شناسه خبر : 49078 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ناترازی حکمرانی

جامعه ایران در سالی که گذشت چه فرازوفرودهایی داشت؟

 

جواد حیدریان / دبیر تحریریه 

66جامعه ایران اتفاقات تلخ و سختی را در سال گذشته پشت سر گذاشت. مجموعه حوادث بر ایرانیان اثر مشهود گذاشته است. البته این واقعیت را نمی‌توان کتمان کرد که زنجیره حوادث و رخدادها در طول سال‌های گذشته برای جامعه ایران متوقف نشده و روند قهقرایی ادامه دارد. هر سال که می‌گذرد به نظر می‌رسد فضای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران نگران سال آینده است. به نظر می‌رسد این فشار به مردم، آنها را در برابر مسائل مختلف آسیب‌پذیرتر کرده است. افزایش خشونت، زورگیری، آلودگی هوا، کمبود آب و برق و گاز، فشار اقتصادی و بحران معیشت و البته محدودیت‌های اجتماعی از جمله تحمیل سبک زندگی، فیلترینگ و... زندگی مردم را تهدید کرده و بعضی از آنها را به فکر مهاجرت انداخته است. در مجموع فاصله میان مردم و نظام حکمرانی روزبه‌روز بیشتر شده و بی‌اعتمادی و نااطمینانی فضای اقتصادی و اجتماعی را پر کرده است. نگرانی از آینده و بعید بودن تفاهم بین‌المللی با جهان و رفع تحریم نیز چشم‌انداز ناروشنی برای ایرانیان ترسیم کرده است. عملاً در سال 1403 تنش سیاسی میان ایران و اسرائیل به جنگی رودررو کشیده شد و دو طرف در نبردهای هوایی و موشکی مواضع یکدیگر را بمباران کردند. تنش سیاسی و نظامی میان ایران و اسرائیل به تنش‌های جامعه و اقتصادی نیز سرایت کرد. نیروهای نیابتی حامی ایران قدرت خود را در منطقه از دست دادند و بازار اقتصاد ایران نیز تحت تاثیر این رخدادها بود. از طرفی این وضعیت نامتعادل و بی‌ثبات روان اجتماعی ایرانیان را به‌شدت تحت تاثیر قرار داد. از طرفی، سال1403 سال حادثه تراژیک سقوط هلی‌کوپتر حامل رئیس‌جمهور و همراهانش بود. همین حادثه باعث تغییر دولت شد. دولت ابراهیم رئیسی به‌طور ناگهانی کنار رفت و در ادامه انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار شد و جامعه‌ای که نگران بود، اندکی امیدوار شد که این تغییرات سیاسی موجب تحولات اجتماعی مثبتی شود. زنان و جوانان شدیداً تحت محدودیت‌های دولتی و حکومتی بودند. آزادی آنها تهدید شده و بحران‌های اقتصادی با محدودیت‌های اجتماعی، وضع بغرنجی را ایجاد کرده بود. انتخابات برگزار شد و نزدیک به 50 درصد جامعه در آن مشارکت نکردند. اما 50 درصد ایرانیان واجد شرایط رای امیدوار بودند که بتوانند وضعیت را تغییر دهند. مردم امید داشتند که شاید دولت جدید بتواند تغییراتی ایجاد کند، محدودیت حجاب، اینترنت و اشتغال را حل کند و بستر بهتری برای زندگی فراهم کند اما به نظر می‌رسد که تا به امروز جامعه چنین تحولات مثبتی را مشاهده نکرده و روند مهاجرت ایرانیان ادامه دارد. زادوولد کمتر و کمتر شده و روندهای تخریبی طلاق و خشونت و... در جامعه رو به فزونی است. در کنار همه اینها باید به حوادث و البته سوءمدیریت اجتماعی به‌خصوص در حوزه محیط‌ زیست و منابع آب، ناترازی انرژی و تعطیلی مدارس در سالی که گذشت اشاره کرد.

تحت‌تاثیر بحران‌های داخلی و تحولات بین‌المللی

وضعیت جامعه ایران در سال ۱۴۰۳ از منظر کارشناسان جامعه‌شناسی و اقتصاد، تحت تاثیر مجموعه‌ای از بحران‌های داخلی و تحولات بین‌المللی پیچیده است که در حال حاضر، وضعیت را برای مردم بحرانی و پرچالش کرده است. مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و محیط‌ زیستی، به‌ویژه در زمینه‌های انرژی، آب و منابع طبیعی، به‌طور همزمان فشار زیادی به مردم وارد می‌کنند و تاثیرات منفی آنها در زندگی روزمره محسوس است.

