شناسه خبر : 48903 لینک کوتاه

اقتصاد گروگان سیاست

آیا دیپلماسی کارساز می‌شود؟

 

آزاده خرمی‌مقدم / نویسنده نشریه 

ایران در میانه یک بحران چندلایه قرار دارد؛ بحرانی که نه‌تنها اقتصاد و معیشت مردم را تحت فشار قرار داده، بلکه سیاست داخلی و جایگاه بین‌المللی کشور را نیز متاثر کرده است. از رکوردشکنی قیمت دلار گرفته تا تورم افسارگسیخته و کاهش ارزش پول ملی، همه نشان می‌دهند که ساختار اقتصادی کشور به مرحله‌ای بحرانی رسیده است. در همین حال، تحریم‌های غرب، انزوای دیپلماتیک و ناتوانی در بهره‌گیری از فرصت‌های جهانی باعث شده که راه‌های تنفس اقتصادی ایران محدودتر از همیشه باشد. در چنین شرایطی، دو دیدگاه درباره آینده سیاست خارجی ایران مطرح است: اول، گروهی که معتقدند باید مسیر مذاکره و تعامل با جهان را پیش گرفت تا از فشار تحریم‌ها کاسته شود و دوم، جناحی که همچنان بر تداوم وضعیت موجود و دور زدن تحریم‌ها تاکید دارند. اما تجربه‌های گذشته نشان داده که چشم‌انداز توسعه بدون حل مشکلات ساختاری و رفع موانع دیپلماتیک، دور از دسترس خواهد بود.

در این نوشته، تلاش بر این است تا به بررسی ابعاد بحران فعلی، نقش گروه‌های ذی‌نفع در تداوم این وضعیت و راهکارهای ممکن برای خروج از بن‌بست اقتصادی و سیاسی ایران پرداخته شود.

با بازگشت ترامپ به قدرت، ایران بار دیگر در برابر یک انتخاب سرنوشت‌ساز قرار گرفته است. مذاکره برای کاهش تحریم‌ها یا تداوم سیاست مقاومت. این انتخاب ساده نیست، زیرا تجربه لغو برجام از سوی ترامپ در سال 2018، نشان داد که یک توافق بین‌المللی هم نمی‌تواند تضمین‌کننده کاهش پایدار فشارها بر ایران باشد. اکنون ایران برای بازسازی اقتصادی خود چه راه‌هایی پیش‌روی خود دارد؟

25

مرور تجربه‌های قبل و نتایج تلاش‌هایی که ایران پس از لغو برجام در سال 2018 انجام داد، نشان می‌دهد که ایران پس از کارشکنی ترامپ در سال‌های اخیر تلاش کرد تا روابط خود را با چین، روسیه و سایر کشورهای شرقی گسترش دهد، اما این راهبرد با چالش‌های جدی مواجه شده است. چین با وجود امضای سند همکاری 25ساله با ایران، در عمل سرمایه‌گذاری گسترده‌ای انجام نداده و بسیاری از پروژه‌های بزرگ معطل مانده‌اند. به‌ عنوان مثال چین در ایران پروژه‌های نفتی و گازی کمتری اجرا کرده، در حالی ‌که در کشورهای عربی میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری کرده است. چین همچنان برای حفظ روابط اقتصادی خود با آمریکا و کشورهای عربی، رویکرد محتاطانه‌ای نسبت به ایران دارد. روسیه نیز بیشتر به دنبال استفاده تاکتیکی از ایران است تا منافع خودش را تامین کند. بعد از جنگ اوکراین، مسکو حتی روابطش را با کشورهای عربی و اسرائیل حفظ کرده و در برخی موارد، منافع ایران را نادیده گرفته است. ضمن اینکه با وجود وابستگی ایران به چین و روسیه، ایران شریک تجاری اول چین و روسیه محسوب نمی‌شود! عربستان، امارات و ترکیه به‌عنوان رقبای منطقه‌ای ایران، روابط گسترده‌تری با چین و روسیه دارند. همچنین نظام بانکی ایران به دلیل تحریم‌های آمریکا، همچنان به سیستم مالی جهانی متصل نیست. حتی در تجارت با چین و روسیه هم مشکلات بانکی وجود دارد و نقل‌وانتقال پول به‌سختی انجام می‌شود. وابستگی ایران به دلار و یورو همچنان بالاست و سازوکار‌های پرداخت جایگزین مثل روبل و یوآن به‌کندی پیش می‌روند. ایران برای توسعه زیرساخت‌هایش به سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی نیاز دارد، اما به دلیل تحریم‌ها و ریسک بالای اقتصادی، سرمایه‌گذاران خارجی حاضر به ورود گسترده به ایران نیستند. همه این موارد نشان می‌دهد که ایران در تجارت با شرق با چالش‌های جدی مواجه شده است.

