شناسه خبر : 43147 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

برداشت غلط

واکاوی مواضع اخیر چین علیه ایران در گفت‌وگو با جاوید قربان‌اوغلی

برداشت غلط

بسیاری از تصمیم‌گیران سیاسی در ایران معتقدند گرایش به شرق و اتحاد با کشورهای قدرتمند آسیایی می‌تواند منافع ملی ایران را تامین و مساله فقدان متحد استراتژیک برای ایران را حل کند. از نظر آنها مهم‌ترین بازدارنده‌های اقتصادی در برابر تهدیدات آمریکا، تقویت تعامل با کشورهای تاثیرگذار بر تحولات جهان، به ویژه چین است. چنین نگاهی این تصور را در افکار عمومی ایجاد کرده بود که چین دوست و متحد ایران است. اما مواضع اخیر چین عکس این موضوع را نشان داد. در این زمینه جاوید قربان‌اوغلی دیپلمات سابق معتقد است کارگزاران سیاسی در ایران همه وقایع را با متر خودشان اندازه‌گیری می‌کنند و فکر می‌کنند که ایران بازیگر تعیین‌کننده‌ای در مناسبات بین‌المللی است و همه کشورها چشمشان به ایران است تا ببینند که چگونه رفتار می‌کند تا از آن تبعیت کنند. به همین دلیل است که می‌گویم رفتار چین تغییر نکرده و پکن بر اساس راهبرد کلان با محوریت اقتصاد روابط خود را با کشورها تنظیم می‌کند. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

♦♦♦

  اخیراً چین و عربستان سعودی در بیانیه مشترکی به بیان دغدغه‌های خود در زمینه مسائل منطقه پرداختند. نکته جالب بیانیه مشترک به موضع دو کشور و به ویژه چینی‌ها علیه ایران بازمی‌گردد که عنوان متحد تهران را از نگاه برخی جریان‌های سیاسی داخلی یدک می‌کشد. این بیانیه با تمرکز بر پرونده هسته‌ای ایران، بر لزوم تقویت همکاری‌های مشترک برای تضمین صلح‌آمیز بودن این برنامه تاکید دارد. علاوه بر این چین و اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس از ابتکار و تلاش امارات در ماجرای جزایر سه‌گانه ایرانی حمایت کردند. انتشار این بیانیه‌ها چه پیامی برای ایران دارد؟

در بیانیه چین و کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس از یک‌سو و بیانیه چین و عربستان از سوی دیگر هشدارهایی علیه ایران وجود دارد. از جمله نکاتی که در مورد بیانیه مشترک چین و عربستان وجود دارد این است که مسائل مطرح‌شده از جمله بحران یمن، عدم مداخله در امور کشورها و حسن همجواری، ابتکار عربستان در این بیانیه بوده است. افرادی که با ادبیات بیانیه‌های دیپلماتیک آشنا هستند می‌دانند که بیانیه مشترک باید تجلی خواسته‌های دو طرف باشد؛ به‌طور طبیعی حسن همجواری و بحران یمن مساله استراتژیکی برای چین نیست و فقط خواست عربستان است. اما مساله هسته‌ای و درخواست این بیانیه از ایران برای همکاری با آژانس انرژی اتمی، مطالبه‌ای است که هم چین و هم عربستان خواستار آن هستند. اما در بیانیه مشترک شورای همکاری خلیج‌فارس و چین موضوع حادتر شده است. در این بیانیه موضوع جزایر سه‌گانه مطرح شده که به نوعی مداخله در امور داخلی و نادیده گرفتن تمامیت ارضی ایران است. البته این موضوع جدیدی نیست، کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس در نشست‌هایی که هر سال در ماه دسامبر برگزار می‌کنند بیانیه‌هایی مشابه بیانیه اخیر را صادر می‌کنند و سخنگوی وزارت امور خارجه ایران هم پاسخ می‌دهد. اما اینکه این موضوع تبدیل به روندی شود که علاوه بر کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس باقی کشورها با امارات و شش کشور عضو شورای همکاری خلیج‌فارس هم‌صدا شوند از نظر من یک هشدار جدی برای ایران است. در واقع کشورهای شورای همکاری و به‌خصوص امارات می‌خواهند این مساله را تبدیل به یک درخواست بین‌المللی کنند. البته باید این نکته را هم عرض کنم که تا به حال هیچ‌کدام از کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل (چه در قالب بیانیه مشترک با کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس، چه به صورت جداگانه) چنین درخواستی از ایران نداشتند و اولین‌بار است که چنین اتفاقی می‌افتد. بنابراین این بیانیه بدعت خطرناکی است و ایران باید با مذاکره با چینی‌ها این مساله را به آنها گوشزد کند. البته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه چین متن بیانیه مشترک را بعد از چند ساعت از روی سایت خود برداشته است. من نمی‌توانم این موضوع را راستی‌آزمایی کنم که آیا چنین اتفاقی افتاده است یا خیر؛ اگر چنین خبری صحت داشته باشد نشان می‌دهد که چین می‌خواهد حساسیت این موضوع را کاهش دهد؛ اگرچه از نظر من هم عربستان و هم کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس به خواسته خود رسیدند.

