شناسه خبر : 49081 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

قاف وفاق

دولت چهاردهم در سال 1403 چگونه با مخالفانش سر کرد؟

 

محمدحسن نجمی / نویسنده نشریه 

از روزی که مسعود پزشکیان سکان هدایت دولت را در دست گرفت، مشخص بود که روزگار آرامی نخواهد داشت؛ پیدا بود که مخالفانی سرسخت و قدرتمند دارد؛ مخالفانی که هیچ فرصتی را برای زیر ضرب بردن او و دولتش از دست نمی‌دهند؛ حتی اگر این فرصت، ترور اسماعیل هنیه در نیمه‌شب بعد از مراسم تحلیفش در تهران باشد.

مسعود پزشکیان از همان ابتدای کار وقتی هنوز کلمه وفاق در سخنانش نبود، جملاتی می‌گفت که همان معنا را داشت و البته با زبان و ادبیات خودش؛ او مدام بر این نکته تاکید داشت و البته هنوز هم دارد که نباید در داخل بین نیروهای سیاسی «دعوا» باشد؛ نباید «اختلاف» باشد؛ همه باید حول یک محور باشند و سخنانی از این دست که البته در گفتار و شعار سخنان خوبی محسوب می‌شوند.

اما با شکل‌گیری شورای راهبردی دولت چهاردهم به منظور غربالگری چهره‌های مدنظر برای معرفی به مجلس جهت تصدی وزارت، کلمه وفاق کم‌کم وارد گفتمان سیاسی کشور شد. از آنجا بود که «دعوا نکنیم» و «اختلاف نداشته باشیم» و «با هم دوست باشیم» و این‌گونه سخنان پزشکیان همگی یک‌کاسه شدند و در ظرف وفاق ریخته شدند.

از آن زمان به بعد دیگر «وفاق» محور سخنان پزشکیان شد. اما سوالی که حامیان پزشکیان مطرح می‌کردند این بود که وفاق با چه کسانی؟ وفاق تا کجا؟ و وفاق به چه قیمتی؟ وقتی حامیان وفاق پاسخ این سوالات را ارائه می‌کردند، همزمان مخالفان دولت که کمر بسته بودند دولت نخستین برف زمستان امسال را هم نبیند یک قدم به جلو برمی‌داشتند. به عبارت دیگر همزمان که پزشکیان از وفاق می‌گفت و می‌گوید، مخالفانش یک ضربه به او و دولت او وارد می‌کنند.

اگر بنا بر تقسیم‌بندی مخالفان پزشکیان یا به بیان بهتر دولت پزشکیان باشد، آنها را باید در دو گروه بزرگ دسته‌بندی کرد؛ مخالفان داخل مرزها و مخالفان خارج مرزها.

مخالفان خارج مرزها نیاز به تعریف خاصی ندارند؛ مخالفانی هستند که برایشان جلیلی و پزشکیان آنچنان فرقی ندارد و با بنیادهای حاکم بر جمهوری اسلامی مخالفت دارند؛ البته یک تئوری بین آنها از زمان احمدی‌نژاد رواج پیدا کرده که معتقدند افراد تندرو اگر در تهران عنان کار را در دست بگیرند، با اقداماتشان که باعث نارضایتی می‌شود، کمکی در جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی می‌کنند؛ شاید از همین جهت باشد که برخی مخالفان و رسانه‌های اپوزیسیون، در ایام انتخابات گذشته بیشتر به حمله علیه اصلاح‌طلبان و کمپین پزشکیان علاقه داشتند و از کنار حرف‌ها و عملکرد و مواضع افرادی چون سعید جلیلی به‌راحتی عبور می‌کردند اما مسعود پزشکیان را آماج حملات خود قرار می‌دادند. این دسته آنچنان دولت نوپای پزشکیان را تحت‌تاثیر خود قرار ندادند و نتوانستند اذیت و آزاری به دولت چهاردهم برسانند.

79

دسته‌بندی مخالفان و نوع مخالفت‌ها

برای آنکه برخورد دولت پزشکیان با مخالفان و دشمنانش بررسی شود، باید ابتدا آنها را تعریف کرد و شناخت.