در حوزه سیاست خارجی، ایران در حال حاضر با بحران‌های جدی در روابط بین‌المللی مواجه است. درگیری‌ها و تنش‌های منطقه‌ای، به‌ویژه در مواجهه با اسرائیل، روابط ایران را با برخی از شرکای استراتژیکش تضعیف کرده و کشور در عرصه بین‌المللی موقعیت خود را به‌طور قابل‌ توجهی از دست داده است. با بازگشت ترامپ به کاخ سفید و سیاست‌های احتمالی او، به‌ویژه در مورد تحریم‌ها و تنش‌های موجود، وضعیت ایران ممکن است بحرانی‌تر شود. تحلیلگران بر این باورند که ادامه فشارهای اقتصادی و سیاسی از سوی آمریکا، نه‌تنها وضعیت اقتصادی ایران را تضعیف می‌کند، بلکه مشکلات اجتماعی و امنیتی آن را نیز تشدید خواهد کرد. این در حالی است که ایران با مشکلات داخلی و بحران‌های زیرساختی مواجه است و چنین شرایطی فرصت کمی برای دستیابی به راه‌حل‌های موثر فراهم می‌آورد.

بحران ناترازی در تامین انرژی، آب و زیرساخت‌های محیط‌ زیستی بسیار مشهود است. کمبود انرژی به‌ویژه در فصول سرد و گرم سال، تاثیر زیادی بر زندگی مردم و خدمات عمومی گذاشته است. این مشکلات علاوه بر فشار بر تولیدات صنعتی و کشاورزی، موجب افزایش هزینه‌های زندگی و نارضایتی عمومی شده است. بحران‌های محیط‌ زیستی مانند کمبود آب و تخریب منابع طبیعی نیز به‌شدت خود را نشان داده‌اند. ایران با کاهش شدید منابع آبی و افزایش خشکی در بسیاری از مناطق مواجه است که این امر به از بین رفتن کشاورزی و وابستگی به منابع آبی محدود منجر شده است. از طرفی خشکی دریاچه‌ها و تالاب‌ها و رودخانه‌ها نه‌تنها تنوع زیستی ایران را تهدید می‌کند، که موجب نگرانی مردم و تهدید معیشت وابسته به طبیعت آنها شده است. این وضعیت در هورالعظیم، انزلی، هامون، زاینده‌رود، کارون و... قابل مشاهده بوده و باعث افزایش فقر، نارضایتی اجتماعی و مشکلات اقتصادی برای مردم شده است. افزایش فقر و خشونت اجتماعی نیز از پیامدهای دیگر این بحران‌هاست. با افزایش نرخ بیکاری و کاهش فرصت‌های شغلی در کشور، مشکلات اجتماعی مانند طلاق، خشونت خانگی، جرم و بزهکاری نیز گسترش یافته‌اند. جامعه‌شناسان بر این نکته تاکید دارند که فقر نه‌تنها معیشت مردم را تهدید می‌کند، بلکه باعث افزایش خشونت، ناامنی و بحران‌های اجتماعی نیز می‌شود. در بسیاری از مناطق ایران، به دلیل فقر شدید، مردم برای تامین معیشت خود به تخریب محیط‌ زیست روی آورده‌اند و به‌طور مثال، جنگل‌زدایی و شکار غیرقانونی حیوانات وحشی افزایش یافته است. این وضعیت باعث آسیب‌های جدی به اکوسیستم‌های طبیعی و تخریب منابع طبیعی کشور شده است. بحران‌های محیط‌ زیستی در ایران به‌ویژه در بخش‌های آبی و زیست‌محیطی قابل توجه است. کمبود منابع آبی و کاهش شدید بارش‌ها در کنار مشکلات زیست‌محیطی مانند آلودگی هوا و تخریب جنگل‌ها باعث شده است که زندگی در برخی مناطق به‌شدت دچار بحران شود. این وضعیت علاوه بر تهدید منابع طبیعی، به افزایش بیماری‌های تنفسی و مشکلات بهداشتی در شهرهای بزرگ نیز منجر شده است.

در مجموع، کارشناسان بر این باورند که ایران در سال‌های آینده در مسیر دشواری قرار دارد. اگر وضعیت فعلی ادامه یابد، بحران‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و محیط‌ زیستی احتمالاً به ناآرامی‌های اجتماعی و بی‌ثباتی‌های سیاسی خواهد انجامید. کارشناسان همچنین هشدار می‌دهند، در صورتی که سیاست‌های داخلی و خارجی ایران تغییرات بنیادینی را تجربه نکند، آینده کشور در زمینه‌های مختلف همچنان در ابهام خواهد ماند. در این وضعیت، پیش‌بینی می‌شود که روند تحولات منفی ادامه پیدا کند و تا زمانی که تغییرات اساسی در ساختار حکمرانی و رویکردهای کلان کشور ایجاد نشود، ایران در شرایط بحرانی باقی خواهد ماند. به‌ویژه در بخش‌های اقتصادی و اجتماعی، این روندها می‌توانند باعث کاهش اعتماد عمومی به حکومت و کاهش باروری و مهاجرت‌های گسترده شوند که از دست رفتن نسل‌های آینده کشور را به همراه خواهد داشت. برای مقابله با این بحران‌ها، نیاز به اصلاحات اساسی در سیاست‌های داخلی و خارجی، همچنین بهبود زیرساخت‌ها و خدمات عمومی، به‌ویژه در بخش‌های محیط‌ زیست، بهداشت و آموزش ضروری به نظر می‌رسد. در غیر این صورت، ایران با بحران‌های پیچیده‌تر و سخت‌تر در آینده‌ای نه‌چندان دور روبه‌رو خواهد شد.

