چرخش استراتژیک
آیا آبگیری تالاب و انتشار ریزگرد دو روی یک سکهاند؟
یکم: سال آبی پیشرو یک سال عجیب از نظر توزیع بارندگی، نوع بارندگی و شدت بارندگی در تاریخ 50 سال اخیر است که سازمان هواشناسی و وزارت نیرو اقدام به جمعآوری و تحلیل پیوسته آمارهای اقلیمی کردهاند. در حالی که اغلب مناطق زاگرسنشین به ویژه استانهای کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، لرستان، ایلام، خوزستان و فارس و نیز مناطق مرکزی کشور به ویژه استان اصفهان و یزد در شرایط ترسالی هستند؛ استانهای حاشیه خزر به همراه حوضه آبخیز دریاچه ارومیه و سراسر خاور ایران یکی از بدترین خشکسالیها را تجربه میکنند.
دوم: شرایط پیشآمده سبب شده که هرچند مجموع بارندگی کشور با میانگین درازمدت چندان فاصلهای نداشته باشد؛ اما بین حوضههای آبخیز شمالی و شرقی با حوضههای مرکزی، باختر و جنوبی تفاوتهای جدی بروز کرده است. مثلاً جازموریان، ارومیه، هامون، گمیشان، آلماگل، آلاگل و آجیگل همچنان خشک و در آستانه تبدیل شدن به کانونهای بحرانی فرسایش بادی و ایجاد طوفانهای گرد و خاک هستند. اما در عوض و پس از مدتها شرایط در بختگان، مهارلو، کافتر، کمجان، طشک، پریشان، حله و دریاچه هایقر رویایی است. در این میان، با وجود بارندگیهای بسیار مطلوب در خوزستان و بالادست آن و نیز در حوضه آبخیز زایندهرود، همچنان شرایط گاوخونی، هورالعظیم و شادگان قابل دفاع نیست. چرا که سدها و طرحهای انتقال آب به همراه بارگذاریهای نامتناسب با توان بومشناختی سرزمین، سبب شده تا همچنان حقآبه تالابهای خوزستان و اصفهان قربانی صنعت، کشاورزی و نفت شود.
سوم: ما چارهای نداریم جز آنکه با تغییر چیدمان توسعه و تعریف اقتصادی که آبمحور نباشد؛ حقآبه تالابها را مقدم بر کشاورزی و صنعت و پس از شرب اختصاص دهیم تا همچنان محیط زیست به عنوان بستر تولید مجال نفسکشیدن یابد. 40 درصد از منابع قابل استحصال ایران باید در هر شرایطی سهم محیطزیست بماند. هشت درصد هم حقآبه شرب و مصارف بهداشتی ۸۵ میلیون ایرانی است. بنابراین کشاورزی و صنعت باید با ۵۸ درصد باقیمانده به حیات پایدار خود ادامه دهند، نه ۹۲ درصد کنونی!
پایان: آینده ایران در گرو شجاعت در این چرخش استراتژیک است؛ اگر حاکمیت بتواند تالابها را تابآور و ۹۳ رودخانه دائمی کشور را از سراب تا پایاب جاری کند، میتوان امیدوار بود که سایه شوم گردوخاک، ریزگرد، ورشکستگی آبی و فروپاشی سرزمینی هرگز دست بالا را در ایران نخواهد یافت. به سخنی روشنتر، تالاب و ریزگرد دو روی یک سکه است و نشانه عیار درک مدیریت از توان اکولوژیک فلات ایران. به جای تولید پول از طریق خراش اندوختهها مانند خامفروشی، کوهخواری، صادرات خاک، صادرات آب مجازی از طریق صادرات محصولات کشاورزی و محصولات حاصل از صنایع آببر، باید بکوشیم تا از محل بالفعلکردن مزیتهای بالقوه ایران در حوزه گردشگری طبیعی، تاریخی، فرهنگی، مذهبی، سلامت و علمی تولید پول کنیم.