پشت پا به برادر بزرگتر
روابط ایران و آذربایجان چه سرانجامی دارد؟
برای پیشبینی آنچه در سال آینده در انتظار روابط ایران و باکو است، ابتدا باید روندهای فعلی و نیز تحولات اخیر در رفتار بازیگران مهم بینالمللی و منطقهای را مرور کنیم تا بتوانیم در این مورد جمعبندی منطقی و معقول داشته باشیم. در دو دهه اخیر و پس از غفلت ایران از اهمیت و تاثیرگذاری کشورهای منطقه قفقاز جنوبی، دشمنان و رقبای منطقهای ایران آرامآرام بر نفوذ و تسلط خود بر کشورهای این منطقه افزودند و کار به جایی رسید که ایران تقریباً از باکو حذف شد. درحالیکه کسی تصور نمیکرد کشوری با اکثریت شیعه و پیوندهای عمیق فرهنگی و هویتی و تاریخی به برادر بزرگتر خود پشت پا بزند. اما واقعیت این بود که پس از ایفای نقش میانجیگری ایران در جنگ اول قرهباغ در ابتدای دهه ۷۰ شمسی و مهار نسبی این بحران، اسرائیل، انگلیس و ترکیه از این وضعیت بسیار نگران شدند. انگلیس و ترکیه که از پس از جنگ جهانی اول، رویای رسیدن به قفقاز جنوبی و دریای کاسپین و منابع انرژی آن را در سر داشتند و این منطقه را حیاط خلوت مقابله با روسها میدانستند، پس از فروپاشی شوروی بهسرعت به بسط نفوذ فرهنگی و اقتصادی در باکو از طریق تاثیرگذاری در رسانهها و نهادهای آموزشی پرداختند و در این زمینه تلاش کردند و این نفوذ به کنترل عمیق نهادهای سیاسی و امنیتی در باکو نیز انجامید. صهیونیستها نیز که دوست داشتند به سبک رفتار ایران در لبنان و سوریه، جای پایی در همسایگی ایران داشته باشند، باکو را به این منظور انتخاب کردند و آرامآرام بر این کشور مسلط شدند.
کارگزاران سیاست خارجی ایران درک عمیقی از این تحولات و اهداف آن نداشتند و تصور میکردند با مذاکره و هشدار دوستانه میتوانند از تزویر و دوستی باکو با دشمنان و رقبای ایران جلوگیری کنند، ولی واقعیت این بود که حیدر علیاف، مامور عالیرتبه کاگب از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی از تاثیر آن بر ساکنان قفقاز نگران بود و رویههای ضدایرانی خود را آغاز کرده بود. پسر وی نیز همین مسیر را ادامه داد و این پیوندها به حمایت لجستیک و... باکو از حملات صهیونیستها به تاسیسات و دانشمندان هستهای ایران انجامید و این کشور در اوج ادعای دوستی با ایران شبکه جاسوسی خود را در نقاط مختلف کشور مستقر کرده بود که با هوشیاری نیروهای اطلاعاتی در ابتدای زمستان شناسایی و متلاشی شد.
حکومت باکو در حال حاضر فرآیند هویتسازی جعلی برای ساکنان آذریزبان ایران را با همکاری ترکیه، اسرائیل و انگلیس پیگیری میکند. این دو کشور با تولید انبوه محصولات فرهنگی، مصادره بزرگان ادبی و علمی ایرانزمین مانند نظامی گنجوی و مولانا و پورسینا و شهریار و... درصدد ایجاد مرجعیت فرهنگی برای میلیونها آذری ایرانی و تضعیف همگرایی و وحدت ملی در میان ایرانیان هستند. ایجاد کریدور جعلی زنگزور از طریق اشغال جنوب ارمنستان با هدف وابسته کردن ایران برای دسترسی به اروپا به کشورهای به اصطلاح جهان ترک، از کار انداختن کریدور شمال-جنوب ایران و سرازیر کردن نیروهای تکفیری، صهیونیست، تجزیهطلب پان ترک و ناتو به مرزهای ایران و تهدید امنیت و تمامیت ارضی ایران تنها بخشی از اهداف باکو در همدستی با انگلیس، اسرائیل و ترکیه است. سران باکو که در توهم تضعیف موقعیت و قدرت ایران بعد از پیروزی ترامپ و تسلط ترکیه بر سوریه هزارپاره هستند، در هفتههای اخیر حتی روسیه را نیز تهدید میکنند تا به خیال خود دل ترامپ را به دست آورند و برای تجاوز به جنوب ارمنستان و تکمیل محاصره ایران با مخالفت جدی مواجه نشوند. در این شرایط اعطای امتیازات تازه اقتصادی، سیاسی و امنیتی به باکو بزرگترین اشتباهی است که ممکن است از جمهوری اسلامی ایران سر بزند. مقامات کشور باید تلاش کنند باکو حتیالامکان به ایران وابسته بماند و از این طریق از گستاخیهای آن جلوگیری شود. بنابراین تکمیل کریدور ارس از داخل ایران برای اتصال سریع نخجوان به خاک اصلی باکو ضرورت دارد تا بهانهای برای اشغال جنوب ارمنستان باقی نماند. همچنین متنوعسازی مسیرهای انتقال گاز روسیه به ایران و عدم تکیه صرف به مسیر باکو کاملاً منطقی است. بهخصوص که لولههای مسیر روسیه به باکو فرسوده و طولانیتر از مسیر روسیه به گرجستان، ارمنستان و ایران است. از باکو به داخل ایران لولهگذاری نشده و با توجه به پیوندهای اقتصادی و امنیتی باکو و ترکیه احتمال همدستی این دو کشور و عدم انتقال گاز روسیه به ایران از سوی باکو وجود دارد. البته شرایط در منطقه لزوماً به نفع نیات باکو نیست. ترکیه در باتلاق سوریه که گروههای مختلفی در آن داعیه حکومت و استقلال دارند گیر افتاده و دیگر از گستاخیهای ضدایرانی روزهای اول اشغال سوریه از سوی تکفیریهای مورد حمایت اردوغان و فیدان خبری نیست. خط قرمزهای ایران در مورد مخالفت با قطع مرز کشورمان و ارمنستان، اشغال جنوب ارمنستان، تغییر ژئوپولیتیک منطقه، حق ارامنه قرهباغ برای سکونت ایمن در منطقه، عدم حضور تکفیریها در قفقاز و... دستنخورده باقی مانده و ایران بهرغم فشارهای باکو و ترکیه با توجه به تبعات غیرقابل جبران عقبنشینی در این زمینه برای آینده ایران در مواضع خود استوار باقی مانده است.
