پسلرزههای سقوط
فروپاشی حکومت بشار اسد چه پیامدهایی برای ایران و منطقه دارد؟
طی چهار تا پنج سال گذشته، به نظر میرسید که جنگ داخلی سوریه پایان یافته است. حکومت بشار اسد کنترل شهرهای بزرگ و مهم را در دست داشت. البته برخی از مناطق در دست مخالفان او باقی مانده بود. این مناطق شامل استان ادلب در شمال غرب سوریه است که تحت کنترل گروههای اسلامی افراطی و شورشی مانند تحریرالشام قرار داشت که در اوج جنگ داخلی سوریه به این منطقه رانده شدند. مناطقی در شرق هم که عمدتاً کردنشین هستند از سالهای اولیه درگیریها کمابیش از کنترل دولت سوریه خارج بودهاند. در جنوب سوریه، جایی که انقلاب علیه حکومت بشار اسد در سال ۲۰۱۱ از آنجا آغاز شد، هم ناآرامیهایی به صورت پیوسته، اما محدود و پراکنده، وجود داشته است. در نهایت هم نیروهای غالب در ادلب، در 11 روز توانستند دمشق را تصرف کنند. در همین راستا سقوط رژیم اسد که زمانی غیرقابل تصور به نظر میرسید؛ اکنون به واقعیت بدل شده و چشمانداز جدیدی برای منطقه ایجاد کرده است. سقوط اسد رقابتی میان کشورهای منطقه و فرامنطقه برای کنترل سوریه ایجاد کرده است. در هفته اول پس از فرار بشار اسد، ترکیه نیروهای کرد را در شمال شرق، ایالاتمتحده بقایای داعش را در شرق و اسرائیل پایگاههای نظامی سوریه را مورد حمله قرار دادند. این در حالی است که ایران و روسیه به عنوان حامیان اصلی بشار اسد در حال خروج نیروهای خود از سوریه بودند. اکنون محور نفوذ ایران که از طریق عراق و سوریه به لبنان و غزه متصل میشد از بین رفته و محور جدیدی به رهبری ترکیه ایجاد شده است. در همین راستا در این گزارش تلاش میکنیم ضمن بررسی نقش ترکیه و اسرائیل در سقوط بشار اسد به این پرسش اصلی هم پاسخ دهیم که سقوط اسد چه پیامدهایی برای منطقه و ایران دارد؟
ترکیه: تلاش برای تثبیت جایگاه منطقهای
نقش ترکیه در سقوط نظام بشار اسد یکی از مسائلی است که این روزها بسیار مورد توجه است. ترکیه از ابتدای جنگ داخلی در سوریه، سیاست حمایت از مخالفان بشار اسد را در دستور کار خود قرار داد. در واقع در میان تمامی بازیگران منطقه، ترکیه بیشترین ارتباط را با گروههای مخالف اسد دارد. حضور ترکیه در شهر ادلب سوریه، این گروه را از حملات نظامی نیروهای بشار اسد محفوظ داشت. علاوه بر این، ترکیه از طریق دادوستد و تجارت با گروه تحریرالشام به حمایت مالی از گروه پرداخت. این حمایتها به شکستن محاصره و به دست آوردن برخی از مناطق استراتژیک در شمال سوریه منجر شده که در نهایت به سقوط بشار اسد انجامید. در همین رابطه سوالی که مطرح میشود این است که تسلط ترکیه بر سوریه چه خطراتی برای ایران دارد؟ مهدی مطهرنیا، تحلیلگر مسائل بینالملل معتقد است که ترکیه در کنار عربستان و ایران از مهمترین قطبهای قدرت در منطقه است. این قطب قدرت اخیراً تلاش دارد که با نوعی رئالیسم ترکی، امتیازات بیشتری در دوران تثبیت نظم نوین جهانی بگیرد. ترکیه با توجه به موقعیت استراتژیک خود در تلاش است تا نقش تعیینکنندهای در سیاستهای منطقهای و به تبع آن در مسائل بینالمللی داشته باشد. اگر بخواهیم به درستی در مورد این موضوع صحبت کنیم باید بهطور جداگانه رهیافتهای ترکیه را مدنظر قرار دهیم. برای مثال ترکیه همواره تلاش کرده است که نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را در لبنان گسترش دهد. ترکیه در دوره اخیر تلاش داشت از طریق روابط با گروههای مختلف سیاسی و مذهبی در لبنان، نفوذ ایران و سوریه را در این کشور کاهش دهد. در عراق نیز ترکیه تلاش کرده در مناطق شمالی این کشور که اکثراً کردنشین هستند نفوذ گستردهای داشته باشد. خوب میدانیم که ترکیه به خاطر تقابل با گروههای کرد بهویژه با حزب کارگران کردستان موسوم به پکک به دنبال روابط نزدیک با اقلیم کردستان عراق است. در سوریه نیز ترکیه تلاش کرده با حمایت از گروههای مخالف بشار اسد و همچنین با انجام عملیاتهای نظامی مختلف در شمال سوریه مثل «سپر فرات» و «شاخه زیتون»، مرزهای جنوبی خود را تا حدودی امن نگه دارد. ما در سالهای اخیر شاهد حضور پررنگ ترکیه در قفقاز جنوبی هم بودیم. بررسی سیاستهای ترکیه و حمایت او از جمهوری آذربایجان در جنگهای قرهباغ نشان میدهد که ترکیه به دنبال نظمی نو در قفقاز جنوبی است. ترکیه به دنبال افزایش وزن و قدرت خود در عرصه منطقهای است.
