بازبینی گذشته
گفتوگو با محمد خواجوئی درباره چشمانداز منطقه بعد از سقوط بشار اسد
بدون شک سقوط رژیم بشار اسد موازنه قدرت در منطقه و جهان را دگرگون خواهد کرد. بعد از بهار عربی در سوریه کشورهای ترکیه، ایران، عربستان، روسیه، ایالاتمتحده و رژیم اسرائیل هر کدام به نوعی در این کشور حضور داشته و منافع خود را پیگیری میکردند. حالا اما با سقوط اسد باید دید چه سرنوشتی در انتظار این کشورها و منافع آنهاست. در همین رابطه محمد خواجوئی، تحلیلگر مسائل خاورمیانه، معتقد است که با سقوط دولت اسد وزن منطقهای ایران در مقابل بازیگران دیگر از جمله ترکیه و اسرائیل کاهش پیدا میکند که این میتواند تبعاتی برای ایران داشته باشد. برای مثال در سایه تحولات اخیر ممکن است کارتهای بازی ایران در مذاکراتش با غرب کاهش پیدا کند. در گذشته قدرت حماس، حزبالله و سوریه ابزارهای فشار ایران بر غرب بود و ایران میتوانست با این ابزارها مذاکره کند. بعد از سقوط اسد اهرمهای مذاکراتی ایران از بین رفته است و ایران نمیتواند سرمایهگذاری خاصی در این زمینه داشته باشد.
♦♦♦
آینده سوریه پس از سقوط بشار اسد در پردهای از ابهام است. در این میان، بسیاری از ناظران نقش کشورهای خارجی را در تحولات اخیر و بعدی سوریه پررنگ میبینند، بهویژه تاثیر ترکیه که بهعنوان یکی از مهمترین پشتیبانان گروههای مسلح مخالف اسد شناخته میشود. درواقع ترکیه با کاهش نفوذ ایران و روسیه در صحنه سیاسی سوریه، به مهمترین بازیگر این میدان تبدیل شده است. در همین راستا به نظر شما تسلط ترکها بر سوریه چه خطراتی برای ایران دارد؟
در تحولات اخیر سوریه قطعاً ترکیه به عنوان حامی اصلی گروههای مسلح نقش محوری داشته است. البته این موضوع جدیدی نیست. از همان ابتدای بحران در سوریه بسیاری از گروههای شبهنظامی اسلامگرای سنی تحت حمایت ترکیه بودند و در سالهای اخیر و مشخصاً بعد از سال ۲۰۱۶ که دولت سوریه حلب را فتح کرد این گروهها به شهر ادلب که در مناطق شمالی سوریه و نزدیک به ترکیه قرار دارد رانده شدند. اگرچه این گروهها به دلیل توافقهای صورتگرفته بین ترکیه و ایران و سوریه در مذاکرات روند آستانه تا سالها اقدامی علیه دولت سوریه انجام ندادند، اما پیوندهای بسیار گستردهای هم از نظر سیاسی و اقتصادی و هم از نظر نظامی با دولت ترکیه داشتند. دولت ترکیه علاوه بر حمایتی که از این گروهها در شمال و شمال غرب سوریه داشت، بخشهایی از شمال سوریه را نیز اشغال کرد. طبیعتاً با توجه به تغییر شرایطی که اخیراً در سوریه رخ داد، بهویژه تضعیف طرفهای خارجی حامی دولت اسد و اضمحلال و ناکارآمدی نظام سوریه، عملاً فرصتی برای ترکیه مهیا شد تا بتواند دست به یک تغییر بزرگ در سوریه بزند. البته این فرآیند با رایزنی دولت ترکیه با طرفهای مختلف از جمله روسها و حتی آمریکاییها انجام شد. بخش زیادی از اقدامات ترکیه به سودایی که برای احیای امپراتوری عثمانی دارد برمیگردد. از زمانی که حزب عدالت و توسعه سرکار آمد، سودای این را داشت که مجدد بتواند تفوق و مرجعیت ترکیه را به عنوان میراثدار امپراتوری عثمانی در منطقه احیا کند. با توجه به اینکه شهرهای مختلف سوریه ذیل امپراتوری عثمانی بوده و در صحبتهای اخیر آقای اردوغان هم به این موضوع اشاره شد، ترکیه به دنبال آن است که شرایط به گونهای رقم بخورد که سوریه عملاً به یک دولت دستنشانده و نزدیک به دولت ترکیه تبدیل شود تا بدین وسیله قدرت منطقهای ترکها تضمین شود. ترکیه در تلاش است تا نفوذش را در کشورهای عربی گسترش دهد و بعد از انقلابهای عربی هم این موضوع بهشدت دیده شد. ترکیه عملاً پشت جریان اخوانالمسلمین در منطقه بود و از طریق حمایت از این گروهها به دنبال توسعه نفوذ خود