  چرا چین سیاست سنتی خود مبنی بر بی‌طرفی فعال را در قبال ایران تغییر داده و راضی به درج نام خود پای بیانیه‌ای ضدایرانی شده است؟

چین هیچ‌وقت متحد ایران نبوده و من به یاد ندارم که تاکنون چنین ادعایی را از زبان سخنگویان یا مقامات چین شنیده باشم. در روابط بین کشورها آنچه تعیین‌کننده است منافع ملی و همچنین منافع اقتصادی است. حجم روابط اقتصادی و تجاری ایران با چین در گذشته در حدود 40 میلیارد دلار بوده که در حال حاضر به 14 میلیارد دلار کاهش یافته است؛ این در حالی است که حجم روابط تجاری چین با عربستان سعودی ۸۰ میلیارد دلار و با کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس حدود 300 میلیارد دلار است. این عددها گویای واقعیت‌های حاکم بر روابط چین با کشورهای منطقه است. ایران نباید انتظار داشته باشد که چین به خاطر روابط 14 میلیارد دلاری با ایران، روابطش را با بقیه کشورهای منطقه خدشه‌دار کند. متاسفانه کارگزاران سیاسی در ایران همه وقایع را با متر خودشان اندازه‌گیری می‌کنند و فکر می‌کنند که ایران بازیگر تعیین‌کننده‌ای در مناسبات بین‌المللی است و همه کشورها چشمشان به ایران است تا ببینند که چگونه رفتار می‌کند تا از آن تبعیت کنند. به همین دلیل است که می‌گویم رفتار چین تغییر نکرده و پکن بر اساس راهبرد کلان با محوریت اقتصاد روابط خود را با کشورها تنظیم می‌کند. در واقع رفتار چین از همان ابتدا همین بوده و این برداشت غلط کارگزاران سیاست خارجی در ایران بوده که چین را متحد استراتژیک خود می‌دانستند. از یاد نبریم که چین به شش قطعنامه شورای امنیت علیه ایران در پرونده هسته‌ای رای مثبت داد. از آن زمان تاکنون نیز نشانه‌ای مبنی بر اینکه چینی‌ها ایران را در اولویت سیاست خارجی خود در مقایسه با دیگر کشورها قرار داده باشند، دیده نشده یا حداقل من از آن بی‌اطلاعم. در رابطه با سند راهبردی 25ساله با چین هم باید بگویم که مفاد این قرارداد در معرض افکار عمومی قرار نگرفت و آنچه ما از کارشناسان و بازرگانانی که با چین تجارت می‌کنند شنیده‌ایم این است که هیچ‌گونه اقدام ملموسی در رابطه با اجرای قرارداد 25ساله صورت نگرفته است. چین حتی در مورد پروژه عظیم «کمربند-راه» هم در حال دور زدن ایران است. خط لوله گازی که قرار بود گاز ایران را به چین برساند و با هزینه هنگفتی تا مرز پاکستان کشیده شد، اخیراً با بی‌توجهی چینی‌ها و کنار گذاشتن ایران از مسیری بسیار پرهزینه در حال احداث است.

  اگرچه نقطه ثقل سفر شی به ریاض، اقتصاد است، اما اینکه بتوان اقتصاد را از ژئوپولیتیک جدا کرد، با واقعیت‌های روابط بین‌الملل و بازی قدرت‌های بزرگ همخوانی ندارد. چون خلأ قدرت و تمایل برای پر کردن آن همواره از سوی قدرت‌های نوظهور در نظام بین‌الملل به عنوان زمینه‌ای برای تغییر جایگاه در سلسله‌مراتب قدرت جهانی و اعمال نظم مطلوب مورد نظر بوده است. از این زاویه تشدید رقابت چین با آمریکا امر محتملی از دید دولت‌های عرب خلیج‌فارس در سال‌های پیش‌رو خواهد بود و از این زاویه ایجاد توازن بین این دو قدرت بزرگ ضرورتی انکارناپذیر و در عین حال ظریف و ماهرانه است. نمونه اخیر چنین توازنی قرارداد گازی قطر و چین است. چرا ایران نمی‌تواند چنین توازنی بین شرق و غرب برقرار کند؟ آیا می‌توان گفت که ایران بازنده اصلی این فرانظم نوین است؟

