‌وگوهای مقام‌های روسی با هیات آمریکایی در ریاض، روس‌ها به تمایل دولت ترامپ برای یافتن فرصت‌های اقتصادی متوسل شدند و استدلال کردند که شرکت‌های آمریکایی در صورت ورود مجدد به روسیه، میلیاردها دلار درآمد خواهند داشت. یک مقام روسی البته هیچ اشاره‌ای به احکام دادگاهی نکرد که به‌تازگی حقوق مالکیت در روسیه را از بین برده است. ماجرا از این ‌قرار است که در ماه گذشته، دادگاه‌ها موج سلب مالکیت و ملی‌سازی را آغاز کرده و املاک خصوصی بسیاری را به دلیل اتهامات مربوط به امنیت ملی مصادره کردند. با تصرف شرکت‌های خصوصی سودآور، کرملین می‌تواند بخش‌های بزرگی از اقتصاد را یا در دست دولت یا تحت کنترل غیرمستقیم دستیاران پوتین قرار دهد و به دولت این امکان را می‌دهد تا تولیدات صنعتی را با نیازهای جنگ تنظیم کند و همچنین در موقعیتی قرار گیرد که کنترل قیمت‌ها را اعمال کند. این همچنین با هدف رهبر روسیه برای تشدید کنترل خود بر سیاست داخلی همسوست. به‌ هر روی، در مورد نشانه‌ای از اینکه کرملین به دنبال راه‌هایی برای بهبود رابطه با واشنگتن است، پوتین به دولت خود دستور داد تا قوانینی را برای بازگشت شرکت‌های غربی که پس از حمله به اوکراین در سال 2022 روسیه را ترک کردند، وضع کند. درحالی‌که پوتین اشاره کرد که مسکو از بازگشت آنها استقبال خواهد کرد، او همچنین تصریح کرد که می‌خواهد شرکت‌های روسی «مزایای خاصی» نسبت به رقبای خارجی داشته باشند.

روی دیگر سکه تحولات اوکراین این است که اروپا با عقب‌نشینی آمریکا، آماده رویارویی با روسیه می‌شود. رهبران اروپایی در تلاش هستند تا دریابند چگونه خلأ احتمالی (عقب‌نشینی آمریکا) را -در اوکراین و در کل امنیت قاره‌ای- پر کنند. «استیو ارلانگر» در گزارش دوشنبه 24 فوریه (6 اسفندماه) در نیویورک‌تایمز نوشت، «روسیه جسور‌شده می‌رود که به تهدیدی برای اروپا تبدیل شود». اگرچه اروپا در حال بسته‌بندی یک بودجه نظامی 20 میلیارد‌دلاری برای اوکراین است اما همزمان تلاش دارد یک بسته تحریمی جدید علیه روسیه تصویب کند. رهبران اروپایی در حال بررسی چشم‌انداز استقرار نیروها در اوکراین به‌عنوان نوعی نیروی «حافظ صلح» یا «اطمینان‌بخش» هستند. هنوز مشخص نیست که آیا آمریکا هزینه‌های نظامی در اروپا را کاهش خواهد داد یا خیر. اما رهبران اروپایی به‌طور فزاینده‌ای نگران هستند که ایالات‌متحده هزاران نیرو را بیرون بکشد. این امر می‌تواند اروپا -به‌ویژه اعضای کوچک‌تر اتحاد ناتو- را در برابر روسیه متجاوز آسیب‌پذیر کند.

یک مطالعه اخیر از سوی اندیشکده «بروگل» استدلال می‌کند که اروپا برای اینکه بدون ایالات‌متحده به‌تنهایی پیش برود، به 300 هزار سرباز بیشتر، هزینه‌های نظامی شاید 5 /3 درصد از تولید اقتصادی و ذخیره سریع مهمات نیاز دارد. در این پژوهش آمده است: «بازدارندگی موثر اروپایی برای جلوگیری از پیشرفت سریع روسیه در بالتیک به حداقل 1400 تانک، دو هزار خودرو زرهی و 700 قبضه توپ نیاز دارد. این بیش از آن قدرت رزمی‌ است که در حال حاضر در نیروهای زمینی فرانسه، آلمان، ایتالیا و بریتانیا وجود دارد.» در این میان، برخی از رهبران اروپایی -به‌ویژه امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه- خواستار تلاش بیشتر اروپا برای مراقبت از دفاع خویش در داخل ائتلاف ناتو شده‌اند. اکنون رهبران اروپایی مانند «فردریش مرز» که به‌زودی دولت ائتلافی در آلمان را پس از انتخابات روز یکشنبه (5 اسفندماه) تشکیل خواهد داد با این پرسش مواجه هستند که آیا ناتو فعال خواهد ماند یا خیر.

