تراژدی آینده
تداوم وضع موجود چه بلایی سر محیط زیست ایران میآورد؟
اگر ما در ایران همچنان بر این شیوه مدیریت سرزمین و حکمرانی محیط زیست اصرار کنیم که سهم عمده اشتغال و تولید پول بر مبنای کشاورزی و صنایع آببر استوار باشد، آینده به شدت ناامیدکننده و تیرهوتار خواهد بود. ما نهتنها خطر تغییر اقلیم و افزایش دما و تغییرات آبوهوایی، کاهش برف و باران و افزایش سیلابها و... را چون شمشیری بر سر سرزمین خود میبینیم، بلکه با نگاهی به سیاستهای آبی کشورهای همسایه میتوانیم میزان خطر کاهش منابع آبهای مرزی را متوجه شویم. 12 میلیارد مترمکعب آب از مرزهای شرقی و غربی ایران بهخصوص از دو کشور ترکیه و افغانستان وارد ایران میشود. اما مرور سیاستهای این کشورها نشان میدهد آنها در تدارک نقشههای جدی و اجرای طرحهای گسترده برای قطع آب به ایران هستند. آنها میخواهند مانع ورود حتی یک قطره آب به ایران شوند. در سفری که به زابل داشتم متوجه شدم که یک قطره آب در هیرمند جاری نیست و کل هامون خشک شده است و حتی چاه نیمههایی که برای آب آشامیدنی مردم زابل مورد استفاده قرار میگیرد، بیش از 60 درصد آن خشک شده است. در همین ایام اعلام شد آب رودخانه ارس یک روز بهطور کامل خشک شده است. دلیل آن هم آبگیری دولت ترکیه با عنوان طرح داپ است که سبب شده چشمانداز استانهایی مثل اردبیل، آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی تیرهوتار باشد. حتی طرح کشت و صنعت مغان و طرحهای توسعه کشاورزی و... با خطر نابودی کامل مواجه شده است. بنابراین ما اگر دیر بجنبیم و سبک زندگی و چیدمان توسعه را تغییر ندهیم و به سمت تغییر ریل اقتصاد کشور از سیاستهای آبمحور به سیاستهای تولید اقتصاد غیرآبمحور نرویم وضعیت زیست در ایران به مراتب خطرناکتر خواهد شد. باید به سمت روشی رفت که کشورهای جنوب خلیجفارس از جمله امارات متحده عربی، قطر و... پیش گرفتهاند و با تکیه بر روشهایی مثل گشایشهای تجاری و بازرگانی و تبدیل کشورشان به قطب گردشگری منطقه به خلق پول و ثروت دست زدهاند. ما واقعاً وضعیت نگرانکنندهای داریم و اگر روند مدیریت سرزمین به همین شکل جلو برود، شاهد مهاجرت گسترده از جنوب کشور به سمت شمال کشور خواهیم بود و همچنین وضعیت در مناطق شرقی کشور فوقالعاده بغرنج خواهد بود. این وضعیت از دو دهه قبل قابل پیشبینی بود و مرکز پژوهشهای مجلس هشدارهایی در این زمینه داده است. با این حال بهرغم هشدارهای متخصصان و پژوهشگران هنوز هیچ چرخش معناداری در تغییر سیاستها نمیبینیم. ما باید به سمت استحصال انرژیهای نو از جمله استحصال انرژیهای بادی برویم و وابستگی خود را به نیروگاههای حرارتی آب و برق کم کنیم. باید وابستگی به سدهای برقآبی از بین برود و زیرساختهای توسعه گردشگری به سایتهای طبیعی و تاریخی و فرهنگی را افزایش دهیم. ایران باید به هاب سلامت منطقه تبدیل شود چراکه ما ظرفیت انسانی و زیرساختی حوزه سلامت را داریم. باید مراقب این سرمایهها باشیم و پیش از آنکه پزشکان و متخصصان پرستاری و... کشور را ترک کنند وضعیت را برای ماندن آنها تغییر دهیم. ما باید با ایجاد شهرکهای سلامت مانند کاری که در اصفهان انجام شده و میتواند تا چهار میلیارد دلار سرمایه در سال جذب کند، در کشور تولید پول داشته باشیم. در عین حال باید کشاورزی به سمت کشاورزی پیشرفته هیدروپونیک، هیدروکالچر و کشتهای گلخانهای آن هم در حد نیازهای داخلی کشور برود. چرا که صادرات محصولات کشاورزی به معنی صادرات آب مجازی است و برای کشوری که خود دچار دریوزگی آبی است، کار بسیار خطا و نابخردانهای است.