باید عرض کنم که در دوران جنگ سرد نظمی دوقطبی بر نظام بین‌الملل حاکم بود؛ نظمی که رقابت شوروی و آمریکا و از طریق این دو کشورهای متحد آنها مدیریت می‌شد. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تاکنون نظم جدیدی جایگزین نظم قبلی نشده است. بعد از فروپاشی شوروی و افول قدرت شرق، به نظر می‌رسید که آمریکا تنها قدرت هژمونیک در عرصه بین‌المللی است. ظهور ولادیمیر پوتین در عرصه سیاسی روسیه و برنامه‌های او توانست اقتصاد منهدم‌شده روسیه را بازسازی کرده و جایگاه این کشور را سامان دوباره داده و وضعیت اقتصادی را بهبود ببخشد. پوتین می‌خواست آنچه در اتحاد جماهیر شوروی سابق بود را احیا کند. در راستای این هدف و پس از آنکه پوتین توانست روسیه را از نظر اقتصادی احیا کرده و روی پای خود بایستد، با اجرای طرح‌های بلندپروازانه، در سال 2006 اوستیای جنوبی در گرجستان را تسخیر و ضمیمه خاک خود کرد، بعد از آن در سال 2014 کریمه را از اوکراین جدا و به خاک خود الحاق کرد. آخرین اقدام در این راستا تهاجم نظامی همه‌جانبه به اوکراین بود. روسیه به‌رغم به‌کارگیری تقریباً تمام توان نظامی (به جز هسته‌ای) با خسارت‌ها و تلفات انسانی معتنابهی هنوز به اهداف خود در اوکراین نرسیده و بعید است برسد. بعد از تحولات ناشی از جنگ اوکراین مناسبات جدیدی در روابط بین شرق و غرب حاکم شده که در حقیقت نشان‌دهنده آغاز نوع جدیدی از جنگ سرد است.

علاوه بر این، پیش از جنگ اوکراین رابطه بین دو سوی آتلانتیک یعنی آمریکا و اروپا خدشه‌دار شده بود. اروپا در تلاش بود که تا حدودی وابستگی امنیتی و نظامی‌اش به آمریکا را کاهش دهد. اما جنگ روسیه و اوکراین باعث شد اروپایی‌ها علاوه بر حوزه امنیتی و نظامی در حوزه انرژی هم به آمریکا وابسته شوند. بنابراین اشتباه استراتژیک پوتین بود که باعث تغییر مناسبات دو سوی آتلانتیک شد و اروپا و آمریکا را به هم نزدیک کرد. باید این را هم در نظر داشته باشیم که در شرایط کنونی جهان، روسیه تنها نماد شرق نیست. چین در حال حاضر دومین اقتصاد جهان و مهم‌ترین تهدید علیه غرب به رهبری آمریکاست. روسیه و چین دو قدرت بزرگ شرق هستند، اما تفاوتی اساسی بین این دو کشور وجود دارد؛ نگاه روسیه به جهان نگاهی امنیتی و سیاسی است در حالی که نگاه چین به جهان نگاهی اقتصادمحور با اندکی چاشنی سیاسی است. البته در یکی دو سال اخیر به دلیل افول قدرت آمریکا نگاه سیاسی چینی‌ها پررنگ‌تر از گذشته شده است. درواقع چین در تلاش است در نظم نوین بین‌المللی جایگاه خود را در جهان با تکیه بر قدرت اقتصادی خود تثبیت کند. روش چین برای جانشینی متفاوت از روشی است که روس‌ها در پیش گرفته‌اند. در روش چینی هیچ‌گونه تخاصم و رویارویی با آمریکا تعریف نشده است. مهم‌ترین خط قرمز چین تمامیت ارضی و مساله تایوان است و در این رابطه با هیچ کشوری شوخی ندارد. آمریکا در نظر داشت بلایی را که سر روسیه در اوکراین آورد، از طریق تایوان سر چین بیاورد؛ اما چین هوشمندی نشان داد و در دام غرب نیفتاد. در پاسخ به سوال شما باید عرض کنم که اشتباه استراتژیک ایران این است که با تفکری غیرواقع‌بینانه عمل می‌کند. ایران به خاطر دشمنی با آمریکا در کنار روسیه قرار گرفت و ادعای مقامات روسیه مبنی بر گسترش ناتو تا مرزهای روسیه، باعث اشتباه محاسباتی ایران شد. اوج این اشتباه استراتژیک، مساله پهپادها بود که واکنش شدید کشورهای غربی از جمله آمریکا و اروپا را به همراه داشت. این مساله باعث شد که تلاش‌های چند دهه گذشته ایران برای نزدیکی به اروپا عملاً از بین برود. جنگ روسیه علیه اوکراین پیش از آن که تهدیدی علیه آمریکا باشد تهدیدی جدی علیه اروپایی‌هاست، برای همین هم هست که اروپایی‌ها چنین واکنشی را در برابر ایران نشان دادند. اگر ایران می‌توانست مساله برجام را در دولت حسن روحانی حل‌وفصل کند روابط فعلی ما با اروپا و حتی با آمریکا شکل دیگری بود. به هر حال خودکرده را تدبیر نیست.

  چه راهکارهایی برای برون‌رفت از بن‌بست کنونی پیشنهاد می‌کنید؟

به نظر من ایران سه اشتباه فاحش داشته است: اولین مورد موضع‌گیری ایران در جنگ اوکراین است. کارگزاران سیاست خارجی با قرار گرفتن در کنار روسیه سرنوشت ایران را به سرنوشت جنگ اوکراین گره زدند؛ که ضروری است هرچه سریع‌تر موضع‌گیری درستی در این زمینه انجام شود. دومین مورد راهبرد غلط دولت سیزدهم در حل پرونده هسته‌ای بود. این پرونده در آخرین روزهای ریاست‌جمهوری حسن روحانی به نتیجه رسیده بود و اگر امضا می‌شد همان‌طور که آقای روحانی هم به آقای رئیسی گفته بود بهره‌اش را دولت سیزدهم می‌برد. اگر برجام احیا می‌شد کشور در چنین بن‌بستی گرفتار نمی‌شد. در شرایط فعلی ایران مجبور به دادن امتیازات بیشتری به طرف مقابل برای احیای برجام است. اما بن‌بست در مذاکرات هسته‌ای، جنگ اوکراین و در نهایت شرایط داخلی کشور، باعث تغییر نگرش غرب به ایران شده است. آمریکا و اروپا در شرایط کنونی به دلیل فشار افکار عموم تمایلی به مذاکره با ایران ندارند. بارها از زبان آمریکایی‌ها شنیده‌ایم که احیای برجام اولویت آنها نیست. حتی رابرت مالی که متمایل‌ترین فرد برای توافق بود، گفته است دیگر احیای برجام اولویت کشورش نیست و باید روی مسائل داخلی ایران متمرکز شویم. درگذشت مهسا امینی و بدتر از آن روش مقابله با اعتراضات، دنیا را علیه جمهوری اسلامی ایران متحد کرده است به‌طوری که ما شاهد شکل‌گیری نوعی اجماع بین‌المللی علیه کشورمان هستیم. شاهد آن هم صدور قطعنامه حقوق بشری سازمان ملل و همچنین تشکیل کمیته حقیقت‌یاب علیه ایران است. در واقع کمیته حقیقت‌یاب فاجعه بزرگی برای ایران است و من نمی‌دانم مسوولان کشور چه برداشتی از این تحول و تشکیل کمیته حقیقت‌یاب دارند که سخنگوی وزارت امور خارجه می‌گوید با این کمیته همکاری نخواهیم کرد. به نظر من نمی‌دانند چه اتفاقی افتاده و تبعات آن چه خواهد بود. با توجه به موارد فوق به نظر من، اولین و مهم‌ترین اقدام «درک درست و مبتنی بر واقعیت» از شرایط بین‌المللی است. هیچ کشوری در دنیا عهد اخوت دائمی با کشورهای دیگر نبسته و تصمیمات سیاسی و فرازوفرود روابط با دیگر کشورها تابعی است از منافع آن کشور. بیانیه مشترک اخیر چین با عربستان سعودی و شورای همکاری خلیج‌فارس و بندهایی که مستقیماً در تضاد با منافع ایران است، هشداری جدی برای تصمیم‌گیران کشور باید باشد. اما در عرصه عملیاتی تصور می‌کنم ایران باید به فوریت در سه موضوع تصمیم اتخاذ کند. اول، احیای هرچه سریع‌تر مذاکرات هسته‌ای و دستیابی به توافق. دوم، تغییر در رویکرد به جنگ اوکراین و اتخاذ موضع بی‌طرفی قابل راستی‌آزمایی. روسیه سرنوشت ایران را به سرنوشت جنگ در اوکراین سنجاق کرده و ما در حال رویارویی با ناتو بزرگ‌ترین نیروی نظامی جهان هستیم. استمرار موضع حمایت از روسیه برای ایران فاجعه‌بار است. سوم، تغییر در رویکرد حاکمیت برای حل‌وفصل اعتراضات که پس از درگذشت دردناک مهسا امینی کشور را فرا گرفته و علاوه بر ضربه شدید به وجهه کشور در جهان، به سرعت در حال ایجاد اجماع جهانی علیه ایران است. محاسبه اشتباه درباره تبعات سیاسی و حقوقی قطعنامه سازمان ملل و تشکیل کمیته حقیقت‌یاب و اعلام صریح سخنگوی وزارت خارجه در عدم تعامل با این کمیته، هدیه بزرگی است به اسرائیل و عربستان و دیگر کشورهایی که برای انزوای کامل ایران نقشه کشیده‌اند. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها