منتقد حمایت
چرا نام پیتر توماس باوئر در علم اقتصاد ماندگار شد؟
آزاده چیذری / نویسنده نشریه
پیتر توماس باوئر، بارون باوئر، اقتصاددان توسعه، بریتانیاییِ مجارستانیالاصل بود. باوئر را بیشتر به خاطر مخالفتش با این تصور رایج در آن زمان به یاد میآوریم که موثرترین روش برای کمک به پیشرفت کشورهای در حال توسعه، از طریق برنامهریزی توسعه تحت رهبری دولت با حمایت کمکهای خارجی است.
باوئر قبل از اینکه عضو مجلس اعیان شود، زندگی حرفهای خود را بین مدرسه اقتصاد لندن، جایی که استاد اقتصاد بود، و کالج قدیمیاش در کمبریج، گونویل و کایوس، که در آنجا همکاری میکرد، تقسیم کرد.
باوئر معتقد بود که دولتهای کشورهای فقیر از کمکهای غرب بیشتر برای خودبزرگنمایی استفاده میکنند تا بهنفع مردمشان. وی بیان میکرد که پیشرفت یک ملت را، نه ارائه چنین کمکهایی بلکه شخصیت نهادهای یک کشور و استعدادهای مردم آن، رقم میزند.
پیتر تاماس (بعدها پیتر توماس) باوئر، متولد بوداپست، در سال 1934 از مجارستان به انگلستان نقل مکان کرد تا در کالج کایوس در کمبریج تحصیل کند. پس از مدتی کار در بانک تجاریِ بخش خصوصی با فعالیت در آسیا، منصبی را در L.S.E (بورس اوراق بهادار بریتانیا) بر عهده گرفت و به یک اقتصاددان برجسته توسعه با غرایز کاملاً رادیکال لسهفر تبدیل شد. توماس باوئر از سال 1960 تا 1983در L.S.E تدریس میکرد و پس از آن توانست به درجه «لرد» برسد.
با این حال به نظر میرسید توماس باوئر، یکی از بزرگان نظریه توسعه اقتصادی، از نفوذ همتایان خود -به ویژه در نقش مداخله دولت در توسعه- مصون باشد. تز باوئر در آن زمان منحصربهفرد بود: او با این نظریه ساختارگرایانه که کشورهای جهان سوم صرفاً نسخههای قرن بیستمی اروپای قرن نوزدهم نیستند، مخالفتی نداشت. باوئر موافق بود که آنها ویژگیهای ساختاری متمایزی دارند که به واسطه همزیستی آنها با جهان صنعتی به وجود آمده است، اما او این ویژگیها را نه در وابستگی ناشی از تجارت، بلکه در میراث دولتهای بزرگ، بوروکراتیک و مداخلهگرا به سبک اروپایی شناسایی کرد. مشکلات ساختاری در توسعه، از نظر باوئر، نتیجه دخالت دولت بود.
باوئر استدلال میکرد که تنها مفهوم بدخیم تجارت (تنها جایی که تجارت در آن معنای بدی پیدا کرده بود) این بود که منافع آن به خزانه دولت منحرف میشد، نه به بخش خصوصی. او احساس میکرد که کارآفرینان خصوصی موتورهای توسعه هستند و در جهان سوم، درست به اندازه جهان اول، قادر به ایجاد توسعه هستند. این دولتها -استعمار نو و...- بودند که مانع پیشرفت آنها و در نتیجه توسعه در کل بودند. باوئر استدلال میکند که کمکهای غربی صرفاً به دولتهای مداخلهگرا امکان میدهد تا سالها به سیاستهای مخرب خود ادامه دهند.
متاسفانه، لحن مجادلهآمیز باوئر -که اغلب دستاوردهای کشورهای جهان سوم را تحقیر میکند و تمدن غربی و تاثیرات خوشخیم آن بر جهان سوم را تعالی میبخشد- در کشورهایی که ممکن است گزارههای او بیشترین اهمیت را داشته باشد، مخاطب زیادی برایش به ارمغان نیاورده است. در ادامه نگاهی به زندگی و دستاوردهای این اقتصاددان خواهیم انداخت.
لرد باوئر
پیتر تاماس باوئر در سال 1915 در بوداپست، اتریش-مجارستان، به دنیا آمد. خانواده او یهودی بودند و پدرش کتابفروش بود. او قبل از عزیمت به انگلستان در سال 1934 برای تحصیل در رشته اقتصاد در کالج گونویل و کایوس در کمبریج، در بوداپست در رشته حقوق تحصیل میکرد. هنگامی که 18ساله بود، یکی از دوستان پدرش داوطلب شد تا با هزینه خود، او را برای ادامه تحصیل به بریتانیا بفرستد. با وجود داشتن پول کم و تسلط کمتر به زبان انگلیسی، پیتر در سال 1934 از سوی کالج گونویل و کایوس پذیرفته شد و در آنجا اقتصاد خواند.
پس از دریافت مدرک دکترا، برای تکمیل مدرک حقوق و انجام خدمت سربازی قبل از بازگشت به انگلستان به مجارستان بازگشت. باوئر که هرگز ازدواج نکرد، در سال 1947 اقتصاد کشاورزی را در دانشگاه لندن تدریس کرد و یک سال بعد به کمبریج بازگشت تا در سال 1956 در زمینه اقتصاد سخنرانی کند. او در سال 1948 برای دفتر استعماری در مورد صنعت لاستیک مالزی مطالعه کرد. در سال 1954، گزارش دیگری را برای دفتر استعماری تجارت غرب آفریقا تهیه کرد.
سالها مطالعه تجارت در مقیاس کوچک در آفریقا و آسیا او را متقاعد کرد که فقرا به جای اینکه از طریق برنامهریزی مرکزی، سرمایهگذاری دولتی در مقیاس بزرگ، برداشتن موانع تجاری و حمایتهای خارجی کمک شوند -راهحلهایی که تقریباً به طور جهانی از سوی سایر اقتصاددانان توسعه توصیه میشوند-، عقب نگه داشته میشوند.
باوئر دیدگاههای خود را در مورد کمک به کشورهای فقیر در مقالات و کتابهای متعددی در مورد اقتصاد کاربردی بررسی کرد، از جمله: «اقتصاد کشورهای توسعهنیافته» همراه با B.S. Yamey، منتشرشده در سال 1957؛ «مخالفت با توسعه» در سال 1972 و «برابری، جهان سوم و توهم اقتصادی» در سال 1981.
باوئر پس از یک دوره کوتاه کار کردن در بخش خصوصی برای Guthrie & Co.، یک خانه تجاری مستقر در لندن که در خاور دور تجارت انجام میداد، بیشتر دوران حرفهای خود را در مدرسه اقتصاد لندن گذراند. او در سال 1960 در آنجا تدریس کرد و در سال 1983 به عنوان استاد اقتصاد بازنشسته شد. باوئر با حمایت دوست و طرفدار خود، نخستوزیر مارگارت تاچر، در 15 فوریه 1983 به عنوان اشرافی «بارون باوئر»، در بخش بازار در شهر کمبریج دست پیدا کرد. لرد باوئر همچنین یکی از اعضای آکادمی بریتانیا و عضو انجمن مونت پلرین بود که به دست دوستش فردریش هایک تاسیس شد.
در سال 1978، باوئر مدرک دکترای افتخاری را در دانشگاه فرانسیسکو ماروکین به دلیل مشارکت در اقتصاد دریافت کرد.
کمک باوئر به اقتصاد، در سال 2002 و زمانی شناخته شد که اعلام شد اولین جایزه میلتون فریدمن برای پیشبرد آزادی به او اعطا شده است؛ جایزه 500 هزاردلاری که اکنون جزو دارایی او قرار دارد.
موسسه کاتو نیز از او به خاطر شجاعتش در حمایت از رویکردی که تقریباً در سراسر جهان در محافل اقتصادی بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم با آن مخالفت میشد، نام برد. زمانی که جایزه اعلام شد، باوئر به دیلی تلگراف لندن گفت: «من واقعاً افتخار میکنم. مدتهاست که موسسه کاتو و میلتون فریدمن را تحسین کردهام، و شناخت هر دو آنها لذتبخشتر از این نبود.» دیدگاههای باوئر مشابه دیدگاه میلتون فریدمن نوبلیست در نظر گرفته شده است.
کمک به اقتصاد
تقریباً تمام مشارکتهای باوئر مربوط به اقتصاد توسعه، توسعه بینالمللی و کمکهای خارجی بود. باوئر به دنبال متقاعد کردن سایر کارشناسان توسعه بود که برنامهریزی مرکزی، کمکهای خارجی، کنترل قیمتها و حمایتگرایی، به جای از بین بردن فقر، آن را تداوم میبخشد و افزایش مداخله دولت، زندگی اقتصادی را سیاسی میکند و آزادی فردی را کاهش میدهد.
باوئر بر تفکر در مورد عوامل تعیینکننده پیشرفت اقتصادی تاثیر گذاشت. به عنوان مثال، بانک جهانی در گزارش توسعه جهانی خود در سال 1997، دیدگاهی را که باوئر برای سالها از آن دفاع میکرد، منعکس کرد و گفت که این تصور که «مشاوران و کارشناسان فنی خوب سیاستهای خوبی را تدوین میکنند، که دولتهای خوب آنها را به نفع جامعه اجرا میکنند» منسوخ شده است: «مفروضات نهادی ضمنی در این جهانبینی، همانطور که همه ما امروز متوجه میشویم، بسیار سادهانگارانه بودند... . دولتها دست به طرحهای خیالی زدند. سرمایهگذاران خصوصی که به سیاستهای عمومی یا استواری رهبران اعتماد نداشتند، عقبنشینی کردند. حاکمان قدرتمند خودسرانه عمل کردند. فساد بومی شد. توسعه دچار تزلزل شد و فقر ادامه یافت.»
از نظر باوئر، جوهر توسعه، گسترش انتخابهای فردی، و نقش دولت برای حفاظت از جان، آزادی و دارایی بود تا افراد بتوانند اهداف و خواستههای خود را دنبال کنند. دولت محدود، نه برنامهریزی مرکزی، شعار او بود.
او استدلال میکرد که «نمایندگان گناهکار غرب... از جهان سوم حمایت میکنند، با این پیشنهاد که ثروت اقتصادی گذشته، حال و آیندهاش از سوی غرب تعیین میشود؛ استثمار گذشته از سوی غرب، عقبماندگی جهان سوم را توضیح میدهد... و اینکه آینده اقتصادی (آنها) تا حد زیادی به کمکهای مالی غرب بستگی دارد». باوئر خود را در سنت آزادیخواهان قرار داد. باوئر در بسیاری از مقالات و کتابهای خود، از جمله «مخالفت با توسعه»، بسیاری از باورهای رایج در مورد اقتصاد توسعه را زیرورو کرد. او این ایده را که فقر خود تداوم مییابد رد کرد و نشان داد که برنامهریزی مرکزی و سرمایهگذاری عمومی در مقیاس بزرگ پیششرط رشد نیست.
او از این ایده انتقاد کرد که محرومان نمیتوانند برای آینده پسانداز کنند یا اینکه انگیزهای برای بهبود وضعیت خود ندارند. او با «پسانداز اجباری» که ترجیح میداد آن را «مالیات ویژه» بنامد، مخالف بود و مانند اقتصاددانان مدرن طرف عرضه، بر تاثیرات مخرب مالیاتهای بالا بر فعالیتهای اقتصادی تاکید کرد. باوئر همچنین دید که سرمایهگذاری دولتی که از طریق «مالیاتهای ویژه» تامین میشود، «نابرابری در توزیع قدرت» را افزایش میدهد.
تجربیات باوئر در مالایا (مالزی غربی کنونی) در اواخر دهه 1940 و در غرب آفریقا بر دیدگاههای او در مورد اهمیت تلاش فردی زمینداران و بازرگانان کوچک در حرکت از معیشت به سطح بالاتر زندگی تاثیر گذاشت. باوئر اهمیت بخش غیررسمی را تشخیص داد و از «دستاوردهای پویا»ی ناشی از تجارت بینالملل حمایت کرد. او نشان داد که موانع تجاری و سیاستهای محدودکننده مهاجرت و جمعیت، کشورها را از این دستاوردها محروم میکند.
برای باوئر، کمک دولتبهدولت برای توسعه نه ضروری بود و نه کافی، و ممکن است در واقع مانع آن شود. به گفته باوئر، خطر این نوع کمک این است که قدرت دولت را افزایش میدهد، به فساد منجر میشود، منابع را به شکل نادرست تخصیص میدهد و باعث فرسایش جامعه مدنی خواهد شد.
باوئر همچنین آنچه رالف رایکو «رویکرد بیزمان» به تاریخ نامیده است را رد کرد. یک نفر هنگامی مرتکب این مغالطه میشود که رویدادها و پیششرطهای مختلفی را که قبلاً وجود داشته و پیشنیاز واقعه یا وضعیت مورد بررسی بوده، نادیده بگیرد. به نقل از رایکو: باوئر با رد «رویکرد بیزمان» به توسعه اقتصادی، قرنهای متمادی که برای رشد اقتصاد در جهان غرب لازم است و تاثیر متقابل عوامل فرهنگی مختلف را که پیششرط آن بود، مورد تاکید قرار داده است.
توسعه اقتصادی و آزادی
در طول دهههای 1950 و 1960، باوئر تقریباً به تنهایی علیه موج روبهرشد سیاست توسعه تحت رهبری دولت مبارزه کرد. در آن زمان شنیدن اینکه اقتصاددانان مشهور از سوسیالیسم به عنوان پاسخی به فقر حمایت میکنند، غیرعادی نبود.
باوئر به دنبال متقاعد کردن به اصطلاح کارشناسان توسعه بود که تئوریها و سیاستهای آنها با استدلال صحیح اقتصادی و با واقعیت ناسازگار است. پیام او رسا و روشن بود: برنامهریزی مرکزی جامع، کمکهای خارجی، کنترل قیمتها و حمایتگرایی به جای از بین بردن فقر، فقر را تداوم میبخشد. افزایش دخالت دولت، زندگی اقتصادی را سیاسی میکند و آزادی فردی را کاهش میدهد.
شکست برنامهریزی توسعه -همانطور که به ویژه در فروپاشی رژیم شوروی، انتقال مداوم از برنامه به بازار در چین، و سابقه ناگوار کمکهای خارجی در آفریقا و هند آشکار شد- موجب انقلابی در اندیشیدن به عوامل تعیینکننده پیشرفت اقتصادی شده است.
از نظر باوئر، جوهر توسعه گسترش انتخابهای فردی است و نقش دولت حفاظت از جان، آزادی و دارایی است تا افراد بتوانند اهداف و خواستههای خود را دنبال کنند. بر این اساس، باوئر در سال 1957 در «تحلیل اقتصاد و سیاست در کشورهای توسعهنیافته» نوشت: «من گسترش دامنه انتخاب، یعنی افزایش گستره جایگزینهای موثر برای مردم را هدف و معیار اصلی توسعه اقتصادی میدانم. من اساساً یک معیار را بر اساس تاثیرات احتمالی آن بر دامنه گزینههای باز برای افراد قضاوت میکنم... پذیرش این هدف به این معنی است که من برای اعمال انتخابی و ارزشگذاری فردی، از جمله اولویت زمانی فردی بین زمان حال و آینده، اهمیت، معنا و ارزش قائل میشوم.»
باوئر شاید اولین اقتصاددانی بود که اهمیت بخش غیررسمی را تشخیص داد و از «دستاوردهای پویا»ی تجارت بینالملل حمایت کرد- یعنی سود خالص ناشی از قرار گرفتن در معرض ایدههای جدید، روشهای جدید تولید، محصولات جدید و افراد جدید، یا چیزی که ما آن را «جهانی شدن» مینامیم. او نشان داد که موانع تجاری و سیاستهای محدودکننده مهاجرت و جمعیت، کشورها را از این دستاوردها محروم میکند.
میراث باوئر درک بهتر نیروهایی است که توسعه اقتصادی را شکل میدهند، به ویژه نهادهای مالکیت خصوصی، پول پایدار، تجارت آزاد و دولت محدود تحت حاکمیت قانون که زیربنای نظم بازار خودبهخودی است. همراه با هایک و میلتون فریدمن، از لرد باوئر به عنوان دوست بزرگ تجارت آزاد و آزادی فردی یاد میشود. این میراثی است که او میتواند به آن افتخار کند.