شناسه خبر : 48814 لینک کوتاه

اقتصاددان خودآموز

چرا نام فرانسیس یسیدرو اجورث در علم اقتصاد ماندگار شد؟

 

آزاده چیذری / نویسنده نشریه 

90فرانسیس اجورث، یک همه‌چیزدان ایرلندی بود؛ شخصیتی بسیار تاثیرگذار در توسعه اقتصاد نئوکلاسیک، که در توسعه نظریه آماری مشارکت داشت. او اولین کسی بود که تکنیک‌های ریاضی رسمی خاصی را برای تصمیم‌گیری فردی در اقتصاد به کار برد. اجورث با معرفی منحنی بی‌تفاوتی و «جعبه اجورث» معروف که به استانداردهای تئوری اقتصادی تبدیل شده است، نظریه مطلوبیت را توسعه داد. او همچنین به‌ خاطر «حدس اجورث» معروف است که بیان می‌کند با زیاد شدن تعداد عوامل در اقتصاد، هسته‌ یک اقتصاد به مجموعه‌ای از تعادل‌های رقابتی کوچک می‌شود. درجه بالای اصالتی که در مهم‌ترین کتاب او در اقتصاد، «روان‌شناسی ریاضی» نشان داده شد، با دشواری خواندن آن مطابقت داشت. مشارکت‌های این متفکر عمیق، بسیار جلوتر از زمان خود بود و همچنان در زمینه‌های اقتصاد خرد و زمینه‌هایی مانند اقتصاد رفاه اطلاعاتی به ما می‌دهد.

بنابراین، کار اجورث، درک ما را از روابط اقتصادی میان بازرگانان ارتقا داده است و در نتیجه به ایجاد جامعه‌ای بهتر برای همه کمک می‌کند. اجورث زیر نظر معلمان خصوصی آموزش دید تا اینکه دانشجوی زبان‌های باستانی و مدرن در کالج ترینیتی، دوبلین و بعداً کالج بالیول، آکسفورد شد. او در سال 1877 به کار وکالت فراخوانده شد، اما هرگز تمرین نکرد. استفاده او از زبان، «تلفیقی جذاب از شعر و فضل‌فروشی، علم و هنر، هوش و دانش» بود.

فرانسیس اجورث در توسعه اقتصاد ریاضی و کاربرد احتمالات و آمار در تجزیه و تحلیل داده‌های اجتماعی و اقتصادی پیشگام بود. او در پی آن بود که ریاضیات را در علوم اجتماعی به روشی مشابه به کار ببرد که لاپلاس آن را در Mécanique Céleste (مکانیک کیهانی) خود در علوم فیزیک به کار برده بود. اولین کتاب مهم او محاسبه تغییرات را برای به دست آوردن شرایط حداکثر لذت به کار برد! بعدها، او کمک‌های مهمی در زمینه توسعه آزمون‌های معناداری، توزیع نرمال چندمتغیره و همبستگی انجام داد. کار او تخمین حداکثر احتمال و تحلیل واریانس را پیش‌بینی می‌کرد. او آمار را در تحقیقات روانی، بانکداری، قابلیت اطمینان امتحانات رقابتی و نرخ تردد به و از لانه زنبور در Edgeworthstown‌1 به کار برد! امروزه او بیشتر برای گسترش سری اجورث شناخته می‌شود.

در سال 1891 او استاد اقتصاد سیاسی در دانشگاه آکسفورد شد و به عنوان عضو کالج ال سولز انتخاب شد و در آنجا ماند تا در سال 1922 بازنشسته شد. او اولین سردبیر مجله اقتصادی (1926-1891) بود. اجورث مجرد بود. او خواننده‌ای سیری‌ناپذیر بود، اما عشق او به پیاده‌روی، کوهنوردی، گلف و قایق‌سواری با عادات سخت و منظم خود، سرزندگی شگفت‌انگیزش را تا آخرین لحظه حفظ کرد. هر تابستان، حتی در 80سالگی، قبل از صبحانه در Parson’s Pleasure (منطقه‌ای اختصاصی برای حمام کردن مردان در رودخانه چرول) حمام می‌کرد، و اغلب او را در حال دوچرخه‌سواری دور آکسفورد یا در حال بازی در آنجا می‌دیدند. اما در پیاده‌روی، او شاید خستگی‌ناپذیرترین بود. او به منش درباری‌اش، که شاید از مادر اسپانیایی‌اش نشات می‌گرفت، ویژگی‌های ایرلندی شوخ‌طبعی، تخیل و سخاوت را هم اضافه کرده بود. دوستانش هرگز او را بداخلاق نمی‌دانستند یا اینکه درباره دیگران سخنان بد بگوید. او یکی از شادترین مردها بود و به نظر می‌رسید که راز جوانی همیشگی در ذهن و بدن را می‌دانست.