بهطور کلی باید عرض کنم که ترکیه دو هدف اصلی را دنبال میکند: یک، امنیت ملی. ترکیه در لوای امنیت ملی تلاش دارد با تهدیداتی که از طرف گروههای کرد و بازیگران منطقهای نظیر ایران و روسیه انجام میشود مقابله کند و بتواند برتری منطقهای خود را افزایش دهد. دو، گسترش نفوذ ژئوپولیتیک. اگرچه که معتقد هستم ژئوپولیتیک و مسائل ژئوپولیتیک به معنای تغییر مرزهای ملی مربوط به قرنهای گذشته است و در دنیای امروز بیش از فتح سرزمین، فتح اقتصاد، تکنولوژی و فرهنگ مطرح است چراکه فتح زمین بسیار هزینهآور و کمبهره است؛ اما ترکیه میخواهد خود را به عنوان یک قدرت منطقهای معتبر معرفی کند و نفوذش را در این مناطق افزایش دهد تا همزمان از منابع طبیعی، بازارهای اقتصادی و موقعیت استراتژیک این کشورها بهرهمند شود. بنابراین ترکیه با توجه به بافت موقعیتی و جغرافیاییاش به همراه سیاستهای خاص خود در زمینه امنیت و نفوذ منطقهای در تلاش است که بتواند به نوعی برتری نسبت به کشورهای منطقه پیدا کند. البته ترکیه به خوبی میداند که در این برتری منطقهای باید از ورود به رودرروییهای گسترده و مستقیم ممانعت کند. پس میتوانیم بگوییم ترکیه به دنبال تعادل درونمنطقهای محافظهکارانهای است تا از این طریق جایگاه خود را در منطقه تثبیت کند.
اسرائیل: پیشروی در جولان
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که سقوط اسد نهتنها به نفع ترکیه بوده، بلکه در کوتاهمدت به نفع اسرائیل نیز هست. به گزارش خبرگزاری تسنیم، این امر را از دو جهت میتوان تحلیل کرد؛ اول، شکلگیری «خلأ قدرت» در سوریه مستقیماً بهنفع اسرائیل است و این رژیم میتواند در شرایط بحران سیاسی و درگیری داخلی در سوریه، مناطق بیشتری را در جولان اشغالی مورد حمله قرار دهد و به تصرف خود درآورد تا از این طریق از سرایت بیثباتی به مناطق اشغالی و نیز هرگونه نفوذ گروههای سوری به این منطقه در آینده جلوگیری کند. از سوی دیگر گذار از نظام بشار اسد که به محور مقاومت نزدیک بود، باعث میشود مسیرهای انتقال تسلیحات از ایران به عراق و سپس سوریه بهسوی لبنان مسدود شود، آن هم در شرایطی که حزبالله لبنان بهشدت نیازمند کمکهای تسلیحاتی و غیرنظامی محور مقاومت برای بازسازی خود است.
در همین زمینه مهدی مطهرنیا معتقد است که «مطمئن باشید محمد جولانی بدون چراغ سبز آمریکا و اسرائیل نمیتوانست به این پیروزی دست یابد». پیشروی اسرائیل در سوریه و منازعه با تحریرالشام میتواند مجموعهای پیچیده از تحولات ژئوپولیتیک و امنیتی در منطقه به وجود بیاورد. البته پیشروی اسرائیل در سوریه به جنگ داخلی در این کشور برمیگردد. در واقع اسرائیل طی این سالها بهطور غیرمستقیم درگیر بحران سوریه بود. البته سیاست اسرائیل در سوریه بیشتر متمرکز بر جلوگیری افزایش نفوذ ایران و نیروهای وابسته به ایران مانند حزبالله لبنان بود. در تمامی این سالها اسرائیل تلاش کرده است از طریق حملات هوایی مکرر به تاسیسات نظامی ایران و حزبالله در سوریه مانع نزدیکی گروه مقاومت به مرزهای اسرائیل شود. اسرائیل تلاش کرد از تشکیل هلال شیعی که یک مسیر راهبردی از تهران تا بیروت بود و همچنین از استقرار نیروهای ایران در نزدیکی بلندیهای جولان و مرزهای اسرائیل جلوگیری کند. در حال حاضر با توجه به موضعگیریهای محمد جولانی اصطکاکی میان تلآویو و آنکارا دیده نمیشود و اتفاقاً تمامی موضعگیریهای جولانی علیه تهران است. جولانی به خوبی میداند که یکی از مهمترین اهداف اسرائیل در سوریه مقابله با حضور ایران در این کشور است. این را هم اضافه کنم که گروههای مخالف بشار اسد در شمال سوریه در برخی مواقع حتی مورد حمایت اسرائیل قرار گرفتند. از یاد نبریم که حفاظت از مرزهای جنوبی برای اسرائیل بسیار مهم است و حمایت اسرائیل از گروههای مخالف اسد برای حفاظت از این مرزها و شکست هلال شیعی بود. واقعیت این است که اسرائیل همچنان در تلاش است تا از استقرار نیروهای ایران در نزدیکی مرزهای خود جلوگیری کند و همچنین مانع حضور گروههای جهادی که تهدیدی برای امنیت داخلی اسرائیل هستند؛ شود.
