بقا در عصر ریاضت
رفتارهای مالی افراد در دوران بحران اقتصادی چه تغییری میکند؟
رفتار خرید مردم در حال تغییر است؛ مصرفکنندگان نهتنها به دنبال تخفیف و فروش فوقالعادهاند، که کمتر به فروشگاهها سر میزنند یا بیشتر خریدها را آنلاین انجام میدهند تا از مصرف بنزینِ گران جلوگیری کنند. آنها بهطور فزایندهای سعی میکنند با پختوپز در خانه به جای سفارش غذا از بیرون یا رفتن به رستوران در هزینه خورد و خوراک هم صرفهجویی کنند. مصرفکنندگان میگویند انتظار دارند هزینه خالص برای کالاهای غیرضروری مانند پوشاک را کاهش دهند، در رصد فروشهای فوقالعاده فروشگاهها باشند و برندها را با کالاهای کمهزینه جایگزین کنند. اکثر مصرفکنندگان مورد بررسی معتقدند که ما در دوران رکود هستیم و میگویند که بیشتر از قبل هزینه و کمتر پسانداز میکنند.
این همه بخشی از یافتههای مطالعه جدیدی است که تغییر رفتار مصرفکنندگان ایالات متحده، انگلستان، آلمان و فرانسه را در بحران اقتصادی سال 2022 سنجیده است. هیچ چیز شباهتی به گذشته ندارد؛ دنیا شبیه به جهان تورمزده دهههای 70 و 80 است اما بدون شادمانی و دلخوشیهای سادهای که به روزگار خاکستری مردم رنگ میداد. پس از بهبود نسبی حال جهان در پی همهگیری، تورم دستانش را دور گردن تمام جنبههای زیست اقتصادی مردم حلقه کرده و میفشارد. به نظر میرسد مردم هم ناگزیر برای مواجهه با هجوم روزهای سخت، کمربندشان را محکمتر میبندند. ضمن آنکه در تقلا با چالش معاش، ناچار شدهاند بیش از هر چیز عادات مالی خود را تغییر دهند.
شواهد روشن است؛ مردم در طول تاریخ و در مواقع بحران، ناچار شدهاند مصرف خود را کاهش دهند. مطالعات قبلی نشان داده تغییر درآمد قابل تصرف در دوران بحران -که به نوبه خود به محدودیتهای نقدینگی منجر میشود- افراد را مجبور میکند از مصرف خود بکاهند. این یافته، درکی کلی از رابطه میان «درآمد و مصرف» در شرایط دشوار اقتصادی به دست میدهد، اما داستان فراتر از اینهاست. مطالعات بسیاری ثابت کرده که به دلیل افزایش قیمتهای (تورم) ناشی از بحران، خانوارها برای حفظ استانداردهای زندگی خود با مشکل مواجه میشوند، ضمن آنکه افزایش نااطمینانی اقتصادی برنامهریزی مالی را برای آنها دشوار میکند. محققان همچنین نشان دادهاند خانوارها چگونه با تغییر ترجیحات برند به سمت محصولاتی که ارزانتر هستند، با بحران اقتصادی کنار میآیند. آنها در هزینههای خود بیشتر حساب و کتاب میکنند و درآمد خود را با دقت بیشتری خرج میکنند.
اثر دیگری که در دوران بحران مشاهده شده آن است که مصرفکنندگان ادراک خود را از محصول تغییر میدهند؛ به این معنا که با هدف طولانی کردن زمان مفید استفاده از کالاها به دوام بیشتر یا تاریخ انقضای طولانیتر، هنگام تصمیم برای خرید اهمیت بیشتری میدهند. علاوه بر این، در طول دورههای سخت خانوادهها به ویژگیهای خاص محصول مانند ارزش و قیمت پایینتر در مقایسه با دسترسی سریع و راحتی محصولات توجه بیشتری دارند.
رفتار خانوار در دوران انقباض
مصرفکنندگان رفتار هزینهکرد خود را متناسب با مراحل مختلف چرخه اقتصادی، تنظیم میکنند. در دوران انبساط اقتصادی، بیکاری معمولاً در حال کاهش است و یک خانوار معمولی شاهد رشد درآمد قابل تصرف خواهد بود. به دلیل بالا بودن شاخص اعتماد مصرفکننده در این مرحله از چرخه، احتمال بیشتری وجود دارد که خانوار برای اقلام غیرضروری و اختیاری هزینه کند. در مقابل، در دوران رکود اقتصادی مصرفکنندگان با کند شدن درآمد و نگرانیهای بالقوه در مورد بازار کار مواجه خواهند شد که آنها را به کاهش چنین هزینههایی وامیدارد.
نگاهی به هزینههای مصرفکنندگان در دوران رکود و ریاضت میتواند نحوه تاثیر بحرانهای اقتصادی بر عادات مالی خانوار را با دقت بیشتری به تصویر بکشد. برای مثال میتوانیم از دادههای اداره تجزیه و تحلیل اقتصادی ایالات متحده از سال 1978 تا 2020 استفاده کنیم. اجازه بدهید ابتدا نگاهی به سهم کل هزینههای غذایی خانوار (شامل غذا در خانه و غذای بیرون از خانه) بیندازیم. هزینههای غذا به عنوان سهمی از مصرف کل، در چند دهه گذشته کاهش یافته است: در اواخر دهه 1970 غذا بیش از 20 درصد کل مصرف را به خود اختصاص میداد در حالی که این میزان تا آوریل 2020 به 5 /13 درصد کاهش یافته است. از آنجا که درآمدهای قابل تصرف در طول زمان افزایش پیدا کرده، میتوان گفت مصرفکنندگان در واقع با کاهش سهم غذا از کل مخارج، هزینه بیشتری را به سایر اقلام اختصاص دادهاند. علاوه بر این، سهم هزینههای غذایی در طول رکود با تغییرات معناداری همراه نبوده است. در طول رکود سالهای 1990 و 2008 اندکی افزایش پیدا کرده و در طول رکود اقتصادی 2020 نیز با افزایش همراه بوده که آن را میتوان ناشی از قرنطینههای مرتبط با کووید دانست. و البته باید به خاطر داشته باشید که سهم مخارج بر اساس مخارج اسمی است که میتواند تحت تاثیر قیمتها و مقادیر قرار بگیرد. از آنجا که هزینه غذا شامل غذای خانگی و صرف غذا در خارج از خانه است، یک فرضیه این است که در دوران رکود مصرفکنندگان غذای بیرون از خانه را کاهش میدهند و بیشتر به طبخ غذا در منزل روی میآورند. اما جالب است که بدانید برمبنای دادههای ایالات متحده، سهم مخارج غذای بیرون از خانه، طی سه دوره از شش رکود رخداده، افزایش یافته است؛ و این مغایر فرضیه ماست.
یک توضیح احتمالی برای این الگوی متفاوت آن است که مصرفکنندگان در واقع در طول دوره رکود از غذا خوردن در رستوران دست برنمیدارند، بلکه فقط به گزینههای ارزانتر روی میآورند. به باور تحلیلگران، معیار بهتری که تغییر رفتار مصرفکننده را در طول رکود ارزیابی میکند، نسبت سهم رستورانهای «خدمات محدود» به هزینه در رستورانهای «خدمات کامل» است. گروه اول رستورانهایی مانند فستفودهای زنجیرهای هستند که در مقایسه با گروه دوم غذاهای ارزانتری ارائه میکنند و ممکن است در زمان دشواری مالی جذابتر باشند. دادهها نشان میدهد نسبت میان رستورانهای ارزان به رستورانهای گرانقیمت در طول رکود افزایش مییابد. جالب است بدانید دادههای هزینهکرد کارت اعتباری و بدهی بانک آمریکا هم نشان میدهد نسبت میان هزینه رستورانهای فستفودی به رستورانهای معمولی در سال 2020 افزایش پیدا کرده است.
خداحافظی با کالاهای بادوام و سفر
یکی دیگر از حوزههای هزینه مصرفکننده که به چرخههای اقتصادی حساس است کالاهای بادوام مانند خودرو، مبلمان و لوازم خانگی است. اقتصاددانان معمولاً هزینههای کالاهای بادوام را از نزدیک رصد میکنند زیرا اغلب یک شاخص کلیدی برای رشد تولید ناخالص داخلی واقعی است. کالاهای بادوام معمولاً قیمت برچسب بالاتری دارند و به احتمال زیاد در شرایط بد اقتصادی خرید آنها (مثلاً خرید ماشین گرانتر یا مبلمان بهروز) از سوی مصرفکنندگان به تعویق میافتد.
تنها با نگاه کردن به هزینه مبلمان به عنوان سهمی از شاخص هزینههای مصرف شخصی (PCE)، میتوان دریافت که این سهم معمولاً ماهها قبل از رکود شروع به کاهش میکند و در طول رکود همچنان کاهش مییابد. یکی دیگر از عواملی که هزینههای مبلمان را نسبت به رکود حساستر میکند این است که رکود اقتصادی معمولاً با نرم شدن بازار مسکن (به عنوان مثال کاهش فروش خانه) مرتبط است که به نوبه خود تقاضا برای مبلمان را کاهش میدهد.
دادههای حاصل از کارتهای اعتباری و بدهی آمریکا هم موید همین روند است؛ هزینه مبلمان به عنوان سهمی از کل هزینه کارتی، از دسامبر سال 2020 روند نزولی داشته است. البته گفته میشود هزینه مبلمان در ابتدای سال 2020 به دلیل همهگیری و کار در خانه با افزایش همراه شده اما از آن زمان به تدریج کاهش پیدا کرده زیرا مصرفکنندگان با بازگشاییهای اقتصادی، هزینههای خود را در سایر حوزهها -به ویژه برای خدمات- افزایش دادند.
بخش دیگری از تاثیر فشارهای مالی در دوران سخت را میتوان به وضوح در هزینههای بلیت هواپیما و اقامت در هتل مشاهده کرد. اینبار نیز دادههای ایالات متحده نشان میدهد هزینه سفر به عنوان سهمی از کل PCE در طول دوره رکود کاهش مییابد. این یافته با توجه به اینکه هزینه سفر یکی از مولفههای اصلی برای محاسبه هزینه خدمات اختیاری است و به شرایط اقتصادی بسیار حساس است، منطقی به نظر میرسد. کاهش سهم هزینه سفر میتواند به این دلیل باشد که مصرفکنندگان برای صرفهجویی در هزینهها، سفر در تعطیلات را لغو میکنند یا به مقصدهای ارزانتری سفر میکنند.
و البته استراتژی دیگر خانوارها برای بقا در دوران سخت، خودکفایی (self-reliance) به معنی انجام کارهایی است که قبلاً دیگران انجام میدانند؛ برای مثال تعمیر خودرو، رنگ زدن خانه، دوختن لباس یا کوتاه کردن مو و مواردی از این دست. سومین تغییر در رفتارهای مالی را هم میتوانید در شراکت با دیگران مشاهده کنید: از استفاده مشترک از ماشین گرفته تا تبادل لباس یا قرض دادن پول به یکدیگر.
واقعیت آن است که دورههای سخت، برنامهها و اولویتها را تغییر میدهد. در مجموع به نظر میرسد هزینهکرد خانوار در دورههای سخت اقتصادی شکل محافظهکارانهتری به خود میگیرد؛ خانوادهها تمایل دارند کالاهای ارزانتری بخرند، در مکانهای ارزانتری غذا بخورند، کالاهای بادوام کمتری خریداری کنند، به تعطیلات کمتری بروند و برخی کارها را خودشان انجام بدهند.
بحران در رفتار سرمایهگذاران
بحران مالی 2008 و رکود بزرگ پس از آن، هنوز هم در خاطرات بسیاری از سرمایهگذاران زنده است. تجربه نشان داد که بسیاری از مردم به جای رفتار منطقی در بازارهای نزولی شدید واکنشهای بیش از حد نشان میدهند و اوضاع را بدتر میکنند. با وجود این، در حالی که بسیاری از مردم وحشتزده مجبور به فروش داراییهای خود به قیمت پایین شدند، گروه کوچکی از سرمایهگذاران صبور و روشمند، سقوط بازار سهام را یک فرصت تلقی کردند و در نهایت برنده شدند!
در اقتصاد خرد فرض بر این است که تمایل به ریسک با کاهش ثروت کاهش مییابد. بنابراین انتظار میرود در پی هر بحران و دشواری اقتصادی ترجیح برای سرمایهگذاریهای شخصی دچار نوعی تغییر شود چرا که این رفتار مالی همواره با ریسکپذیری همراه است. سرمایهگذاری در یک بحران بدون شک خطرناک است زیرا جدول زمانی و دامنه بهبود در بهترین حالت نامشخص است. با این حال آن دسته از سرمایهگذارانی که میتوانند بدون تسلیم شدن در برابر ترس و اضطراب غیرمنطقی، در یک بحران سرمایهگذاری کنند ممکن است در طول دوره بهبودی، بازدهی بزرگی به دست آورند. این یافته گرچه تجربه سرمایهگذاران در دوران رکود بزرگ است اما بار دیگر تکرار شده؛ و اکونومیست هم در سرمقاله اخیر خود بر آن صحه گذاشته است.
در کنار این شواهد بد نیست ببینیم مردم در شرایط دشوار اقتصادی چگونه سرمایهگذاری میکنند؟ در نظریههای مالی سنتی هر فرد برای به حداکثر رساندن مطلوبیت خود منطقی رفتار میکند اما سرمایهگذاران معمولاً آنگونه که این نظریهها پیشبینی میکنند، رفتار نمیکنند. برعکس، مردم به ویژه زمانی که اقتصاد دچار هرجومرج است یا چرخ معیشت به خوبی نمیچرخد اجازه میدهند که احساساتشان بر عقلانیت غلبه کند و اغلب غیرمنطقی رفتار میکنند. مالی رفتاری نشان میدهد که افراد بیش از آنکه صرفاً ریسکگریز باشند، در واقع زیانگریز هستند. این بدان معناست که درد عاطفی ناشی از ضرر را بسیار بیشتر از لذتی که از یک سود به دست میآورند احساس میکنند. به علاوه، زیانگریزی، تمایل مردم به فروش سرمایههای برنده و نگهداشتن سرمایه بازنده برای مدت طولانی را هم تبیین میکند؛ رفتاری که هنگام بحران تشدید میشود.
اقتصاددانان رفتاری همچنین نشان دادهاند این سوگیریهای احساسی ممکن است حتی پس از بهبود اقتصادی نیز ادامه پیدا کند. یک نظرسنجی در ایالات متحده نشان داده 93 درصد از نسل هزاره به بازارها اعتماد ندارند و در نتیجه اعتماد کمتری به سرمایهگذاری دارند. حتی با وجود نرخهای بسیار کمبهره، بیش از 40 درصد از ثروت این نسل به صورت نقدی است. به دلیل بحران، جوانان آمریکایی به سراغ بازار سهام و اوراق قرضهای که به نسلهای قدیمی کمک کرد تا ثروت جمع کنند نمیروند!
وقتی زیان قبلی وجود دارد دو نوع رفتار سرمایهگذاری را میتوان مشاهده کرد: یکی پذیرفتن انتخاب جزء پرخطر برای غلبه بر ضررهای قبلی یا به اصطلاح اثر «سربهسر» و دیگری کاهش انتخاب ریسک سرمایهگذاری یا به اصطلاح اثر «مارگزیدگی». بخشی از ادبیات پژوهش این حوزه بر ارتباط میان نگهداری داراییهای مخاطرهآمیز و ویژگیهای دموگرافیک یا عوامل پولی (درآمد و ثروت خالص) کشورهای مختلف در یک دوره زمانی خاص تمرکز کردهاند. شاخه دیگری از تحقیقات نیز بر رابطه میان بحران مالی و رفتار سرمایهگذاران بر اساس دادههای کلان کشورها متمرکزند. تنها یک مطالعه رابطه بحرانهای مالی و داراییهای دارای ریسک خانوار را ارزیابی کرده است. در این مطالعه داراییهای پرخطر مالی شامل سهام، صندوقهای سرمایهگذاری مشترک، حسابهای بازنشستگی انفرادی در بازار سهام و... است. خانوارها در موج دو (2007-2006) و موج چهار (2011-2010) به ترتیب قبل و بعد از بحران مالی بررسی شدهاند.
نتایج تجربی این مطالعه نشان میدهد خانوارهایی با ثروت خالص بالاتر، سطح تحصیلات بالاتر، احتمال دریافت ارث بیشتر، وضعیت سلامتی بهتر و فعالیتهای اجتماعی بیشتر، تمایل دارند که داراییهای پرخطر خود را هم قبل و هم بعد از بحران اقتصادی حفظ کنند. علاوه بر این خانوارها در کشورهایی که ارزش اعتبار داخلی بالاتری برای بخش خصوصی (درصد تولید ناخالص داخلی) یا نرخ بیکاری پایینتری دارند، احتمال بیشتری برای نگهداری دارایی پرخطر دارند. این مطالعه، بینش جدید دیگری هم ارائه میدهد؛ شواهد حاکی از آن است که اکثر سرمایهگذاران پس از بحران مالی 2008 تحمل ریسک را کاهش دادهاند که بر انگیزه آنها برای خرید داراییهای پرخطر تاثیر گذاشته است.