وارث اجورث‌تاون

پدر اجورث، فرانسیس بوفورت اجورث، دانشجوی بی‌قرار فلسفه در کمبریج در راه آلمان بود که تصمیم گرفت با یک پناهجوی نوجوان کاتالونیایی که در پله‌های موزه بریتانیا با او ملاقات کرده بود، فرار کند. یکی از نتایج ازدواج آنها یسیدرو فرانسیس اجورث بود (ترتیب نام بعداً برعکس شد) که قرار بود به یکی از درخشان‌ترین و عجیب‌ترین اقتصاددانان قرن نوزدهم تبدیل شود. والدین فرانسیس اجورث، رزا فلورنتینا اِرولز اسپانیایی و فرانسیس بوفورت اجورث بودند که از خانواده‌ای ایرلندی با ارتباطات ادبی قوی می‌آمدند. پدربزرگ او ریچارد لاوِل اجورث، نویسنده، مخترع و متخصص آموزشی بود که چهار بار ازدواج کرد و 22 فرزند داشت. در میان این 22 فرزند، پدر اجورث و همچنین ماریا اجورث بودند که به عنوان نویسنده داستان‌های کودکان و همچنین برای رمان‌هایی درباره زندگی در ایرلند شناخته شده بود. ریچارد لاول اجورث دارای ملکی در اجورث‌تاون در شمال غربی دوبلین بود و فرانسیس در این ملک متولد شد.

فرانسیس اجورث در 8 فوریه 1845 در کانتی لانگفورد، ایرلند در یک خانواده بزرگ، دارای ارتباط خوب و زمین‌دار انگلیسی-ایرلندی به دنیا آمد. اگرچه فرانسیس پنجمین پسر از پسر ششم (یعنی پدرش) بود، اما همه وارثان دیگر در نهایت مردند تا او بتواند در سال 1911 اجورث‌تاون را به ارث ببرد؛ یک مجرد مادام‌العمر (برای مدت کوتاهی، او ناامیدانه تلاش کرد از بئاتریس پاتر خواستگاری کند) که خاندان اجورث با او از بین رفت.

او کوچک‌ترین پسر در میان پنج پسر پدر و مادرش بود و زمانی که تنها دو سال داشت، پدرش درگذشت. دو سال بعد، ماریا، که او نیز در این ملک زندگی می‌کرد، درگذشت. او به مدرسه نرفت، اما زیر نظر معلمان خصوصی در خانه خودش آموزش دید تا اینکه در سال 1862 به سن ورود به دانشگاه رسید و به تحصیل زبان و ادبیات کلاسیک در کالج ترینیتی، دوبلین پرداخت. در این مقطع از زندگی، اجورث هیچ علاقه خاصی به ریاضیات نداشت. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهی به مطالعه آمار پرداخت. علایق او در دانشگاه به زبان‌های باستانی و جدید بود. او در 17سالگی وارد کالج ترینیتی دوبلین شد و فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی و ایتالیایی خواند. پس از فارغ‌التحصیلی، بورسیه تحصیلی برای آکسفورد را دریافت کرد و در ژانویه 1867 وارد کالج اکستر شد و در سال 1869 با مدرک First in Literae Humaniores فارغ‌التحصیل شد.

در حدود سال 1870، اجورث به شهری در اطراف لندن نقل مکان کرد. در مورد دهه بعدی زندگی او اطلاعات بسیار کمی در دست است، اما مطمئناً او با حمایت مالی کمی در لندن زندگی می‌کرد. او باید از زمانی که در سال 1877 به وکالت دعوت شد، حقوق خوانده باشد. با این حال، سه سال بعد، او در کالج کینگز لندن در مورد منطق سخنرانی می‌کرد. در سال 1888 اجورث سمت استاد اقتصاد سیاسی در کینگز کالج لندن را به دست آورد و دو سال بعد به کرسی علوم اقتصادی Tooke منصوب شد.

همچنین فرض بر این است که او ریاضیات و آمار را به‌تنهایی یاد گرفته است. به احتمال زیاد علاقه او به این موضوع از دوست پدرش، ویلیام روآن همیلتون، از معلم آکسفوردش، بنجامین جووِت، و از دوستی نزدیکش با همسایه‌اش، ویلیام استنلی جِوونز-اقتصاددان انگلیسی-، به ارث رسیده است. اجورث در اولین کتاب خود، «روش‌های جدید و قدیم اخلاق» (1877)، علایق خود را با هم ترکیب کرد و ریاضیات -به‌ویژه محاسبات تغییرات و روش ضرب‌کننده‌های لاگرانژی- را در مسائل فلسفه سودگرا به کار برد. دغدغه اصلی او، «فایده‌گرایی دقیق» بود، که به طور آزاد به عنوان تخصیص بهینه منابعی که شادی یک جامعه را به حداکثر می‌رساند، تعریف می‌شد. او استدلال می‌کرد که در نهایت به «ظرفیت لذت» افراد در یک جامعه بستگی دارد. او تشخیص داد که در شرایط عدم قطعیت، «ظرفیت برابر» باید فرض شود. با این حال، او سپس استدلال کرد که «بدیهی است» طبقات خاصی از مردم، ظرفیت بیشتری برای لذت بردن از دیگران دارند (مثلاً مردان بیشتر از زنان)، بنابراین مقداری از نابرابری بر اساس اصول سودگرایانه قابل توجیه است. او زمانی که در تلاشی برای خوش‌بینانه به نظر رسیدن، استدلال کرد که «ظرفیت‌ها» در طول زمان به‌گونه‌ای تکامل می‌یابند که راه‌حل برابری‌خواهانه در آینده قابل توجیه باشد، به نظر داروینیستی دست یافت. او در استدلال خود بازبینی کرد و در مقاله خود در سال 1879 به آن رنگ اصلاح نژادی ترسناک‌تری بخشید.

از مسیری به مسیر دیگر

اگرچه اجورث واجد شرایط به عنوان یک وکیل دادگستری بود، اما وکالت نکرد، بلکه در دهه بعد در زیرزمین آکادمیک بریتانیای ویکتوریایی قرار گرفت. اجورث در مورد موضوعات مختلف (یونانی، تئاتر انگلیسی، منطق، علوم اخلاق و...) در محیط‌های مختلف، از کالج بدفورد برای زنان در لندن تا مدرسه خصوصی آموزشی رن (Wren) برای کارمندان دولت هند، سخنرانی کرد. حقوق او ناچیز بود و ارزشی  نداشت. این مرد ناامید، بی‌عرضه اما محترم، درخواست‌هایش برای موقعیت‌های دائمی‌تر و پرسودتر در موسسه‌های دانشگاهی با موفقیت بسیار اندکی روبه‌رو شد.

زمانی که مشهورترین و اصلی‌ترین کتاب خود «روان‌شناسی ریاضی» (1881) را منتشر کرد، در کالج کینگز لندن سخنرانی‌هایی درباره منطق داشت. در آن سخنرانی‌ها، او نظریه مبادله تهاتری جوونز را مورد انتقاد قرار داد و نشان داد که تحت سیستم «قرارداد مجدد»، راه‌حل‌های بسیاری وجود خواهد داشت؛ یک «نامعین بودن قرارداد». 

اجورث همچنین آنچه در نهایت به «حدس اجورث» معروف شد را بیان کرد، یعنی با افزایش تعداد عوامل در یک اقتصاد، درجه عدم قطعیت کاهش می‌یابد. او استدلال کرد که در موردِ محدودِ تعداد نامتناهی از عوامل («رقابت کامل»)، قرارداد کاملاً تعیین‌شده و مشابه «تعادل» اقتصاددانان می‌شود. این پیشنهاد در دهه‌های 1960 و 1970 توجه زیادی را برانگیخت. با این حال، از آنجا که شرایط «رقابت کامل» به احتمال زیاد در هیچ جامعه‌ای وجود ندارد، اجورث استدلال کرده بود که تنها راه‌حل این عدم قطعیت قرارداد، توسل به اصل سودگرایانه بیشینه کردن مجموع سود معامله‌گران در محدوده تسویه حساب نهایی خواهد بود. اتفاقاً در این کتاب بود که او تابع مطلوبیت تعمیم‌یافته (u,x, y, zو ...) را وارد علم اقتصاد کرد و اولین «منحنی بی‌تفاوتی» را ترسیم کرد.

به هر حال علایق اجورث در حال تغییر بود. او از سال 1883 به بعد، شروع به ارائه کمک‌های به‌یادماندنی خود در نظریه احتمالات و آمار کرد. اجورث در کتاب Metretike خود در سال 1885 کاربرد و تفسیر آزمون‌های معناداری را برای مقایسه میانگین‌ها ارائه کرد. در یک سری مقالات در سال 1892، او روش‌های تخمین ضرایب همبستگی را بررسی کرد. از جمله نتایج او، «قضیه اجورث» بود که ضرایب همبستگی توزیع نرمال چندبعدی را ارائه می‌دهد. او برای تلاش‌هایش، در سال 1889 به عنوان رئیس بخش F انجمن پیشرفت علم بریتانیا انتخاب شد و بعداً در سمت رئیس انجمن آماری سلطنتی (1912 تا 1914) خدمت کرد.