علاوه بر دیپلماسی ضعیف، نقش جناحی را که به دلایل مختلف، در مسیر مذاکرات هسته‌ای، لغو تحریم‌ها و اصلاحات اقتصادی مانع‌تراشی کردند نیز نمی‌توان نادیده گرفت. جناح مخالف با مذاکرات یا اصول‌گرایان (معروف به جناح تندرو) با هرگونه مذاکره و تعامل با آمریکا مشکل دارند. دلایل آنها را می‌توان متفاوت در نظر گرفت. برخی از آنها واقعاً ایدئولوژیک فکر می‌کنند و معتقدند که آمریکا غیرقابل اعتماد است و نباید به آن امتیاز داد. این گروه نگران این هستند که هر توافقی، باعث نفوذ فرهنگی و اقتصادی غرب در ایران می‌شود. برخی دیگر، مخالفت با مذاکره را ابزاری سیاسی می‌دانند. آنها از فشار تحریم‌ها برای تضعیف جریان‌های رقیب (به‌ویژه اصلاح‌طلبان) و حفظ قدرت خود استفاده می‌کنند. تجربه برجام در دولت روحانی نشان داد که برخی اصول‌گرایان، حتی پس از توافق، کارشکنی کردند و نگذاشتند ایران از مزایای آن به‌طور کامل استفاده کند. عده‌ای دیگر هم منفعت اقتصادی دارند. آنها با وجود شعارهای ضدغربی، در عمل از تحریم‌ها سود می‌برند (مانند واردات غیررسمی، بازارهای انحصاری و کنترل تجارت خارجی). برخی از این افراد، نهادهای اقتصادی، گروه‌های وابسته به قدرت و شبکه‌های قاچاق از دور زدن تحریم‌ها از چند طریق سود می‌برند. وقتی ایران نمی‌تواند به سیستم بانکی جهانی متصل باشد، تجارت از طریق مسیرهای غیررسمی (مانند واسطه‌های منطقه‌ای یا صرافی‌های خاص) انجام می‌شود که سودهای کلانی برای برخی افراد ایجاد می‌کند. تجربه نشان داده است که تحریم‌ها بستری برای فساد و رانت ایجاد کرده‌اند. در دوره تحریم‌ها، دولت مجبور می‌شود ارز ترجیحی یا سهمیه‌ای اختصاص دهد که زمینه‌ساز رانت و سودهای کلان برای افراد خاص می‌شود. در شرایط تحریم، بخش خصوصی ضعیف می‌شود و بسیاری از فعالیت‌های اقتصادی به نهادهای شبه‌دولتی و امنیتی واگذار می‌شود. این نهادها تمایل ندارند که تحریم‌ها برداشته شود، زیرا در یک اقتصاد رقابتی، کنترلشان کاهش می‌یابد. تحریم‌ها باعث کمبود برخی کالاها می‌شود و این گروه‌ها با واردات کالاهای ضروری با قیمت‌های بالا، سود هنگفتی کسب می‌کنند. تاثیر این گروه‌ها که به کاسبان تحریم معروف‌اند بر سیاست خارجی مشهود است. آنها در داخل، فضای رسانه‌ای و تصمیم‌گیری را کنترل می‌کنند و اجازه نمی‌دهند که یک توافق راحت و بدون مانع شکل بگیرد. در مذاکرات هسته‌ای، این گروه‌ها، دولت مذاکره‌کننده را تحت فشار قرار می‌دهند و حتی در مواردی، تحریم‌ها را به‌ عنوان فرصت معرفی می‌کنند. آنها با نفوذ در ساختار اقتصادی و بانکی، مسیرهای غیرشفاف را حفظ می‌کنند و مانع اجرای سیاست‌های شفاف و اصلاحی می‌شوند. بنابراین از نقش کاسبان تحریم در مانع‌تراشی برای لغو تحریم‌ها و بهبود اقتصادی نمی‌توان چشم‌پوشی کرد. آنها از وضعیت تحریم سود می‌برند و به همین دلیل، حتی اگر توافقی به نفع مردم باشد، تلاش می‌کنند که یا آن را متوقف کنند یا طوری جلوه دهند که برای ایران زیان‌آور است. رویکرد بیش از حد امنیتی و عدم تعامل دیپلماتیک موثر، باعث شده تا شرکای شرقی هم نسبت به ایران با احتیاط عمل کنند. راهکار اصلی، شفافیت، اصلاحات اقتصادی و ایجاد اجماع داخلی برای اتخاذ یک سیاست خارجی واقع‌بینانه است.

