شناسه خبر : 48863 لینک کوتاه

تهدید تمدنی

چالش حکمرانی محدودکننده منابع طبیعی در گفت‌وگو با عادل جلیلی

تهدید تمدنی

منابع طبیعی به‌عنوان بستر اصلی حیات انسانی و زیست‌بوم‌های طبیعی، در دهه‌های اخیر زیر فشاری فزاینده‌ قرار گرفته‌اند. رشد جمعیت، توسعه صنعتی و سیاست‌گذاری‌های نادرست، موجب بهره‌برداری بیش‌ازحد از این منابع شده و پایداری آنها را به خطر انداخته است. در ایران، روند تخریب جنگل‌ها، فرسایش خاک، کاهش منابع آبی و آلودگی‌های زیست‌محیطی، نگرانی‌هایی جدی درباره آینده حکمرانی منابع طبیعی ایجاد کرده است. عادل جلیلی، عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور و کارشناس منابع طبیعی و محیط‌زیست، بر این باور است که مشکلات کنونی نتیجه فقدان یک نظام حکمرانی کارآمد است.

♦♦♦

 بحث حکمرانی محدودکننده منابع طبیعی به چه معناست و چه اهدافی را می‌تواند دنبال کند؟ آیا منظور این است که سیاست‌گذاری به سمتی برود که منابع طبیعی مصرف نشوند؟ یعنی اقتصاد به‌گونه‌ای مدیریت شود که از مصرف منابع جلوگیری کند، یا هدف دیگری را دنبال می‌کند؟

پس از برگزاری نشست زمین در ریودوژانیرو برزیل، که اولین نشست زمین در حوزه مدیریت منابع طبیعی بود و سپس نشست دوم در آفریقای جنوبی بعد از فرونشست در ژوهانسبورگ، موضوع توسعه پایدار به‌طور جدی مطرح شد و در دستور کار دولت‌ها قرار گرفت. در این نشست‌ها، سه محور اصلی مورد توجه قرار گرفت: نیازهای انسان، ظرفیت سازگاری با محیط زیست و عدالت در توزیع منابع. با پیشرفت این مباحث در قالب کنوانسیون‌های مختلف، موضوع منابع طبیعی به دو دسته تقسیم شد: منابع طبیعی تجدیدپذیر یا زنده؛ مانند اکوسیستم‌های طبیعی، و منابع طبیعی تجدیدناپذیر یا تمام‌شونده؛ مانند نفت، گاز و معادن. این دیدگاه بر این اساس استوار بود که منابع تجدیدناپذیر، روزی به پایان می‌رسند و محیط‌های طبیعی نیز دارای ظرفیت محدودی برای بازسازی خود هستند. بنابراین، انسان باید به این واقعیت توجه کند که نه‌تنها حاکم مطلق بر طبیعت نیست، بلکه بخشی از این چرخه حیات است. اگر این چرخه حیات و ظرفیت تحمل محیط‌های طبیعی نادیده گرفته شود، نه‌تنها اکوسیستم‌ها، بلکه حیات انسان نیز به خطر می‌افتد. امروزه با پدیده‌هایی مانند تغییرات اقلیمی و انقراض گونه‌ها مواجه هستیم که نشان‌دهنده این خطرات هستند.

 پس از انقلاب صنعتی، افزایش جمعیت و صنعتی شدن، مصرف منابع به‌شدت افزایش یافت و تغییرات اساسی در چرخه‌های طبیعی ایجاد کرد. این موضوع چگونه بر حکمرانی منابع طبیعی تاثیر گذاشته است؟

انقلاب صنعتی را می‌توان نقطه عطفی در تاریخ بشر دانست که نه‌تنها شیوه زندگی، بلکه نحوه تعامل انسان با طبیعت را به‌طور اساسی تغییر داد. پیش از انقلاب صنعتی، جوامع انسانی به‌طور سنتی از منابع طبیعی بهره‌برداری می‌کردند و مصرف منابع به‌طور طبیعی با ظرفیت بازتولید آنها هماهنگ بود. اما با ظهور ماشین‌آلات صنعتی، افزایش تولید و گسترش شهرنشینی، میزان تقاضا برای منابع طبیعی به‌طرز چشمگیری افزایش یافت. این تغییرات سبب شد که مصرف منابع از حالت تعادل خارج شود و چرخه‌های طبیعی، که طی هزاران سال پایدار بودند، زیر فشارهایی بی‌سابقه‌ قرار گیرند. در نتیجه، منابع تجدیدپذیر، مانند جنگل‌ها، مراتع و آب‌های زیرزمینی، با سرعتی بیش از توان بازسازی خود بهره‌برداری شدند و منابع تجدیدناپذیر، مانند نفت، گاز و معادن، بدون در نظر گرفتن جایگزین‌های مناسب به مصرف رسیدند. علاوه بر این، توسعه صنعتی موجب آلودگی گسترده آب، هوا و خاک شد و بسیاری از اکوسیستم‌های طبیعی تخریب شدند. تغییرات اقلیمی، از جمله افزایش دمای زمین و ناپایداری‌های اقلیمی، نتیجه همین روند ناپایدار مصرف منابع است. اما تاثیر این تحولات صرفاً محدود به محیط‌زیست نبود، بلکه بر حکمرانی منابع طبیعی نیز اثر عمیقی بر جای گذاشت. در دوران پیشاصنعتی، مدیریت منابع بیشتر در سطح محلی و بر اساس عرف‌های اجتماعی انجام می‌شد، اما با رشد اقتصاد جهانی، حکمرانی منابع نیازمند چهارچوب‌های جدیدی شد که بتواند بهره‌برداری از منابع را کنترل و تنظیم کند. این نیاز باعث شکل‌گیری قوانین، نهادهای نظارتی و سیاست‌گذاری‌های زیست‌محیطی شد. بااین‌حال، در بسیاری از کشورها، از جمله ایران، سیاست‌گذاری‌های منابع طبیعی نتوانستند همگام با این تحولات پیش بروند. در ایران، رشد اقتصادی، توسعه شهری و صنعتی شدن عمدتاً بدون توجه به محدودیت‌های منابع طبیعی صورت گرفته است. برای مثال، برداشت بی‌رویه از سفره‌های آب زیرزمینی، تخریب جنگل‌ها و مراتع و استخراج بی‌رویه معادن، همگی نشان‌دهنده ضعف در حکمرانی منابع هستند. بسیاری از این مشکلات ناشی از تصمیم‌گیری‌های کوتاه‌مدت، نبود نظارت کارآمد و عدم مشارکت عمومی در فرآیند سیاست‌گذاری است.

  برای کاهش تقاضای منابع طبیعی، چه راه‌حل‌هایی وجود دارد؟ آیا می‌توان از منابع جایگزین استفاده کرد؟

برای کاهش تقاضای منابع طبیعی، راه‌حل‌های مختلفی وجود دارد که اغلب بر مدیریت پایدار، بهینه‌سازی مصرف و استفاده از منابع جایگزین متمرکز است. یکی از مهم‌ترین رویکردها، افزایش بهره‌وری در مصرف منابع است. این امر می‌تواند از طریق فناوری‌های نوین، اصلاح الگوهای تولید و مصرف و کاهش هدررفت منابع تحقق یابد. همچنین، توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر یکی از راهکارهای اساسی برای کاهش وابستگی به منابع پایان‌پذیر مانند سوخت‌های فسیلی است. امروزه، منابعی مانند انرژی خورشیدی، بادی و زمین‌گرمایی می‌توانند جایگزین مناسبی برای سوخت‌های فسیلی باشند و وابستگی به منابع محدود را کاهش دهند. علاوه بر این، بازیافت و استفاده مجدد از مواد می‌تواند نقش مهمی در کاهش استخراج منابع طبیعی ایفا کند. یکی دیگر از راهکارهای مهم، تغییر در شیوه‌های حکمرانی و مدیریت منابع است. باید در سیاست‌گذاری‌ها، اصل عدالت بین‌نسلی در نظر گرفته شود تا منابع برای نسل‌های آینده نیز حفظ شوند. همچنین، آگاهی‌بخشی عمومی و ایجاد فرهنگ مصرف پایدار نقش کلیدی در کاهش فشار بر منابع طبیعی دارد. در نهایت، همکاری‌های بین‌المللی نیز می‌تواند در این زمینه موثر باشد. بسیاری از مشکلات زیست‌محیطی، فراملی هستند و نیاز به راه‌حل‌های جهانی دارند. به همین دلیل، کنوانسیون‌ها و توافق‌های بین‌المللی در زمینه حفاظت از محیط زیست و مدیریت منابع طبیعی می‌توانند تاثیری بسزا در این حوزه داشته باشند‌. همان‌طور که توضیح داده شد از راه‌حل‌های اصلی، کاهش تقاضای منابع طبیعی، افزایش بهره‌وری و استفاده از منابع جایگزین است. برای مثال، در زمینه انرژی، به جای استفاده از سوخت‌های فسیلی که هم پایان‌پذیر هستند و هم باعث انتشار گازهای گلخانه‌ای می‌شوند، می‌توان از انرژی‌های تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی استفاده کرد. در حال حاضر، فناوری‌های پیشرفته‌ای در این زمینه در کشورهایی مانند ژاپن و آلمان در حال توسعه است. همچنین، در زمینه آب، با توجه به محدودیت منابع آب شیرین، باید بهره‌وری آب در بخش‌هایی مانند کشاورزی افزایش یابد. علاوه بر این، باید به حفظ چرخه‌های طبیعی و اکوسیستم‌ها توجهی ویژه‌ شود تا این سیستم‌ها بتوانند به حیات خود ادامه دهند و گونه‌های جدیدی در آنها تکامل یابند.

  به نظر می‌رسد در ایران، سیاست‌گذاری‌ها در زمینه منابع طبیعی به‌گونه‌ای نیست که از مصرف بیش‌ازحد منابع جلوگیری کند. آیا این موضوع ناشی از ضعف در حکمرانی منابع طبیعی است؟

بله، یکی از مشکلات اصلی در ایران، ضعف در حکمرانی منابع طبیعی است. در واقع، سیاست‌گذاری‌ها به‌گونه‌ای نبوده که بتوانند مصرف بیش‌ازحد منابع را کنترل کنند. یکی از دلایل این مسئله، فقدان یک نگاه جامع و میان‌بخشی در مدیریت منابع است. ما همچنان با ساختارهای بخشی اداره می‌شویم، درحالی‌که منابع طبیعی، ماهیتی فرابخشی دارند و نیازمند هماهنگی بین بخش‌های مختلف هستند. علاوه بر این، برنامه‌ریزی‌های توسعه‌ای معمولاً بر پایه رشد اقتصادی کوتاه‌مدت استوار بوده و کمتر به پایداری منابع در بلندمدت توجه شده است. در بسیاری از موارد، سیاست‌های اقتصادی و صنعتی، بدون در نظر گرفتن ظرفیت‌های اکولوژیک اتخاذ شده‌اند که این امر باعث بهره‌برداری ناپایدار از منابع شده است. یکی دیگر از چالش‌ها، نبود شفافیت و مشارکت عمومی در فرآیندهای تصمیم‌گیری است. در کشورهای توسعه‌یافته، مدیریت منابع طبیعی بر اساس شفافیت اطلاعات، مشارکت مردم و نظارت نهادهای مدنی انجام می‌شود، اما در ایران، این ساختارها یا ضعیف هستند یا به‌درستی اجرا نمی‌شوند. در نهایت، اجرای قوانین و مقررات زیست‌محیطی نیز با ضعف‌هایی همراه است. حتی اگر سیاست‌های درستی هم تدوین شود، نظارت و اجرای آنها به دلایل مختلف، از جمله ملاحظات اقتصادی و سیاسی، دچار مشکل می‌شود. بنابراین، تا زمانی که این چالش‌ها برطرف نشوند، مصرف بیش‌ازحد منابع همچنان ادامه خواهد داشت و پایداری محیط‌زیست با تهدیدهای جدی مواجه خواهد شد. بنابراین باید تاکید کرد که در ایران، متاسفانه سیاست‌گذاری‌ها در زمینه منابع طبیعی به‌گونه‌ای نیست که از مصرف بیش‌ازحد منابع جلوگیری کند. این موضوع ناشی از ضعف در حکمرانی و نبود برنامه‌ریزی بلندمدت است. از دهه ۴۰ شمسی، با ورود فناوری و افزایش درآمدهای نفتی، ایران وارد فرآیند توسعه‌ای شد که بیشتر مبتنی بر مصرف منابع طبیعی بود تا تولید ثروت پایدار. این روند پس از انقلاب نیز ادامه یافت و موجب تخریب گسترده منابع طبیعی شد. برای مثال، در زمینه نفت و گاز، با وجود داشتن دومین ذخایر گاز جهان، نتوانسته‌ایم از این منابع به‌طور بهینه استفاده کنیم و همچنان به خام‌فروشی متکی هستیم. این موضوع نشان‌دهنده نبود استراتژی مشخص در مدیریت منابع طبیعی است.

