آینده با ترامپ
کار ایران و ترامپ به کجا میرسد؟
نتیجه انتخابات آمریکا، احتمالاً چیزی نبود که مقامات ایران انتظار داشتند؛ با این حال دیپلماسی کوچه بنبست نیست و میشود با مذاکره به سمت بهبود شرایط پیش رفت. اقتصاددانان معتقدند حداقلِ نیازِ اصلاحات پایدار، اما بسیار تدریجیِ اقتصادی از سمت سیاست خارجی، آن است که اگر نمیتواند در حدود یک سال به توافق برسد، حداقل به گزینه آتشبس دست پیدا کند. چون ما در حال حاضر در جنگ اقتصادی هستیم. یعنی اگرچه هزینه مبادله در اقتصاد ایران بالا رفته، اما بهتر است که در همین سطح بماند و حملات تحریمی دیگری به اقتصاد تحمیل نشود. این کمترین خواسته اقتصاد از دستگاه دیپلماسی و روابط خارجی کشور است: آتشبسی که تحریم را رفع نمیکند، اما حملات تحریمی را منتفی میکند و اثر تحریم در همین سطح میماند و دینامیک آن متوقف میشود. اما سوال این است؛ حداقلی که اقتصاددانان از دیپلماسی انتظار دارند، با وجود دونالد ترامپ، قابل تحقق است؟ برخی معتقدند حتی دولت دوم ترامپ هم میتواند برای ایران فرصت باشد. به عقیده آنها، رویکرد دونالد ترامپ در برابر خاورمیانه بهخصوص جنگ غزه به جای تمرکز بر صلح پایدار، بیشتر بر معاملهگری و عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی متمرکز خواهد بود. جان بولتون، مشاور سابق ترامپ، پیشبینی میکند که ترامپ به جای موضع تهاجمی علیه ایران، به دنبال توافق و حتی سفر به تهران است. در این گزارش تلاش میکنیم به این پرسش پاسخ دهیم که دولت دوم ترامپ برای خاورمیانه و بهخصوص ایران چه خوابی دیده است؟
فرمانروایی دلار
اخیراً محمدرضا فرزین، رئیس کل بانک مرکزی، طی اظهاراتی گفت: «مجموع حلقههای وابستگی اقتصاد ایران به آمریکا و حتی اروپا محدود است و روابط اقتصادی بالایی با آنها نداریم. بنابراین انتخابات آمریکا و ریاستجمهوری ترامپ به صورت مستقیم اثر زیادی بر اقتصاد ایران ندارد و همانطور که پس از انتخاب ترامپ شاهد بودیم نوسانات بازار ارز کمتر از یک درصد بود. با این حال، از نظر اثرات غیرمستقیم، اقتصاد آمریکا اقتصاد بزرگی است و بر اقتصاد تمام جهان اثرگذار است.»
در همین زمینه علی واعظ، تحلیلگر ارشد امور ایران در گروه بینالمللی بحران، معتقد است که به هیچ وجه گمان نمیکند این تحلیل تحلیلی دقیق باشد. به علت اینکه به هر حال سیاستهای آمریکا چه از لحاظ سیاست تحریمیاش در مورد ایران، سختگیری در اجرای این تحریمها، سیاست حمایت از اسرائیل و قائل شدن درجهای از آزادی عمل که برای اقدامات نظامی اسرائیل در منطقه در نظر دارد و همچنین میزان ریسکپذیری خود آمریکا در ورود به منازعات منطقهای در دولت ترامپ متفاوت خواهد بود و این موضوع تاثیر عمیقی بر محیط پیرامونی دارد که اقتصاد ایران در آن عمل میکند. البته این گزاره درست است که اقتصاد ایران به نحوی که اقتصادهای دیگر در اقتصاد جهانی حل شدهاند و از آن تاثیرپذیرند؛ متاثر نیست. به عنوان مثال ممکن است سیاستهای بانک مرکزی آمریکا آن تاثیری را که بر بازار سهام در آمریکا، آسیا و اروپا دارد، بر اقتصاد ایران نداشته باشد، اما این به آن معنا نیست که ایران در یک حلقه مجزا از بقیه جهان قرار دارد و به هیچ وجه تحت تاثیر تحولات در آمریکا و اینکه چه کسی زمام امور را در آمریکا در دست داشته باشد، قرار نخواهد گرفت. در دولت آقای روحانی هم تصور میکردند دسترسی به نظام بانکی بینالمللی که دلار در آن فرمانرواست ضروری نخواهد بود، به همین علت در مذاکرات برجام این موضوع را مورد بررسی قرار ندادند یا در دولت آقای رئیسی گمان میکردند که زمستان سختی در راه است و اروپا از سر نیاز مجبور خواهد شد به ایران امتیازات بیشتری در مذاکرات بدهد. این تحلیل هم در همان طبقهبندی قرار میگیرد.
رویکرد فشار حداکثری
نتیجه انتخابات ۱۵ تیر و انتخاب مسعود پزشکیان بهعنوان رئیسجمهور ایران که یکی از برنامههای اصلی خود را بازگشت توازن به سیاست خارجی و تلاش برای مذاکره با غرب برای رفع تحریمها عنوان کرده بود، چشماندازی از تحول را در سیاست خارجی ایجاد کرد. این موضوع در سفری که مسعود پزشکیان به نیویورک داشت به حد اعلا رسید، به طوری که پزشکیان در جلسهای که با مدیران رسانههای آمریکایی در نیویورک داشت، تاکید کرد: «جمهوری اسلامی ایران برای بازگشت به تعهدات برجامی آمادگی دارد.» در همان زمان بسیاری از تحلیلگران بر این باور بودند که واکنش مقامات آمریکایی به صحبتهای آقای پزشکیان در نیویورک مثبت است اما زمان زیادی تا انتخابات آمریکا باقی نمانده است و این موضوع تاثیر بسزایی در روند مذاکرات خواهد داشت. در صورت پیروزی کاملا هریس، امکان دستیابی به یک توافق برد-برد افزایش پیدا میکند، اما اگر ترامپ پیروز انتخابات باشد سیاستهای او در قبال ایران شدیدتر و افراطیتر از دوره قبل خواهد بود. چرا که ترامپ در کارزار انتخاباتیاش وعده داد که با اعمال تحریمهای گستردهتر، مانع دستیابی ایران به سلاح هستهای شود و حضور نظامی آمریکا را در منطقه افزایش دهد.
به هر حال بخت با ایران یار نبود و ترامپ به عنوان چهلوهفتمین رئیسجمهور ایالاتمتحده انتخاب شد. در همین راستا اولین سوالی که به ذهن میآید این است که با حضور ترامپ در کاخ سفید، آینده مذاکرات هستهای به چه نحوی پیش خواهد رفت؟ در همین زمینه علی واعظ معتقد است که باید میان ترامپ و اطرافیان ایشان تمایز قائل شد. ترامپ همچنان که در دور نخست ریاستجمهوری خود مایل به مذاکره و رسیدن به یک توافق با ایران بود، در دور دوم هم چنین انگیزهای خواهد داشت. اما همانطور که در دور اول اطرفیان ایشان و دولتشان به هیچ وجه خواستار رسیدن به یک توافق مرضیالطرفین با ایران نبودند، در دولت آینده ایشان هم وضع به همین منوال خواهد بود. حتی با وجود اینکه ترامپ گفته است که افرادی مانند مایک پمپئو، نیکی هیلی و تام کاتن که در طبقهبندی نئوکان قرار میگیرند در دولت آینده حضور نخواهند داشت و ممکن است افرادی که خواستار این هستند که آمریکا کمتر از بازوی نظامی خود استفاده کند، در دولت ایشان صدای رساتری داشته باشند، اما تعداد افرادی که مخالف یک توافق برد-برد با ایران هستند، بسیار بیشتر است. نقطه مشترک میان ترامپ و دولت او در ارتباط با ایران، بازگشت به رویکرد فشار حداکثری خواهد بود. جمهوریخواهان معتقدند که دولت بایدن با اعمال نکردن تحریمها آمریکا را در مقابل ایران ضعیف کرده است. بنابراین هدف هرچه باشد، چه رسیدن به یک توافق جدید با ایران و چه تسلیم ایران، احیای فشار حداکثری یک لازمه غیرقابل انکار است. هیچ بعید نیست که دولت جدید آمریکا حتی در ماههای نخست تلاش کند فرانسه و انگلیس را با خود همراه کند تا تحریمهای سازمان ملل را با استفاده از مکانیسم ماشه احیا کنند و کمپین فشار حداکثری را به یک حد اعلای جدید برسانند. مسلماً پیگیری چنین رویکردی، بسیار متفاوت از زبان تکریمی است که ایران به دنبال آن است. پیگیری رویکرد تحریمی، ایران را در شرایط تخاصمی با آمریکا قرار خواهد داد؛ حتی ممکن است شاهد بازگشت برخی از تنشهایی که در سال 2019 دیدیم، باشیم. به عنوان مثال تصور کنید اگر شریان نفت ایران به چین تضعیف یا به طور کامل قطع شود، ممکن است مجدداً تنشها در تنگه هرمز و خلیج فارس بالا بگیرد. این را هم اضافه کنم که در صورت بازگشت مکانیسم ماشه، ایران از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خارج خواهد شد و این موضوع ریسک رویارویی میان ایران و آمریکا را بیشتر خواهد کرد. بنابراین با در نظر گرفتن اینکه از یکسو ترامپ غیرقابل پیشبینی است و از سوی دیگر شرایط منطقهای نیز چندان قابل پیشبینی نیست، نمیتوان افق امیدوارکنندهای را حداقل در آیندهای نزدیک متصور بود.
صلح از طریق زور
ترامپ در دوره قبل سیاستهای تندی را در قبال خاورمیانه و بهخصوص ایران اتخاذ کرد. او در طول چهار سال، سفارت آمریکا را به بیتالمقدس منتقل کرد، حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای جولان را به رسمیت شناخت، او همچنین پیمان ابراهیم را به نتیجه رساند و طرح صلحی بدون حضور فلسطینیها ارائه کرد که بخش عمدهای از سرزمینهای اشغالشده فلسطینی را به اسرائیل اختصاص میداد. ترامپ همچنین از برجام خارج شد، تحریمهای ایران را افزایش داد و سردار قاسم سلیمانی را ترور کرد. با توجه به این پیشینه سوالی که مطرح میشود این است که دولت جدید ترامپ چه سیاستی را در قبال جنگ در خاورمیانه و تنش میان ایران و اسرائیل در پیش میگیرد؟
علی واعظ در این باره معتقد است که چند نکته کلی را باید در این مورد در نظر گرفت. اول، روابط شخصی ترامپ با نتانیاهو بعد از پایان دور نخست ریاستجمهوری او خدشهدار شد و با وجود اینکه نتانیاهو مجدد سعی کرد که روابط گرمی را با ترامپ برقرار کند، همچنان سایه کدورت دور اول بر این روابط مستولی است و این موضوع بر روابط ترامپ و اسرائیل تاثیرگذار خواهد بود. نکته دوم این است که ترامپ مایل نیست آمریکا وارد درگیری نظامی در منطقه خلیج فارس شود. واقعیت این است که رقابت راهبردی با چین اولویت اول آمریکاست. اما خطر اصلی افرادی هستند که در دولت ترامپ حضور دارند. افرادی که ترامپ به عنوان مرتبطهای اصلی با اسرائیل انتخاب میکند، از وزیر خارجه تا مشاور امنیت ملی تا سفیر آمریکا در اسرائیل به احتمال بسیار زیاد، نزدیک به حزب لیکود خواهند بود و این موضوع باعث خواهد شد که فضایی را برای ترامپ ایجاد کنند که در نهایت به نفع نتانیاهو عمل کند.
در همین راستا ممکن است نتانیاهو در کوتاهمدت با محدودیتهایی مواجه شود، به عنوان مثال ترامپ مایل به این است که جنگ در غزه و لبنان پایان بگیرد تا بتواند خود را به عنوان قهرمان صلح جلوه دهد؛ اما اگر درگیریها دوباره حتی به بهانههای واهی از سر گرفته شود، ترامپ فشار کمتری بر اسرائیل وارد خواهد کرد. با توجه به اینکه شعار اصلی ترامپ صلح از طریق زور است، میتوان تصور کرد در شرایطی که دامنه درگیری میان ایران و اسرائیل گستردهتر شود، ترامپ آمادگی بیشتری حتی برای ورود به یک درگیری نظامی با ایران خواهد داشت.
وجهالمصالحه قرار دادن ایران
ترامپ در طول کارزار انتخاباتیاش همواره روی خواست خود برای پایان دادن به مناقشه اوکراین ظرف «۲۴ ساعت» تاکید کرده بود. نشریه آمریکایی «واشنگتنپست» به نقل از یک منبع آگاه که هویت آنها فاش نشده است، گزارش کرد که رئیسجمهور منتخب آمریکا، در تماسی تلفنی با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، با اشاره به حضور گسترده نیروهای آمریکایی در اروپا، خواستار عدم تشدید تنش در اوکراین از سوی روسیه شده است. این نشریه نوشت: «سران روسیه و آمریکا درباره صلح در قاره اروپا صحبت کردند. ترامپ نیز خواست خود برای ادامه دادن گفتوگوها درباره این موضوع و پایان دادن به جنگ اوکراین را ابراز کرده است.» پیش از این گزارش، رئیسجمهور روسیه پیروزی ترامپ را به او تبریک گفت و اعلام کرد که «آماده» صحبت با رئیسجمهور منتخب آمریکاست. اخیراً «سرگئی ریابکوف»، معاون وزیر امور خارجه روسیه نیز گفت که کشورش در حال حاضر هیچ دلیلی برای گفتوگو پیرامون ازسرگیری مذاکرات ثبات راهبردی و کنترل تسلیحات با ایالاتمتحده نمیبیند، اما آماده است تا پیشنهادهای رئیسجمهور منتخب این کشور را درباره اوکراین بررسی کند.
در همین زمینه علی واعظ معتقد است که تنها راه برای پایان دادن به جنگ در اوکراین آن هم در شرایط فعلی این است که اوکراین درباره از دست دادن کنترل خود بر بخشهای عظیمی از خاک این کشور امتیاز جدی به روسیه بدهد. در صورتی که آمریکا کمک نظامی به اوکراین را محدود کند یا حتی آن را به تاخیر بیندازد، همانطور که در سال گذشته به دلیل مخالفت ترامپ و جمهوریخواهان در کنگره ارسال تسلیحات به اوکراین به تعویق انداخته شد، اوکراین استطاعت ادامه نبرد را نخواهد داشت و در شرایطی قرار خواهد گرفت که مجبور به مذاکره و امتیازدهی به روسیه خواهد شد. در این شرایط باید وجهالمصالحه شدن ایران را هم در نظر گرفت. کاملاً قابل تصور است که دولت ترامپ در مقابل امتیازهای بیشتری که روسیه حاضر است در ارتباط با ایران در اختیار آمریکا قرار دهد، به عنوان مثال عدم ارائه کمکهای نظامی مورد نیاز ایران مثل سیستم دفاع موشکی اس400 یا جتهای جنگی سوخو 35، حاضر به امتیازدهی در اوکراین است. من گمان میکنم که روسیه چنین توافقی را میپذیرد؛ به هر حال تاریخ نشان میدهد که روسیه بارها ایران را وجهالمصالحه قرار داده است. بنابراین این یکی از احتمالات جدی است که باید در نظر گرفت.