اکنون ایران در یکی از حساس‌ترین و پیچیده‌ترین مقاطع تاریخ معاصر خود قرار دارد. سقوط ارزش ریال و کاهش قدرت خرید مردم نشان می‌دهد که کشور با یک بحران اقتصادی عمیق مواجه شده است. نقش بازیگران داخلی (قدرت کاسبان تحریم در داخل) و حضور ترامپ به ‌عنوان یک فرد کارشکن در خارج وضعیت را بسیار سخت‌تر از سال‌های گذشته کرده است. دولت پزشکیان برای شکست این چرخه ناکارآمد باید چند رویکرد اساسی را مدنظر قرار دهد. افزایش شفافیت اقتصادی، به معنای حذف رانت‌های خاص، شفاف‌سازی تجارت خارجی و کنترل مسیرهای غیررسمی گام اول مسیر اصلاحات است. تلاش دولت برای مستقل‌سازی سیاست خارجی از گروه‌های ذی‌نفع می‌تواند مسیر آینده سیاست خارجی را هموارتر و روشن‌تر کند. تصمیم‌گیری بر اساس منافع ملی، نه منافع جناحی حیاتی است. اگر اقتصاد رقابتی شود، قدرت کاسبان تحریم کاهش می‌یابد و نقش بخش خصوصی به معنای واقعی افزایش می‌یابد. دولت چهاردهم می‌تواند با ایجاد اجماع داخلی به این مهم دست یابد. اگر دولت بتواند جناح‌های مختلف را قانع کند که مذاکره با تضمین، به نفع همه است، فشار گروه‌های مخالف کمتر خواهد شد. در صورت موفقیت در این مرحله، بی‌شک میزان سرمایه اجتماعی ازدست‌رفته تا حد زیادی برمی‌گردد و اعتماد به دولت قوی‌تر می‌شود. با بازگشت ترامپ، ایران با یک چالش پیچیده مواجه شده است. سیاست‌های ترامپ در دوره اول نشان داد که او اهل توافق پایدار نیست و ممکن است بار دیگر پس از مذاکره، توافق را زیر پا بگذارد. بنابراین، موضع رهبری ایران مبنی بر عدم اعتماد به آمریکا از این منظر قابل درک است. اما از طرف دیگر، ادامه تحریم‌ها و بحران اقتصادی فشار زیادی به کشور وارد کرده است، پس ایران باید استراتژی هوشمندانه‌ای اتخاذ کند. باید دید ایران چه گزینه‌هایی در برابر ترامپ دارد؟ از یک‌سو، منتظر ماندن بدون اقدام همان تداوم تحریم‌ها و اقتصادی ضعیف است. از سوی دیگر، توافق بدون تضمین احتمال دارد همان نتیجه‌ای را دربر داشته باشد که بر سر برجام آمد. پاسخ چت‌جی‌پی‌تی به این سوال که ایران چه گزینه‌هایی پیش‌روی خود در برابر ترامپ دارد، به شرح زیر است:

1- مذاکره غیرمستقیم و دریافت امتیازات مرحله‌ای

اگر ایران وارد مذاکرات شود، باید از آمریکا تضمین عملی بخواهد. ایران می‌تواند به ‌صورت غیرمستقیم (از طریق کشورهای چین، روسیه، عمان و قطر) با آمریکا مذاکره کند تا ببیند آیا ترامپ حاضر است امتیازاتی ملموس بدهد؟ به‌ عنوان مثال لغو برخی از تحریم‌های نفتی و بانکی در ازای برخی تعهدات محدود. یا تضمین قانونی در کنگره آمریکا برای پایبندی به توافق. همچنین مذاکره درباره رفع تحریم‌ها در قالب توافق‌های کوچک‌تر (Mini-Deals).

2- استفاده از اهرم‌های فشار متقابل

اگر آمریکا فشار تحریم‌ها را حفظ کند، ایران می‌تواند فعالیت‌های هسته‌ای خود را توسعه دهد (مثلاً افزایش سطح غنی‌سازی یا کاهش همکاری با آژانس) تا دست بالاتر را در مذاکرات داشته باشد. افزایش همکاری‌های نظامی و اقتصادی با چین و روسیه و تحرکات منطقه‌ای ایران (مثلاً در یمن، عراق و سوریه) به‌ عنوان اهرم فشار برای گرفتن امتیاز از آمریکا. با این ‌حال، تشدید تنش‌های بی‌برنامه ممکن است بهانه‌ای برای فشارهای جدید بدهد. بنابراین بسیار محتاطانه و به‌عنوان گزینه آخر در نظر گرفته می‌شود.

3- کاهش وابستگی به مذاکرات و تقویت اقتصاد داخلی

اگر مذاکره با ترامپ بی‌نتیجه باشد یا پرریسک به نظر برسد، ایران باید اصلاحات اقتصادی داخلی را بسیار جدی بگیرد تا وابستگی‌اش به لغو تحریم‌ها کمتر شود. آنچه مشهود است در این شرایط، ایران باید هوشمندانه تصمیم بگیرد. نه می‌توان بدون تضمین به مذاکره رفت و نه می‌توان تحریم‌ها را بدون هزینه و آسیب اقتصادی تحمل کرد. بسیاری از کارشناسان اقتصادی اکنون مذاکره را ضروری می‌دانند البته با تضمین‌های کافی. بر همگان آشکار شده است که شعارهای تند و رادیکال دیگر در جهت منافع ملی نیست. آنچه اهمیت دارد، تصمیم‌گیری بر اساس منافع ملی است، نه منافع جناحی. اگر ایران تنها به مقاومت تکیه کند، فشار اقتصادی بیشتر خواهد شد. تجربه گذشته نشان می‌دهد که تلاش ایران برای چرخش به شرق نتایج محدودی داشته و موفقیت‌آمیز نبوده است. بنابراین تکیه صرف بر شرق، بدون اصلاحات اقتصادی و رفع تحریم‌ها، نمی‌تواند راه‌حل پایدار باشد. از سوی دیگر اگر ایران بدون برنامه وارد مذاکره شود، ممکن است دوباره در دام سیاست‌های غیرقابل پیش‌بینی ترامپ بیفتد. ایران اگر می‌خواهد در سیاست خارجی خود موفق باشد، باید تعامل همزمان با غرب و شرق را در پیش بگیرد و روابطش را متنوع‌تر کند. برای دستیابی به این نتیجه دولت چهاردهم باید از پس یک چالش بزرگ سیاسی و اقتصادی برآید. در صورت اتخاذ استراتژی هوشمندانه برای لغو تحریم‌ها، مسیر اصلاحات داخلی راحت‌تر خواهد شد و می‌توان به آینده امیدوار بود. تاکید بر اتخاذ سیاست هوشمندانه از این جهت حائز اهمیت است که تنش و چالش با آمریکا تنها مختص ایران نیست. بسیاری از کشورها، حتی قدرت‌های بزرگ مانند چین، روسیه و اتحادیه اروپا نیز در مقاطع مختلف با سیاست‌های اقتصادی و سیاسی واشنگتن دچار اختلاف و درگیری شده‌اند. اما تفاوت در نحوه مدیریت این چالش‌ها و اتخاذ استراتژی‌های واقع‌بینانه و منعطف است. کشوری که می‌توان از سیاست‌های آن در برابر آمریکا الگو گرفت، چین است. چین طی سال‌های اخیر درگیر یک جنگ تجاری شدید با آمریکا بوده است. در دوران ترامپ، تعرفه‌های سنگینی بر کالاهای چینی اعمال شد، سرمایه‌گذاری‌های فناوری چین در آمریکا محدود شد و شرکت‌هایی مانند هوآوی هدف تحریم‌های سخت‌گیرانه قرار گرفتند. با وجود این چین چگونه واکنش نشان داد؟