67

چهل سال مداخله مثبتی رخ نداده است

اردشیر گراوند، جامعه‌شناس و متخصص توسعه، بر این باور است که آنچه در سال 1403 بر جامعه ایران گذشته، مشابهت بسیاری به شاخص‌هایی دارد که در ۳۰ تا ۴۰ سال اخیر وجود داشته است. اعداد نشان می‌دهند که شاخص‌ها هیچ تاثیری از هیچ دولتی نپذیرفته‌اند. از دولت مرحوم هاشمی تا به امروز، روند طلاق همان بوده، روند بیکاری همچنان ادامه داشته، روند نزولی زادوولد خانوارها ادامه داشته، پرونده‌های قضایی انباشت شده، اعتیاد فزونی یافته، میانگین سن ازدواج به‌طور پیوسته بالا رفته، رشد جمعیت متوقف شده و تورم در سطح بالایی مانده است. بنابراین، به نظر نمی‌رسد که شرایط اقتصادی-اجتماعی جامعه، تحت تاثیر تغییر دولت‌ها باشد. زیرا هیچ‌کدام از دولت‌ها مداخله مثبتی برای تغییر یک شاخص نداشته‌اند. تمام دولت‌های بعد از انقلاب از دوران جنگ به بعد، دولت‌های نظاره‌گری بوده‌اند و هیچ‌کدام از آنها اقدامی برای تغییر شاخص‌ها انجام نداده‌اند. بنابراین، صرف آمدن یا نیامدن یک دولت نباید موجب انتظار تغییرات جدی در شاخص‌های اقتصادی-اجتماعی باشد.

سال گذشته به‌شدت تحت تاثیر رخدادهای منطقه‌ای مرتبط با ایران بود. حوادث مختلفی نیز به وضعیت نه‌چندان بسامان جامعه ایران افزوده است؛ سقوط هلی‌کوپتر حامل رئیس‌جمهور، موشک‌باران‌ اسرائیل از سوی ایران، حملات متقابل اسرائیل به تاسیسات هوایی، سقوط دولت سوریه، ترور رهبران مقاومت در ایران، لبنان و فلسطین، مشکلات جدی حوثی‌ها، همه و همه قدرت منطقه‌ای ایران را به چالش کشید و به نوعی از اقتدار نظام سیاسی تا حدودی ابهت‌زدایی کرده است. در نهایت، شرایطی که امروز جامعه ایران با آن مواجه است، از جمله افت مداوم ارزش پول ملی، تمامی اینها نشان‌دهنده شرایط سیاسی است که بر منطقه حاکم شده و این وضعیت جامعه را در مسیر سخت‌تری در سالی که گذشت قرار داد. این وضعیت نشان می‌دهد که در شرایط سیاسی و اقتصادی امروز، دولت و کشور قادر به هیچ‌گونه مداخله‌ای نیستند. این عدم توان مداخله شاید با افول سرمایه اجتماعی مرتبط باشد. وقتی سرمایه اجتماعی کاهش یابد و مردم اعتماد خود را به دولت‌ها و حتی به خودشان از دست بدهند، باید به‌شدت نگران شد. بنابراین، در این وضعیت مشارکت مردم در اصلاح شرایط به‌شدت کاهش می‌یابد و به نظر می‌رسد این شرایط اکنون بر ایران حاکم است و کشور به‌ شکل روزافزون در حال بدتر شدن است. سال گذشته (1403) برای ایران سال بسیار بدی بود و سال آینده نیز اگر تغییرات عمده‌ای در نگاه و الگوی حکمرانی و توجه دولت به زندگی مردم رخ ندهد، به‌طور قطع با آغاز خوبی روبه‌رو نخواهیم شد.

اگرچه ممکن است تحولات مثبت در روابط بین‌المللی رخ دهد، اما اگر مردم همچنان از دولت و حکومت جدا باشند، هیچ امیدی به اصلاح وضعیت نمی‌توان داشت. حالا با توجه به روندهای سیاسی و تعاملات بین‌المللی که دولت در تلاش است تا بستر اقتصادی بهتری فراهم کند و فشارها را از جامعه بردارد، چشم‌انداز مثبتی در جامعه ما مشاهده نمی‌شود. طی یک سال گذشته علاوه بر تحولات جهانی، در داخل کشور نیز با مشکلات جدی روبه‌رو بودیم، مانند ناترازی‌های انرژی، تعطیلی مدارس به دلیل قطع برق، آلودگی شدید هوا و مشکلات دیگر. این وضعیت باعث شده است که جامعه بیش از پیش درگیر مشکلات جدی و نارضایتی‌ها شود.

