شناسه خبر : 49055 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تجارت

هرآنچه رئیس‌جمهور بخواهد

اگر اصولی که به مدت 75 سال زیربنای تجارت جهانی بودند نقض شوند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آقای ترامپ می‌خواهد پاسخ را بفهمد. او قصد دارد تعرفه‌‌های متقابلی وضع کند که از یک سو معادل عوارضی باشد که صادرات آمریکا در خارج با آن روبه‌رو می‌شوند و از سوی دیگر به‌عنوان حربه‌ای برای خنثی‌سازی سیاست‌های ناعادلانه (البته به نظر خودش) به کار روند. نظام تجارت چندجانبه و باثباتی که با وجود تمام نقایص موفق شد رونقی معجزه‌آسا در جهان ایجاد کند جایش را به قضاوت‌های مصلحتی کاخ سفید می‌دهد. آمریکا پس از جنگ جهانی دوم یک نظام بازرگانی جهانی بنا کرد که قصد داشت با تمام کشورها رفتاری یکسان داشته باشد. اصل عملکردی آن نظام بند «مطلوب‌ترین ملت» (MFN) بود که طبق آن، اعضای سازمان تجارت جهانی فارغ از مبدا هر کالای مشخص عوارض یکسانی برای آن در نظر می‌گرفتند. تنها موارد استثنا توافق‌نامه‌های بزرگ تجارت آزاد از قبیل توافق‌نامه کانادا، مکزیک و آمریکا بودند. در نتیجه، بنگاه‌های آمریکایی می‌توانستند در هر بازاری همانند دیگر خارجیان تجارت کنند. این اصل ترمزی برای حمایت‌گرایی یا لابی‌گری برای کسب الطاف ویژه بود، چون هرگونه تغییر تعرفه برای یک شریک تجاری باید برای همگان اعمال می‌شد.  اصل مطلوب‌ترین ملت به بروز عدم تقارن انجامید. کشورها تا زمانی می‌توانند از تولیدکنندگان توانمند محافظت کنند که تعرفه‌های بیرونی یکسان باشند. همچنین این اصل عدم توازن در میانگین تعرفه‌‌ها را امکان‌پذیر می‌کند، چون تمایل کشورها برای آزادسازی با یکدیگر تفاوت دارد. در سال 2023 میانگین تعرفه‌ها در آمریکا 3 /3، در اتحادیه اروپا 5 و در بریتانیا 8 /3 درصد بود.  البته این بدان معنا نیست که آمریکا یک قربانی است. مصرف‌کنندگان این کشور از واردات ارزان و شرکت‌هایش از قطعات ارزان بهره‌مند می‌شوند. تجارت آزاد در قرن بیستم ثبات جهانی را افزایش داد. علاوه بر این، متقابل بودن تعرفه‌ها دیگران را تشویق می‌کرد تا موانع تعرفه‌ای را کوتاه کنند تا دسترسی خود را به بازار آمریکا افزایش دهند. مشکل آنجاست که سیاست آقای ترامپ متزلزل و مصلحتی است و به احتمال زیاد به جای پایین آوردن تعرفه‌ها، آنها را بالا می‌برد. اجرای این سیاست به اقدامات دولتی از یک اخم ساده تا مجازات سنگین نیاز دارد، بسته به آنکه متقابل بودن چگونه تعریف شود. در کمترین حالت، به ازای هر کالا یک تعرفه واحد با صدها تعرفه متقابل جایگزین خواهد شد و کار را برای محصولاتی پیچیده می‌کند که زنجیره تامین آنها در چندین کشور ادامه دارد. آمریکا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به دنبال تعرفه متقابل بود، اما به این نتیجه رسید که چانه‌زنی مداوم خسته‌کننده و پیامدهای آن غیرقابل پیش‌بینی هستند. کنگره در سال 1922 مجبور شد که اصل مطلوب‌ترین ملت را بدون هیچ شرطی بپذیرد.  پیش‌بینی‌ناپذیری تشدید می‌شود، چون آقای ترامپ تمایل دارد خود را منبع قضاوت در مورد ناعادلانه بودن رفتارهای تجاری دیگر کشورها بداند. او در فرمانش به مالیات بر ارزش افزوده اشاره می‌کند که در اکثر کشورهای ثروتمند اعمال می‌شود. آمریکا این مالیات را ندارد و فقط مالیات‌های ایالتی و فروش محلی گرفته می‌شوند. با وجود این، مالیات بر ارزش افزوده عادلانه است چون به‌طور مساوی هم برای واردات و هم برای کالاهای بومی اعمال می‌شود. گنجاندن مالیات بر ارزش افزوده در اقدامات متقابل تعرفه‌ها را به میزان زیادی بالا می‌برد. به گفته بانک گلدمن ساکس، اگر آمریکا بدون نیت تلافی‌جویانه فقط عوارض دیگران را به‌طور متقابل اجرا کند میانگین تعرفه‌هایش دو درصد بالا می‌رود. مالیات بر ارزش افزوده در بسیاری از کشورها بیشتر از 20 درصد است. اما احتمال اقدام تلافی‌جویانه منتفی نیست، بنابراین تعرفه‌ها چرخه‌ای صعودی خواهند داشت. از آنجا که استدلال آقای ترامپ در مورد مالیات بر ارزش افزوده غیرمنطقی است کسی نمی‌داند او بعدها چه بهانه‌ای را عَلَم خواهد کرد. اگر او تهدید تعرفه 25درصدی برای برخی کالاها را -آن‌گونه که مرتب از آن دم می‌زند- به اجرا گذارد شاهد اقدامات تلافی‌جویانه و جنگ تجاری تمام‌عیار خواهیم بود. شاید چنین چیزی برای آقای ترامپ مناسب باشد، اما هم به اقتصاد آمریکا و هم به اقتصادهای جهان ضربه شدیدی خواهد زد. 

دراین پرونده بخوانید ...