جنگ سرزمین
آیا نتانیاهو و ترامپ مردم غزه را آواره میکنند؟
پایان جنگ در غزه، گویی آغاز مشکلات دیگری برای این باریکه محصور است. پس از جنگی ۱۵ماهه که این منطقه را به تلی از آوار و ویرانی تبدیل کرد، اکنون سخن از کنترل آمریکا بر این باریکه و سپس کوچاندن مردم غزه به اردن، مصر، یا بخشهایی از سومالی است. آیا مردم غزه سرزمین آبا و اجدادی خود را ترک میکنند؟ آیا ترامپ و نتانیاهو موفق به اخراج مردم غزه میشوند؟ اساساً ریشههای چنین تفکری به چه زمانی بازمیگردد؟
روایت اول) در غزه میمانیم
چشمان «سعید سالم» در حالی که به بقایای محله خود در شمال غزه در یک صبح سرد فوریه مینگریست، پر از اشک شد. او روی یک صندلی نشسته و در محاصره نوهها و آوار، امیدش به آینده است. خانواده او در سال ۱۹۴۸ خانه خود را از دست داده بودند، زمانی که از روستای «هیربیا»، که اکنون محل «کیبوتص زیکیم» در داخل اسرائیل است، فرار کردند تا از گلولهباران و جنایات نیروهای اسرائیلی در امان بمانند. سالم که در آن زمان پنجساله بود، گفت: «ما در خانهمان را قفل کردیم، کلید را برداشتیم و به سمت غزه رفتیم، با این باور که چند روز دیگر برمیگردیم.» انتظار در پایان یک سفر طاقتفرسا همانا واقعیت جدیدی از چادرها و اردوگاههای پناهندگان و تبعید دائمی در شمال نوار غزه بود. او گفت: «حقیقت زمانی آشکار شد که ما خانههایمان را رها کرده و دیگران آن را تصرف کردند. هزار بار آرزو میکردیم که ایکاش میماندیم و به جای آن با مرگ روبهرو میشدیم. پشیمانی هرگز دست از سر ما برنداشت.» او یکی از آن ۷۰۰ هزار فلسطینی بود که در جریان جنگ ۱۹۴۸ یا «نکبه» و تاسیس اسرائیل مجبور به ترک خانههای خود شدند. بنابراین هنگامی که نیروهای اسرائیلی در اکتبر ۲۰۲۳ (مهرماه ۱۴۰۲) پس از هفت دهه بار دیگر به غزه رفتند، سالم و خانوادهاش از دستور تخلیه و حرکت به جنوب نوار غزه سر باز زدند. او گفت: «ما قسم خورده بودیم که دیگر آن اشتباه را تکرار نکنیم.» خانواده سالم همراه با حدود ۴۰۰ هزار نفر دیگر در شمال غزه ماندند؛ هرچند محاصره در محاصره به این معنی بود که شمال کمکهای کمتری نسبت به جنوب دریافت میکرد. سالم میگوید: «ما قحطی، تشنگی، بمباران، ترس و همه چیز را تحمل کردیم. ما در میان اجساد و زیر ویرانهها زندگی میکردیم و غذایی میخوردیم که برای حیوانات هم مناسب نبود. اما هرگز شمال غزه را ترک نکردیم. هر بار که ارتش اسرائیل قبل از تهاجم زمینی دستور تخلیه میداد، من فقط به یک محله دیگر در همان حوالی میرفتم و بهمحض پایان تهاجم، اولین کسی بودم که بازمیگشتم.»