ناترازی‌های اجتماعی و اقتصادی که در جامعه دیده می‌شود، همگی تابع مشکلات پیشین هستند. به‌طور خاص، ناترازی‌ها در منابع انرژی (برق، آب، گاز) همگی نتیجه ناترازی‌های ساختاری‌تری هستند که به‌ویژه در نحوه حکمرانی به وجود آمده‌اند. زمانی که حکمرانی در یک کشور دچار اختلال شود، این اختلال‌ها به‌طور مستقیم بر کیفیت زندگی مردم تاثیر می‌گذارد و شاخص‌های اجتماعی و اقتصادی را به سمت نزول می‌برد. در چنین شرایطی، جامعه نه‌تنها از نظر اقتصادی بلکه از نظر اجتماعی نیز به بحران خواهد رسید. روند باروری جامعه، که نشان‌دهنده وضعیت ازدواج و رشد جمعیت است، کاهش می‌یابد و از آنجا که باروری کاهش پیدا می‌کند، شکوفایی اجتماعی و اقتصادی جامعه نیز به‌شدت آسیب می‌بیند.

حکمرانی نرمال باید به‌گونه‌ای باشد که همه فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی کشور به‌طور منظم توزیع شود و هر بخشی از جامعه به‌طور متوازن از خدمات و امکانات بهره‌مند باشد. اما در کشور ما، حکمرانی دچار «چولگی» شده است؛ به این معنی که توجه بیش از حد به برخی حوزه‌ها، مانند سیاست خارجی و نظامی، باعث شده است که بخش‌های دیگر مانند خدمات عمومی و رفاه اجتماعی دچار مشکلات جدی شوند. در نتیجه، فشارهای زندگی روزمره و مشکلات اقتصادی، روزبه‌روز بیشتر می‌شود.

این ناترازی‌ها در حقیقت به‌ صورت یک حلقه معیوب در تمام ابعاد زندگی اجتماعی و اقتصادی کشور خود را نشان می‌دهند. این ناترازی‌ها به‌ویژه در زیرساخت‌های اساسی زندگی، از جمله برق، آب و گاز، به بحران‌هایی جدی تبدیل شده‌اند. وقتی این مشکلات در کنار مشکلات اجتماعی مانند افزایش طلاق، اعتیاد و افزایش خشونت اجتماعی قرار می‌گیرند، یک وضعیت بسیار بحرانی برای جامعه ایجاد می‌شود.

وجوه مختلف زندگی جامعه می‌تواند شامل سیاست خارجی، سیستم دفاعی و امور نظامی باشد، اما حکمرانی نرمال در یک کشور باید منحنی رفتارهای مختلف خود را در همه حوزه‌ها به‌طور نرمال و متوازن تنظیم کند. این کج‌کارکردی نظام حکمرانی در نتیجه عدم توازن و افراط در برخی حوزه‌ها به وقوع پیوسته است. حکومت در کشور ما بیشتر بر سیاست خارجی و امور نظامی و انتظامی متمرکز است، در حالی که این موضوعات در برابر نیازهای اساسی و زیرساخت‌های زندگی مردم اهمیت زیادی ندارند. هنگامی که حکمرانی از حالت نرمال خود خارج می‌شود، رفتارهای دولت و سیاست‌های آن دیگر برای مردم قابل پیش‌بینی نیست.

ناترازی‌های جدیدی که به‌وجود آمده، تنها نمود ساده‌ای از ناترازی‌های قبلی است که ساختار نظام اجتماعی کشور را دربر گرفته است. این ناترازی‌ها در بخش‌های مختلف جامعه، از جمله تولید برق، گاز و آب، نمود پیدا کرده است. سیستم‌های تولید برق و انرژی در کشور در وضعیت فرسوده‌ای به‌سر می‌برند و در واقع، جامعه در حال تجربه کمبود شدید این منابع حیاتی است. مردم برای مدتی توانستند تا حدی با مشکلات کنار بیایند؛ اما اکنون که منابع اساسی زندگی‌شان دچار اختلال شده‌اند، فشارهای مضاعفی را بر خود می‌بینند.