مخالفان داخلی دولت پزشکیان، تا جایی که توانستند علیه او و دولتش کار کردند؛ زمینه‌ای نبود که مخالفان از آن زاویه دولت و رئیس آن را بی‌نصیب گذاشته باشند؛ البته برخی از آنها را باید دشمنان پزشکیان اطلاق کرد؛ به این جهت که آنها با تمام توان نه‌تنها علیه رئیس‌جمهوری مملکت اقدام می‌کنند، بلکه بخشی‌شان هم مامور به فحاشی علیه پیروز انتخابات چهاردهم شده‌اند و به بهانه‌های مختلف واژگان و الفاظ عجیبی درباره پزشکیان به کار می‌برند.

همین مخالفان داخلی را هم باید به چند دسته تقسیم کرد: طیف جلیلی و طیف قالیباف. در عین حال باید نحوه مخالفت مخالفان را هم دسته‌بندی کرد؛ برخی منتقد هستند، برخی مخالف و برخی معاند و دشمن.

طیف جلیلی

شاید یکی از خطرناک‌ترین و فعال‌ترین طیف‌های مخالف دولت همین طیف سعید جلیلی باشد. آنها مشهور به تندروی هستند و فعالیت‌ها علیه دولت را از مخالفت به دشمنی تغییر داده‌اند. از فحاشی و توهین گرفته تا فعالیت علیه دولت را همگی تحت کنترل دارند. آنها در نهادهای موثر و تریبون‌داری حضور دارند و از این امکانات برای «زدن» دولت استفاده می‌کنند.

یکی از مراکز فعالیت هواداران جلیلی، ستاد امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر است؛ از مهری طالبی‌دارستانی، عضو سابق ستاد تهران گرفته تا محمدحسین طاهری‌آکردی، رئیس ستاد کشوری.

طالبی دارستانی یکی از همان مخالفان است که از مخالف به معاند و دشمن تغییر فاز داده‌اند. او چندی پیش در یک پست توئیتری اقدام به فحاشی نسبت به رئیس‌جمهوری کرد و ستاد امربه‌معروف در بیانیه‌ای اعلام کرد که او را اخراج کرده و نظر شخصی خودش بوده است. اما معاندان پزشکیان مانند محمد کرباسی، رئیس ستاد قم و روح‌الله مومن‌نسب، رئیس ستاد تهران، همچنان سر جایشان هستند و علیه دولت فعالیت دارند. فعالیت آنها به‌گونه‌ای است که برخی معتقدند ستاد امربه‌معروف به بازوی تبلیغاتی برای جلیلی و پایگاه معاندان دولت تبدیل شده است.

رئیس ستاد و برخی معاونان و مقامات ستاد نیز علناً عضو جریان شریان هستند؛ جریانی که در دو دور انتخابات ریاست‌جمهوری 1403 از جلیلی حمایت کرد و در انتخابات مجلس دوازدهم علیه قالیباف بودند.

به غیر از اینها نمایندگان طیف جلیلی در مجلس وظیفه حملات را از تریبون پارلمان بر عهده دارند؛ امثال حمید رسایی و امیرحسین ثابتی نمونه‌های روشنی از این نمایندگان هستند.

به غیر از این افراد، باید جبهه پایداری را هم ذیل طیف جلیلی تعریف کرد؛ هرچند تشکیلات آنها به ظاهر جداگانه است، اما این دو، اشتراکات بسیار زیادی دارند و بسیاری هستند که معتقدند آنها یکی هستند و تقریباً هیچ تضادی میان آنها نیست. پایداری‌چی‌ها در داخل و خارج از مجلس چهره‌هایی دارند که برای زدن دولت از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند؛ آنها را هم باید در فهرست دشمنان و معاندان پزشکیان و نه مخالف و منتقد او قرار داد.

طیف قالیباف

قالیباف و یارانش به‌طور کلی مخالف دولت هستند اما بنا بر دو ملاحظه مانند طیف جلیلی عمل نمی‌کنند. اول اینکه قالیباف رئیس مجلس است و به هر حال لااقل هفته‌ای یک‌بار در جلسه سران قوا با پزشکیان چشم تو چشم می‌شود و کارهای دو قوه با یکدیگر گره خورده و نمی‌تواند آنچنان علیه دولت فعالیتی کند. دومین ملاحظه این است که آنها و طیف جلیلی با یکدیگر سر ناسازگاری دارند و همین امر باعث شده تا با پیروی از استراتژی «دشمنِ دشمن من، دوست من است» آنچنان علیه دولت کار نمی‌کنند. چرا که اگر چنین کنند، باعث تقویت طیف جلیلی می‌شود.