«مَلَک تَنتِش» و «اِما گراهام هریسون» در گزارش خود برای گاردین نوشتند، تنها یک هفته پس از بازگشت سالم، دونالد ترامپ اعلام کرد که میخواهد آمریکا «مالک» غزه باشد و ساکنان فلسطینیاش را در جای دیگری اسکان دهد. ترامپ این منطقه را «مکانی بدشگون» توصیف کرد که باید بهعنوان «ریویرای خاورمیانه» بازسازی شود. پیشنهاد ترامپ موجب خشم بینالمللی شد بهگونهای که بسیاری از شخصیتها و رهبران جهانی از پاکسازی قومی سخن گفتند؛ آن هم در حالی که مردم غزه طی ۱۵ ماه جنگ مجبور به آوارگی شدند اما پس از آتشبس باز هم به خانههای ویران خود بازگشتند. سالم بیش از ۹۰ نفر از دوستان و بستگان خود را در اوایل جنگ از دست داد. اگرچه او خطرات ماندن در غزه را میداند، اما اکنون دیگر هیچچیز نمیتواند او را وسوسه کند یا بترساند. سالم میگوید: «ما خانه و سرزمین خود را ترک نخواهیم کرد. ما نمیگذاریم نکبه یکبار دیگر تکرار شود. ما غزه را همانطور که هیربیا را رها کردیم، رها نمیکنیم. این بار، بدون توجه به هزینه، میمانیم.» گفتنی است از هر ۱۰ خانه در غزه ۹ خانه آسیب دیده یا ویران شده است، در حالی که بیش از ۹۰ درصد مردم غزه آواره و همواره گرسنه هستند. بیمارستانها بارها مورد حمله قرار گرفته و سیستم مراقبتهای بهداشتی فلج شد و دسترسی اندکی به آب سالم و سرویس بهداشتی وجود دارد. «لوبنا ماساروا» هم در گزارشی برای «میدلایستآی» مینویسد، «اَیا حسونه»، ۳۰ساله، در نوامبر ۲۰۲۳ به همراه همسر و دو فرزند خردسالش، خانه خود را در محله شجاعیه شرقی شهر غزه ترک کرد و در میان انبوه فلسطینیهایی که مجبور به فرار شدند، به سمت جنوب حرکت کرد، زیرا حمله وحشیانه اسرائیل به این منطقه محاصرهشده امان همه را بریده بود. اما حسونه تنها عضو خانوادهاش بود که پس از آتشبس و طی سفر دردناک بازگشت زنده ماند. او میگفت از زمانی که بیوه شده، فرصت کار در خارج را رد کرده است. اکنون حسونه پیامی برای دونالد ترامپ دارد که پیشنهاد خروج فلسطینیان از غزه را داده بود. او گفت: «بعد از همه بلاها و مصیبتهایی که پشت سر گذاشتهام، از رفتن و ترک شهر و دیارم امتناع میکنم. ما بهتازگی یک جنگ تمامعیار ۱۵ماهه را پشت سر گذاشتهایم. اشغالگران تلاش کردند مردم غزه را به شبهجزیره سینا آواره کنند. اما با وجود محاصره، با وجود نسلکشی، با وجود ویرانی و با وجود گرسنگی، نتوانستند ما را بیرون کنند.» او میگوید وقتی در میان مردم راه میروم و بهویژه وقتی با چشمان خود ویرانی و جنازههای کنار جاده را میبینم و شاهد رنج دیگران هستم، سختیهای خود را فراموش میکنم. او میگوید: «ما هیچ توجهی به اظهارات ترامپ نداریم. ما سرزمین خود را نگه میداریم.» گزارشگر «میدل ایست آی» که با بسیاری از ساکنان غزه مصاحبه کرده میگوید، اجماع مردم این است که چنین سخنانی «ادامه جنایات جنگی سیستماتیک علیه مردم فلسطین است». آنها ذهنیت ترامپ و نتانیاهو را «ذهنیتی دزدگونه» نامیدند که هدفشان آسیب به مردم با آواره کردن آنهاست.
روایت دوم) استعمار قرن بیست و یکمی
اگر پروتستانتیسم -چه قبل و چه بعد از کتاب اصلی ماکس وبر در این زمینه- بهعنوان دین اصلی سرمایهداری شناخته شد، پس دونالد ترامپ همواره یک نوکیش است. او بهعنوان یک «پرزبیتری» سابق، اکنون بهمثابه یک «مسیحی غیرمذهبی» شناخته میشود که بهندرت در مراسم کلیسا شرکت میکند، اما خود را در محاصره پروتستانهای ایوانجلیکال میبیند. در واقع، اکثریت پروتستانهای انجیلیِ آمریکایی سفیدپوست او را بهعنوان فردی مینگرند که «برای عقاید خود مبارزه میکند». ترامپ از زمان بازگشت دومش به کاخ سفید بهعنوان مبلغ بزرگ سرمایهداری و امپریالیسم آمریکا، چندین بیانیه تبلیغی صادر کرده و سیاستهایی را برای پیشبرد سرمایهداری آمریکا اعلام کرده است. این سیاستها شامل (اما نه محدود به) گسترش سرزمینی امپراتوریمآبانه از طریق قدرت پول یا نیروی نظامی است. «جوزف مَسَد»، استاد سیاستهای عربی و تاریخ اندیشه در دانشگاه کلمبیا، بر این باور است که طرح ایوانجلیکایی سرمایهدارانه ترامپ برای «سرقت» و «استعمار» غزه، اولین پروژه آمریکایی برای ایجاد مستعمرات در فلسطین نیست. همانطور که جاهطلبی او برای تصرف کانادا، گرینلند (دانمارک) و کانال پاناما منعکسکننده ایدئولوژیهای امپراتوریمآبانه آمریکایی قرن نوزدهم مانند «قارهگرایی» و «سرنوشت محتوم» است. طرح او برای استعمار فلسطین منعکسکننده طرح پروتستانهای متعصب آمریکایی از همان دوران است. طی چند هفته گذشته، طرح ترامپ برای تسلط آمریکا بر غزه از درخواست اولیه برای اخراج «اکثر» فلسطینیهای ساکن غزه به اردن و مصر به بیانیه او مبنی بر حمایت از اخراج همه فلسطینیها و تسلط آمریکاییها بر سرزمین فلسطین تحول یافته است. «جوزف مَسَد» بر این باور است که این همان سرزمینی است که اسرائیل در جریان نسلکشی فلسطینیان از اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون ویران کرده است. ترامپ که گویا تحت تاثیر «ریویرای فرانسه» در دریای مدیترانه قرار نگرفته، میخواهد «ریویرای خاورمیانه»ای را بسازد. ترامپ به خبرنگاران گفت: در این میان، برای فلسطینیهای اخراجشده «مسکن باکیفیت واقعاً خوب، مانند یک شهر زیبا، مانند مکانی که بتوانند در آن زندگی کنند و نمیرند، فراهم میشود، زیرا غزه نشانی است از اینکه آنها در نهایت میمیرند». احتمالاً ترامپ هزینه این «مسکن با کیفیت واقعاً خوب» را به کشورهای عربی اختصاص میدهد. «سیانان» این اقدام آمریکا را «استعمار قرن بیست و یکم» توصیف کرد.
ترامپ افزود: «ما مالک آن خواهیم بود و مسئول خنثی کردن همه بمبهای خطرناک منفجرنشده و سایر سلاحهای موجود در غزه خواهیم بود. آنجا را صاف میکنیم و از شر ساختمانهای ویرانشده خلاص میشویم... .» این استاد دانشگاه کلمبیا در «میدل ایستآی» نوشت: «آنچه ترامپ بهاحتمال زیاد -مانند اسرائیلیها- مشتاق آن است، در واقع سواحل ریویرای غزه نیست بلکه ذخایر نفت و گاز طبیعی است که در دریای غزه وجود دارد، آن هم به ارزش میلیاردها دلار که ترامپ و شهرکنشینان صهیونیست میتوانند بین خود تقسیم کنند.» مدتها قبل از دیدگاه سرمایهدارانه ترامپ در مورد «غزه تحت مالکیت آمریکا»، مبلغان پروتستان آمریکایی قرن نوزدهم به دنبال ایجاد مستعمرات در فلسطین و تغییر شکل سرزمین و مردم آن در تصور خود بودند. در واقع، این همکیشان سابق ترامپ -مبلغان پرزبیتری آمریکایی- بودند که در دهه ۱۸۲۰ به فلسطین اعزام شدند تا مسلمانان فلسطینی، مسیحیان ارتدوکس و اکثر آن چهار هزار یهودی فلسطینی و همچنین چند هزار یهودی موعودباورِ لیتوانیایی را که بهتازگی واردشده بودند، تغییر کیش دهند. آمریکاییها تا سال ۱۸۴۴ باقی