اما آن چیزی که اهمیت دارد آینده این منازعه و پیشرویهاست. با توجه به روند تحولات داخلی سوریه و همچنین تغییراتی که در موازنه قدرت جهانی در حال انجام است، این وضعیت میتواند دستخوش تحولات جدیدی شود. درواقع دو سناریو پیشروی ماست؛ از یکسو ممکن است تنشهای فعلی گسترش پیدا کند و از سوی دیگر ممکن است توافقات جدیدی در منطقه شکل بگیرد. اما بهطور کلی این وضعیت، وضعیتی پیچیده است و میتواند از سناریوی «آینه شکسته» تاثیر بپذیرد. چرا که با وجود گروههای مختلف درگیر در این ماجرا، احتمال تشدید تنش نهتنها در سوریه بلکه در عراق و لبنان هم وجود دارد.
ایران: تضعیف عمق استراتژیک
حضور مستشاری ایران در سوریه همواره یکی از مهمترین موضوعات در عرصه داخلی و بینالمللی بوده است. این روزها پس از سقوط بشار اسد، این پرسش مطرح شده است که علت حضور ایران در سوریه چه بود؟ اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان در اینباره گفت: «حضور ما در سوریه مبنایی و اصولی بود و خروج ما از سوریه هم مسئولانه بود. ما در سوریه به دنبال کشورگشایی، سلطهجویی و احیای امپراتوریهای گذشته نبودیم و آنچه در سوریه برای ما مهم بود، کمک به تامین امنیت سوریه در مبارزه با تروریستم بود. آنچه تا آخرین لحظه برای ما مهم بود، کمک به حفظ امنیت و تمامیت ارضی سوریه به عنوان یکی از کشورهای مهم منطقه بود، چراکه ما معتقدیم ناامنی در یکی از کشورهای منطقه بر امنیت کل منطقه تاثیرگذار است.»
سوال دیگری که مطرح میشود این است که سقوط اسد چه پیامدهایی برای ایران دارد؟ در این زمینه، مهدی مطهرنیا معتقد است که اسرائیل در ماههای اخیر توانسته است ضربات مهلکی به محور مقاومت وارد کند و بازوانش را در لبنان و ستون فقراتش را در سوریه مورد هدف قرار داد. پیشرویهای اسرائیل در منطقه و سقوط نظام اسد امری نیست که بتوان به راحتی آن را نادیده گرفت. از اینرو این تحولات نهتنها بر امنیت و نفوذ ایران در منطقه تاثیر گذاشته، بلکه عمق استراتژیک ایران را نیز تحتالشعاع قرار داده است. بنابراین یکی از پیامدهای سقوط اسد و پیشروی اسرائیل در سوریه، تضعیف محور مقاومت و گروههای همپیمان ایران است که میتواند به افزایش تنشها میان ایران و اسرائیل منجر شود. ممکن است اسرائیل بعد از سوریه سراغ عراق برود و ائتلافی علیه ایران به وجود بیاورد.
در همین راستا به نظر من راهکار این است که ایران گفتمان خود را تغییر دهد. سیاست خارجی ایران نمیتواند به همان شیوه که در دو یا سه دهه گذشته رفتار کرده عمل کند. گفتمان ایران باید به گفتمان سلام در درون و صلح در بیرون تبدیل شود، به این معنا که ایران کشوری متحد با اقوامی متکثر است و این دولت و حکومت است که باید به این ادراک برسد که وحدت ملی را شکل دهد. بر این اساس باید گفتمان سلام در درون را دنبال کند و از طرف دیگر باید بداند که در بیرون نیز تمام کشورها بهعنوان بازیگران اصلی نظام بینالملل به دنبال منافع خود هستند و به جای نفی دیگران در نظام بینالملل نیز باید جنبه ایجابی را دنبال و گفتمان صلح را برافراشته دارد. گفتمان سلام در درون و صلح در بیرون نه در قالب شعار بلکه در قالبهای عملیاتی آن باید به عنوان یک گفتمان ایجابی و مثبت مدنظر قرار گیرد. از این جهت باید این گفتمان را در صدر بنشانیم و حداقل به عنوان یک پارادایم به آن بنگریم و بتوانیم دکترینهای عملیاتی آن را نیز شکل ببخشیم. در همین راستا باید ارتباط با تمام کشورها و دولتهای شناختهشده در نظام بینالملل در چهارچوب سیاست خارجی ایران و در فضای قانون اساسی کشور مورد توجه باشد.