باکو نیز در واکنش به اقداماتی همچون مانورهای مکرر نظامی با ترکیه و پاکستان و قطر، تلاش برای ایجاد ناتوی ترکی به درخواست انگلیس و اسرائیل در شمال ایران، انتقال گسترده هوایی تسلیحات به منطقه از اسرائیل و اردن و برخی کشورهای اروپایی، توصیف ارمنستان بهعنوان یک کشور فاشیست برای مشروعیتزدایی از وجود این کشور به سبک هیتلر، کارشکنی در مذاکرات صلح با ارمنستان با استفاده از عنوان آذربایجان غربی برای کل این کشور و طرح درخواستهای عجیب برای تغییر قانون اساسی ارمنستان، بازگشت حداقل ۳۰۰ هزار نفر باکویی به نقاط مختلف ارمنستان برای دستکاری تدریجی جمعیتی و هویتی این کشور، درخواست پرداخت غرامتهای چندده میلیارددلاری و... روی آورده است.
عامل تاثیرگذار در تعیین آینده روابط ایران با باکو، تصمیمگیری در این زمینه در تهران است که آیا جمهوری اسلامی باید سیاست فعلی خود را در مورد تحمل بزرگمنشانه اقدامات خصمانه باکو تغییر دهد یا خیر. واقعیت این است که ایران به باکو به چشم یک برادر کوچکتر ناخلف و بدعهد مینگرد که باید با گفتوگو و هشدار دادن راه درست را به آن نشان داد و از انحراف بیشتر این کشور جلوگیری کرد. چون وقتی ایران از قدرت بازدارندگی در برابر دشمنان بزرگ و اصلی خود مانند آمریکا و اسرائیل برخوردار است، میتواند با چند اقدام کوچک و موثر دولت علیاف را نیز سر جای خود بنشاند. اما ایران همیشه ترجیح داده با همسایگان رویهای دوستانه و مسالمتآمیز در پیش بگیرد. ولی باکو با تزویر و نفاق این رفتار برگرفته از آموزههای اسلامی و انسانی را تعبیر به ضعف کرده و هر بار به لطف و محبت ایران پاسخی زننده میدهد.
اگر باکو، چنانکه رسانههای وابسته به دولت این کشور مینویسند امیدوار است با تشدید مشکلات و تنش اقتصادی در ایران یا ایجاد درگیریهای قومی در کشور فرصتی برای حمله به ارمنستان و خفگی ژئوپولیتیک کشورمان پیدا کند، سخت در اشتباه است. نه ایران، نه روسیه و نه کشورهای غربی متحد ارمنستان مانند فرانسه و آلمان و نه حتی هندوستان که در رقابت با نفوذ پاکستان در قفقاز اسلحه زیادی به ارمنستان فروخته، این نوع جاهطلبیها را از سوی دولت علیاف تحمل نمیکنند. آمریکا نیز فعلاً اهمیت چندانی به وضعیت قفقاز نمیدهد و با توجه به هدفگذاری کلان ترامپ برای حل پرونده اوکراین و جلب نظر روسیه، پوتین در آینده برای مقابله با جاهطلبیهای علیاف در باکو دست بازتری خواهد داشت. ترکیه نیز در سوریه با چالشهای زیادی مواجه است و شیطنتهای آن در حمله به منافع تقریباً همه همسایگان، دولت اردوغان را در چشم همسایگان بسیار غیرقابل اعتماد کرده است. اروپاییها هم تمایل ندارند انحصار انتقال کالا و انرژی به این قاره به دست ترکیه و باکو بیفتد. بنابراین، یک شبکه بزرگ جهانی در مخالفت با جاهطلبیهای باکو که این روزها فراتر از وزن و توانایی خود در منطقه عمل میکند، شکل گرفته و ایران نیز اگر منافع خود را به خاطر رفتارهای باکو به طور جدی در خطر ببیند از بزرگمنشی و تحمل شیطنتهای دولت این کشور دست برخواهد داشت و برای تامین منافع خود به هر روشی اقدام خواهد کرد.