در سال 1888، اجورث بر اساس گواهی‌های دوستان و افراد برجسته‌ای مانند جوونز و مارشال، سرانجام به اولین انتصاب حرفه‌ای خود رسید؛ کرسی توک در علوم اقتصادی و آمار و کینگز کالج لندن. اما این فقط یک پله بود. در سال 1891، او استاد و عضو کالج سولز (All-Soul’s) در آکسفورد شد؛ سمتی که تا زمان بازنشستگی آن را حفظ کرد.

در سال 1891، او همچنین به عنوان اولین سردبیر مجله اقتصادی، ارگان اصلی انجمن اقتصادی نوپای بریتانیا (که بعداً به انجمن اقتصادی سلطنتی تبدیل شد) منصوب شد. این وظیفه‌ای بود که او تا سال 1911، زمانی که جان مینارد کینز این پست را بر عهده گرفت، با پشتکار قابل توجهی انجام داد. اجورث در سال 1919، زمانی که کینز بیش از حد مشغول فعالیت‌های دیگر شده بود، به عنوان سردبیر مشترک بازگشت. اجورث تا زمان مرگش در سال 1926 به طور فعال این نقش را ادامه داد.

علاقه به اقتصاد

علاقه او به نظریه اقتصادی در همین زمان دوباره افزایش یافت. در سال 1894، او بررسی تئوری تجارت بین‌الملل را در مجموعه‌ای از مقالات در مجله اقتصادی منتشر کرد و در آن، او پیشگام استفاده از منحنی‌های پیشنهاد و منحنی‌های بی‌تفاوتی جامعه برای نشان دادن گزاره‌های اصلی آن، از جمله «تعرفه بهینه» بود. در همان سال، او یوگن فون بوم باورک را درگیر یک مجادله کوتاه بر سر دکترین هزینه-فرصت کرد.

در سال 1897، او یک بررسی طولانی از مالیات منتشر کرد. در اینجا بود که او «پارادوکس مالیاتی» معروف خود را تبیین کرد، یعنی اینکه مالیات بر یک کالا ممکن است در واقع سبب کاهش قیمت شود. معاصران به پارادوکس او باور نداشتند؛ چیزی که سلیگمن آن را «یک لغزش از آقای اجورث»، خواند. با این حال، سال‌ها بعد، هارولد هتلینگ (1932) با قوت تمام ثابت کرد که اجورث درست گفته است. اجورث همچنین پایه‌های سودمندی را برای مالیات‌های بسیار پیش‌رونده تنظیم کرده و استدلال کرد که توزیع بهینه مالیات‌ها باید به‌گونه‌ای باشد که «عدم مطلوبیت نهایی که هر مالیات‌دهنده متحمل می‌شود باید یکسان باشد».

به عنوان منتقد نظریه بهره‌وری حاشیه‌ای، مقالات اجورث (1904 و 1911) به اصلاح نظریه توزیع نئوکلاسیک بر مبنایی محکم‌تر کمک کردند. در طول جنگ جهانی اول، اجورث به ویژه به مسائل مالی جنگ علاقه‌مند شد. کار او در این زمینه، اگرچه بسیار اصیل بود، اما کمی بیش از حد نظری بود و به تاثیر عملی که امیدوار بود، دست پیدا نکرد. سرانجام، اجورث به‌ عنوان سردبیر مجله اقتصادی، اغلب نقش بررسی کتاب‌های جدید در اقتصاد را بر عهده گرفت. او تعداد حیرت‌انگیزی نقد تولید کرد که برخی از آنها خودبه‌خود به آثار کلاسیک تبدیل شده‌اند.

کمک‌های اجورث به اقتصاد از نظر اصالت و عمق خیره‌کننده بود. اما او در بیان عقاید خود به‌گونه‌ای ضعیف بود که برای اکثر هم‌عصرانش قابل درک نبود. او که در زبان و ادبیات کلاسیک آموزش دیده بود، معمولاً جملاتی طولانی، پیچیده و عالمانه می‌نوشت (و صحبت می‌کرد!) و آنها را با ارجاعات کلاسیک و ادبی مبهم متعدد درهم می‌آمیخت. او عادت داشت کلماتی را ابداع کند (مثلاً براکیستوپون- «منحنی کار حداقلی») بدون اینکه زحمت تعریف کردن آنها را برای خوانندگانی که نمی‌توانستند ریشه‌های یونانی را پیدا کنند، بکشد. با این حال، دهه‌های 1960 و 1970 با شکوفایی مکتب «Edgeworthian» به رهبری مارتین شوبیک، هربرت اسکارف، جرارد دبرو، رابرت اومان، ورنر هیلدنبراند و سایر اقتصاددانان ریاضی مشخص شد. 

پی‌نوشت:

1- نام خود را از خانواده مشهور Edgeworth گرفته است که در سال 1619 در Edgeware در انگلستان در اینجا ساکن شدند.

دراین پرونده بخوانید ...