ماندند، یعنی تا زمان تاسیس هیاتهای انگلیسی انگلیکان در فلسطین. در این زمان مبلغان آمریکایی به سوریه و لبنان نقلمکان کردند که باعث شد حضور آنها در فلسطین غیرضروری شود. با این حال، قبل از عزیمت، آنها توانستند هزاران نسخه از کتاب مقدس پروتستانی خود را توزیع و فلسطین را در دستان همکیشان انگلیسی خود رها کنند. بهعنوان بخشی از فتح فلسطین توسط مسیحیان اروپایی در قرن نوزدهم -که «جنگ صلیبی صلحآمیز» نام گرفت- «هزارهگرایان» پروتستان آمریکایی و «بازسازندگان» [فرقهای که معتقد بودند به اینکه بشر عاقبت به سعادت اول خود نائل خواهد شد] به «جنگ صلیبی» پیوستند و مستعمرات کشاورزی را در شهر یافا تاسیس کردند. آنها امیدوار بودند که چند هزار یهودی را که در فلسطین با آنها روبهرو شده بودند، تغییر کیش دهند و به آنها کشاورزی بیاموزند. با این حال، آنها این یهودیان را «تنبل» و مقاوم در برابر تغییر کیش یافتند. گروهی از «اَدوِنتیستهای آمریکایی روز هفتم»، که در آن زمان بهعنوان «میلری» (پیروان ویلیام میلر) شناخته میشدند، در سال ۱۸۵۱ در کنار مهاجران مسیحی اروپایی در روستای «آرتاس» در «بیتلحم» مستقر شدند. آنها سپس برای تاسیس مستعمره «کوه امید» به یافا نقلمکان کردند، اما مدت زیادی دوام نیاورد. گروه متعصب دیگری به نام «دیکسونها» در سال ۱۸۵۴ «مستعمره رسالت آمریکایی» را در یافا تاسیس کردند که با مقاومت فلسطینیان مواجه شد. این مستعمره در سال ۱۸۵۸ مورد حمله قرار گرفت، چندین مستعمرهگر کشته و بازماندگان به ماساچوست بازگردانده شدند. در پاسخ، ایالاتمتحده یک کشتی نیروی دریایی به نام «یواساس واباش» را به سواحل فلسطین اعزام کرد تا عثمانیها را تحت فشار قرار دهد که مهاجمان را تحت تعقیب قرار دهند. در سال ۱۸۶۶، گروه دیگری از صنعتگران و کشاورزان «هزارهگرا»ی پروتستان آمریکایی متعصب از «مِین» آمدند تا مستعمره دیگری را در یافا ایجاد کنند. «مستعمره آدامز» که به نام رهبرش «جاشوا آدامز» (یک مورمون سابق) نامگذاری شد، با ۱۵۶ مستعمرهگر شروع شد اما تنها دو سال دوام آورد. آدامز که با رئیسجمهور وقت «اندرو جکسون» -موسوم به قصاب بومیان آمریکا- در کاخ سفید ملاقات کرده بود تا تلاشهای استعماری-شهرکسازی خود را با مقامات عثمانی تسهیل کند، استعمار فلسطین را با استعمار ایالاتمتحده مقایسه کرد. فلسطینیان با حضور استعمارگران مخالفت کردند و همین امر عثمانیها را بر آن داشت تا به مقام آمریکایی در قسطنطنیه نامه بنویسند و اعتراض کنند که «بومیان از سوی استعمارگران یانکی از مزارع خود رانده میشوند». مشکلات مالی آدامز را مجبور به ترک آنجا کرد و بسیاری از استعمارگران از طریق مصر به کشورشان بازگشتند. آدامز پس از شروع پروژه استعمار خود، اعلام کرده بود که مستعمره او زمین را برای «بازگشت» یهودیان اروپایی آماده میکند، که این اقدام بهنوبه خود ظهور دوم مسیح را تسریع میبخشد. پس از انحلال مستعمره، تنها ۲۰ شهرکنشین آمریکایی در فلسطین باقی ماندند. «جوزف مَسَد»، این استاد عربشناس دانشگاه کلمبیا، میافزاید، هدف از بازگویی این تاریخ به ترامپ این است که پیشنهاد استعماری او چندان «نوآورانه» نیست؛ در واقع در قرن ۱۹ بارها برای آن تلاش شد. او میگوید دلبستگی فلسطینیها به سرزمین خود و اراده آنها برای مقاومت در برابر استعمارگران از وابستگی ترامپ به اخلاق سرمایهداری و امپریالیستیاش قویتر است. درحالیکه مبلغان متعصب آمریکایی قرن نوزدهم به دنبال تصرف سرزمین فلسطینیان و تبدیل جمعیت آن به مسیحیانی نوکیش بودند، اما طرح ترامپ برای سرقت غزه کاملاً با نسخه خودش از دین امپریالیستی و سرمایهداری مطابقت دارد.