البته باید این نکته را هم اشاره کرد که وقتی منافع طیف قالیباف به خطر بیفتد، آنها نیز با طیف جلیلی هم‌صدا و همسو می‌شوند؛ مانند ماجرای تغییر رئیس صندوق بازنشستگی کشوری که از نزدیکان قالیباف بود و بعد از این تغییر، قالیباف در نشست خبری هم بر ابلاغ قانون عفاف و حجاب تاکید کرد و هم بر لزوم کناره‌گیری محمدجواد ظریف، معاون راهبردی رئیس‌جمهوری. این دو مورد، همان مواردی هستند که طیف جلیلی برای زدن دولت، آنها را اصطلاحاً به پیراهن عثمان تبدیل کرده‌اند.

حملات پررنگ و حاشیه‌سازی مخالفان

مسعود پزشکیان از فردای روزی که مراسم تحلیفش در مجلس برگزار شد، آماج حملات مخالفان و معاندانش قرار گرفت؛ نخستین بهانه مخالفان برای حمله به رئیس‌جمهوری منتخب، ترور اسماعیل هنیه، از رهبران ارشد جنبش حماس و رئیس‌دفتر سیاسی این جنبش در تهران بود. ترور هنیه و عملیات اسرائیل در ایران در حالی که هنیه به‌عنوان مهمانی ویژه تحت تدابیر امنیتی سنگین بود، ضربه مهلکی محسوب می‌شد. با این حال هواداران رقبای انتخاباتی پزشکیان که هنوز از باخت خود در انتخابات خشمگین بودند، مسبب این ترور را دولت پزشکیان معرفی می‌کردند؛ دولتی که هنوز 24 ساعت نشده بود که بر سر کار آمده است و حتی وزرای کابینه همان وزرای دولت ابراهیم رئیسی بودند. با این حال آنها این ترور را به گردن روی کار آمدن پزشکیان انداختند؛ که البته با واکنش برخی بزرگان قوم اصول‌گرایان روبه‌رو شد.

دو مورد اصلی و سنگین که مخالفان آن را علم کردند، یکی ابلاغ قانون عفاف و حجاب بود و یکی هم کنار گذاشتن محمدجواد ظریف از معاونت راهبردی رئیس‌جمهوری.

در مورد اول، ماجرا این‌گونه بود که قالیباف در چند نوبت تسلیم فشار تندروها شد و تاکید کرد که اواخر آذرماه 1403 این قانون را برای اجرا ابلاغ می‌کند. آن زمان قالیباف به سبب کنار گذاشتن یکی از نیروهایش از صندوق بازنشستگی کشوری چنان هم به نظرش بد نمی‌آمد که با ابلاغ این قانون، توپ اجرای قانون جنجالی و چالش‌برانگیز عفاف و حجاب را به زمین دولت شوت کند. از همین‌رو بود که قالیباف در یک بازه زمانی مدام از ابلاغ این قانون می‌گفت. اما پزشکیان که مصمم بود جلوی آمدن توپ به زمین خود را بگیرد، نهایتاً توانست با مصوبه شورای عالی امنیت ملی، ابلاغ این قانون را متوقف کند. این اقدام باعث خشم تندروها شد و هجمه‌های جدیدی را علیه پزشکیان و یک پله کمتر علیه قالیباف سازماندهی کردند. این در حالی بود که اگر بنا بود روی کاغذ مسئول عدم اجرای قانون مشخص شود، این محمدباقر قالیباف بود که آن را برای اجرا به رئیس‌جمهوری ابلاغ نکرده بود. چرا که اگر قالیباف قانون را به رئیس‌جمهوری ابلاغ می‌کرد و با گذشت یک دوره زمانی رئیس‌جمهوری از ابلاغ آن به دستگاه‌های مربوطه برای اجرا استنکاف می‌کرد باز هم این قالیباف بود که باید آن را به دستگاه‌های دولتی ابلاغ می‌کرد. بنابراین قالیباف ترجیح داد در این مورد، در کنار دولت بایستد تا آسیب کمتری ببیند.

مورد دیگر برکناری ظریف بود؛ مخالفان دولت با استناد به قانون مشاغل حساس معتقدند که به سبب تابعیت دوم فرزندان ظریف، او نمی‌تواند در سمت معاونت رئیس‌جمهوری باشد. اما پزشکیان مصمم به نگه داشتن ظریف در دولت بود. قالیباف در این میان، بازی‌ای مانند قانون عفاف و حجاب را انجام داد؛ در همان زمانی که بابت برکناری مدیر نزدیک به او خشمگین بود، در یک کنفرانس خبری گفت که آقای ظریف، ظریفانه از این سمت کنار برود تا قانون اجرا شود. کمال خرازی هم نامه‌ای درباره افرادی که فرزندانشان به صورت قهری صاحب تابعیت شده‌اند، به آیت‌الله خامنه‌ای نوشت و این نامه به مجلس ارجاع داده شد.

با وجود اینکه در هر دو موضوع مقامات عالی نظام وارد شده‌اند، اما تندروها همچنان به مخالف‌خوانی‌شان با این دو ماجرا ادامه می‌دهند.

پزشکیان با مخالفان چه کرده است؟

اما مسعود پزشکیان در مقابل مخالفان و دشمنانش مواضعی داشته و دارد که خوشایند بدنه اجتماعی رای‌دهنده او نیست. اساساً پزشکیان همان رویکردی را که در زمان نمایندگی‌اش در مجلس داشت همچنان ادامه می‌دهد؛ یک موردش نطق او بعد از انتخابات جنجال‌برانگیز سال 1388 است که وقتی نسبت به برخوردهای امنیتی اعتراض کرد، نمایندگان مجلس اصول‌گرای هشتم فضا را متشنج کردند اما پزشکیان رفتاری مانند آنها را تکرار نکرد و با آرامش به جلسه ادامه داد.

این روزها هم پزشکیان همان رویه را دارد؛ در مقابل مخالفان و دشمنان و کسانی که به قصد بر هم زدن فضا فعالیت دارند، با آرامش رفتار می‌کند. او در سخنرانی‌هایش مدام بر دعوا نکردن تاکید داشت؛ «اگر بپذیریم که همه با هم هستیم و دعوا سر قومیت و زبان غلط است، قطعاً می‌توانیم مشکلات را حل کنیم»؛ «اگر ما در داخل با هم وحدت و انسجام داشته باشیم، می‌توانیم مملکت را بسازیم»؛ «تمام دعواهای ما به خاطر منیت ماست»؛ «نباید بر سر مسائل بیهوده با هم دعوا کنیم».

رویکرد پزشکیان نسبت به مخالفان و دشمنانش همین‌دست جملات است؛ او سعی دارد از تقابل با مخالفانش پرهیز کند؛ اما این راهبرد او مورد انتقاد بخش بزرگی از بدنه اجتماعی‌اش شده است. آنها معتقدند که به پزشکیان رای داده‌اند تا جلوی جولان دادن این گروه‌های تندرو بایستد و آنها را محدود کند؛ آنها در مراکز مهم و تاثیرگذاری بیتوته کرده‌اند و این مخالفان قدرتمند وقتی در علن چنین می‌کنند و مستقیماً هجمه‌های سنگینی علیه پزشکیان و دولت او وارد می‌کنند، مشخص است که در پس پرده و در آن مراکز مهم، چگونه هماهنگ می‌شوند تا دولت را زمین‌گیر کنند.

آنها ابایی هم از بیان قصدشان ندارند؛ قصد آنها مشخصاً زمین زدن دولت بوده و است. راهبرد آنها در ابتدا این بود که پزشکیان نتواند برف امسال را ببیند؛ اما از شانس پزشکیان یا بدشانسی آنها، امسال برف زودتر از زمستان بارید و پزشکیان برف را هم دید.

وقتی پزشکیان برف را دید و زیر برف قدم زد، راهبردشان را به فروپاشی دولت تا قبل از یک‌سالگی دولت تغییر دادند؛ باز هم از این ناامید شدند و حالا گویا راهبردشان متمرکز بر زمین خوردن دولت تا قبل از پایان دوره‌اش شده است.

آنها برای این اهداف کاری نبوده که انجام ندهند؛ از فشارهای مختلف به بهانه‌های مختلف تا استیضاح وزیر اقتصاد با کمتر از شش ماه کار در وزارت متبوعش.

سکوت؛ اولین و آخرین سنگر پزشکیان

اما پزشکیان برابر این راهبردهای سفت‌وسخت تنها سکوت می‌کند؛ نه‌تنها خود پزشکیان سکوت می‌کند، بلکه در کابینه‌اش حتی یک نفر هم پاسخی به این رویکرد دشمنان و مخالفانش نمی‌دهد.

بسیاری از ناظران بر این عقیده‌اند که همین رویکرد پزشکیان باعث شده تا بعد از هر حمله که پزشکیان و دولت او سکوت را انتخاب می‌کنند، دشمنان و مخالفانش یک گام نه، که ده‌ها گام جلوتر بیایند. در واقع این‌طور برمی‌آید که پزشکیان برای جلوگیری از ایجاد دعواهای لفظی در فضای سیاسی کشور، ترجیح می‌دهد سکوت کند و حرفی در جواب به اقدامات آنها نزند. در واقع پزشکیان و دولت او، نه‌تنها برابر لفاظی‌های مخالفان و دشمنانش سکوت می‌کنند، بلکه برابر اقدامات آنها در میدان عمل نیز سکوت اختیار می‌کنند؛ اقداماتی که مستقیماً بر قضاوت افکار عمومی درباره کارایی دولت تاثیر می‌گذارد.

از سوی دیگر رفتار پزشکیان با مخالفانش باعث دلسردی بخش عمده افکار عمومی نیز شده است؛ افکار عمومی که به نوعی پشت سر پزشکیان قرار دارد، متشکل از دو بخش است؛ یک بخش، همان بخشی است که در دو دور انتخابات چهاردهم به او رای داده‌اند. بخش دوم هم بخشی از آن 50درصدی است که کلاً رای نداده‌اند؛ به عبارت دیگر، آنها که با صندوق رای قهر کرده بودند، هرچند به پزشکیان هم رای نداده‌اند، اما قطعاً رویکرد تندروها از جمله سعید جلیلی و پایداری‌چی‌ها و قالیباف را قبول ندارند و در نهایت از پزشکیان این انتظار را دارند که اجازه جولان به تندروها را ندهد.

ادامه سکوت

اینها تنها یک وجه از برخورد دولت با مخالفانش بود؛ به غیر از سکوت مقابل مخالفانی که صدای بلندی و تریبون‌های مهمی را دارند، پزشکیان همین رویکرد را هم نسبت به عناصر دولت قبل دارد؛ افرادی که از هیچ حمله‌ای به دولت فروگذار نمی‌کنند. در حالی که دولت ناتمام آنها مسبب بخش زیادی از وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی فعلی است، زبان به انتقاد می‌گشایند و بدون توجه به اینکه خود حدود سه سال دولت را در اختیار داشتند، مشکلات موجود را متوجه دولتی می‌دانند که نزدیک به شش ماه است بر سر کار آمده است.

عناصر دولت سیزدهم در حالی منتقد دولت هستند که نقش خودشان را در پدید آمدن وضعیت فعلی بازار ارز و ناترازی‌های انرژی نادیده می‌گیرند. تورم‌هایی که دولت ابراهیم رئیسی در مدت روی کار بودن خود برجای گذاشت، هنوز هم دست‌نیافتنی است؛ اما با وجود این عناصر وابسته به دولت قبل بابت تورم موجود دولت چهاردهم را به باد انتقاد می‌گیرند. یا در حالی که دولت سیزدهم بارها بر آزادسازی پول‌های بلوکه‌شده ایران در قطر تاکید کرده بود، در سفر امیر قطر به تهران و سخنان آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به شیخ تمیم رسماً مشخص شد که تمام ادعاهای دولت سیزدهم مبنی بر آزادسازی پول‌های بلوکه‌شده ایران در قطر و حتی ادعای استفاده آزادانه ایران از آن پول‌ها که ورد زبان مقامات عالی دولت قبل بود، سراسر دروغ بوده است؛ البته تا پیش از این هم دروغ بودن این ادعا مشخص بود اما دیگر با سخنان شخص اول حاکمیت، رسماً خط بطلانی بر ادعاهای دروغین دولت سابق کشیده شد.

