شناسه خبر : 49054 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ترامپ و جهان

وحشتناک‌ترین بختک اروپا

دو هفته قبل تاریک‌ترین برهه برای اروپا از زمان سقوط پرده آهنین بود. اوکراین به حراج گذاشته می‌شود. روسیه دوباره قدرت می‌گیرد و اروپا دیگر نمی‌تواند در زمان جنگ بر روی کمک آمریکای تحت حکومت ترامپ حساب باز کند. این امر پیامدهای وخیمی برای امنیت اروپا دارد، اما مردم و رهبران قاره هنوز آن را از اعماق وجود حس نکرده‌اند. دنیای قدیم باید به‌سرعت برای رویارویی با عصر بی‌قانونی توانمند شود، در غیر این صورت قربانی بی‌نظمی دنیای جدید خواهد شد. جی‌. دی‌. ونس، معاون رئیس‌جمهور آمریکا در سخنرانی خود در مونیخ اروپا را به سخره گرفت و این سرزمین نوشیدنی‌های گوارا، معماری کلاسیک و چک‌های رفاهی را عقب‌مانده و غیردموکراتیک خواند. رهبران قاره به گفت‌وگوهای صلح بین کاخ سفید و کرملین که رسماً در 18 فوریه در ریاض آغاز شد دعوت نشده بودند. بااین‌حال، بحران پیش‌رو بسیار شدیدتر از توهین‌ها و بی‌لطفی‌های دیپلماتیک خواهد بود. به‌نظر می‌رسد آقای ترامپ آماده است از اوکراین خارج شود. او به غلط اوکراین را مقصر جنگ دانست، ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور آن را دیکتاتور خواند و به او هشدار داد که بهتر است سریع دست به‌کار شود، والا کشوری برایش باقی نخواهد ماند. امکان دارد که آمریکا یک آتش‌بس ناپایدار با حداقل تضامین امنیتی را بر اوکراین تحمیل کند و حق تقویت دفاعی مجدد را از آن بگیرد. این موضوع به اندازه کافی ناخوشایند است، اما اوکراین بدترین کابوس اروپا نیست. ترامپ قصد دارد رئیس‌جمهور روسیه را از نو توانمند کند و سیاست قدیمی انزوای او را کنار گذارد. مسلم است که ترامپ بدون کسب منافع آشکار ژئوپولیتیک روابط دیپلماتیک را از سر نخواهد گرفت. ممکن است او به‌زودی در یک اجلاس پرزرق‌وبرق حضور یابد. مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا در ریاض امتیازهایی را پیشنهاد کرد و درباره همکاری و فرصت‌های تاریخی اقتصادی و سرمایه‌گذاری سخن گفت. رویگردانی ترامپ از اروپا و تمایل او به روسیه تردیدهایی را در مورد تعهد آمریکا برای دفاع از ناتو ایجاد کرد. یک نگرانی آن است که تعداد نیروهای آمریکایی کاهش یابد یا اینکه آنها از اروپای شرقی خارج شوند و منطقه را آسیب‌پذیر کنند. اروپا از اینکه عموسام به آسیا اولویت می‌دهد نگران نیست، بلکه از آن می‌ترسد که اگر هدف حمله روسیه قرار گیرد و از آمریکا کمک بخواهد اولین سوال آقای ترامپ این باشد که چنین اقدامی چه نفعی برای من دارد. قرار است او هفته آینده با نخست‌وزیر بریتانیا و رئیس‌جمهور فرانسه دیدار کند. اما نباید این دیدار را گفت‌وگو با یک معامله‌گر دانست. مشکل اصلی دقیقاً این است که ترامپ حاضر است همه چیز را معامله کند. قدرت بازدارندگی ناتو از این اصل ناشی می‌شود که اگر عضوی مورد حمله قرار گیرد دیگران به کمک او می‌شتابند. تردید در این اصل بسیار مخرب است و اروپا را به‌شدت آسیب‌پذیر می‌کند. بیایید به واقعیت پیش‌روی اروپا بازگردیم. این قاره بدهکار است، جمعیتی رو به پیری دارد و نمی‌تواند از خود دفاع یا قدرت‌نمایی کند. قواعد جهانی مربوط به تجارت، مرزها، دفاع و فناوری در حال نقض شدن هستند. اگر روسیه به یکی از کشورهای بالتیک حمله یا با استفاده از اطلاعات جعلی و خرابکاری شرق اروپا را بی‌ثبات کند، اروپا دقیقاً چه واکنشی نشان خواهد داد؟ تاکنون پاسخ اروپا آن بوده که در لاک دفاعی فرو برود. پس از شروع جنبش ماگا (بازگرداندن عظمت آمریکا) گروهی از رهبران اروپایی با عجله در 7 فوریه در پاریس گرد هم آمدند، اما فقط اختلاف‌نظرهایشان را آشکار کردند. با گذشت سه سال از حمله روسیه، اروپا هنوز بودجه دفاعی کافی ندارد. این قاره هنوز در تله دیدگاه منسوخ‌شده پیمان‌های چندجانبه و ارزش‌های مشترک گرفتار است. 

وظیفه اصلی اروپا آن است که مجدداً یاد بگیرد که چگونه می‌تواند قدرتمند شود. باید برای تقابل با دشمنان (و گاهی دوستان) آماده باشند. اروپا باید به‌جای کرنش هدفی را دنبال کند که تهدیدی باورپذیر تلقی شود. درست است که روسیه دستگاه جنگی بزرگ و انبوهی از تسلیحات هسته‌ای دارد، اما اقتصاد آن اندازه‌ای متوسط دارد و رو به افول است. اروپا باید هدفی هم‌تراز با توانمندی خودش را دنبال کند. این قاره هنوز یک غول اقتصادی و تجاری محسوب می‌شود که ذخایر بزرگی از استعدادها و دانش را در خود جای داده است. اروپا باید از این منابع برای رشد، تجهیز نظامی و نمایش توانمندی بهره ببرد. اروپا باید در کوتاه‌مدت یک هیات مذاکره‌کننده واحد برای گفت‌وگو با اوکراین، روسیه و آمریکا داشته باشد. باید تحریم روسیه را تشدید کند، حتی اگر آمریکا تحریم‌هایش را بردارد. باید به‌طور یک‌جانبه از 210 میلیارد یورو دارایی مسدودشده روسیه در بانک‌های اروپا بهره‌برداری کند. این پول می‌تواند برای ادامه جنگ و خرید تسلیحات به اوکراین کمک کند، آن هم در زمانی که کمک‌های آمریکا متوقف می‌شوند.

اروپا در میان‌مدت به یک بسیج بزرگ دفاعی نیاز دارد. اگر اروپا نتواند به آمریکا اتکا کند باید هواپیما، تدارکات و سامانه‌های نظارتی خود را داشته باشد. بریتانیا و فرانسه باید با یکدیگر گفت‌وگو کنند و تصمیم بگیرند که چگونه می‌توانند از تسلیحات هسته‌ای خود برای محافظت از قاره بهره ببرند. تمام این امور هزینه سنگینی خواهد داشت. هزینه‌کرد دفاعی باید به چهار تا پنج درصد تولید ناخالص داخلی برسد. رقمی که در دوران جنگ سرد عادی تلقی می‌شد. خریدهای دفاعی بیشتر به‌ویژه اگر خرید سلاح‌های آمریکایی باشد ترامپ را به ماندن در ناتو تشویق می‌کند، اما فرض باید بر این باشد که حمایت آمریکا تضمین‌شده نیست. پرداخت هزینه تجهیز تسلیحاتی به یک انقلاب مالی شباهت دارد. اهداف جدید به هزینه‌کرد بیشتر سالانه 300 میلیارد یورو نیازمند است. بخشی از این هزینه را می‌توان از طریق صدور اوراق بدهی تامین کرد، اما اروپا مجبور می‌شود از هزینه‌های رفاهی کم کند. آنگلا مرکل، صدراعظم سابق آلمان می‌گفت که اروپا هفت درصد جمعیت جهان و 25 درصد GDP جهانی اما 50 درصد از هزینه‌کرد رفاهی آن را دارد. اروپا برای تقویت رشد اقتصاد باید به اصلاحات بزرگی دست بزند که مدت‌های طولانی به تاخیر افتاده بودند. این اصلاحات دامنه بزرگی از ادغام بازارهای سرمایه تا مقررات‌زدایی را در بر می‌گیرند.

رویای جدید برای قاره‌ای کهن

کابوسی که آقایان پوتین و ترامپ ایجاد کرده‌اند در نهایت اروپا را وادار می‌کند تا سازماند‌هی‌اش را تغییر دهد. وابستگی شدید آن به فرآیندها، گروه‌بندی‌ها، منطقه یورو و اتحادیه اروپا و بسیاری از قید‌وبندهای دیگر تصمیم‌گیری‌ها را کند می‌کند، بازیگران کلیدی مانند بریتانیا را کنار می‌زند و به کشورهایی وزن می‌دهد که یا مانند مجارستان در امور دفاعی اروپا خرابکاری می‌کند، یا مانند اسپانیا در تجهیز نظامی مجدد تردید دارد. این بحث عجیب به‌نظر می‌رسد، چرا که ناتو موفق‌ترین پیمان اتحاد جهان بوده و فقدان آن قابل تصور نیست. اما روزگار چیزهای قدیمی به‌سر می‌رسد و همه چیز نو می‌شود. اروپا باید هرچه زودتر این واقعیت را بپذیرد.

دراین پرونده بخوانید ...