روایت سوم) تبدیل غزه به دوبی؟
اگرچه رهبران عرب -از جمله مصر، اردن و عربستان که همگی متحدان آمریکا در منطقه هستند و با اسرائیل هم پیوندهایی دارند- با طرح ترامپ مبنی بر اخراج تمام فلسطینیان مخالفت کردهاند، اما صاحبنظران معتقدند «طرح ترامپ برای استعمار غزه ریشه در خیال سفیدپوستان قدیمی دارد». پاتریک گاتارا، تحلیلگر الجزیره، که از قضا یک آفریقایی است روایت دیگری ارائه میدهد. او میگوید همه ادعاهای ترامپ مانند ادعاهای او در مورد گرینلند و پاناما از یک ریشه سرچشمه میگیرند: استعمار هزارهای اروپا. خیالپردازیهای سفیدپوستان در مورد حقوق مردم سرزمینهای دیگر را میتوان تا زمان معاهده «آلکاکواس» در سال ۱۴۷۹ دنبال کرد؛ معاهدهای که این اصل را ایجاد کرد که منطقهای خارج از اروپا را میتوان از طریق یک کشور اروپایی ادعا کرد، و در عرض ۵۰ سال این رویکرد با معاهده «توردسیلاس» و معاهده «ساراگوسا» دنبال شد که بر اساس آن پرتغالیها و اسپانیاییها به دنبال تقسیم جهان بین خود بودند. خط روشنی از آن تا کنفرانس بدنام «آفریقای غربی برلین» در ۴۰۰ سال بعد وجود دارد، آن هم با حضور ایالاتمتحده و تمام قدرتهای بزرگ اروپایی که این ادعای حقوقی اروپاییها را مبنی بر اینکه تمام آفریقا میتواند به دست هر کسی که بتواند آن را تصرف کند، تصرف شود، تثبیت کرد. در برلین بود که دکترین «اشغال موثر» -که اساساً قدرتهای اشغالگر را ملزم میکرد تا نشان دهند که میتوانند حکومت خود را اجرا و از تجارت آزاد برای مشروعیت بخشیدن به ادعاهای خود محافظت کنند- بیان شد. سابقه استفاده از حفاظت و توسعه سرمایهداری برای توجیه اشغال استعماری، امروز در اظهارات ترامپ منعکس شده است که غزه را بازسازی و بینالمللی خواهد کرد و برای «همه» شغل و رفاه ایجاد خواهد کرد. در اصل، ترامپ ناخواسته تلاش میکند ادعای استعماری خود را بر غزه بر این دکترین قرار دهد: اینکه میتواند حکومت آمریکا را، در این مورد از طریق اخراج بومیان، تحمیل کند و تجارت را رونق دهد. ایده ترامپ عمدتاً از اسرائیل سرچشمه میگیرد و به دنبال توجیه ادامه اشغال تحت عنوان تبدیل غزه به دوبی یا سنگاپور است. پیش از آن هم دفتر بنیامین نتانیاهو، از طرحی رونمایی کرد که کنترل اسرائیل بر این سرزمین را حفظ میکند و طرح خود را از طریق اجرای «طرح مارشال» توجیه میکند که غزه را به «یک بندر صنعتی مهم در دریای مدیترانه» و به بخشی از «منطقه آزاد تجاری عظیم» تبدیل میکند. همانطور که آفریقاییها میتوانند تایید کنند، ایدههایی که حاکمیت و حقوق محلی را نه از دل آفریقا که از غرب «وارد کرد» و باعث ویرانی شد، چنین طرحهایی برای غزه هم نمیتواند دستاوردی جز ویرانی داشته باشد.