ایران مستعد فرسایش
محمد عقیقی از دلایل و اثرات اقتصادی فرسایش خاک در ایران میگوید
محمد عقیقی عضو شورای جنگل، مرتع و آبخیزداری کشور معتقد است: ما با فرسایش شدید خاک مواجه هستیم و بر اساس آمارهایی که دولت در اختیار فائو قرار میدهد ما در آسیا بالاترین نرخ فرسایش خاک را داریم. با این حال در تحقیقی که پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری وزارت جهاد کشاورزی انجام داده؛ 7 /16 تن در هکتار در سال فرسایش ویژه در کشور اتفاق میافتد. اگر این عدد را ضرب و تقسیم کنیم به حدود دو میلیارد تن در سال فرسایش خاک از نظر وزنی در کشور میرسیم.
♦♦♦
برخی از کارشناسان محیطزیست بهخصوص متخصصان آب و خاک دائم درباره فرسایش شدید خاک در ایران هشدار میدهند. آیا واقعاً فرسایش خاک در ایران اینقدر جدی است و ایران رکورددار فرسایش خاک در جهان است؟
در اینکه ما با فرسایش شدید خاک مواجه هستیم، شکی نیست. اینکه رکورد اول دنیا را در اختیار داریم یا خیر، هنوز تحقیق مشخصی وجود ندارد. این آمارها و اظهارات پیرامون آن معطوف به آمار سازمان جهانی فائو (سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد) است. منابع فائو هم مشخصاً دولتها هستند. دولتها اطلاعات را در اختیار فائو و دیگر سازمانهای شبیه به آن میگذارند و آنها به استناد این اعداد و ارقام این گزارشها را منتشر میکنند. ما در آسیا بهطور مشخص در فرسایش خاک اول هستیم اما اینکه در جهان این جایگاه را در اختیار داشته باشیم مشخص نیست. ما دچار فرسایش شدید خاک هستیم و همه مطالعات و تحقیقاتی که طی سنوات گذشته در کشور انجام شده است، تایید میکند که ما فرسایش شدید خاک داریم. شاید آخرین برنامه جامعی که انجام شد تحقیقی است که چند سال پیش در پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری در وزارت جهاد کشاورزی انجام شد. در این تحقیق به عدد 7 /16 تن در هکتار در سال فرسایش ویژه رسیدند. اگر این عدد را ضرب و تقسیم کنیم به حدود دو میلیارد تن در سال فرسایش خاک از نظر وزنی در کشور میرسیم.
در این مطالعه علت اصلی بروز چنین فرسایش سنگینی چه عنوان شده است؟
فرسایش دو عامل اصلی دارد. یک عامل طبیعی که سازندها و سنگهای مادری و وضعیت جغرافیایی و سرشت خاک و سنگ در کشور است. عامل دیگر فرسایش تشدیدشونده است. این بخش حاصل فعالیتهای انسانی است و فشاری که بر منابع وارد میشود. در اینکه در کشور ما سازندهای نئوژن و سازندهایی که عمر خیلی زیادی نسبت به زمانهای زمینشناسی ندارند، شکی نیست. خیلی از جاها سنگ مادری و سازند در ایران مستعد فرسایش است. منتها این فرسایش در طول صدها هزار سال و میلیونها سال است. سازندهای ما مستعد فرسایش هستند. از جمله بر اثر هوازدگی، سرد و گرم شدنها در طول قرون، تغییرات اقلیمی و... اینها باعث سست شدن خاک، سنگ مادر و فرسایش خاک میشوند. اما آن چیزی که به این عدد زیاد فرسایش ما را رسانده قطعاً حاصل مدیریت انسانی و نوع چیدمان توسعه است. بحث دخالتهای انسانی در طبیعت، انفجار جمعیت و تخریب منابع و مصرف منابع بیشتر است. ما به طبیعت و عرصههای طبیعی فشار وارد کردهایم و تولید بیشتری را بدون رعایت اصول حفاظتی برداشت کردهایم. بنابراین شاهد چیزی هستیم که امروز به آن فرسایش شدید خاک میگویند. مجموعه عوامل طبیعی و انسانی ما را به این فرسایش زیاد رسانده است. نتیجه آنکه ما اصول حفاظتی را رعایت نکردهایم. به عبارت دیگر عوامل تخریب شناخته شده و کاملاً مشخص است اما در سرعت احیا و بازسازی به آن عوامل تخریب نمیرسیم. عدد 7 /16 تن در هکتار در سال فرسایش ویژه در شرایطی است که عوامل تخریب را ثابت فرض کنیم. در نظر بگیرید اگر ما همینطور جلو برویم این عدد بیشتر و بیشتر خواهد شد. همیشه عوامل تخریب بر عوامل احیا غلبه دارد. به نظر میرسد عوامل طبیعی و ویژگیهای جغرافیایی کشور نهایتاً عامل تخریب و فرسایش حدود 20 تا 30 درصد فرسایش است و بقیه عوامل فرعی و تشدیدشونده و نقش انسان در عدم رعایت نکات حفاظتی است.
یکی از دلایل فرسایش خاک نحوه استفاده و هدررفت منابع آب است. یعنی مصرف آب از سوی ما یکی از عوامل انسانی تخریب است. یکی از مقامات وزارت کشاورزی گفته دیمزارهای ایران رکورددار فرسایش خاک در دنیا هستند. دلیل این اتفاق را هم بروز اختلاف مالکیت بین مردم و دولت عنوان کرده که کشت بدون برداشت از اراضی دیم باعث تشدید فرسایش خاک در این مناطق شده است. آیا این نگرش که شامل عوامل انسانی تخریب است، میتواند درست باشد؟
دیمزارهای رهاشده یکی از بسترهای فرسایش خاک است. این ادعا دلیل فنی و علمی دارد. پوشش گیاهی خاک را حفظ میکند. ریشههای گیاه خاک را مثل مشت در چنگ میگیرد و از خاک حفاظت میکند. بارندگی که صورت میگیرد، اولین اتفاقی که در پی دارد باعث فرسایش پاشمانی میشود. فرسایش پاشمانی یعنی قطره آبی که بر زمین میخورد و خاک را به این سمت و آن سمت پخش میکند. دیمزارها نقشی که دارند این است؛ چون پوشش گیاهی مستقر وجود ندارد، زمین شخم و شیار میشود و به جای اینکه شخم عمود بر جهت شیب باشد، دقیقاً برعکس و در مسیر شیب اتفاق میافتد، این کار باعث میشود که با اولین بارندگی خاک جریان پیدا کند و خاک سطحالارضی که غنیترین لایه خاک است، شسته میشود و به پاییندست میرود. این خاک غنی و باارزش به خاطر این مدل شخم و شیار به رودخانهها و کانالهای آبیاری و... میریزد و به عنوان رسوب هدر میرود و عملاً باعث خسارت میشود. دیمزارهای رهاشده منبعی برای فرسایش خاک هستند. این مناطق با کوچکترین بارندگی خاکشان جریان پیدا میکند. بحث مالکیت زمین در ایران یک آسیب تاریخی است. وقتی مسافرت میکنید و اراضی را در مسیرها میبینید به اراضی نگاه کنید. تا آنجایی که تراکتور میتوانسته برود مردم زمینها را شخم زدهاند. در صورتی که خیلی از این شخمزدنها تجاوز به عرصههای منابع ملی است. به هر حال مردم رفتهاند و زمینهای ملی را شخم زدهاند. با تراکتور شخم زدهاند، و تراکتور نمیتواند در شیب عمود حرکت کند، چون واژگون میشود. بنابراین تراکتور را در جهت شیب از بالا به پایین و برعکس حرکت میدهند و شخم میزنند و زمینه را برای شستوشوی خاک بعد از باران فراهم میکنند. این شخم در جهت شیب، مهمترین عامل فرسایش خاک در دیمزارهاست. این غیر از آن عدم پوششی است که برداشت میشود و آیش میگذارند. آیش زمینهای کشاورزی خود یکی از آفتهای اصلی است. وقتی زمین لخت میماند و پوشش ندارد، باعث فرسایش میشود. اما مشخصاً فرسایش بالا در دیمزارهای رهاشده دو دلیل عمده دارد؛ یکی پوشش گیاهی خاک از بین رفته است و دیگری شخم در جهت شیب خوردهاند که با کوچکترین بارندگی خاک شسته میشود.
در بحث کشاورزی همیشه حساسیتهایی وجود داشته است. از تولید برای امنیت غذایی تا خودکفایی برخی از محصولات. البته با این موضوع کاری ندارم ولی وقتی خاک از بین میرود یکی از مهمترین سرمایههای مملکت دارد از بین میرود. وقتی سرزمینی نداشته باشید نمیتوانید در آن توسعه ایجاد کنید. فرسایش خاک چه خطراتی برای اقتصاد دارد؟
ما در لفظ کلی میگوییم خاک بستر حیات است و آب مایه حیات. پوشش گیاهی را هم باید به این دو اضافه کرد. این سه منبع طبیعی تجدیدشونده هستند. هوا و منابع غیرقابل تجدید هم وجود دارند که در این حوزه کاری نمیگنجند. اینها اگر از دست بروند، اولین خطر آن متوجه همین بحث تامین امنیت غذایی و امنیت زیستی است. بهترین خاکی که پشت سدها جمع میشود همان لایه اول 30 سانت خاک است که افق خاک سطحالارضی نامیده میشود. این بهترین خاک برای زراعت است. خاکی که از عرصهها و سطوح شیبدار به پاییندست میروند. حتی خاک جنگلی و خاک مرتعی سرشار از هوموس هستند. وقتی این خاک خارج میشود اولین خسارت آن اقتصادی است. یعنی تولید دارد کم میشود. دومین خطر این است که به شبکههای آبیاری زهکشی رسوب میکند. این شبکهها نیاز به لایروبی دارند و ظرفیتهای آبدهی کم میشود و این خسارت و هزینهای دارد. دریاچه سدها با این رسوبات پر میشود. عمر مفید سدها را کاهش میدهد. سدهای مخزنی در درازمدت عمرشان کاسته میشود. همین اکنون سدهایی مثل سفیدرود و سد دز که بلندترین سد ایران است، بخش مهمی از مخازنشان از رسوبات عالی خاکهای شستهشده پر شده است. مشکل اساسی همین سد دز که نقش مهمی در تولید برق ایران دارد، همین رسوبات ناشی از فرسایش خاک است. اثر دیگر بازسازی این زیرساختهاست که هزینههای بسیاری دارد. به هر دلیل وقتی خاک فرسوده میشود، چون بستر حیات و بستر و لایه زیرین تولید دارد کم میشود، یعنی دارد خسارت بیشتری به اقتصاد کشور وارد میشود. اثر بزرگتری هم که میگذارد باعث تشدید سیلاب میشود. وقتی آب و خاک بر هم اثر میگذارند و با هم عمل میکنند خسارت ایجاد میکنند. اگر ظرفیت نفوذپذیری خاک ناشی از فرسایش کم شود آبی هم که باید نفوذ کند، دیگر نفوذ نمیکند. این جریانات از آبراههها در یک حوضه آبریز به هم میپیوندند و سیلاب شکل میدهند. سیلهای بزرگی که خسارتهای زیادی به زیرساختها میزند. همه اینها تازه بحث فرسایش آبی است.
سالهاست درباره افزایش نرخ فرسایش خاک در ایران از یکسو و تولید کانونهای فرسایش بادی هشدار داده میشود. آیا راهحلی برای کنترل فرسایش بادی وجود ندارد یا در این زمینه اهمال میشود؟
راهکار وجود دارد. اولویتها شاید رعایت نمیشود. همه گفتهاند و میدانیم که چرا طوفانهای گردوغبار دارد شدیدتر میشود. حتی اگر شدید هم نشده باشند آنطور که باید مهار نمیشوند. اولین و مهمترین بحث در این زمینه حفظ رطوبت خاک است. خاکی که خشک باشد با کوچکترین باد جریان پیدا میکند. این بحث حقآبههاست. ترکیه از یک طرف با ساخت سدهایی بر روی دجله و فرات ورودی آب به هورالعظیم را از بین برده است. مملکت هم توسعه میخواهد. باید پروژههای مشکلدار در داخل نیز مورد ارزیابی قرار بگیرند. بسیاری از پروژههای نفتی ما اشکالاتی دارند. بخش ایرانی هورالعظیم این مشکلات را در داخل نیز دارد. عرض من این است که ورودی آب تالابها به آن مناطق رعایت نشده است. حقآبهها رعایت نشده است. بسیاری از کانونهای گردوغبار در شادگان و خوزستان مرتع بوده است. به دلیل اینکه این مراتع رطوبت خاک خود را از دست دادهاند و آب این مناطق صرف جای دیگری شده است، اینجا رطوبت کم شده است. این تعادل هیچوقت برقرار نشده است. اگر تعادل برقرار بود و این دعوای حقآبههای زیستمحیطی به سرانجام میرسید بخش مهمی از مشکلات کانونهای گردوغبار حل میشد. باید این حقیقت را درک کرد که حقآبه فقط مربوط به تالابهای بزرگ مثل ارومیه که خودمان در بالادست آن سد زدیم و آب را مصرف کردهایم یا هامون و جازموریان نیست که در افغانستان مسیر آب منحرف شده باشد. خیلی از جاها مرتع بوده است که آب ورودی به مرتع از بین رفته است. حقآبه خیلی از کانونهای داخلی گردوغبار به دلایلی از بین رفته است. عمده آن مربوط به پروژههای توسعه است. این به آمایش سرزمین برمیگردد.
بحث آمایش سرزمین اینجا خیلی مهم است. به نظر میرسد توسعه در ایران در چند دهه اخیر هرگز بر مبنای ظرفیتهای سرزمینی نبوده و آمایش سرزمین نقشی نداشته است.
در منابع طبیعی ما بحث آمایش حوضهای را مطرح میکنیم. مساله آمایش سرزمین خیلی کلان است. ما باید در مقیاس کوچکتر آمایش را در سطح حوضه آبخیز که پایه آن آب است در نظر بگیریم. چون ورودی آب در هر حوضه مشخص است. آب است که در حوضه مصرف میشود و باید باعث توسعه شود. ما باید آمایش حوضهای را لحاظ و رعایت کنیم. تا وقتی این رعایت نشود، مرتع متوسط ما فقیر میشود و مرتع فقیر نیز تبدیل به بیابان و کانون گردوغبار میشود. ما رعایت نکردهایم و هیچ راه و چارهای برای مدیریت سرزمین باقی نگذاشتهایم جز اینکه حوضهای فکر کنیم و بر اساس حوضه برنامهریزی کنیم. برنامهریزی آب در ایران طوری است که باید بخشهای مرتبط با آن را بررسی و ارزیابی کرد. مثلاً تولید آب در منابع طبیعی رخ میدهد، مصرف آب در کشاورزی است و مدیریت آب در وزارت نیرو است. آب یک منبع طبیعی است. خداوند بهتر از ما بلد بوده که طبیعت را به صورت کاسهکاسه درآورده است. ما این کاسههای طبیعی را حوضه آبخیز مینامیم؛ وزارت نیرو میگوید حوضه آبریز. اسم مهم نیست اما در این ظرف که از خطالراس تا خطالقعر بسته شده است مشخص است چقدر آب به صورت سالانه دارد بارش میشود. در مملکت ما کل این آب به صورت میانگین 400 تا 410 میلیارد مترمکعب است. وقتی آب یکجا و در یک ظرف و کاسه میآید باید مدیریت آن در همان حوضه شکل بگیرد. یا اگر نمیتواند واحد باشد باید مدیریت آب به صورت هماهنگ باشد. همین الان هماهنگی وجود ندارد و چالشی میان وزارت نیرو و بخش آبخیزداری وزارت جهاد کشاورزی رخ داده است. وزارت نیرو همین اکنون سدهایی را که نباید احداث میکرد، ساخته است و البته دلایل خود را دارند و ما نفی کامل نمیتوانیم انجام دهیم چراکه سدسازی را نمیشود کاملاً نفی کرد اما اولویتبندی اتفاق نیفتاده است. چون بخشینگری در این کشور یک آفت جدی است و هر کس فقط خودش را مینگرد. اگر در قالب یک حوضه آبریز و در قالب طبیعت برنامهریزی صورت گیرد، قطعاً محیطزیست و منابع طبیعی کشور حفظ میشود. برنامهریزی ما اکنون در مرز استانهاست به جای آنکه در حوضه آبریز باشد. نظام برنامه و بودجه ما؛ چه برنامهریزی و چه بودجهریزی استانی است. مرز استان با مرز طبیعت فرق دارد. اگر محیط زیستی بخواهیم فکر کنیم باید مرز طبیعت را در تمامی برنامهریزیهای توسعه لحاظ کنیم. اگر لحاظ نکنیم و مرزهای سیاسی را در دستور کار قرار دهیم میشود چیزی که اکنون در مدیریت آب کشور شاهد آن هستیم.