شناسه خبر : 49052 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

در نقش پادشاه

جدال بزرگ بر سر اختیارات ریاست‌جمهور

 ترجمه: جواد طهماسبی

دونالد ترامپ در اولین ماه حضور در دفتر ریاست‌جمهوری طرفدارانش را به وجد آورد و مخالفانش را خشمگین کرد. او تلاش می‌کند ریاست‌جمهوری را به قوه برتر دولت تبدیل کند. پرسش آنجاست که او تا کجا می‌تواند پیش برود (قبل از آنکه تحت کنترل قرار گیرد) و چه زمانی جمهوریت را کنار می‌گذارد. 

جدال بر سر ویژگی بنیادی آمریکاست. رئیس‌جمهور می‌گوید که اسراف، فساد و سوءاستفاده را از دیوان‌سالاری پاک می‌کند، اما مخالفانش هشدار می‌دهند که او عامل تزلزل دولت فدرال‌ خواهد بود. او می‌گوید که صلح را به جهان و رونق را به خانه می‌آورد. آنها هشدار می‌دهند که او پیوندهای اتحادی را پاره می‌کند که غرب را قوی نگه داشته‌اند. او می‌گوید، دوباره عظمت آمریکا را بازمی‌گرداند؛ آنها هشدار می‌دهند که او کشور را به یک بحران قانون اساسی یا حتی خودکامگی ترامپی می‌کشاند.

تک‌تک اقدامات آقای ترامپ نشان می‌دهد که او باور دارد که قدرت از آن اوست و تایید می‌کند که او می‌خواهد قدرت و اختیارات بیشتری به‌دست آورد. او به قوه مقننه توجهی ندارد و با صدور فرمان حکومت می‌کند. او می‌گوید، رئیس‌جمهور می‌تواند پول تخصیص داده‌شده از سوی کنگره را کنترل کند. طراحان دولت انتظار داشتند که قوه مقننه قدرتمندترین بخش دولت باشد، اما ترامپ قدرت آن را نابود می‌کند. از آنجا که تعدادی از حدود 70 فرمان اجرایی او در تقابل با قوه مقننه و آشکارا غیرقانونی هستند، به نظر می‌رسد که او قصد دارد همزمان توان قوه قضائیه را نیز بیازماید. 

اوضاع در همه جا یکسان است. اداره‌های دولتی دچار سردرگمی شده‌اند. به گزارش واشنگتن‌پست از برخی از داوطلبان مشاغل ارشد در سازمان‌های اطلاعات و اعمال قانون پرسیده می‌شود که آیا ادعای غلط ترامپ مبنی بر پیروزی در انتخابات 2020 را تایید می‌کنند یا خیر. آقای ترامپ همچنین اقدامات اصلاحی برای دور نگه داشتن وزارت دادگستری از سیاست را ملغی کرد. این وزارت از دادستان‌ها خواست تا اتهام فساد را از اریک آدامز، شهردار نیویورک بردارند، به‌شرطی که او مطابق خواسته‌های ترامپ عمل کند.

در امور خارجه هم ترامپ تلاش می‌کند از زیر بار تعهداتی که به او ارث رسیده رها شود. آمریکا به بهانه بار مالی از سازمان‌های چندملیتی مانند سازمان بهداشت جهانی خارج می‌شود. او از تهدید تعرفه‌ها برای برتری بر دولت‌های خارجی و همچنین کسب محبوبیت در داخل بهره می‌برد. او تابوی دوستی با روسیه را شکست و به‌نظر می‌رسد که با متحدان رفتاری معامله‌گرانه دارد.

شاید فکر کنید این بلند‌پروازی‌های ریاست‌جمهوری بی‌سابقه‌اند، اما در حقیقت آقای ترامپ اولین کسی نیست که خواستار برتری بر جمهور بود. فرانکلین روزولت بیش از 3700 فرمان اجرایی امضا کرد. او برای پیش بردن پیمان جدید (New Deal)‌ شش ماه وقت گذاشت تا دادگاه عالی را مطابق نظرش تغییر دهد. در سه دهه گذشته قدرت همواره از کنگره به کاخ سفید انتقال می‌یافت. جمهوری‌خواهان از قدیم خواستار بازپس‌گیری قدرت از دیوان‌سالاران بودند و آن را به معنای احیای دموکراسی واقعی می‌دانستند. آمریکا هیچ‌گاه نمی‌خواست موسسه‌هایی از نوع سازمان ملل دست‌وپایش را ببندند. علاوه بر این، ترامپ خود را موظف می‌داند اهداف جدیدی برای دیوان‌سالاری معین و آن را صادق و کارآمد کند. تلاش بیل کلینتون برای اصلاح دولت به حذف بیش از 420 هزار شغل فدرال انجامید. اداراتی از قبیل پنتاگون که نتوانست آمریکا را برای جنگ‌های قرن 21 آماده کند باید به‌طور کامل دگرگون شوند. همچنین آقای ترامپ دلیل کافی دارد که به‌دنبال صلح در اروپا و خاورمیانه باشد؛ هم برای اینکه زندگی‌ انسان‌ها را نجات دهد و هم به این خاطر که آمریکا فرصت بیشتری برای تمرکز بر رقابت با چین پیدا کند.

بااین‌حال، دولت هم ابزار و هم هدف است و اینجاست که منتقدان آقای ترامپ به‌درستی نگران می‌شوند. شوک‌درمانی دیوان‌سالارانه قبل از آنکه مزیتی ایجاد کند، آسیب‌های فراوانی به‌بار می‌آورد. محکوم کردن کارمندان دولت به یکدستی و وفاداری به‌معنای سیاست‌زدگی امور فنی در اداره یک اقتصاد مدرن و پیچیده است. تسلیم نظام دادگستری در برابر خواسته‌های رئیس‌جمهور حاکمیت قانون را خدشه‌دار می‌کند. طرح صلح غزه فلسطینی‌ها را به تبعید دائمی می‌فرستد و آنها را از حقوق بنیادی‌شان محروم می‌کند. در هر صورت، رفتار آقای ترامپ کاملاً ظالمانه است. متاسفانه، از این روش برای کسب قدرت هم استفاده می‌شود، چون تحقیر دیگران نشانه‌ای از محق بودن قدرت تلقی می‌شود.

همین باور عامل دردسرآفرینی آقای ترامپ خواهد بود. به‌عنوان مثال دادگاه‌ها را در نظر بگیرید. در حال حاضر، رئیس‌جمهور اکثر خواسته‌هایش را پیش می‌برد. اما در یک نظام فدرال که ایالت‌ها حقوقی دارند و اکثر شهروندان و سرمایه‌گذاران به حاکمیت قانون باورمند هستند دادگاه‌ها قدرت زیادی دارند، حتی اگر حرکت آنها آهسته باشد. شاید دادگاه عالی بخشی از خواسته‌های آقای ترامپ را برآورده کند، اما قطعاً با تمام آنها موافق نیست. او طبق عادت وعده داده است که از تمام احکام قانونی پیروی کند و به این گفته ناپلئون اشاره می‌کند که می‌گوید، «کسی که منجی کشورش است هیچ قانونی را نقض نمی‌کند».

سرپیچی از دادگاه عالی یک بحران قانونی و منازعه دوم بین مقامات، رای‌دهندگان و بازارهای مالی را بر سر آینده جمهوریت رقم می‌زند. هم‌اکنون نیویورک اندکی از طعم این منازعه را می‌چشد، چرا که تعدادی از دادستان‌های فدرال و مقامات نیویورک به خاطر پرونده آقای آدامز استعفا کرده‌اند. حتی بدون بحران قانونی، واقعیت‌ها آزاردهنده‌اند. به رغم ادعاهای آقای ترامپ، تعرفه‌ها و کسری بودجه به بروز تورم منجر خواهند شد. بازارها این موضوع را به‌خوبی درک می‌کنند و می‌دانند اگر نظام قضایی ابزار پارتی‌بازی و انتقام‌جویی شود کسب‌وکارها آسیب خواهند دید. دیوان‌سالاری آمریکا خدماتی حیاتی ارائه می‌دهد و در صورت‌فروپاشی شهروندان از آن خدمات محروم خواهند شد. در سیاست خارجی آقای ترامپ آزاد است که جهان را از نو بسازد، اما آمریکا تا آن زمان نفوذ و برتری خود را به چین و روسیه خواهد باخت. در داخل کشور، هنوز آقای ترامپ تا ویران‌سازی نظم قانونی فاصله دارد و قبل از هر گونه افراط‌گرایی اندکی تامل خواهد کرد. جمهوری‌خواهان هم به خاطر منافع خود و هم از روی میهن‌دوستی او را کنترل خواهند کرد، چرا که اگر یک رئیس‌جمهور دموکرات بعدها به قدرت برسد از اختیاراتی که ترامپ به‌دست می‌آورد علیه آنها استفاده خواهد کرد.

دراین پرونده بخوانید ...