 به نظر شما، چه اقداماتی باید در سطح کلان برای بهبود حکمرانی منابع طبیعی انجام شود؟

نخستین گام، برای بهبود حکمرانی منابع طبیعی در سطح کلان، تغییر رویکرد مدیریت منابع از یک نگاه بخشی و کوتاه‌مدت به یک نگاه فرابخشی و بلندمدت است. در حال حاضر، مدیریت منابع طبیعی اغلب به‌صورت جزیره‌ای انجام می‌شود، درحالی‌که این منابع ارتباط تنگاتنگی با سایر بخش‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی دارند. بنابراین، باید یک نظام حکمرانی یکپارچه ایجاد شود که بتواند تمام این ابعاد را در کنار هم مدیریت کند. یکی دیگر از اقدامات کلیدی، اصلاح سیاست‌های توسعه‌ای و اقتصادی است. سیاست‌گذاری‌ها باید به‌گونه‌ای تنظیم شوند که بهره‌برداری از منابع در چهارچوب ظرفیت‌های اکولوژیک انجام شود. این امر نیازمند آن است که ملاحظات زیست‌محیطی در فرآیندهای توسعه‌ای، صنعتی و کشاورزی نقش محوری داشته باشند، نه اینکه در اولویت‌های بعدی قرار گیرند. همچنین، شفافیت و مشارکت عمومی باید در تصمیم‌گیری‌های مربوط به منابع طبیعی تقویت شود. در بسیاری از کشورها، اطلاعات مربوط به بهره‌برداری از منابع طبیعی به‌صورت شفاف در اختیار مردم قرار می‌گیرد و نهادهای مدنی و محلی در تصمیم‌گیری‌ها نقش دارند. در ایران نیز باید به این سمت حرکت کنیم تا مردم به‌عنوان ذی‌نفعان اصلی، در فرآیندهای تصمیم‌گیری حضور داشته باشند و نظارت عمومی بر نحوه مدیریت منابع افزایش یابد. مسئله اجرای قوانین و مقررات نیز بسیار مهم است. حتی اگر بهترین سیاست‌ها و برنامه‌ها تدوین شوند، اگر نظارت و ضمانت اجرایی کافی وجود نداشته باشد، نمی‌توان انتظار بهبود داشت. بنابراین، باید سازوکارهای نظارتی تقویت شوند و از رویکردهای سلیقه‌ای در اجرای قوانین جلوگیری شود. در نهایت، مسئله آموزش و فرهنگ‌سازی نیز بسیار حائز اهمیت است. جامعه باید نسبت به اهمیت منابع طبیعی و پیامدهای تخریب آنها آگاه شود. این آگاهی می‌تواند از طریق برنامه‌های آموزشی در مدارس، دانشگاه‌ها و رسانه‌ها تقویت شود تا یک تغییر نگرش کلی در جامعه نسبت به مصرف منابع و حفظ محیط‌زیست ایجاد شود. به‌طور خلاصه باید تاکید کرد که برای بهبود حکمرانی منابع طبیعی، چند اقدام اساسی در سطوح عالی باید انجام شود؛ باید سیاست‌گذاری‌ها بر اساس شاخص‌های علمی و واقع‌بینانه صورت گیرد. باید از منابع جایگزین و فناوری‌های نوین برای کاهش وابستگی به منابع تجدیدناپذیر استفاده شود. باید فرهنگ عمومی جامعه در زمینه حفظ محیط زیست و منابع طبیعی ارتقا یابد. این موضوع نیازمند آموزش و آگاهی‌بخشی به شهروندان است. در نهایت، باید ساختارهای قانونی و اجرایی تقویت شوند تا از تخریب منابع طبیعی جلوگیری شود و استفاده معقول از آنها امکان‌پذیر شود. در غیر این صورت روند قهقرایی مصرف منابع پایه و منابع حیاتی ادامه می‌یابد و کشور در همه عرصه‌ها صحنه مصرف خام منابع خواهد شد. برای مثال اکنون منابع زیرزمینی ایران به صورت خاک‌فروشی است. یعنی خاک مملکت صادر می‌شود. و بالای 80 درصد ما توانایی تفکیک و استخراج و بهره‌وری نداریم. این وضعیت را در نفت و گاز هم شاهد هستیم. اکنون ما حتی نمی‌توانیم انرژی 90 میلیون ایرانی را تامین کنیم، درحالی‌که پیشتر توضیح دادم ما بزرگ‌ترین ذخیره‌گاه نفت و گاز جهان هستیم و در منابع معدنی جزو 10 کشور اول دنیا محسوب می‌شویم. این روند می‌تواند به نابودی تمدنی ایران منجر شود.

 با لحاظ تهدیدهای طبیعی که از نظر اقلیمی و آب‌و‌هوایی به‌خصوص کاهش منابع آب و افزایش دما برای زندگی در ایران وجود دارد، مسئله دیگری نیز موجودیت ایران را از منظر مدیریت سرزمین تهدید می‌کند؟

مسئله حضور انسان در منابع طبیعی، به‌ویژه در اقلیمی خشک و شکننده مانند ایران، تنها یک چالش زیست‌محیطی نیست، بلکه به سرنوشت تمدن این سرزمین گره خورده است. ایران در منطقه‌ای قرار دارد که منابع آب و خاک آن بسیار محدود و حساس‌اند، و هرگونه بهره‌برداری بی‌رویه، موجودیت تمدنی این کشور را تهدید می‌کند. در حال حاضر، مطالعات نشان می‌دهند که ایران به مرحله بحران آب وارد شده است. در صورت ادامه این روند، طی ۱۰ تا ۲۰ سال آینده، بسیاری از مناطق شهری، کشاورزی و صنعتی که امروز ستون‌های حیات اقتصادی و اجتماعی کشور هستند، به‌کلی نابود خواهند شد. در ابتدا، شاهد مهاجرت‌های گسترده داخلی خواهیم بود؛ جمعیت مناطق جنوبی و مرکزی کشور به سمت شمال حرکت خواهند کرد. در مرحله بعد، همان‌گونه که امروز با مهاجرت نخبگان به خارج از کشور مواجه هستیم، مهاجرت‌های گسترده‌تری در سطح عمومی اتفاق خواهد افتاد، مشابه آنچه در آفریقا رخ داده و به مهاجرت‌های وسیع به سمت اروپا منجر شده است. با وجود هشدارهای متعدد، سیاست‌های توسعه‌ای، الگوی مصرف، تصمیم‌گیری‌های مدیریتی و رفتار شهروندی در ایران همچنان بر مدار افزایش بحران پیش می‌روند. هرچند پژوهش‌ها و گزارش‌های بسیاری درباره این مسائل منتشر شده و کارشناسان بارها تاکید کرده‌اند که مدیریت نادرست منابع کشور را به سمت فروپاشی زیست‌محیطی و تمدنی سوق می‌دهد، اما گوش شنوایی برای این هشدارها وجود ندارد؛ نه حاکمیت، نه دستگاه‌های تصمیم‌گیر و نه حتی خود مردم به این بحران آن‌طور که باید توجه نمی‌کنند. 

دراین پرونده بخوانید ...