یکی از اثرات مستقیم این وضعیت، به‌ویژه در حوزه رفاه اجتماعی و بهداشت، به‌وجود آمدن بحران‌هایی مانند اختلال در سیستم گرمایشی و بهداشت در بسیاری از خانه‌هاست. در حال حاضر نزدیک به ۷۰ درصد از خانوارهای ایرانی به‌ویژه در آپارتمان‌ها با مشکلاتی همچون قطع برق و اختلال در دسترسی به خدمات اولیه مواجه هستند. این وضعیت به‌طور مستقیم زندگی روزمره مردم را مختل کرده و باعث افزایش نارضایتی‌ها در سطح جامعه شده است.

یکی دیگر از مسائل اساسی که به افزایش نارضایتی‌های اجتماعی دامن زده، بیکاری است. اکنون بسیاری از خانواده‌ها در ایران هیچ شاغلی ندارند. این بیکاری گسترده باعث بروز مشکلات اجتماعی نظیر دزدی، اعتیاد و حتی خودکشی می‌شود. فردی که به دلیل فقر و بیکاری به جرائم اجتماعی دست می‌زند، در نهایت به‌عنوان یک مجرم مجازات می‌شود، در حالی که در حقیقت این ساختار حکمرانی است که او را به این وضعیت سوق داده است. در واقع، این حکمرانی به‌ جای حل مشکل، آن را به بحران‌های پیچیده‌تری تبدیل کرده است. شما نمی‌توانید با چنین انباشت نارضایتی‌هایی انتظار داشته باشید که مردم راضی و خوشحال باشند. این ناترازی‌ها به‌طور فزاینده‌ای باعث انباشت بیشتر نارضایتی‌ها در جامعه خواهد شد. احتمالاً در سال آینده شاهد افزایش تورم خواهیم بود، و پیش‌بینی‌ها حاکی از آن است که دولت برای مقابله با این بحران‌ها به راحتی قادر به درمان آن نخواهد بود.

در بعد محیط‌ زیستی نیز وضعیت به‌شدت نگران‌کننده است. در جوامع فقیر، به‌ویژه در مناطق زاگرس و جاهایی که منابع طبیعی نظیر آب و جنگل وجود دارد، مردم به دلیل فقر شدید از این منابع بیشترین استفاده را می‌کنند. این افراد برای تامین معیشت خود، به حداکثر برداشت از منابع طبیعی نظیر آب، جنگل و حیوانات وحشی می‌پردازند. در نتیجه، منابع طبیعی کشور به‌شدت در معرض تهدید قرار می‌گیرد. این فقر، به‌ویژه در مناطق روستایی، باعث تخریب محیط‌ زیست و منابع طبیعی می‌شود. در کنار این، شاهد خشک شدن رودخانه‌ها مانند کشکان و کرخه هستیم که در تابستان‌ها به‌طور کامل خشک می‌شوند. در حالی که در گذشته این رودخانه‌ها همیشه آب داشتند. این وضعیت ناشی از برداشت‌های بی‌رویه از منابع آبی این رودخانه‌هاست. همچنین، در استان‌های لرستان، کرمانشاه، ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، فارس و... کشت مواد مخدر (مانند تریاک) به‌شدت افزایش یافته است. اینها نمونه‌های بارزی از تخریب محیط‌ زیست و بحران‌های ناشی از آن در کشور هستند. متاسفانه، حکمرانی نادرست و ضعف در مدیریت منابع طبیعی به نابودی محیط‌ زیست و کاهش منابع ضروری زندگی مردم منجر شده است. به‌عنوان مثال، در تابستان‌ها بسیاری از جنگل‌ها به آتش کشیده می‌شوند تا از چوب آنها برای تامین معیشت استفاده کنند. این مشکلات به‌طور مستقیم با شیوه حکمرانی در ارتباط هستند.

جامعه چه چشم‌اندازی پیش‌رو دارد؟

با وجود تمام این مشکلات و بحران‌ها، باید پرسید که جامعه ایران در سال ۱۴۰۴ چه انتظاری از تغییرات دارد؟ به نظر می‌رسد در صورتی که وضعیت حکمرانی و مدیریت منابع به همین شکل ادامه یابد، امید چندانی به بهبود شرایط در آینده نزدیک نخواهد بود. جامعه ایران در سال ۱۴۰۴ در مسیر شیب فقر شدید قرار دارد. دو فرضیه مطرح می‌شود: یا این جامعه در آینده نزدیک، مانند اردیبهشت یا آبان سال آینده، با یک بحران بزرگ مواجه خواهد شد که ممکن است ناشی از اشتباهات یا کوتاهی‌های ساختار حکمرانی باشد و دوباره به هم بریزد، یا اینکه این روند به‌طور تدریجی ادامه خواهد یافت و جامعه به‌طور فزاینده‌ای فاسدتر و ناامیدتر می‌شود و رفتارهای تخریب‌کننده‌تری را در پیش خواهد گرفت که به‌طور کلی نظام اجتماعی را بیشتر از قبل نابود می‌کند. این وضعیت به‌گونه‌ای خواهد بود که هیچ‌چیز با گذشته تفاوتی نخواهد داشت؛ چه من باشم، چه شما، چه هر فرد دیگری. در چنین شرایطی مشکلات زیادی از جمله تحریم‌ها، بحران اقتصادی و عدم توانایی در مذاکره به وجود می‌آید که پیش‌بینی آنها دشوار است.