به عقیده من ظرفیتی برای تهاجم جمعیتی در مناطق شمالی ایران وجود ندارد. اگر روند سیاستگذاری و برنامهریزی به همین شکل جلو برود جمعیت از جنوب ایران به سمت شمال حرکت میکند و این ظرفیت مطلقاً در کشور وجود ندارد. البته این مهاجرت آغاز شده است و روند شتابناک آن بهزودی به آستانه تحمل سرزمینی در شمال نزدیک میشود. من با یکی از مقامات آموزش و پرورش در شهر آمل مازندران صحبت میکردم. ایشان میگفت سالی حداقل 150 دانشآموز غیربومی در مدارس این شهر ثبتنام میکنند که عمدتاً از مناطق جنوب ایران به شمال ایران مهاجرت کردهاند. آمارهای ثبتشده در سه استان سبز شمال ایران نشاندهنده این جهش مهاجرتی از جنوب به شمال کشور است. همانطور که آمارهای خروج نیروهای فرهنگی آموزش و پرورش و همچنین پرستاران و پزشکان از مناطق جنوبی بهخصوص خوزستان موید این نکته است. واقعیت این است که همین الان ترکیب جمعیتی در این سه استان شمالی مازندران، گیلان و گلستان به هم خورده است و از استانهای خوزستان، هرمزگان و حتی اصفهان و تهران افراد وارد این استانها شدهاند. حتی پیش از این مهاجرتی از سیستان به گلستان اتفاق افتاده است. مساله بسیار جدی است. اثر این مهاجرتها به نحوی است که حتی مهاجران توانستهاند نماینده مجلس یک شهر را از قوم خود انتخاب کنند که این خود عمق مساله و اثرات و تبعات سیاسی و اقتصادی و امنیتی را نشان میدهد. بنابراین این مساله قریبالوقوع است و حتی هشدارهای جهانی در زمینه تغییرات اقلیمی و اثر مهاجرتی نیز این وضعیت را آشکارتر میکند. در اجلاس شرمالشیخ که آقای علی سلاجقه رئیسسازمان حفاظت محیط زیست حضور داشت، تاکید شد و هشدار داده شد که آسیبپذیرترین منطقه جهان در برابر تغییر اقلیم منطقه عرض 25 تا 40 درجه نیمکره شمالی زمین است که اغلب کشورهای خاورمیانه و ایران دقیقاً در قلب این منطقه واقع شدهاند. در کنار این وضعیت برای کشورهای خاورمیانه، اتحادیه اروپا و البته کشورهای استرالیا و آمریکا نگرانی بزرگتری از افزایش موج مهاجرت اقلیمی دارند و میترسند با افزایش اثر تغییرات اقلیمی با سیل مهاجران اقلیمی از کشورهای خاورمیانه به سمت اروپا و دیگر کشورها مواجه شوند که از نظر زیرساختی، اقتصادی و بهخصوص امنیتی و سیاسی و حتی فرهنگی برای آنها غیرقابل تحمل خواهد بود.
مقامات کشور درگیر روزمرگی هستند. چرا که واحدهای آیندهپژوهی در کشور تعطیل است. چرا که واحدهای آیندهپژوهی باید بهوسیله نخبگان اداره شوند. نخبگان در ایران لااقل در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی چندان درگیر امور سیاستگذاری و مدیریت نیستند. باید فضایی برای اظهارنظر و ارائه تحلیل برای نخبگان وجود داشته باشد. باید فضای امن برای آنها فراهم شود تا بتوان از ظرفیت آنها استفاده کرد. متاسفانه سیاستگذاران و مدیران برای حل مشکل راهکار درست را اگر دریافت میکنند، اما اجرا نمیکنند. گوش خود را گرفتهاند و متوجه تبعات تصمیمات و سیاستهای خود نیستند و با شتاب به سمت بحرانهای بزرگتر پیش میروند. نمونههای زیادی از واکنشهای قهری در برابر تبعات محیطزیستی سیاستها در پیش است. اتفاقی که در اصفهان، شهرکرد و همدان بر سر بیآبی رخ داد ممکن است بهزودی در برخی از شهرهای کشور و در آینده رخ دهد.