دفاع نکردن از دولت برابر اتهام‌زنی‌ها

با وجود این پزشکیان و دولتی‌ها ترجیح می‌دهند باز هم در مقابل حملات تندوتیز عناصر دولت سیزدهم یا وابسته به آنها، سکوت اختیار کنند؛ یا مورد دیگری که دولت چهاردهم بابت عملکرد دولت سیزدهم زیر ضرب هواداران دولت سیزدهم رفته است، عدم تامین سوخت ذخیره برای نیروگاه‌هاست. ماجرا از این قرار است که باید طی شش ماه نخست سال که مصرف گاز و گازوئیل در کشور در پایین‌ترین سطح خود قرار دارد، مخازن ذخیره سوخت نیروگاه‌های برق پر شوند؛ اما بنابر گفته‌های سخنگوی دولت تا شهریورماه که دولت چهاردهم بر سر کار آمد، 40 تا 45 درصد از میزان مشخص‌شده، پر شده بودند. به عبارت دیگر دولت سیزدهم خواسته یا ناخواسته برای دولت بعد مین‌گذاری کرده بود تا دولت جدید وارد باتلاقی به نام ناترازی شود و دولت برای جبران آن از یک‌سو مجبور به مازوت‌سوزی شود و از سوی دیگر مجبور به خاموشی‌های چندساعته در کشور و همچنین تعطیلی‌های ممتد شود تا نیروگاه‌ها برای تامین انرژی بخش خانگی دچار مشکل نشوند.

اما همین مورد را هم دولت پزشکیان و شخص او به‌درستی و شفاف و البته با استفاده از رسانه‌های متعدد دولتی برای مردم شرح نمی‌دهند تا افکار عمومی مشخصاً دولت چهاردهم را مقصر خاموشی‌ها و تعطیلی‌ها و افول تولید در کشور معرفی کند. این سکوت در حالی اتفاق می‌افتد که هجمه‌ها و حملات دشمنان و مخالفان دولت بابت ترک فعل در دولت سیزدهم، متوجه دولت چهاردهم شده است؛ دشمنان و مخالفانی که خودشان به‌خوبی از ماجرا آگاه هستند و بعضاً در همان دولت هم پست داشته‌اند اما نفعشان در نادیده گرفتن آن بخش از داستان و حمله به دولت چهاردهم است.

برخورد پزشکیان در همین موارد نیز باز هم سکوت مطلق است؛ و مشخص نیست این سکوت او قرار است تا کجا ادامه پیدا کند.

اقدام عجیب وزیر صمت دولت رئیسی و وزیر نیروی دولت پزشکیان

در کنار اینها باید یک اقدام عجیب را هم مدنظر قرار داد؛ وزیر نیرو که از بقایای دولت قبل در این دولت است، با محاسبه و گرای اشتباه به رئیس‌جمهوری باعث شد تا اعتماد عمومی متزلزلی که افکار عمومی نسبت به پزشکیان دارند، متزلزل‌تر شود؛ و مهم‌تر اینکه بابت عملکرد وزیر نیرو، رئیس‌جمهوری مجبور به عذرخواهی شود. بنابر اذعان پزشکیان، عباس علی‌آبادی وزیر صمت دولت رئیسی که وزیر نیروی دولت پزشکیان است، محاسباتی اشتباه را درباره الزام قطعی برق و خاموشی‌های روزانه به رئیس‌جمهوری ارائه کرد که بر اساس آن تصمیم خاموشی‌های سراسری روزانه اتخاذ شد تا مازوت سوزانده نشود؛ اما بعداً بنابر گفته پزشکیان مشخص شد که این محاسبات اشتباه بوده و هم مجبور به مازوت‌سوزی شده‌اند و هم خاموشی‌های گسترده صورت گرفته است. این محاسبه اشتباه که پزشکیان به آن اعتراف کرد باعث نارضایتی‌های شدیدی میان مردم شد تا آنها قطعی‌های برق را از چشم دولت چهاردهم دیدند.

با این حال پزشکیان ترجیح داد این وزیر که چنین اشتباه مهلکی را مرتکب شده و باعث خسارات فراوانی به اعتماد عمومی به دولت جدید و همچنین سبب آلودگی هوا شده است، همچنان در کابینه حضور داشته باشد و ناترازی را بر گردن وزارت نفت بیندازد.

به‌طور کلی در رابطه با رویکرد پزشکیان نسبت به مخالفانش باید گفت که او سعی دارد تا با سیر و سلوک آرامش و دعوا نکنیم کشور را به سمت جلو حرکت دهد؛ اما واقعیت ماجرا روی زمین مسئله دیگری را نشان می‌دهد؛ مخالفان به پیشروی خود ادامه می‌دهند و پزشکیان نیز به سکوت خود خو کرده است.

آنچه مشخص نیست این نکته است که پزشکیان با سکوت در قبال دشمنانی که قصد زمین‌گیر کردن دولتش را دارند، به دنبال چیست. اما در مقابل، آنچه مشخص است این نکته است که در مقابل این مخالفان تا بن دندان مسلح به خاطرات شکست در انتخابات، مسئله‌ای به نام وفاق و دعوا نکردن را به رسمیت نمی‌شناسند. آنها می‌تازند و با استفاده از امپراتوری رسانه‌ای‌شان سعی دارند موانع پیشروی خود را بردارند و به سمت هدف خود که سطور بالاتر ذکر شد نیل کنند.

