همزیستی تنشزا
آیا میشود به امنیت ملی پاکستان با رویکردی جدید نگریست؟
کتاب «همزیستی تنشزا: رهیافتی جدید به امنیت ملی پاکستان» را «ارشد علی» در سال 2021 در راتلج منتشر کرد و (سمیه مروتی) با هماهنگی با نویسنده اثر آن را در سال 1401 در موسسه ابرار معاصر تهران منتشر کردم. بهعنوان یک پژوهشگر که سالهاست در حوزه مطالعات افغانستان و پاکستان فعال است همواره نسبت به نبود آثار درخور پژوهشی در مورد پاکستان گلایهمند بودم و از اینرو، همّ خود را معطوف تولید ادبیات پژوهشی در قالب یادداشت، گزارش پژوهشی، کتاب مجموعه مقالات و... در این حوزه کردم؛ در این میان، آنچه در خوانش آثار پژوهشی موجود در اندیشکدههای بینالمللی بیش از پیش به چشم میخورد روایت هندی و غربی از تحولات پاکستان است؛ بهطور قطع در این آثار با نگاهی ارزشگذارانه به پاکستان نگریسته شده است بهخصوص در مورد بحران کشمیر، تحولات افغانستان و نیز توان نظامی و اطلاعاتی این کشور. از اینرو، تلاش خود را روی انتخاب اثری گذاشتم که نویسنده آن پاکستانی باشد و درک درستی از لایههای درونی قدرت و سیاست خارجی و امنیتی این کشور به خواننده ایرانی ارائه دهد.
کتاب «همزیستی تنشزا: رهیافتی جدید به امنیت ملی پاکستان» از معدود آثار پژوهشی در حوزه مطالعات پاکستان است که تصویری خوب از تاریخ تحولات، سیاست و حکومت، نقش و جایگاه ارتش و دستگاه امنیتی و نیز روابط پاکستان با هند، افغانستان و مناقشه کشمیر ارائه میدهد؛ بهطوریکه پاکستانپژوهان برجسته در منطقه و فراتر از آن شرحهای مثبتی برای آن نگاشتهاند. نویسنده این کتاب، ارشد علی، مدیر مرکز مطالعات هند در موسسه مطالعات استراتژیک اسلامآباد و حوزه تمرکز وی سیاست خارجی و امنیتی پاکستان است. وی در چارچوب فصلهای ششگانه این کتاب به درکِ درست از مفهوم امنیت ملی در پاکستان (رویکرد دولت امنیت ملیپایه)، جهتگیریهای پاکستان در حوزه امنیت ملی، جایگاه ارتش و رویکرد نظامیمحور دولت و نیز ملاحظات استراتژیک این کشور در قبال تحولات جنوب آسیا، کمک کرده است. کتابهای متعددی در موضوع پاکستان در اندیشکدههای مهم بینالمللی به رشته تحریر درآمده است اما آنچه اثر ارشد علی را نسبت به آنها متمایز میکند، نگارش این کتاب از سوی یک پاکستانی است؛ به تعبیر بهتر، پژوهشگران خارجی -نظیر پژوهشگران ایرانی- تا حد زیادی پاکستان را از زبان اندیشکدهها و متخصصان غربی شناختهاند. در سالهای اخیر نیز به دلیل تقویت ارتباطات نخبگی میان اندیشکدههای هندی و غربی، روایت هندی از پاکستان و جنوب آسیا در حال تبدیل شدن به روایت غالب است.
نکته مهم دیگر درباره کتاب ارشد علی مجموعه مصاحبههای وی با چهرههای اثرگذار و مطلع نظیر سناتور مشاهد حسین، نواز شریف، ژنرال محمد اسد دورانی و نیز آفتاب شرپائو است. این کتاب در کنار بررسی رویکرد نظامیمحور و امنیتیمحور به رویدادهای سیاسی در این کشور، به نوعی سیر تطور تاریخ معاصر این کشور نیز هست و تصویر روشنی از آنچه از ابتدای شکلگیری تا به امروز رخ داده، ارائه میدهد. ارشد علی در ابتدای کتاب با بسط دکترین «دولت امنیت ملیپایه» به مطالعه موردی پاکستان میپردازد. نویسنده در چارچوب فصول ششگانه به مباحث ذیل پرداخته است:
فصل اول، به بررسی دکترین دولت امنیت ملیپایه پرداخته و آن را زاده شرایط دشوار امنیتی ایالات متحده در آغاز جنگ سرد برمیشمارد. این فصل برخی از ویژگیها و ایدههای کلیدی را مطرح میکند که بر مبنای آن قدرت نظامی بهعنوان ابزار اصلی دولت در نظر گرفته میشود؛ ذیل این الگو، ارتش و دیگر نهادهای مرتبط دارای قدرت سیاسی و اقتصادی قابلتوجهی هستند؛ فصل دوم توضیح میدهد که دکترین «دولت امنیت ملیپایه» پاکستان نیز از دلِ شرایط سخت امنیتی متولد شده و پاکستان پس از استقلال، متوجه تهدیدات خارجی (واقعی یا غیرواقعی) از سوی کشورهای همسایه شد که این امر نقش عمدهای در تدوین این رویکرد امنیتی و ارجحیت یافتن منافع نظامی بر ملتسازی ایفا کرد. این فصل ویژگیها و مولفههای کلیدی الگوی دولت امنیت ملیپایه پاکستان و تکامل دکترین امنیت ملیپایه با محوریت نظامی در طول جنگ سرد را مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد. پاکستان با الهام از رویکرد امنیت ملیپایه آمریکا، رویکرد امنیت ملیپایه مخصوص به خود را بهگونهای تبیین کرده که در آن نخبگان نظامی از موقعیت مسلط در امور دولتی برخوردار باشند. با وجود این ارتش پاکستان مجموعهای از محدودیتها را پیشروی احزاب یا رهبران سیاسی که خواستار اصلاح رویکرد امنیت ملیپایه بودند، قرار داده است.
فصل سوم، استمرار رویکرد نظامیمحور دولت امنیت ملیپایه پاکستان در محیط امنیتی پرتلاطم پس از جنگ سرد است. با وجود تغییر محیط امنیتی جهانی، وضعیت امنیتی در جنوب آسیا برای پاکستان یکسان باقی ماند. با این حال، اسلامآباد موقعیت استراتژیکی را که در دوران جنگ سرد به دست آورده بود، بهیکباره از دست داد. بهرغم حضور غیرنظامیان بر سریر قدرت، نخبگان نظامی پاکستان امکان تصمیمگیری رهبری غیرنظامی در امور کلیدی استراتژیک در رابطه با مناقشه کشمیر و برنامه هستهای را از آنها سلب و روسای سه دولت منتخب در دوران پس از جنگ سرد را برکنار کردند. پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر، دولت ژنرال مشرف با ایجاد اتحاد با ایالات متحده در جنگ علیه تروریسم، رویکرد نظامیمحور امنیت ملیپایه خود را تقویت کرد. با این حال، این تحول حائز پیامدهای جدی در بیثباتی کشور بود.
فصل چهارم، بهمنظور تحلیل اثربخشی رویکرد نظامیمحور دولت امنیت ملیپایه پاکستان در دوران پس از جنگ سرد به بررسی مناقشه کشمیر (2001-1989) بین پاکستان و هند پرداخته است. طی سالهای 1989 تا 2001 تمام تلاشهای اسلامآباد برای یافتن راهحلهای نظامی و دیپلماتیک برای حل مناقشه با شکست مواجه شد. آیاسآی برای مقابله با قدرت نظامی هند و جلب توجهات بینالمللی برای حل این مناقشه از شبهنظامیان اسلامی بهعنوان ابزاری استراتژیک بهره گرفت. ارتش پاکستان برای کسب برتری استراتژیک نسبت به هند در کشمیر، در سال 1999 جنگی را در کارگیل آغاز کرد. رهبری غیرنظامی تلاش کرد مسائل باقیمانده نظیر روند صلح کشمیر را با اتکا به راهحلی سیاسی مرتفع کند. این تلاشها از سوی نظامیان به بهانه امنیت ملی خنثی شد. پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر، هند توانست جنبش بومی کشمیر برای تعیین حق سرنوشت با تروریسم مرتبط و پاکستان را به حمایت از گروههای تروریستی متهم کند. پرونده کشمیر (2001-1989) نشان میدهد رویکرد امنیت ملیپایه پاکستان نهتنها مساله کمشیر را حل نکرد بلکه به تشدید تهدیدات امنیتی برای پاکستان منجر شد.
فصل پنجم، به بررسی ملاحظات استراتژیک پاکستان و ثبات منطقهای در جنوب آسیا پرداخته و در این مسیر به مشارکت پاکستان در جنگ بینالمللی علیه تروریسم (2013-2001) و مشاهده اثربخشی سیاستهای امنیت ملی دولت پاکستان در حفاظت از منافع امنیتی منطقهای آن در دوران پساجنگ سرد مینگرد. حملات تروریستی 11 سپتامبر پویاییهای امنیتی جنوب آسیا را دستخوش تغییر کرد. پاکستان در جنگ بینالمللی علیه تروریسم به رهبری آمریکا بار دیگر به متحدی استراتژیک تبدیل شد و ارتش فرصت لازم را برای تقویت رویکرد امنیت ملیپایه خود پیدا کرد. مشرف در جنگ علیه تروریسم سیاست دوگانهای را در پیش گرفت و همزمان در کنار دولت کابل و طالبان ایستاد. این کتاب پیامدهای جدی این سیاست دوگانه برای پاکستان را بررسی کرده و نشان میدهد پاکستان ناامنتر از گذشته و به کشوری منفور نیز تبدیل شده است.
فصل ششم، مستقیماً به سوال اصلی این کتاب میپردازد. از سال 1947 درک از تهدید بقا نخبگان نظامی این کشور را قادر به ایجاد مجتمع عظیم نظامی-صنعتی کرد که بهواسطه آن ارتش کنترل کامل را بر حوزه اقتصادی و سیاسی این کشور به دست آورد. این مجموعه نظامی-صنعتی نقش مهمی در جلوگیری از هرگونه اصلاح در امنیت ملی خودخدمترسان ارتش ایفا کرده است. با این حال، تا حد بسیاری رویکرد امنیتی فوق در انطباق با محیط امنیتی بهشدت دگرگونشده پس از جنگ سرد شکست خورده است. شکست در انطباق نهتنها به تشدید تهدیدات خارجی دامن زد، بلکه مشکلات جدیدی در حوزه ناامنی داخلی ایجاد و تهدیدات داخلی و خارجی را به شکلی متفاوت به هم مرتبط کرد. همچنین، به بیثباتی سیاسی در پاکستان منجر شد و بهتبع آن موجب تضعیف نهادهای غیرنظامی، تشدید مشکلات اجتماعی-اقتصادی و آسیب دموکراسی در این کشور شده است.
پاکستان در طول جنگ سرد برای مقابله با تهدیدات داخلی، خارجی و منطقهای رویکردی نظامیمحور اتخاذ کرد. رویکرد فوق تا حد بسیاری موفقیتآمیز بود و این کشور توانست در این دوره به میزانی از برابری نظامی با هند دست پیدا کند، با این حال، پایان جنگ سرد کمبودها و محدودیتهای رویکرد نظامیمحور امنیت ملیپایه را برجسته کرد؛ این رویکرد نهتنها به اهداف استراتژیک خود دست پیدا نکرد بلکه به معضلات حاد امنیتی داخلی و خارجی دامن زد. در جبهه کشمیر، پاکستان از ارائه یک راهحل نظامی برای حل مناقشه ناکام ماند و جایگاه این کشور در مساله کشمیر در سطح بینالمللی تضعیف شد. همچنین، پس از تهاجم نیروهای آمریکایی به افغانستان در سال 2001 و سرنگونی دولت طالبان در کابل، پاکستان عمق استراتژیک خود در این کشور را از دست داد.
به بیان بهتر باید گفت، این کتاب در پی پاسخ به این سوال کلیدی است که در شرایط پس از جنگ سرد و هنگامیکه پاکستان با چالشهای فزاینده امنیتی روبهرو بود چرا به رویکرد نظامیمحور امنیتی ملیپایه خود ادامه داد. این کتاب به این مساله پرداخته است که عدم تطابق میان موضع امنیت ملی پاکستان و محیط امنیتی در حال تغییر به وسیله مجتمع نظامی-صنعتی به نفع امنیت ملی تداوم یافته است. پس از استقلال پاکستان ارتش توسعه پیدا کرد و در اواخر 1950 به نقش ممتاز و تقریباً مستقلی در تدوین سیاستهای دفاعی و امنیتی پاکستان دست پیدا کرد. وجه تمایز مجتمع نظامی صنعتی پاکستان از آمریکا، ایجاد خودکفایی نسبی اقتصادی ارتش در پاکستان است که همواره از ایجاد کنترل غیرنظامی در حوزه تصمیمگیری امنیت ملی طفره رفته است. ارتش ایجاد هرگونه بحث داخلی در زمینه امنیت ملی را محدود کرده و همچنان وضعیت امنیتی نابسامان را دلیل استمرار و ضرورت رویکرد نظامیمحور دولت امنیت ملیپایه در پاکستان عنوان میکند. از اینرو میتوان گفت، سیاست امنیت ملی پاکستان متناسب با محیط امنیتی در حال تغییر بینالمللی نبود و نقش برجستهای در ایجاد ناامنی، بیثباتی سیاسی و آشفتگی اقتصادی در داخل کشور در این دوره ایفا کرده است.
در دوره پس از جنگ سرد، رویکرد نظامیمحور امنیت ملیپایه پاکستان قادر به انطباق با محیط امنیتی جدید در حال تغییر نبوده است. پس از آن، پاکستان با چالشهای امنیتی داخلی و خارجی مواجه شد. تغییر بسیاری از مولفههای اصلی امنیت ملی پاکستان تغییر کرد یا از میان رفت. پاکستان به جنگهای نیابتی خود در افغانستان و کشمیر ادامه داد و سعی کرد گروههای شبهنظامی را در برخی مناطق تبدیل به ابزاری برای حفاظت از منافع استراتژیک خود در جنوب آسیا کند. با اینهمه، این نیروها وفاداری اندکی به دولت پاکستان نشان دادند. جنگهای نیابتی حائز پیامدهای جدی برای امنیت داخلی پاکستان بود؛ جامعه پاکستان را رادیکالتر کرد و چشمانداز شبهنظامیان را از افغانستان به داخل پاکستان سوق داد. در سال 2013 وضعیت امنیتی پاکستان وارد مرحلهای شد که اسلامآباد بیش از تهدید هند نگران امنیت داخلی بود. از اینرو، پاکستان به دلیل افزایش افراطگرایی مذهبی و تروریسم برای تضمین امنیت در برابر تهدیدهای خارجی، آسیبپذیرتر از هر زمان دیگر شد.
ارشد علی روی این نکته تاکید میکند که رویکرد نظامیمحور دولت امنیت ملیپایه پاکستان ناامنی منطقهای در جنوب آسیا را گسترش داد. اسلامآباد برای حفاظت از منافع استراتژیک منطقهای خود تا حد زیادی به جنگ نیابتی متکی بود؛ و از طالبان در افغانستان و دیگر گروههای شبهنظامی در کشمیر حمایت پنهانی کرد. هدف پاکستان تصرف کشمیر تحت کنترل هند و وجود دولتی طرفدار اسلامآباد در کابل بود تا در خدمت منافع استراتژیک پاکستان در منطقه قرار گیرد. با اینهمه، پاکستان در ارائه راهحل نظامی برای مناقشه کشمیر موفق نبود؛ ناکامی در ایجاد روابط با هند برمبنای روابط پایدار موجب تبدیل منطقه جنوب آسیا به نقطه اشتعال هستهای شد. پس از سقوط رژیم طالبان در اواخر سال 2001 سیاست عمق استراتژیک پاکستان را با شکست مواجه کرد. وجهه بینالمللی این کشور نیز در این مسیر به شدت آسیب دید. پاکستان به دلیل حمایت از گروههای شبهنظامی کشمیری و افغان متهم به حمایت از تروریسم است. در سال 2018، اسلامآباد بار دیگر به اتهام حمایت از تروریستها برای بار دوم در دهه 2010 در فهرست خاکستری برنامه ویژه اقدام مالی قرار گرفت.
در این زمینه، ارتش پاکستان نسبت به احزاب سیاسی اصلی محبوبیت بیشتری در میان مردم این کشور دارد. ارتش از هراس عمومی از تهدید (داخلی و خارجی) استفاده کرد؛ ارتش نقش فعالی در مدیریت افکار عمومی و مقابله با مخالفان به نفع خود جهت کنترل اجتماعی در کشور داشت. ارتش با موفقیت منافع نهادی و شخصی خود را در چارچوب و ذیل منافع امنیت ملی گنجاند. افزون بر این، ارتش مشارکت فعالی در برنامههای امدادرسانی در بلایای طبیعی در پاکستان دارد. انحصار رسانهای نیز مدیریت ارائه تصویری مثبت از تشکیلات نظامی را بر عهده دارد؛ تشکیلات نظامی خبرنگاران بسیاری را در بخشهای رسانهای پرورش میدهد و مدیریت چند کانال تلویزیونی و ایستگاه رادیویی را نیز بر عهده دارد. رسانهها در برنامههای روزانه خود، ارتش را تنها نهاد ناجی و نگهبان کشور، و غیرنظامیان را مسوول تمام مشکلات پاکستان از جمله ناامنی، بیثباتی سیاسی، فساد و ناامنی اقتصادی معرفی میکنند.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که تحولاتی که در روزهای اخیر در مرز افغانستان و پاکستان به سبب تحرکات طالبان پاکستان علیه دولت مرکزی رخ داده در راستای مدعای ارشد علی درباره تغییر سویه افراطگری و نیروهای نیابتی به درون خطوط سرزمینی پاکستان قرار دارد؛ و گواهی است بر این مدعا که پژوهش ارشد علی از ساختار سیاسی، امنیتی و نظامی در این کشور تا حد زیادی توانسته است پاسخگوی نیاز پژوهشگران علاقهمند به این حوزه باشد. امید است این کتاب در آشنایی پژوهشگران و تصمیمسازان با این حوزه موفق عمل کند و راه را برای ورود پژوهشگران جوان هموارتر کند.