یکی از مسائل جدی که در این راستا به چشم می‌آید، وضعیت نظام تربیتی و آموزش و پرورش است. این نظام بسیار ناتوان است؛ چرا که در آن به‌جای توجه به نیازهای روانی و آموزشی دانش‌آموزان، آنها را به‌زور و فشار به چالش می‌کشیم. نتیجه این بی‌توجهی به مسائل اساسی، بن‌بستی است که در آن همه‌چیز به‌سوی اضمحلال پیش می‌رود. در حالی که برای کشوری که ده‌ها هزار شهید تقدیم کرده، ناراحت‌کننده است که مجبور شویم با پذیرش‌های سخت و در نهایت تلخ به مشکلات پاسخ دهیم.

در حال حاضر، به‌رغم اینکه دولت و حکومت تنها 50 درصد مشارکت جامعه را اختیار دارد و ۴۰ تا ۵۰ درصد از اقتصاد کشور را اداره می‌کند، اما به‌طور کامل اختیار یک ملت 90میلیونی را در دست دارند. اگر حکمرانی به‌درستی وارد عمل نشود، نه‌تنها دولت نمی‌تواند کاری انجام دهد، بلکه مردم نیز قادر به انجام هیچ کاری نخواهند بود. اگر در این شرایط گره‌گشایی صورت نگیرد، هیچ امیدی به تغییر وضعیت وجود نخواهد داشت.

در حال حاضر، برخی مشکلات مربوط به مذاکرات و سیاست‌های خارجی قابل پیش‌بینی نیست، اما در واقع، هرگونه صلح یا پذیرش برخی توافقات، ممکن است نتواند به‌طور کامل مشکل مملکت را حل کند، ولی در شرایط فعلی به جامعه ایران کمک می‌کند. مثلاً اگر همین حالا توافق‌هایی در زمینه‌های بین‌المللی به‌خصوص مرتبط با تحریم صورت گیرد، حتی اگر به ظاهر سودی به‌دست بیاوریم، این مسئله بر کیفیت اجتماعی و فرهنگی جامعه تاثیر خواهد گذاشت که هیچ‌چیز نمی‌تواند آن را جبران کند.

مصادیق بحران‌های اجتماعی

قتل امیرمحمد خالقی، دانشجوی ۱۹ساله دانشگاه تهران، در شب ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، به دست دو سارق موتورسوار در حوالی خوابگاه کوی دانشگاه تهران، جامعه ایران را در روزهای آخر زمستان در بهت فرو برد. این حادثه زمانی اتفاق افتاد که امیرمحمد در حال بازگشت به خوابگاه بود مورد حمله قرار گرفت. سارقان با استفاده از سلاح سرد، او را مورد ضرب‌وجرح قرار داده و پس از سرقت گوشی و کیفش، متواری شدند. امیرمحمد پس از انتقال به بیمارستان شریعتی تهران، به دلیل شدت جراحات درگذشت.

در پی این حادثه، پلیس تهران از طریق یک تماس تلفنی که به نظر می‌رسد از دوستان و همدستان سارقان بود، موفق به شناسایی و دستگیری دو متهم به نام‌های احمد و امیر شد. متهمان در اعترافات خود اعلام کردند که با انگیزه سرقت، اقدام به این عمل کرده‌اند. آنها همچنین به ۳۰ تا ۴۰ فقره سرقت دیگر در دو تا سه ماه اخیر اعتراف کردند. این حادثه، نشان‌دهنده مشکلات اجتماعی و اقتصادی موجود در جامعه است که می‌تواند به بروز چنین خشونت‌هایی بینجامد. فاصله طبقاتی، نابرابری‌های اقتصادی و کمبود منابع اجتماعی، عواملی هستند که می‌توانند زمینه‌ساز چنین حوادثی شوند. همچنین، کمبود فرصت‌های شغلی و اقتصادی، افراد را به سمت اقدامات غیرقانونی سوق می‌دهد. این حادثه، ضرورت توجه به مسائل اجتماعی و اقتصادی و اتخاذ تدابیر لازم برای کاهش نابرابری‌ها و افزایش امنیت عمومی را بیش از پیش نمایان می‌‌کند.

