افسون ارابه موسیقی
چرا از عقاید و رفتارهای اکثریت، تبعیت میکنیم؟
«اثر ارابه موسیقی» (Bandwagon effect) که به سوگیری رفتار گلهای یا دستهای هم شهرت دارد، تمایل افراد به انجام اقدامات خاص یا رسیدن به یک نتیجهگیری مشخص است تنها با این منطق که افراد دیگر چنین میاندیشند یا اینگونه رفتار میکنند. به این دلیل بر این سوگیری نام «ارابه موسیقی» گذاشتهاند که در زمانهای قدیم، ارابههایی مملو از نوازندگان و رامشگران در شهرها به راه میافتادند و مردم نیز بهتبع آوای خوش به دنبال ارابهها راهی میشدند. این پدیده را میتوان در زمینههای مختلفی مانند اقتصاد، سیاست و روانشناسی مشاهده کرد. بازارهای مالی هم در گرفتار شدن به این سندرم استثنا نیستند.
شرایط فرضی زیر را در نظر بگیرید. جان یکی از طرفداران مشتاق تیم بسکتبال شهر خودش (تیم کوسهها) است. تیم مورد علاقه او همیشه نتایج درخشانی کسب کرده به همین دلیل جان دوست دارد آخر هفتهها به تماشای مسابقات تیم برود. یک روز مسوولان لیگ از تشکیل یک تیم بسکتبال در شهر همسایه خبر میدهد که در مدت کوتاهی به صدر جدول امتیازات صعود کرده و تقریباً در تمام بازیهای فصل پیروز شده است. محبوبیت این تیم (تیم مبارزان) به شدت افزایش پیدا میکند و خیلی زود، جان میبیند که مردم شهر پیراهن تیم جدید را میپوشند و همهجا تشویقش میکنند. نشانههای شیفتگی و شیدایی برای تیم جدید به سرعت در منطقه گسترش پیدا میکند.
در این بین، طرفداران «کوسهها» هم کمکم تغییر رفتار میدهند و به حامیان تیم جدید تبدیل میشوند. جان ناگهان به این نتیجه میرسد که او هم این تیم جدید را دوست دارد و فکر میکند آنها واقعاً ارزش قهرمانی داشتهاند! محبوبیت تیم مبارزان کمکم به گلوله برفی تبدیل میشود که جان را با خود میبرد. البته که تیم مبارزان تیم خوبی بود اما جان تنها به این دلیل که بسیاری از اطرافیانش نظر خود را نسبت به تیم کوسهها تغییر داده بودند، شروع به حمایت از آنها کرد.
این البته مثالی ساده از یک رفتار اجتماعی است که تحت تاثیر سوگیری دستهای شکل گرفته. اما این ارابه موسیقی در اقتصاد، مردم را به کجا میبرد؟
اثر ارابه موسیقی در اقتصاد
درک تاثیر سوگیری ارابه موسیقی بر اقتصاد بسیار مهم است زیرا میتواند تاثیر بزرگ و عمیقی بر رفتارها و بازارها بگذارد. گری بکر اقتصاددان مشهور دانشگاه شیکاگو معتقد است که اثر دستهای به اندازهای قدرتمند است که میتواند منحنی تقاضا را صعودی کند.
یک منحنی تقاضای نرمال شیبی نزولی دارد به این معنی که با افزایش قیمتها تقاضا کاهش پیدا میکند. اما، همانگونه که بکر میگوید، شیب صعودی یعنی حتی با افزایش قیمتها تقاضا همچنان رو به افزایش خواهد بود. این منحنی را میتوانید در تصویر شماره یک ببینید.
اقتصاددانها اثر دستهای را بر بازارهای مالی هم بررسی کردهاند. این سوگیری در بازارهای مالی به دو صورت اثر میگذارد:
1- حباب قیمت. حبابهای قیمتی اغلب در بازارهایی اتفاق میافتند که در آن قیمت اوراق بهادار محبوب و خاصی رو به افزایش باشد. این قیمت میتواند فراتر از نقطهای که توسط اصول اولیه تضمین میشود رشد کند و در نهایت باعث میشود اوراق بیش از حد ارزشگذاری شود. دلیل رخ دادن این اتفاق آن است که بسیاری از سرمایهگذاران برای خرید اوراق بهادار صف میکشند و قیمت را افزایش میدهند که آن هم به نوبه خود سرمایهگذاران بیشتری را جذب میکند.
2- چالههای نقدینگی. در صورت انتشار اخبار یا وقوع رویدادهای غیرمنتظره فعالان بازار تمایل دارند تا زمانی که وضعیت مشخص شود، معاملات را متوقف کنند. این موضوع تعداد خریداران و فروشندگان در بازار را کاهش میدهد و در نهایت باعث کاهش قابل توجه نقدینگی میشود. کمبود نقدینگی کشف قیمت را مخدوش میکند و باعث چرخشهای گسترده در قیمت داراییها میشود. چنین چرخشهای قیمتی میتواند به افزایش هراس منجر شود که خود نااطمینانی را تشدید میکند و چرخه ادامه مییابد.
اجازه بدهید با مثالی تاریخی از سوگیری ارابه موسیقی داستان را برایتان روشنتر کنیم. 19 اکتبر سال 1987 که به دوشنبه سیاه معروف شد، با افت 22درصدی شاخص صنعتی داوجونز در یک روز، شاهد بزرگترین سقوط یکروزه شاخص در تاریخ بازار سهام آمریکا بود. دلایل زیادی برای این سقوط برشمرده شد؛ از جمله اخبار اقتصادی یا استراتژیهای بیمه پورتفولیو. اما مطالعهای که توسط رابرت شیلر اقتصاددان، پس از سقوط صورت گرفت، مستقیماً به اثر ارابه موسیقی اشاره داشت. در نظرسنجی انجامشده توسط شیلر، اکثر پاسخدهندگان به جای یک دلیل مشخص به انتظار یک سقوط قریبالوقوع اشاره کرده بودند. استفاده گسترده از استراتژیهای بیمه پورتفو هم که مقصر اصلی سقوط شناخته شد، شاهد دیگری از اثر ارابه موسیقی بود.
حبابِ داتکام (dotcom bubble) نمونهای دیگر از اثر ارابه موسیقی است. در اواخر دهه 1990، دهها استارتآپ فناوری ظهور کردند که هیچ طرح تجاری قابل اجرا، هیچ محصول یا خدمات آماده ارائه به بازار نداشتند، و در بسیاری از موارد، چیزی بیش از یک نام نبودند (معمولاً چیزی مترادف یا مشابه «فناوری» همراه با پسوند «.com» یا «.net») بهرغم فقدان چشمانداز و برنامه، این شرکتها میلیونها دلار سرمایهگذاری را تا حد زیادی به دلیل اثر باند واگن جذب کردند.
اقتصاددانها اثر ارابه موسیقی را در حوزه دیگری هم مشاهده کردهاند. یکی از مهمترین تاثیراتی که ارابه موسیقی بر رفتارهای اقتصادی ما میگذارد، تغییر مکارانه مفهوم «نیاز و خواسته» است. نیاز (need) چیزی است که بدون آن ادامه حیات غیرممکن است و خواسته (want) چیزی است که با داشتنش خشنود میشویم اما بدون آن مشکلی برای ادامه زندگی پیدا نمیکنیم. یکی از ترفندهای اصلی در اثر ارابه موسیقی این است که یک خواسته به صورت یک نیاز مبرم به مخاطب القا شود. در بسیاری از مواقع توده مردم برای خرید یک محصول به طرز فزایندهای هجوم میآورند و تنها عده کمی با تعجب از خود میپرسند که خرید این کالا چه ضرورتی دارد؟ زمانی که عده زیادی از مردم به صورت فوجفوج به سمت خرید کالا، محصول و حتی خدمات میروند، ناخودآگاه تعداد افراد مشتاق رفتن در پی ارابه هم به صورت تصاعدی افزایش پیدا میکند.
پرتاب گلوله برفی به کمپینهای سیاسی
اثر ارابه موسیقی بر انتخابات سیاسی نیز تاثیر میگذارد، زیرا رایدهندگان به سمت احزاب یا نامزدهایی کشیده میشوند که از نظر آنها محبوب هستند و احتمالاً در انتخابات پیروز میشوند. تیمی از محققان آلمانی به رهبری ماگدالنا اوبرمایر (Magdalena Obermaier) در سال 2017 آزمایشی را با 765 شرکتکننده برای بررسی این رابطه انجام دادند.
به شرکتکنندگان گفته شد که به مطالعهای در مورد پوشش خبری قبل از انتخابات محلی میپیوندند. به هر کدام از آنها مقالات خبری درباره انتخابات ساختگی شهردار یک شهر آلمانی داده شد و به دنبال آن اطلاعاتی از گذشته نامزدها ارائه شد. شرکتکنندگان بعدی به گروههایی تقسیم شدند و نظرسنجیهای متفاوتی به آنها داده شد. یکی از این نظرسنجیها نشان میداد که نامزدی با اختلاف زیادی شکست خورده و دیگری نشان میداد که نامزدی با اختلاف زیادی در نظرسنجی برنده شده است. و به آخرین گروه از شرکتکنندگان هیچ نظرسنجیای نشان داده نشد.
نتایج بهدستآمده از تاثیر اثر ارابه موسیقی پشتیبانی میکرد زیرا اطلاعات نظرسنجیها (یعنی محبوبیت مفروض) تاثیر زیادی بر نظر شرکتکنندگان در مورد برد یا باخت یک نامزد داشت. این در صورتی است که وقتی هیچ نظرسنجیای در دسترس نبود، شرکتکنندگان نظر خود را با استفاده از تاریخچه نامزدها شکل میدادند.
پیامدهای فردی و سیستماتیک
گرچه بحث را با تاثیر سوگیری ارابه موسیقی بر ورزش و اقتصاد آغاز کردیم اما این سوگیری میتواند فراتر از این دو، بر تمام تصمیماتی که در زندگی خود میگیریم تاثیر بگذارد. نگرانی اصلی آن است که این خطا میتواند بر تفکر انتقادی فردی که اغلب به تصمیمگیریهای خوب منجر میشود، غلبه کند. تصمیماتی که به نفع دیگران است همیشه و الزاماً به نفع ما نیست. رفتن به دانشگاه را در نظر بگیرید. در حالی که این کار یک گزینه عالی برای بسیاری افراد است، انتخاب مناسبی برای همه به شمار نمیرود. برخی افراد ممکن است از ورود به تجارت یا کارآموزیهای فنی بیشتر منتفع شوند. در نهایت، مهم این است که ما ایدهها و رفتارها را بر اساس شایستگی آنها و آنچه به دردمان میخورد انتخاب کنیم و سپس بر مبنای آن تصمیم بگیریم. اثر ارابه موسیقی میتواند با متقاعد کردن ما به اینکه «تصمیم درست، تصمیم مردمپسند و متداول» است، از این رفتار عقلانی جلوگیری کند.
از سوی دیگر، فقدان تفکر انتقادی فردی اگر در جمع گسترش یابد میتواند پیامدهای مخرب بیشتری داشته باشد. جنبشهای اجتماعی و سیاسی اغلب از اثر ارابه موسیقی تغذیه میشوند. یقیناً بسیاری از این جنبشها در خدمت منافع عمومی یا به نفع کسانی که به آنها میپیوندند نیستند. برای مثال افرادی که به جنبش ضدواکسیناسیون میپیوندند کمتر احتمال دارد که فرزندان خود را واکسینه کنند و به همین دلیل شیوع بیماریهای مرگباری با این حرکتهای غیرعقلانی شدت گرفته است. تاریخ هم نشان داده که جنبشهای خطرناک پوپولیستی (و حتی فاشیستی) هم با تاثیر گلوله برفی پیامهای سیاسی آغاز شده و تفکر مردم عادی را نشانه رفته است. اغلب این جنبشهای آسیبزا به دلیل فقدان تفکر انتقادی ناشی از اثر ارابه موسیقی فعال شدهاند.
سوگیریهای شناختی مانند اثر ارابه موسیقی میتوانند بر حرفههای مختلف هم تاثیر منفی بگذارند. برای مثال در امور مالی سرمایهگذاران ممکن است جذب سرمایه زیاد را به عنوان سیگنالی برای پیروی از آن ببینند. ممکن است در جایی به دلیل گمانهزنیهای گسترده مبنی بر ادامه افزایش قیمت، «جنون خرید» رخ دهد. همانطور که پیشتر گفتیم، این رفتار سبب بروز حباب قیمت میشود که میتواند با سقوط جدی عواقب جبرانناپذیری برای سرمایهگذاران و مردم عادی داشته باشد. بحران مسکن سال 2008 را هم نمونهای از این پدیده میدانند.
چرا این سوگیری رخ میدهد؟
با افزایش محبوبیت یک ایده یا باور، احتمال اینکه آن را بپذیریم بیشتر میشود. چند دلیل برای این رفتار وجود دارد که اولین مورد راندمان است:
مغز ما برای افزایش کارایی خود از میانبرهایی استفاده میکند که ما آنها را «اکتشافی» (heuristic) مینامیم. این سوگیری نیز به عنوان یک میانبر عمل میکند و به ما این امکان را میدهد تا سریع تصمیم بگیریم. فکر کردن عمیق به یک رفتار یا ایده و تصمیمگیری در مورد اینکه حال آیا این ارزش حمایت دارد یا خیر، امری زمانبر است. بسیاری از ما پذیرش گسترده را به عنوان نشانهای میبینیم که ما نیز باید موضعی مشابه اتخاذ کنیم. این بدان معناست که ما از روند طولانی ارزیابی فردی صرف نظر میکنیم و در تصمیمگیری به افراد دیگر و محبوبیت گسترده یک چیز تکیه میکنیم. محبوبیت عام نشانه آن است که بسیاری از افراد طرفدار یک ایده یا رفتار هستند و آن را لایق حمایت میدانند، در نتیجه میتوانیم با خیال راحت تصمیم به اتخاذ آن بگیریم.
ما میخواهیم به اجتماع تعلق داشته باشیم. بسیاری از ما دوست نداریم از انجمنها، رویدادهای اجتماعی و... طرد شویم. متاسفانه، طرد شدن میتواند نتیجه «متفاوت بودن» باشد، پس برای جلوگیری از متفاوت بودن، بسیاری از ما با رفتار یا ایدههای گروهی که خود را در آن میبینیم همراهی میکنیم. انطباق با جمع درجهای از تعلق و پذیرش اجتماعی را تضمین میکند. حال این را میتوان یک قدم فراتر برد، زیرا گاهی اوقات میتوانیم هنجارها یا نگرشهای گروه را بپذیریم یا از آن حمایت کنیم و از این طریق مورد تایید قرار بگیریم و موقعیت خود را تقویت کنیم.
ما میخواهیم در تیم برنده باشیم. اغلب عقاید یا باورهای گروه اجتماعی بزرگتر یا همان «اکثریت» است که به عنوان آنچه «درست» است دیده شده و متعاقباً پذیرفته میشود. این ممکن است ناخودآگاه باشد، بنابراین ممکن است ما از روی عمد نظر اکثریت را تنها به این دلیل که میخواهیم در «طرف برنده» باشیم، تایید نکنیم. اصلاً ممکن است تنها بهطور غریزی از باورهای عمومی حمایت کنیم زیرا ایستادن در برابر جریانی که اکثریت از آن حمایت میکنند، میتواند در بهترین حالت زیانآور و در بدترین حالت خطرناک باشد.
چرا این سوگیری مهم است؟
نکته حائز اهمیت این است که ما به افکار عمومی به عنوان ابزاری برای قضاوت ارزش ایدهها، باورها و رفتارهای خاص، اعتماد زیادی نداشته باشیم. همانطور که در بالا ذکر شد، آنچه برای اکثریت مردم خوب است ممکن است برای شما خوب نباشد. علاوه بر این، ممکن است از پایه و از نظر اخلاقی یا موقعیتی درست نباشد. مردم اغلب زمانی تصمیمات زیانباری میگیرند که بخشی از جمعیتی هستند که به عنوان «ذهنیت عوام» (mob mentality) شناخته میشود. پس بهتر است که از آن اجتناب کنید.
قضاوت و تحلیل ایدهها و رفتارها بر اساس شایستگی آنها به جای تکیه بر محبوبیتشان میتواند مهارتهای تفکر انتقادی ما را نیز توسعه دهد. حتی محصول این فرآیند میتواند ارزشمند باشد: درک موضعگیریهای منحصربهفردتان، ماهیت هویت فردی شما را شکل میدهد. ما نمیخواهیم همه مثل هم باشیم. برجسته شدن و متفاوت بودن فوایدی هم دارد از جمله به رسمیت شناختن و افتخار به اعتقاد خود. تصمیم به پرش روی ارابه موسیقی و در کل رنگ جماعت شدن، میتواند تمامی این مزایا را خنثی کند.
دنبالهروی از جمع مسوول بسیاری از اشتباهات تاریخی و فجایع بشری شناخته شده است. محققان میگویند علت آن است که میل طبیعی به پیروی و تعلق داشتن به جمع به تواناییهای افراد در تصمیمگیری درست لطمه میزند. از اینرو افراد در گروههای اجتماعی تکاملیافته به تغییرات محیط اطراف ابتدا به کندی واکنش نشان میدهند اما بعد در واکنشی سریع تغییراتی را که جامعه طلب میکند اعمال میکنند؛ در واقع «ذهنیت گلهوار» مبنای تصمیمگیری قرار میگیرد.
چگونه از این سوگیری اجتناب کنیم؟
گرچه رهایی کامل از اثر ارابه موسیقی غیرممکن است، اما میتوانیم با آگاهی از تمایل خود برای تکیه بر نشانههای اجتماعی به عنوان یک عامل محرک هنگام تصمیمگیریهای تاثیرگذار و مهم، با آن مقابله کنیم. یکی از راهکارهایی که میتواند به ما در این راه کمک کند، کاهش سرعت فرآیند تصمیمگیری است. اجازه بدهیم بین زمانی که متوجه سیگنالهای اجتماعی میشویم و زمانی که تصمیم نهایی خود را میگیریم، فاصله باشد. این زمان میتواند به تفکر انتقادی اجازه دهد درست کار کند و ما را از پذیرش سریع یک ایده محبوب باز دارد. راهکاری دیگر این است که سعی کنید در محیطی تصمیم بگیرید که تحت فشار دیگران نباشید. و در نهایت، گزینههای جایگزینی را در نظر بگیرید که بر خلاف دیدگاه اکثریت است و تفکر خود را به چالش بکشید. گزینههای جایگزین شما ممکن است سودمندتر باشند، یا حداقل جذابیت همرنگ شدن با جمع را کاهش دهند. اثر ارابه موسیقی همانقدر که میتواند قدرتمند باشد و به شکلگیری روندها منجر شود، به همان اندازه نیز شکننده است. مردم به سرعت روی ترندها و ایدههای محبوب میپرند اما به همان سرعت هم از روی آنها پایین میآیند. شاید به همین دلیل است که الگوها و روندها بسیار زودگذر هستند. پس چه بهتر که به خود زمان بدهیم، عمیقاً بیندیشیم و نظر نهایی منحصربهفرد خود را داشته باشیم.
منابع:
1. Bandwagon Effect: The tendency of people to take certain actions or arrive at a conclusion primarily because other people are doing so. corporatefinanceinstitute.com
2. Why do we support opinions as they become more popular? thedecisionlab.com