«پل سون»، گزارشگر نیویورک‌تایمز، هم بر این باور است که ورود ترامپ باعث شده پوتین از حالت انزوا خارج و وارد «دنیای جدیدی» شود که به مدد ترامپ برای او شکل ‌گرفته است. چنین است که پوتین، دو روز پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده، در سوچی (روسیه) روی صحنه رفت و از «طلوع یک نظم جدید جهانی» صحبت کرد. این گزارشگر معتقد است در دولت بایدن، روسیه از سوی غرب منزوی ‌شده بود اما با وجود ترامپ، دنیایی از امکانات جدید برای پوتین گشوده شده است.

«ماکس برگمان»، تحلیلگر روسیه در مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی در واشنگتن که در دوران دولت اوباما در وزارت امور خارجه کار می‌کرد، می‌گوید: «من فکر می‌کنم او فرصت واقعی را می‌بیند، هم برای پیروزی موثر در جنگ در اوکراین، هم برای کنار گذاشتن ایالات‌متحده نه‌تنها از اوکراین، بلکه از اروپا.» برگمان گفت: «هدف بزرگ رهبر روسیه، نابودی ناتو، ائتلاف نظامی 32 کشور به رهبری ایالات‌متحده است که پس از جنگ جهانی دوم برای محافظت از اروپای غربی در برابر اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شد.» 

قبل از تهاجم روسیه به اوکراین در سه سال پیش (5 اسفندماه 1400)، پوتین خواسته‌هایی را به ایالات‌متحده و متحدان اروپایی‌اش ارائه کرد که بسیار فراتر از اوکراین بود و پیشنهاد احیای حوزه‌های نفوذ به سبک جنگ سرد در اروپای تقسیم‌شده میان مسکو و واشنگتن را مطرح کرد. او خواستار آن شد که ناتو موافقت کند به سمت شرق به هیچ‌یک از کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق، از جمله اوکراین، گسترش نیابد. او همچنین از ایالات‌متحده و متحدان اروپای غربی آن خواست که هیچ نیروی نظامی یا تسلیحاتی را در کشورهای اروپای مرکزی و شرقی که زمانی به مسکو پاسخ داده بودند، مستقر نکنند.

بسیاری از این کشورها، مانند استونی، لهستان و رومانی، چندین دهه عضو ناتو بودند و دفاع در برابر تهاجم روسیه بدون نیروها و تجهیزات از پیش تعیین‌شده دشوار است. «آنجلا استنت»، استاد برجسته دولت در دانشگاه جرج تاون گفت: «از نظر پوتین، این قدرتمندترین کشورها هستند که باید قوانین جاده را تعیین کنند. کشورهای کوچک‌تر، چه بخواهند چه نخواهند، باید به حرف آنها گوش دهند.» این استاد جرج تاون افزود، اصلاً اهمیتی ندارد که روسیه فاقد اقتصاد یک ابرقدرت است. او گفت: «اما دارای سلاح هسته‌ای، نفت و گاز و حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل است. این فقط قدرت است، قدرت سخت.» اگر قبل از جنگ اوکراین، غرب پیشنهادهای پوتین (قبل از جنگ اوکراین) را به‌عنوان «پیشنهادهای غیرقابل‌تصور» رد کرد، اما رهبر روسیه اکنون تقریباً مطمئن است که این پیشنهادها را در مذاکرات قریب‌الوقوع خود با ترامپ احیا خواهد کرد. این موضوع باعث ایجاد بحران در میان متحدان اروپایی شده که نگران هستند مبادا ترامپ پیشنهادهای وی را بپذیرد.

دراین پرونده بخوانید ...