پزشکیان هدف خود را انجام وظایف رئیس‌جمهوری بدون توجه به موانع و مخالف‌خوانی‌های مخالفان و دشمنان می‌داند؛ اما آنها به لحاظ جاگیری در نهادها و مراکز تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر مانند مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام یا شوراهای عالی فضای مجازی و انقلاب فرهنگی، تلاش دارند اهداف خود را در عمل به ثمر برسانند.

سکوت برای دعوا نشدن؟

در واقع باید گفت که سکوت پزشکیان و دولت او و بی‌پاسخ گذاشتن حملات گرچه باعث می‌شود که دعوای سیاسی در کشور به راه نیفتد اما از سوی دیگر این سکوت در میان افکار عمومی به وادادگی و انفعال برابر دشمنان تعبیر می‌شود؛ تعبیرهایی که وقتی روی زمین می‌آیند، ممکن است درست نباشند، اما بی‌پاسخ گذاشتن این حملات هم باعث می‌شود دست مخالفان برای ریختن آتش بر پاستور روزبه‌روز، بازتر و بازتر شود و سنگر به سنگر جلو بیایند؛ کما‌اینکه چندی پیش یاسر جبرائیلی از حامیان پروپاقرص سعید جلیلی در توئیتی عجیب وعده حاکم شدن «جریان انقلابی» را داد و نوشت: «ما به یاری خدا جریان انقلابی را حاکم کرده و شهد شیرین خوشبختی را به مردم خواهیم چشاند.» هرچند در ظاهر این جملات شاید معنایی در حد کری خواندن سیاسی داشته باشد، اما اگر نویسنده آن و ارتباطات او با لایه‌های اصلی مخالفان و دشمنان دولت مستقر بررسی شود، می‌توان بین سطور این توئیت، تهدیدی علیه دولت فعلی یافت؛ او به‌گونه‌ای نوشته است که گویی مملکت در فضای رقابت‌های انتخاباتی قرار دارد و در حال وعده دادن برای جذب آراست. اما وقتی چنین جملاتی ماه‌ها پس از اتمام انتخابات نوشته شود، و در کنار راهبرد دولت ناتمام قرار بگیرد و از سوی دیگر چاشنی شایعه استعفای پزشکیان را هم به آن اضافه کرد، می‌توان تا حدودی نقشه راه آینده این جریان را محاسبه کرد.

با توجه به واقعیات جاری و مواضع اتخاذشده از سوی این چهره‌ها و شایعاتی که بازوهای پروپاگاندای آنها در افکار عمومی مطرح می‌کنند، می‌توان حدس زد که آنها تلاش دارند تا فشار و مخالفتشان را آن‌قدر زیاد کنند که یا رویای استعفای پزشکیان را که همان بازوهایشان راه انداخته‌اند محقق کنند یا با افزایش سطح نارضایتی مردم و جامعه، به‌طور بدبینانه، زمینه را برای ناتمام گذاشتن دوره ریاست‌جمهوری پزشکیان فراهم کنند و خوش‌بینانه، در انتخابات 1407، پزشکیان یا نامزدی هم‌طیف با او را شکست دهند.

چه باید کرد؟

تا اینجا مسئله این بود که مخالفان یا به تعبیری دشمنان پزشکیان چه در سر دارند و چه می‌کنند؛ اما همیشه آنچه مغفول می‌ماند این است؛ چه باید کرد؟

مسعود پزشکیان یکی از روسای جمهوری است که با رایی شکننده توانست پیروز میدان باشد؛ ابراهیم رئیسی و حسن روحانی هم چنین شرایطی داشتند. روحانی با تنها چند درصد اختلاف توانست بالاتر از 50 درصد آرا را از آن خود کند و دور اول به ریاست‌جمهوری برسد. اما عملکرد او در چهار سال ابتدایی، آرای او در دور دوم را به‌طرز چشمگیری افزایش داد؛ حتی با وجود آنکه برخی تمام تلاش و نیروی خود را برای ممانعت از پیروزی روحانی به کار بستند اما توانست مردم را راضی کند تا به او رایی بسیار بالاتر از رای سال 1392 دهند.