بود. در داخل ترکیه هم ما کاملاً این تلاشها برای احیای هویت عثمانی را در روندهای جاری ترکیه شاهد هستیم. به عنوان مثال در سالهای اخیر بهشدت ترکها به سمت ساخت سریالها و فیلمهایی رفتند که تداعیکننده قدرت امپراتوری عثمانی است. همه این روندها نشان میدهد که ترکیه به دنبال احیای عثمانیگری است. منتها ترکیه در این روند 10ساله دچار یکسری ناکامیهایی شد، برای مثال سقوط دولت اخوانالمسلمین در مصر و تونس و همینطور اتفاقات دیگری که در منطقه افتاد، باعث این شد که تا یک مدتی جریان اخوانالمسلمین و حامی اصلیاش یعنی ترکیه دچار ضعف شوند. اما شرایط کنونی در منطقه باعث شد که ترکها مجدداً به دنبال افزایش قدرت در منطقه باشند. در حوزه قفقاز نیز با توجه به تمایل ترکیه برای ایجاد پیوستگی جغرافیایی بین ترکها، مدتهاست در تلاش است تا حوزه نفوذ خود را در این منطقه افزایش دهد. حمایت ترکیه از آذربایجان در موضوع جنگ قرهباغ نشاندهنده این موضوع است. درواقع ترکیه با اتکا به هویت نژادی خودش قصد دارد نفوذ منطقهای خود را در قفقاز توسعه دهد و با اتکا به هویت اسلامی قصد دارد در کشورهای عربی نفوذ کند و از این طریق به دنبال توسعه نقش خود در منطقه پیرامونی خود است.
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که سقوط اسد نهتنها به نفع ترکیه بوده، بلکه در کوتاهمدت همسو با منافع اسرائیل نیز هست. این امر را از دو جهت میتوان تحلیل کرد؛ اول، شکلگیری «خلأ قدرت» در سوریه مستقیماً بهنفع اسرائیل است و این رژیم میتواند در شرایط بحران سیاسی و درگیری داخلی در سوریه، مناطق بیشتری را در جولان اشغالی مورد حمله قرار دهد تا از این طریق از سرایت بیثباتی به مناطق اشغالی جلوگیری کند. از سوی دیگر گذار از نظام بشار اسد که به محور مقاومت نزدیک بود، باعث میشود مسیرهای انتقال تسلیحات از ایران به عراق و سپس سوریه بهسوی لبنان مسدود شود. نظر شما در این رابطه چیست؟
بیتردید سقوط اسد در کوتاهمدت به نفع اسرائیل است چراکه سوریه ستون فقرات محور مقاومت بود و تمام حمایت لجستیکی که ایران از گروههای مقاومت فلسطینی و لبنانی داشت از طریق سوریه انجام میگرفت. از بین رفتن این حلقه وصل و این خط لجستیکی که ایران را از طریق عراق و سوریه به مدیترانه وصل میکرد، طبیعتاً به نفع اسرائیل است. این را هم در نظر بگیرید که تضعیف محور مقاومت همواره در دستور کار اسرائیل قرار داشته و آن چیزی که نتانیاهو تحت عنوان نظم جدید مطرح کرده، هدفش این است که ایران را به عنوان رهبر اصلی محور مقاومت تضعیف کند. بعد از ضرباتی که به حماس و حزبالله وارد شد، طبیعتاً سقوط اسد به عنوان یکی از اضلاع این محور به نفع اسرائیل است و میتواند پروژه اسرائیل در تضعیف این محور را یک گام دیگر جلو ببرد؛ کما اینکه این اتفاق افتاد. با توجه به اینکه سوریه آینده نامعلومی دارد و مشخص نیست که در آینده وضعیت نظام سیاسی در این کشور به چه سمتی خواهد رفت، به این معنی که آیا به سمت یک دولت مرکزی متحد و قوی خواهد رفت یا به سمت نوعی تشتت و ازهمگسیختگی، اولویت بعدی اسرائیل این است که صرف نظر از اینکه سوریه چه وضعیت سیاسی پیدا میکند، فاقد توان نظامی باشد تا نتواند تهدیدی برای اسرائیل باشد و ضرباتی هم که اسرائیل در روزهای اخیر به زیرساختهای ارتش سوریه وارد میکند، با وجود اینکه بشار اسد هم ساقط شده، آیندهنگری اسرائیل را نشان میدهد. درواقع اسرائیل به دنبال این است که سوریه از نظر نظامی دولت ضعیفی باشد و هر دولتی که سر کار میآید عملاً یارای مقابله با اسرائیل را نداشته باشد. با توجه به وضعیت بحران داخلی که در سوریه وجود دارد و صحبتهای اخیری هم که آقای جولانی مطرح کرده مبنی