راهکار
علی واعظ در مورد اینکه ایران باید چه راهکار و استراتژی در برابر دونالد ترامپ اتخاذ کند؛ معتقد است که چهار راهکار عمده را میتوان تصور کرد. راهکار اول، رویکرد عدم مذاکره و تخاصم با ترامپ است. ایران این تجربه را در دور اول ریاستجمهوری ترامپ داشته است، بنابراین میزان ضرر اتخاذ چنین رویکردی برای ایران مشخص است. در دور گذشته، ترامپ دو برابر تحریمهایی را که اوباما بر ایران اعمال کرده بود، اعمال کرد، در کاهش فروش نفت ایران از تمام سلفهای خودش موفقتر بود، از برجام خارج شد و آقای قاسم سلیمانی را هم ترور کرد.
راهکار دوم راهحلی است که کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی در دور نخست ریاستجمهوری ترامپ اتخاذ کرد که من از آن تحت عنوان دیپلماسی نمایشی یاد میکنم. به این معنا که کیم جونگ اون دیپلماسی را در پیش گرفت که هدف از آن رسیدن به یک توافق نبود، بلکه عملاً هندوانه زیر بغل ترامپ گذاشت. اما باید در نظر داشته باشیم که اتخاذ چنین رویکردی از جانب ایران نیازمند پیگیری دیپلماسی در ارتباط با آمریکا و شخص ترامپ است که اصولاً برای دولت جمهوری اسلامی ایران دشوار است. دیپلماسی که در آن ترامپ باید دائم مورد تملق و تشویق قرار بگیرد و مقامات ایران با دیدارهای مستقیم و درواقع اقدامات نمایشی که جلب توجه میکند، او را مورد استقبال قرار بدهند؛ در شرایط فعلی که عملاً تنش میان دو طرف (ایران و ترامپ) بالاست و روابط بهشدت تیرهوتار است، به این خاطر که ترامپ آقای قاسم سلیمانی را ترور کرده و همچنین اتهاماتی وجود دارد مبنی بر اینکه ایران به دنبال ترور ترامپ بوده؛ امکانپذیر نیست.
راهکار سوم یک مدل توافق کاری است، مانند توافقی که کانادا و مکزیک در دور اول ریاستجمهوری ترامپ انجام دادند. این توافقها درواقع بازبینی جزئی در توافق موجود بود برای اینکه ترامپ بتواند ادعا کند که یک توافق بهتر نسبت به پیشینیان خود به دست آورده است، بدون اینکه عملاً چهارچوبهای کلی آن توافق دچار تغییرات جدی شود. مشکل این کار این است که اصولاً مذاکره با منصوبان ترامپ که عرض کردم هیچ انگیزهای برای توافقی که در آن منفعتی متوجه ایران شود ندارند، کاری دشوار خواهد بود. علاوه بر این، با توجه به اینکه نهایتاً منافعی که دربر دارد جزئی خواهد بود، فکر میکنم خود ترامپ هم انگیزه شخصی چندانی نداشته باشد که بخواهد بر مخالفت منصوبانش فائق آید.
و در نهایت، راهکار آخر که به نظر من راهکاری بزرگ و راهبردی است، نیازمند برقراری یک کانال مستقیم به خود ترامپ و دور زدن تمام اطرافیان اوست؛ که مسلماً این راهکار هم برای ایران دشوار خواهد بود، اما غیرممکن نیست. آن چیزی که از کانال ارتباطی دشوارتر است، محتوای این پیشنهاد بزرگ است که باید برای ترامپ جذابیت داشته باشد. چراکه ترامپ به دنبال این است که به توافقی برسد که هیچیک از روسای جمهور پیشین آمریکا در 45 سال گذشته نتوانستند به آن برسند. البته ناگفته نماند که ترامپ با توجه به تسلطی که بر کنگره آمریکا دارد بیش از هر رئیسجمهور دیگری توان پیش بردن چنین توافقی را آن هم در محیط بهشدت ضدایرانی واشنگتن، دارد.