زیست در ناکجاآباد زمین
گروههای مرجع در برابر ابرچالش آب چه وظیفهای دارند؟
درخواست چهرههای مردمی از جمله هنرمندان و ورزشکاران از مردم برای جلوگیری از هدررفت آب که با اقبال آنها مواجه نمیشود، چند نکته مهم در خود دارد که چرا این خواستها فراگیر نشدهاند و باید همه این مسائل را با هم دید. نکته اول اینکه نحوه قرائت حاکمیت از سلبریتیها به نحوی بوده که متاسفانه این سرمایه اجتماعی سوخته است. به انحای مختلف ما حرمتی برای سرمایه اجتماعی و قشر فرهیخته جامعه نگذاشتیم. برای هر کسی یک داستان ساخته شد تا اعتماد مردم نسبت به چهرههای مشهور از بین برود و خود سیستم این بیاعتمادی را تقویت کرد. عملاً باوری در مردم نسبت به گروهی از هموطنانشان به عنوان صاحبنظر، فرهیخته، هنرمند و... وجود ندارد و هنرمندان ما امروز دیگر از آن ضریب نفوذی که قبلتر برخوردار بودند برخوردار نیستند. اگر در شبکههای اجتماعی آنها را دنبال کنید میبینید که مردم به آنها هتاکی میکنند و حرفشان خریدار ندارد و معمولاً مجبور میشوند مسیر پیامهای مردم را ببندند.
این مساله بعد از آن رخ داد که این چهرهها انتقادهای جدی به دولت و دیگر زیرمجموعههای حاکمیت کردند و آنها عملاً مقابله به مثل کردند و چهرهها را با ابزارهایی که در اختیار داشتند بیاعتبار کردند. مثلاً انتشار اخبار خصوصی سلبریتیها حربهای است که علیه چهرهها بهکار گرفته شد و در فضاهای مجازی هیمنه این چهرهها و ضریب اثرگذاری آنها را شکست. اگر علی کریمی که یک فوتبالیست محبوب و مردمی است از کمآبی انتقاد کند بلافاصله اطلاعاتی از زندگی شخصی او منتشر میشود که مثلاً فلان شخص در فلان نقطه کاخ دارد و کلی مصرف آب دارد حالا میخواهد از کمبود آب انتقاد کند. مثالهای زیادی در این زمینه وجود دارد که اطلاعات خصوصی افراد منتشر میشود یا پروندههای قضایی به دلایل مختلف علیه آنها تشکیل میشود.
بنابراین با این شیوه هیچ سرمایه اجتماعیای برای جامعه باقی نمانده است که مردم به آنها اعتماد کنند و به نظر میرسد این کار از جمله دلایل فروپاشی اجتماعی در ایران است. جامعهای که از سرمایه اجتماعی غیردولتی و قابل احترام برخوردار نباشد در بزنگاههایی که بحرانها شکل میگیرد به شدت احساس تنهایی و گسست میکند و نمیتواند برای مثال در مدیریت و فرهنگسازی آب و محیط زیست نیز موفق باشد و این منجر به فروپاشی است. واقعیت این است که تعمدی در فروپاشی سرمایه اجتماعی وجود دارد. این سرمایه اجتماعی در یک فرآیند سالم و درست در برابر نهادهای دولتی و حاکمیتی میایستد و مانع تخریب بیشتر منافع جامعه از جمله منافع محیط زیستی میشود اما در کشور ما نوعی رقابت بین دولت و نهاد مدنی و افراد با سرمایه اجتماعی وجود دارد. در یکی دو دهه اخیر در کشور ما از این دست اتفاقات زیاد افتاده است و چهرههای اثرگذار اعتبارشان را از دست دادهاند تا نتوانند برای جامعه نقش تعیینکنندهای داشته باشند.
بنابراین نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که امثال علی کریمی و هانیه توسلی و... بتوانند پیشقراول تغییر وضعیت و دعوت به رفتار خردمندانه با محیطزیست و مسائل مرتبط با حفاظت از آب شوند. در نهایت باید پذیرفت نقش فعالان و گروههای مرجع در آگاهیرسانی عمومی در حوزه محیط زیست و آب است که البته نهادهای تاثیرگذار اعتباری برای آنها باقی نگذاشتهاند.
از اینکه بگذریم، نکته دوم بحث اقتصاد مردم است. مردم ما امروز در تنگناهای معیشتی بیسابقهای هستند. نهادهای رسمی امروزه اعلام میکنند حدود 30 میلیون نفر از مردم ایران زیر خط مطلق فقر هستند. وقتی این تعداد زیر خط فقر قرار دارند یعنی دستکم بیش از نیمی از مردم ایران فقیر هستند و اصولاً دغدغههایی مثل صرفهجویی در مصرف آب یا استفاده از دوچرخه یا کاهش سوختهای فسیلی یا کاهش مصرف پلاستیک و... برایشان فانتزی و حتی توهینآمیز است. آنها این خواستها را قبول نمیکنند و قائل به نصیحت نیستند چرا که درگیر مشکلات بزرگی هستند. این بیاعتنایی ثمره شکاف طبقاتی است که در جامعه ایجاد شده و یکی از قربانیان این وضعیت محیط زیست، تنوع زیستی و منابع آبی است. اصولاً در دنیا مسالهای به نام تنوع زیستی و تغییرات اقلیمی متناسب با کیفیت رفاه در جوامع است که مورد توجه قرار میگیرد. هر چقدر کیفیت رفاه از حداقلها پایینتر باشد، دیگر کسی برای چنین مضامینی تره هم خرد نخواهد کرد. اکنون نیز در ایران برخی فعالان محیط زیست را علی بیغم مینامند. کسانی که احساساتی هستند و دلشان به حال چهارتا حیوان کل و بز و قوچ و میش میسوزد و این تضادها در جامعه ما زیاد است. راهحل این است که ما واقعیتها را بدون خطخوردگی در قالب مستندهای جذاب و برنامههای گفتوگومحور و چالشی و واقعنگاری با مردم به اشتراک بگذاریم و اجازه دهیم مردم با واقعیت تلخ عدم توجه به ملاحظات محیطزیستی در ایران آشنا شوند. ما مثل آن آدم تنبلی که زبالهها را زیر فرش قایم میکند و میهمان دعوت میکند، فقط تاریخ مصیبت و درد بزرگ را عقب میاندازیم و درمان نمیکنیم. ما شاهد این هستیم که برخی از مسوولان زمین شهری در اصفهان، چون نگران افت قیمت زمین مسکونی هستند هر نوع فرونشست خاک و ترکی در ساختار زمین شهری را انکار کردند و گفتند که این مشکلات ناشی از عبور فاضلاب است و اکنون که مشکل خیلی خطرناک شده است دیگر کاری از دست کسی برنمیآید. این نوع برخورد که حال همه ما خوب است و ما چقدر خوشبخت هستیم دیگر توهینآمیز شده است.
نهتنها ما شاهد تغییر در نگاه سیاستگذاران برای گذر از بحرانها و ابرچالشهایی مثل آب نیستیم بلکه شاهد تشدید رویههای غلط هم هستیم. سد لتیان امسال در یکی از بدترین شرایط تاریخی خود است اما همچنان در منطقه 22 تهران ساختوساز به سرعت ادامه دارد. هیچ تغییری در تراکمفروشی شهرداری تهران دیده نمیشود و حتی این تراکمفروشی افزایش هم پیدا کرده است. اینها نشان میدهد وقتی خود مسوولان این ماجراها را جدی نمیگیرند، طبیعی است که مردم هم مسائل را جدی نگیرند. یک پدر سیگاری نمیتواند از فرزندش توقع داشته باشد که سیگار نکشد. اگر مقداری دقیقتر شویم در روزهای برگزاری اجلاس جهانی تغییر اقلیم در گلاسکوی اسکاتلند متوجه میشویم که تنها کشور جهان که جزو 10 کشور انتشاردهنده گازهای گلخانهای است و در این اجلاس شرکت نمیکند و وقعی به محتوای آن نمینهد ایران است.
ایران اساساً توجهی به این خطر ندارد و اجازه میدهد بقیه برایش تصمیم بگیرند. این شگفتانگیز است که چنین رویکردی بر مدیریت محیط زیست و اقتصاد کشور حاکم است. اکنون صحبت از این است که تا پنج سال دیگر تعداد کارخانههای سیمان در جهان دستکم 50 درصد کاهش پیدا کند و تا سال 2040 ما نباید کارخانه سیمان داشته باشیم در صورتی که در ایران 60 درصد بیشتر از نیاز داریم سیمان تولید میکنیم و افتخار میکنیم که سیمان یکی از صادرات غیرنفتی کشور است و همینطور مجوزهایی برای سیمان و صنایع مرتبط و انرژیبر و آببر صادر میشود. در دنیا استقرار این صنایع را ممنوع کردهاند و در دو دهه آینده باید کاملاً متوقف شوند. گویی ما در یک ناکجاآباد خارج از کره زمین بدون رعایت این قوانین داریم زندگی میکنیم. متاسفانه متوجه نیستند که ایران در میان 10 کشوری در جهان است که بیشترین تاثیر را از جهانگرمایی و تغییرات اقلیمی میپذیرد. به خاطر اینکه سرزمین ما در قلمرو 25 تا 40 درجه نیمکره شمالی یعنی آسیبپذیرترین نقطه کره زمین از این لحاظ قرار دارد. نمونههای زیادی از اثر تغییر اقلیم در ایران مشاهده میشود که باید مثال زد. آبشار یخی در پنج هزارمتری دماوند آب شده و سرچشمههای زایندهرود در کوهرنگ برای اولینبار در دنیا خشک شده است و صدها نمونه دیگر.