بر اینکه ما دیگر از جنگها خسته شدهایم و به دنبال جنگ نیستیم، دست اسرائیل را برای اینکه ترتیبات امنیتی مدنظر خودش را اعمال کند باز میگذارد. اسرائیل علاوه بر حملات هوایی به زیرساختهای نظامی سوریه، در روزهای بعد از سقوط اسد مناطق جدیدی را در این کشور اشغال کرده است. تا پیش از این اسرائیل بلندیهای جولان را که طبق نظر سازمان ملل متحد جزو خاک سوریه است، در اشغال خود قرار داده بود اما بعد از سقوط اسد مناطق دیگری را هم اشغال کرد و خیلی بعید است که سوریها این امکان را داشته باشند که بتوانند معادله را به نفع خود تغییر دهند. آن چیزی که فعلاً روشن است این است که اسرائیل توانسته برتری امنیتی خودش را در سوریه نشان دهد و به نظر میرسد این ترتیبات امنیتی تا سالها ادامه خواهد داشت و بعید است خط لجستیکی محور مقاومت از طریق سوریه فعلاً قابلیت احیا داشته باشد. در حال حاضر صحبت از این است که اسرائیل از طریق اردن به دنبال ارتباط با هیات تحریر الشام است که احتمالاً یکی از خواستههای اصلی اسرائیل از حاکمان کنونی در سوریه این است که همه زمینهها را برای اینکه ایران مجدد بتواند از سوریه به عنوان مسیری برای پشتیبانی از گروههای فلسطینی و لبنانی استفاده کند، از بین ببرد و از این طریق بتواند منافع درازمدت اسرائیل را تامین کند.
سقوط اسد و بسته شدن راههای ارتباطی با حماس و حزبالله، چه پیامدهایی برای ایران دارد؟
واقعیت این است که سقوط دولت اسد ضربه بسیار بزرگی به ایران بود. نظام حاکم بر سوریه از دو منظر برای ایران اهمیت داشت: یک، اهمیت سیاسی. به این معنا که دولت سوریه قدیمیترین کشور عربی متحد ایران بود. مشخصاً بعد از انقلاب در ایران، سوریه تنها دولت عرب متحد ایران بود و حتی در دوره جنگ با عراق نیز سوریه در کنار ایران بود؛ به جهت تقابلی که نظام بعث سوریه با نظام بعث عراق در دوره صدام حسین داشت. وجود چنین پایگاه سیاسی برای ایران بسیار مهم بود که یک کشور عضو اتحادیه عرب متحد راهبردی ایران باشد. سقوط دولت اسد عملاً باعث شد که این پیوند سیاسی از بین برود و ایران یکی از مهمترین متحدان عرب خود را از دست بدهد. سوریه تنها کشور عربی بود که دولت آن کشور رابطه راهبردی با ایران داشت و عملاً پیوندهای رسمی میان دو کشور از نظر سیاسی و راهبردی وجود داشت. بنابراین فقدان چنین دولتی در سوریه از نظر سیاسی به ایران آسیب خواهد زد و وزن ایران را از نظر تاثیرگذاری بر کشورهای عربی تا حد زیادی کاهش خواهد داد.
دو، اهمیت میدانی. دولت سوریه نقش مهمی در فراهم کردن شرایط برای افزایش حضور میدانی ایران در منطقه داشت. همانطور که عرض کردم دولت سوریه ستون فقرات محور مقاومت بود و محور مقاومت هم هسته اصلی سیاست خارجی ایران در منطقه است. بهویژه طی دو دهه اخیر، محور مقاومت عملاً به چراغ راهنمای سیاست خارجی ایران در منطقه تبدیل شده است. سوریه حلقه وصل این محور بود، با توجه به اهمیتی که گروههای سوری و لبنانی از منظر مهار اسرائیل برای ایران داشتند. سوریه کشوری بود که مستشاران نظامی ایران بهطور رسمی در آنجا حضور داشتند و تمام کار لجستیکی که ایران در حمایت از گروههای مقاومت فلسطینی و لبنانی انجام میداد از طریق سوریه انجام میشد. طبیعتاً حذف این حلقه باعث شد از نظر جغرافیایی پیوستگی محور مقاومت از بین برود. بنابراین نظام اسد اهمیت بسزایی برای ایران داشت. در مورد تبعات سقوط اسد برای ایران باید عرض کنم که سقوط دولت اسد بخشی از آن دومینویی است که از ماهها پیش و مشخصاً بعد از عملیات هفتم اکتبر آغاز شده است. در گام اول حماس تضعیف شد؛ در گام دوم قدرت عملیاتی حزبالله بهشدت تضعیف شد و سقوط اسد هم گام سوم است. بنابراین ممکن است سقوط اسد پایان ماجرا نباشد، بلکه اتفاقات دیگری در منطقه رخ دهد و ایران به صورت مستقیم در تقابل با اسرائیل قرار بگیرد. با سقوط دولت اسد وزن منطقهای ایران در مقابل بازیگران دیگر از جمله ترکیه و اسرائیل کاهش پیدا میکند که این میتواند تبعاتی برای ایران داشته باشد. برای مثال در سایه تحولات اخیر ممکن است کارتهای بازی ایران در مذاکراتش با غرب کاهش پیدا کند. در گذشته قدرت حماس، حزبالله و سوریه ابزارهای فشار ایران بر غرب بود و ایران میتوانست با این ابزارها مذاکره کند. بعد از سقوط اسد اهرمهای مذاکراتی ایران از بین رفته است و ایران نمیتواند سرمایهگذاری خاصی در این زمینه داشته باشد. با سقوط اسد آن بازدارندگی شبکهای که ایران به دنبال آن بود که از طریق حمایت از گروه مقاومت بتواند مانع از رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل شود، عملاً از بین رفته است و ایران از نظر بازدارندگی آسیبپذیرتر از گذشته شده است. تنها نقطهای که فعلاً ایران میتواند در آن سرمایهگذاری کند توانمندی هستهای و توانمندی موشکی است. اما به هر حال تحولات اخیر پیامدهای منفی بسیاری برای ایران داشته است. اما باید در نظر داشته باشیم که این پایان ماجرا نیست، ما در منطقهای سیال زندگی میکنیم. بنابراین این امکان که ایران بتواند از دل این تغییرات، فرصتهای جدیدی برای خود ایجاد کند منتفی نیست.
آینده تحولات در منطقه را چطور پیشبینی میکنید؟
روشن است که روندهای کنونی و پیشرو به نفع ایران نیست. طبیعتاً بخش زیادی از ناکامیهای ایران، به سیاستهای غلطی برمیگردد که ایران طی سالهای گذشته بهویژه در حوزه روابط منطقهای خود در پیش گرفته است. شرایط کنونی میتواند فرصتی برای آسیبشناسی این روند باشد. لازمه چنین کاری این است که صاحبنظران این حوزه دیدگاههای خودشان را در این زمینه مطرح کنند تا ایران با کمترین آسیب از این شرایط عبور کند و بتواند سیاست جدید خود را متناسب با شرایط جدید تطبیق دهد. به نظر من با توجه به داینامیک بودن شرایط منطقه، بهترین کار این است که ایران ارزیابی دقیقی از روندها داشته باشد و به سمت بازیهای سیاسی حرکت کند. به عبارت دیگر در شرایط فعلی تحرکات میدانی ایران چندان قابلیت ادامه ندارد و بهتر است که در شرایط کنونی وارد بازیهای سیاسی شود. به عنوان مثال ایران میتواند به سمت ایجاد نقاط اشتراکی جدیدی با کشورهای منطقه برود. امروز کشورهایی مثل عربستان، امارات و مصر از افزایش تحرکات ترکیه نگران هستند. این موضوع میتواند زمینهای باشد برای اینکه ایران پیوندهای جدیدی ایجاد کند. چون این کشورها منافع مشترکی دارند و با همکاری با هم میتوانند جلوی پیشروی محور اخوانی به رهبری ترکیه و قطر را بگیرند. در سوریه نیز ایران میتواند به سمت نزدیکی به کردها برود. توجه به شرایط سیال منطقه و ورود به عرصه سیاسی و ایجاد روابط نزدیک با کشورها باعث میشود که ما نگذاریم پروژهای که آمریکا و اسرائیل به دنبال آن هستند یعنی به انزوا کشاندن حداکثری ایران، به موفقیت برسد. طبیعتاً ما شرایط سختی پیشرو داریم که با ورود ترامپ به کاخ سفید این شرایط سختتر هم خواهد شد. بنابراین لازم است که در سیاستهای گذشته بازبینی داشته باشیم. مهمتر اینکه باید بتوانیم به بازتعریف نقش خود در منطقه بپردازیم، بهویژه اینکه ایران امروز بیش از هر زمانی نیازمند طرحهای توسعهای است و باید کشور را از این روند فرسایشی کنونی و ناترازی در حوزه قدرت خارج کنیم که یکی از لوازم این کار بازتعریف سیاست خارجی است. کاری که در سالهای اخیر کشورهایی مثل عربستان سعودی به سمت آن رفتهاند. اصرار بر مسیر طیشده گذشته، کار اشتباهی است و باید طرحی نو درانداخت.