80

الگوبرداری از روحانیِ سال1392

الگوی رفتاری حسن روحانی این‌گونه بود که مقابل مخالفانش محکم می‌ایستاد؛ از قدرت لابی بهره‌مند بود؛ تا حد زیادی برای پیشبرد اهدافش از شجاعت لازم برخوردار بود و مهم‌تر اینکه توانست با اتخاذ مواضعی که مورد‌پسند مردم بود، جای خود را در دل رای‌دهندگان سال 1396 باز کند.

حالا پزشکیان هم وضعیتی مشابه با روحانی دارد؛ در سال 1392 هم پرونده هسته‌ای گره‌های محکم و کوری داشت که او توانست ریسک کند و به توافق برجام دست پیدا کند. آن زمان مخالفان هم فعالیت گسترده‌ای داشتند اما روحانی توانست آنها را مهار کند.

پزشکیان نیز برای آنکه چه بخواهد دور بعد نامزد شود و رای بیاورد و چه نخواهد نامزد شود، اما از نامش به‌نیکی به‌عنوان رئیس‌جمهوری یاد شود، باید و مجبور است دست از سکوت برابر مخالفان بکشد. این مخالفان از آن دسته نیستند که اگر سکوت طرف مقابل را ببینند، دیگر ادامه ندهند؛ اینها نه‌تنها ادامه می‌دهند که بر حجم حملاتشان می‌افزایند؛ بحران پشت بحران ایجاد می‌کنند؛ اگر بتوانند چه‌بسا کارشکنی هم کنند حتی اگر برخلاف مصالح ملی و منافع مردم باشد.

واضح است که رئیس‌جمهور پزشکیان با رویکرد فعلی خود نمی‌تواند این جماعت تندرو را مهار کند؛ برای مهار آنها حتماً هم نیاز به وفاق با سران دو قوه دیگر دارد که از شواهد پیداست این کار را توانسته به‌خوبی انجام دهد؛ اما برای مهار دشمنان باید تحرک بیشتری از خود نشان دهد. البته یکی از مشکلات او ترکیب کابینه است که به نام وفاق، اعضای غیرهمسو با رئیس‌جمهوری هم در میان آنها دیده می‌شود.

پزشکیان هرچقدر هم تلاش کند با نام وفاق بخواهد مخالفانش را مهار کند، هرگز موفق نخواهد شد؛ چراکه وفاق از نگاه آنها به این معناست که انتصابات و سیاست‌ها و مواضع اگر در راستای اهداف و مواضع ما باشد، وفاق شکل می‌گیرد؛ اما اگر این موارد برخلاف میل آنها باشد، آنجاست که فاتحه وفاق از نظر آنها خوانده می‌شود؛ به زبان ساده‌تر آنها وفاق را مانند این تاکتیک مذاکرات دیپلماتیک می‌دانند که «هرچه مال من است، به من تعلق دارد اما درباره آنچه مال تو است، مذاکره می‌کنیم».

دلسردی و شکست؛ نتیجه ادامه سکوت

بنابراین پزشکیان برای موفقیت دولتش هرچند علاقه نداشته باشد اما مجبور است که رویکرد خود را در قبال مخالفان تغییر دهد؛ نه‌فقط رویکرد خود را که رویکرد رسانه‌ای دولت و حتی اعضای دولت را. پزشکیان باید تا الان متوجه شده باشد که سکوت برابر این دست از مخالفان و معاندانش، تنها به جسورتر شدن آنها کمک می‌کند و کمکی به ایجاد وفاق نمی‌کند؛ کمااینکه در موضوع ابلاغ قانون عفاف و حجاب بعد از اینکه حتی ماجرای ورود شورای عالی امنیت ملی هم علنی شد، باز هم مخالفان به همان حرف خود ادامه دادند و عمومی شدن واقعیت ماجرا فرقی برای آنها ایجاد نکرد.

به هر شکل ادامه روند فعلی، دو نتیجه را در پی دارد؛ یکی دلسردی بدنه رای و ریزش آنها و همچنین عدم رشد آمار رای‌دهندگان در دور بعدی؛ و دوم اینکه مخالفان اجازه نخواهند داد آب خوش از گلوی دولت پایین برود؛ حتی اگر به قیمت ذبح منافع مردم و منافع ملی باشد؛ بنابراین پزشکیان باید همان کشتی‌بانی باشد که او را «سیاستی دیگر باید». 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها