شناسه خبر : 49203 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دین و بازار آزاد

درس‌های روحانیون از علم اقتصاد

 

 ترجمه: جواد طهماسبی

کلیسای هنری وارد بیچر (Henry Ward Beecher) بسیار ثروتمند بود. هر یکشنبه جمعیت زیادی از عرض رودخانه شرقی نیویورک می‌گذشتند تا به پای سخنرانی واعظ پرنفوذی بنشینند که از مناطق روستایی ایندیانا به بروکلین آمده بود. بیچر در دهه‌‌های 1850 و 1860 با موعظه‌هایش آنقدر پول جمع کرد که می‌توانست حامی مالی یک گردان در جنگ داخلی آمریکا باشد. رسوایی اخلاقی در سال 1875 او را از تخت به پایین کشید، اما در آن زمان تعداد اعضای انجمن بروکلین از 20 به هزاران نفر رسیده بود. بیچر یک سلبریتی بود که رابطه دوطرفه بین دین و ثروت را توضیح می‌دهد.

این روزها آیین مسیحیت در سرتاسر جهان توسعه‌یافته با مشکل مواجه شده است. طبق تازه‌ترین داده‌ها، تنها 45 درصد از آمریکایی‌ها به کلیسا می‌روند. این نسبت در سال 1999 بیش از 70 درصد بود. در ایتالیا که کانون مذهب کاتولیک است شمار حاضران در کلیسا در یک دهه گذشته به نصف کاهش یافت. روحانیون چه کاری می‌توانند برای بازگرداندن مردم به کلیساها انجام دهند؟ در گذشته گزینه‌های مختلفی آزمایش شدند. باورمندان به انجیل دست به دامان معجزه شدند. پاپ‌های متعصب استفاده از زور را ترجیح می‌دادند. کشیش‌های بریتانیایی در قرن 19 فکر می‌کردند که تامین نیازهای مادی مردم می‌تواند تقوای آنها را تضمین کند.

خوشبختانه این روزها شمار فزاینده‌ای از اقتصاددانان به مطالعه دین پرداخته‌اند و می‌‌توانند توصیه‌‌هایی را به روحانیون ناامید ارائه دهند. درس‌ اول آن است که شاید نیاز به آزمایش باشد. موسسه‌های دینی سرتاسر جهان از مدت‌ها قبل کلاس‌های قرائت متون دینی و مدارس رایگان دینی برگزار می‌کردند و کتاب‌های دینی را با قیمت‌های ارزان عرضه می‌کردند، چون باور داشتند که دانش به دینداری منجر می‌شود. اما طبق تحقیق ژان پل کاروالو و همکارانش از دانشگاه آکسفورد این نظریه می‌تواند غلط باشد. آنها با مطالعه ترکیه متوجه شدند هرچه فرد سال‌های بیشتری را صرف آموزش‌های دینی کند احتمال کمتری دارد که در انتخابات به یک نامزد مذهب‌گرا رای دهد. به گفته آقای کاروالو شاید دلیل این امر آن است که افرادی که سال‌‌ها آموزش دینی را گذرانده‌اند باورهایشان را مستحکم کرده‌اند و نیازی نمی‌بینند آن را در سیاست به اثبات رسانند. اما افراد بدبین‌تر نظریه‌ متفاوتی دارند: آنها می‌گویند که شاید آموزش‌های دینی همانند مدارس جریان اصلی به افراد این قدرت را می‌دهند که تعصب را زیر سوال ببرند.

به نظر می‌رسد که نیکوکاری هم اثربخشی قدیم را ندارد. خانواده کدبریز که به باورهای دینی و ساخت شکلات شهرت دارند روستای برن‌ویل را در دهه 1890 در نزدیکی بیرمنگام در انگلستان ساختند. این روستا مسکن ارزان‌قیمت و مراقبت‌‌های پزشکی را در اختیار کارگران کارخانه قرار می‌داد. این اقدام رفاه کارگران را بالا برد، اما بر دینداری آنها تاثیری نداشت. اینگرید استورم از دانشگاه منچستر در سال 2017 با بررسی سرشماری‌های 31 کشور اروپایی مقاله‌ای را انتشار داد. او متوجه شد که انسان‌ها در زمان فقر دیندارتر می‌شوند. اما در عمل، در آمریکای مدرن کلیساهای بزرگ ایوانجلیک که به افراد فقیر کمک می‌کنند، اما می‌گویند دین می‌تواند آنها را از فقر برهاند طرفداران زیادی پیدا کرده‌اند. به نظر می‌رسد دعا بیشتر از صدقه می‌تواند به افراد شکوفایی و ثروت بدهد.

کارسون منکن و همکارانش از دانشگاه بایلور از 14 هزار نفر از مردم تگزاس نظرسنجی کردند و متوجه شدند افرادی که ادعا می‌کنند شاهد معجزه‌ای بوده‌اند احتمالاً خود را دیندارتر از دیگران می‌دانند. با این حال احتمال حضور آنها در کلیسا کمتر از دیگران بود. شاید این امر به مذاق واعظانی که تقدس درونی را کافی می‌دانند خوش بیاید، اما دین سازمان‌یافته به چیزی بیش از این نیاز دارد. 

انگیزه‌های اقتصادی اکثر اوقات خوب عمل می‌کنند. رافائل کوربی و همکارش از دانشگاه سائوپائولو در مقاله اخیر خود به بررسی تاثیر معافیت مالیاتی بر عضویت در کلیساها می‌پردازند. این محرک‌ها در همه‌جا دیده می‌شوند. برای مثال، کلیساهای آمریکایی از مالیات بر درآمد و املاک معاف هستند. آقای کوربی و همکارش می‌گویند که کشیش‌ها مرتب با توجه به اندازه انجمن و درآمدها در حال محاسبه این هستند که توسعه بیشتری داشته باشند یا توسعه را متوقف کنند. آنها سپس از داده‌‌های مربوط به شهرک‌های برزیلی برای بررسی تاثیر معافیت‌‌های مالیاتی استفاده می‌کنند. نتایج حیرت‌آورند. بین‌ سال‌های 1992 و 2018، معافیت‌های مالیاتی فدرال که به 30 درصد کل سود موسسه‌های دینی می‌رسید باعث شد فعالیت کلیساها 10 درصد بالاتر رود. این موضوع به سیاست نیز رخنه می‌کند: آقای کوربی و همکارش متوجه شدند که معافیت‌های مالیاتی باعث می‌شوند آرای سیاستمداران ایوانجلیک تا هشت درصد بالا برود.

معافیت مالیاتی به سود کلیساست نه عبادت‌کنندگان، بنابراین نمی‌تواند مستقیماً مردم را به محراب عبادت بکشاند. پس چگونه می‌توان این اثرات را توضیح داد؟ پژوهشگران حدس نمی‌زنند که این پول‌ها برای چه اموری خرج می‌شود، اما با توجه به یافته‌های دیگر پژوهشگران احتمال ندارد که اختصاص پول به آموزش یا رفاه بتواند افراد بیشتری را بر صندلی‌های کلیسا بنشاند. ممکن است انجمن‌های دینی بزرگ‌تر پرداخت بر مبنای عملکرد را انتخاب کنند. بنابراین اگر واعظان ایوانجلیک برزیلی بتوانند صندلی‌ها را پر کنند احتمال دارد میلیونر شوند. مالیات کمتر کشیش‌ها را تشویق می‌کند که با تمام توان موعظه کنند (یا موعظه‌هایشان را با موضوعات پرطرفدار در میان مستمعین هماهنگ کنند).

اندیشمندان دینی ترجیح می‌دهند کلیساها از بعد اقتصادی همانند بنگاه‌ها نباشند. احتمالاً یک کشیش به تعداد عبادت‌کنندگان توجه دارد تا به حداکثررسانی درآمدها به ازای هر مترمربع عبادتگاه! از سوی دیگر، اقتصاددانان فرض می‌کنند که انسان‌ها به دنبال اهداف خاصی مانند مصرف یا رضایتمندی در زندگی هستند. آنها نمی‌توانند باور به زندگی پس از مرگ را در نظریه‌هایشان بگنجانند، اما می‌توانند مهارتشان را به این حوزه بیاورند. امروزه اکثر کلیساهای آمریکایی با عنوان شرکت‌های معاف از مالیات ثبت شده‌اند. بسیاری از آنها ساختارهایی پیچیده با جریان میلیون‌ها‌دلاری دارند. نتیجه هم مشخص است. کشیش‌ها به انگیزه‌های مالی واکنش نشان می‌دهند. قطعاً فرد می‌تواند هم در خدمت پروردگار باشد و هم در خدمت مادیات.

دراین پرونده بخوانید ...