چین با وجود اختلافات، از مذاکرات مستقیم با آمریکا کناره‌گیری نکرد و همواره سیاست دیپلماسی اقتصادی را در پیش گرفت. این کشور با امتیازدهی‌های محدود و برنامه‌ریزی‌شده، فشارها را کاهش داد. چین در عین حال، وابستگی خود را به بازار آمریکا کاهش داد و بازارهای جدیدی در آسیا، آفریقا و اروپا ایجاد کرد. چین به جای قفل شدن در یک تقابل بی‌پایان، روی توسعه داخلی و نوآوری تمرکز کرد تا در بلندمدت وابستگی‌اش به غرب کمتر شود. پکن از مشارکت در سازمان‌های بین‌المللی و قراردادهای اقتصادی مانند پیمان تجاری آسیا-پاسیفیک (RCEP) برای کاهش اثرات تحریم‌های آمریکا استفاده کرد. آخرین اقدام چین در این زمینه رونمایی از پلت‌فرم هوش مصنوعی دیپ‌سیک درست در زمان تحلیف ترامپ بود که باعث شد بازارهای سهام آمریکا ضرر قابل توجهی را تجربه کنند و مواضع ترامپ در زمینه قوانین سخت‌گیرانه ورود تراشه‌های هوش مصنوعی به چین تا حد زیادی تعدیل شود. در مقابل، ایران با اتخاذ یک سیاست تقابل مستقیم و عدم انعطاف در مذاکرات، در برخی مقاطع باعث افزایش فشار تحریم‌ها شده است. برخلاف چین که با بازی در زمین دیپلماسی، فرصت‌های اقتصادی خود را افزایش داده، ایران به دلیل عدم تعامل موثر با بازارهای جهانی، گزینه‌های محدودی برای مقابله با تحریم‌ها در اختیار دارد. برای خروج از بن‌بست فعلی، ایران می‌تواند از مدل چین در مدیریت تنش با آمریکا الهام بگیرد. ورود هوشمندانه به مذاکرات، اما با حفظ ابزارهای چانه‌زنی، گسترش روابط تجاری با کشورهای مختلف، نه فقط شرکای محدود مانند روسیه و چین، سرمایه‌گذاری در تولید داخلی و توسعه زیرساخت‌های داخلی، اصلاحات در نگرش سیاست‌های ورود گردشگر به ایران، حذف قوانین ناکارآمد و بیش از حد امنیتی در بوروکراسی و دادن آزادی و حق انتخاب به جوانان و در نهایت حفظ دیپلماسی فعال در مجامع بین‌المللی برای کاهش فشارهای سیاسی و اقتصادی از جمله مواردی هستند که می‌توان نام برد. ایران در مسیر پرچالشی قرار دارد که نیازمند تغییر رویکردهای داخلی و خارجی برای عبور از بحران است. 

دراین پرونده بخوانید ...