قتل دانشجوی دانشگاه تهران به خاطر یک تبلت، از نظر جامعه‌شناسان اجتماعی و اقتصادی می‌تواند چندین نشانه و تحلیل مختلف را به همراه داشته باشد. این حادثه ممکن است به چندین بُعد مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و روان‌شناختی مرتبط باشد. این حادثه می‌تواند نشانه‌ای از شکاف‌های عمیق اقتصادی و اجتماعی در جامعه باشد. وقتی افراد دسترسی محدودی به منابع اقتصادی دارند یا در شرایط اقتصادی سختی زندگی می‌کنند، ممکن است رقابت بر سر دارایی‌های کوچک و به ظاهر بی‌ارزش مانند تبلت به حدی شدید شود که به خشونت منتهی شود. همچنین در جامعه‌ای که فرصت‌های اقتصادی و شغلی محدود هستند، افراد ممکن است برای دسترسی به یک کالای گران‌قیمت، حتی به قیمت جان دیگران اقدام کنند. این نوع خشونت‌ها می‌تواند نشان‌دهنده فشارهای اجتماعی و اقتصادی باشد که در آن افراد احساس می‌کنند برای بقای خود و به دست آوردن ابزارهای ضروری، مجبور به انجام هر کاری هستند.

از سویی در جوامع معاصر، اهمیت کالاهای مادی و تکنولوژی در زندگی روزمره گاهی تا حدی زیاد می‌شود که افراد ممکن است برای داشتن این کالاها، حتی در صورت ناچیز بودن آنها از نظر اقتصادی، دست به اقدامات افراطی بزنند. این می‌تواند نشانه‌ای از اولویت‌دهی به ظاهر و مصرف‌گرایی در فرهنگ جامعه باشد. یادآوری رخداد تلخ و اسفبار خودکشی یک دانش‌آموز در یکی از شهرهای محروم کشور در ایام کرونا به دلیل نداشتن تبلت برای شرکت در کلاس‌های آنلاین از موارد غم‌انگیز دسترسی به کالاهای ضروری است.

با این حال ممکن است عامل قتل امیرمحمد به مسائل روان‌شناختی و فردی نیز مرتبط باشد. شرایط روانی فرد، مانند کمبود کنترل بر هیجانات، فشارهای عصبی و ناتوانی در حل مشکلات ممکن است باعث بروز چنین اقداماتی شود. گاهی رسانه‌ها و فضای مجازی نیز می‌توانند بر افزایش حس رقابت و تشویق به مصرف کالاهای گران‌قیمت تاثیر بگذارند. این فضاها می‌توانند به تصور نادرستی از ارزش‌ها و معیارهای اجتماعی و اقتصادی در افراد منجر شوند که به بروز رفتارهای خشونت‌آمیز می‌انجامد. در مجموع، این حادثه می‌تواند بازتابی از مشکلات و بحران‌های اجتماعی و اقتصادی باشد که در سطوح مختلف جامعه تاثیرگذار است.

گفتاردرمانی با فقیر بیشتر

سال 1403، سالی دشوار برای خانواده‌های ایرانی بود. مریم زارعیان، جامعه‌شناس، معتقد است؛ افزایش فقر، نابرابری‌های اقتصادی و کاهش قدرت خرید، به تشدید بحران‌های اجتماعی و افزایش ناهنجاری‌ها منجر شده است. این شرایط، به‌ویژه برای طبقه متوسط که پیشتر به‌عنوان موتور محرکه توسعه اجتماعی و اقتصادی عمل می‌کرد، فشارهای بی‌سابقه‌ای ایجاد کرده است. در چنین شرایطی، جامعه ایران با چالش‌های متعددی روبه‌روست که نه‌تنها ثبات اقتصادی، بلکه انسجام اجتماعی را نیز تهدید می‌کند. افزایش جرائم، کاهش رفاه عمومی و فروپاشی تدریجی ساختارهای اجتماعی، نشان‌دهنده آن است که این تنش‌ها و تحولات، تنها به عرصه سیاسی و اقتصادی محدود نمی‌شوند، بلکه به عمق جامعه نفوذ کرده و بنیان‌های آن را تحت تاثیر قرار داده‌اند. در چنین شرایطی، نیاز به بازنگری در سیاست‌های داخلی و بین‌المللی و تلاش برای کاهش فشارهای اقتصادی و اجتماعی بر جامعه، بیش از پیش احساس می‌شود. ما با شهروندی روبه‌رو هستیم که هر روز در زندگی واقعی با فقر و بدبختی و نداری و فقدان همه‌جور امکانات روبه‌رو است؛ از آن طرف با حاکمیتی که سعی می‌کند با گفتاردرمانی و القای این باور که «مشکلی وجود ندارد»، مشکلات را نادیده بگیرد و به او بگوید احساس و تجربه تو از وجود مشکلات اشتباه است و من هستم که می‌بینم همه چیز رو به بهبود است. آن شهروند می‌گوید پس چرا هر سال که می‌گذرد من می‌گویم دریغ از پارسال! اعتماد به حاکمیت کم بود، کمتر و کمتر هم می‌شود. نتایج پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌ها نشان می‌دهد 72 درصد مردم به مدیران دولتی اعتماد ندارند. با روند روبه‌رشد و تصاعدی قیمت‌ها و اتفاقات یک سال اخیر این عدد وخیم‌تر هم شده، می‌گویند وقتی حاکمیت در تامین حداقل‌های زندگی مانند برق پایدار، هوای پاک و خدمات بهداشتی مناسب ناتوان است، چگونه است که او یک‌جور می‌بیند، من یک‌جور تجربه می‌کنم. پس معلوم است که او دغدغه‌های من را نه می‌فهمد و نه درک می‌کند؛ چون در فضای دیگری است. این می‌تواند باعث افزایش نارضایتی و حتی خشم در جامعه شود. این نارضایتی می‌تواند به شکل اعتراضات و ناآرامی‌های اجتماعی بروز کند.

68

بارقه‌های امید

محمد درویش، کارشناس محیط‌ زیست معتقد است؛ اگر بارقه‌های امید در جامعه وجود نداشته باشد، شرایط به‌طور جدی از کنترل خارج می‌شود. در این صورت، سرمایه اجتماعی که پیشتر در کشور وجود داشت، به‌طور کامل از بین می‌رود. این واقعیت تلخی است که نمی‌توان آن را انکار کرد. مردم وقتی می‌بینند مسئولان هیچ‌گاه به وعده‌ها عمل نمی‌کنند، دیگر هیچ‌گونه تلاشی نمی‌کنند و نسبت به آینده بی‌اعتماد می‌شوند. اگر دولت‌ها و مسئولان نتوانند به‌طور موثر به مردم امید بدهند، سرمایه اجتماعی به سرعت از بین خواهد رفت. بنابراین، در نهایت، اگر بخواهیم جامعه‌ای باثبات و امیدوار به آینده داشته باشیم، باید به سرمایه اجتماعی احترام بگذاریم و در مسیر اصلاحات اساسی قدم برداریم. اگر نتوانیم این سرمایه را حفظ کنیم، به زودی با فروپاشی اجتماعی و اقتصادی مواجه خواهیم شد که پیامدهای آن به مراتب از بحران‌های اقتصادی کنونی شدیدتر خواهد بود. به‌عنوان مثال، اکنون به جای آنکه به دنبال خودکفایی در کشاورزی باشیم، تصمیم گرفته‌ایم که مصرف آب را ۳۰ میلیارد مترمکعب کاهش دهیم و اولویت را به کاهش ناترازی آبخوان‌ها بدهیم. همچنین، در سندهای عالی‌رتبه به‌وضوح اعلام کرده‌ایم که نرخ فرسایش خاک را از ۱۶ تن به ۱۳ تن کاهش خواهیم داد. همین‌طور در بخش انرژی، برنامه‌هایی برای افزایش تولید برق از ۱۵ هزار مگاوات به ۳۰ هزار مگاوات داریم. اینها نشانه‌هایی از تغییرات مثبت در سیاست‌های کلان کشور هستند و به‌طور کلی چشم‌اندازهایی امیدوارکننده برای آینده به وجود می‌آورند. بنابراین، اگرچه شرایط اقتصادی مردم به‌شدت سخت‌تر از قبل شده است، اما به‌طور کلی آینده نسبت به سال ۱۴۰۰ به مراتب امیدوارکننده‌تر به نظر می‌رسد.

کشتی جامعه در طوفان بلایای اجتماعی و اقتصادی

می‌توان گفت که جامعه امروز ایران، همچون کشتی است که در طوفان‌های سهمگین اقتصادی و اجتماعی دست‌وپا می‌زند. قتل دانشجویی بر سر تبلت، تنها قطره‌ای از دریای مشکلاتی است که ریشه در شکاف‌های عمیق اقتصادی، فرهنگی و روان‌شناختی دارد. این حادثه، آینه‌ای است که نابرابری‌ها، فشارهای معیشتی و از دست رفتن سرمایه‌های اجتماعی را به تصویر می‌کشد. در این میان، گفتاردرمانی و نادیده گرفتن واقعیت‌ها، تنها بر زخم‌های جامعه نمک می‌پاشد و اعتماد را بیش از پیش می‌سوزاند. اما در پس این تاریکی، بارقه‌های امیدی نیز می‌درخشد؛ تغییراتی که اگر با صداقت و عزمی راسخ دنبال شوند، می‌توانند جامعه را به سویی روشن رهنمون کنند. آینده‌ای که در آن، انسانیت و عدالت بر مادیت و نابرابری پیروز شود، نیازمند تلاشی جمعی و بازسازی اعتماد ازدست‌رفته است. تنها با نگاهی عمیق به ریشه‌های بحران و اقداماتی صادقانه می‌توان از این گرداب رهایی یافت و جامعه‌ای پایدار و امیدوار ساخت. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها