احیای تالاب یا کانون غبار تازه
چرا احیای تالاب خبر خوب و طوفان گردوغبار خبر بدی است؟
وضعیت تالابهای کشور بیارتباط به وضعیت منابع آب و ریزشهای جوی نیست و شرایط آب قطعاً بیارتباط به نحوه حکمرانی و سیاستگذاری در ایران نیست. بارها این حقیقت که ایران کشوری گرم و خشک است در رسانهها و دیگر فضاها و در زمانهای متفاوت تکرار شده اما این واقعیت تلخ و گزنده در دهههای اخیر با وجود پیشرفت تکنولوژی و دانش نهتنها سبب نشده مدیریت سرزمین در ایران مدرنتر شود بلکه از قضا عامل تخریب بیشتر سرزمین شده است. به نظر میرسد بیش از هر چیزی باید سرنوشت بهبود سرزمین را به سرنوشت اکوسیستمهای تالابها و در مقیاسی کلانتر به سرنوشت محیط زیست گره زد.
در 10 سال گذشته بدوناستثنا تمامی تالابهای ایران یا خشک شدهاند یا بخش زیادی از آب خود را از دست دادهاند. البته فقط کاهش بارش یا افزایش تبخیر عامل خشکی دریاچهها و تالابهای کشور نبوده است. بر اساس تحلیل کارشناسان و بررسی دادههای شرکتها و سازمانهای متولی آب، کشاورزی، محیطزیست و... ایجاد موانع سازهای مثل سدسازی بر بستر رودخانهها و مسیلهای منتهی به تالابها و دریاچهها و افزایش سطح زیرکشت و توسعه کشاورزی و باغی در محدوده تالابها و حتی در اراضی شیبدار دلیل اصلی مکیدن سهم اکوسیستمهای تالابی و دریاچهای و عامل خشکی آنهاست. البته گهگاهی با افزایش میزان بارش در یک نقطه از کشور و سرریز شدن آب سدها و بررسی احتمالات مهندسی اندکی از آب انباشت شده و تنظیمشده به سمت تالابها و دریاچهها رهاسازی شده است اما واقعیت این است که این میزان ناچیز دردی از دردهای تالابهای ایران که اکنون مهمترین کانونهای تولید گردوغبار در کشور هستند، دوا نمیکند.
دریاچهها و تالابها نیازمند حجم زیادی از جریانهای سیلابیاند. چرا که دریاچهها اکوسیستمهای متنوعی از تنوع زیستی هستند. با ممانعت از ورود سیلابها عملاً ریزمغذیها و مواد معدنی مورد نیاز گونههای تالابزی تامین نمیشود و نهتنها آبی به تالابها وارد نمیشود که مواد غذایی مورد نیاز تالابها و گونههایی که درون تالاب زیست میکنند نیز تامین نمیشود و عملاً تالابها دچار مرگ اکوسیستمی میشوند. در سال آبی جاری البته وضعیت خیلی متفاوت از همیشه است. بارندگی در نیمه جنوبی کشور بهخصوص در استانهای فارس و اصفهان امید به احیای تالابهای خشکیده این مناطق را زنده کرده است. این در حالی است که پایان هفته گذشته سازمان هواشناسی کشور نسبت به خیزش گردوخاک در ۱۶ استان هشدار نارنجی داد. گردوغباری که غالباً از بستر تالابهای خشکیده کشور بلند خواهند شد. با این حال همزمان با طوفان گردوغبار در 16 استان، تالاب گاوخونی بعد از یک دهه در حاشیه اصفهان و تالابهای طشتک و نیریز در فارس آبگیری شدند. گاوخونی البته شوربختانه دیگر از جریانهای سیلابی نصیبی نمیبرد. آنچیزی که برای گاوخونی رهاسازی شده که بستر خشکیده زایندهرود را آب و جارو کرده و زندگی را دوباره به اصفهان بازگردانده، آب تنظیمی سد زایندهرود است. آبی که به خاطر بارش نرمال و حتی بالاتر از آن در استان اصفهان از پشت سد رهاسازی شد. حقی که سالهاست از گاوخونی و زایندهرود دزدیده شده است.
با این حال مدیرکل دفتر حفاظت و احیای تالابهای سازمان حفاظت محیط زیست در میانه همین بارشها گفته بود: ۴۳ درصد از مساحت تالابهای کشور در شدتهای متفاوت به منشأ و کانون برداشت گردوغبار تبدیل شدهاند. دو میلیون هکتار از سه میلیون هکتار عرصه تالابی کشور در حالی به کانون انتشار گردوغبار تبدیل شدهاند که ایران خاستگاه مهمترین پیماننامه بینالمللی با عنوان «کنوانسیون رامسر» در راستای حفاظت از زیستبومهای تالابی و تالابها در جهان است. محمد درویش در توئیتی که بعد از آبگیری تالاب گاوخونی بعد از زنده شدن زایندهرود در اصفهان منتشر کرده بر اهمیت اقتصادی تالابها تاکید کرده است؛ «اینکه هر هکتار تالاب بین پنج تا ۱۵ هزار دلار میارزد. هرقدر که تالابی در مناطق خشکتر باشد، ارزشهایش بیشتر است. او در مورد گاوخونی نوشته ۷۵ هزار هکتار با دستکم ۱۰ هزار دلار برای هر هکتار، ما را به ۷۵۰ میلیون دلار میرساند؛ هرچند ارزش واقعی گاوخونی و اثری که روی آرامش روانی جامعه مینهد، قابل محاسبه نیست.»
در همین ایام که خبر از افزایش و کاهش بارش در پاییز گذشته و زمستان جاری به گوش میرسد، آب رودخانه کانیسیب به سمت دریاچه ارومیه روانسازی شده است. آبی که برای انتقال آن میلیاردها تومان هزینه شده است. تونل و کانال طولانی که سالانه فقط قرار است 600 میلیون مترمکعب آب را به دریاچه ارومیه برساند. دریاچهای که سالانه سه میلیارد مترمکعب آب نیاز دارد و این رقم در برابر نیاز دریاچه بسیار ناچیز است. قاسم تقیزادهخامسی، معاون سابق آب و آبفای وزارت نیرو، در این باره گفته است: بالغ بر 500 میلیون دلار (30 هزار میلیارد تومان به قیمت روز) هزینه این مسیر برای انتقال آب به دریاچه ارومیه شده است. شرق در گزارشی در این باره نوشته است: «البته این رقم بنا بر گفتههای استاندار فعلی آذربایجان غربی، سه هزار و 500 میلیارد تومان است که از این میزان، هزار میلیارد تومان در دولت سیزدهم پرداخت شده است. این طرح که در ابتدا برای مهار و کنترل آبهای مرزی کار خود را آغاز کرد، از اجزای مختلفی شامل سد کانیسیب با حجم مخزن 221 میلیون مترمکعب، تونل انتقال آب به طول 36 کیلومتر، کانال روباز انتقال آب از تونل تا رودخانه گدار به طول 11 کیلومتر و پس از آن انتقال آب از طریق گدارچای به طول 28 کیلومتر تا دریاچه ارومیه تشکیل شده و هدف آن انتقال سالانه بیش از 600 میلیون مترمکعب آب از حوضه آبریز رودخانه زاب به دریاچه ارومیه است.»
وضعیت دیگر تالابهای ایران از جمله انزلی بیشباهت به دریاچه ارومیه نیست. البته تالاب انزلی تقریباً با انواع بحرانها روبهرو بوده است. علاوه بر کاهش حجم آب و خشکیدگی بخشی از آن با تهاجم انواع آلودگی فاضلاب، آلودگی سموم کشاورزی و... روبهرو بوده است. روزانه ۱۵ تن فاضلاب خانگی شهرهای مجاور تالاب انزلی به این اکوسیستم ارزشمند میریزد و علاوه بر اینها فاضلابهای خانگی شهر رشت از جمله شیرابههای سراوان از طریق رودخانه گوهر رود و زرجوب به این تالاب میرود.
به گفته مدیرکل حفاظت محیط زیست گیلان فاضلابهای صنعتی و کشاورزی هم به این تالاب میریزد. همچنین بیش از ۶۰۰ هزار تن رسوب نیز به دلیل نبود آبخیزداری از بالادست وارد تالاب انزلی میشود و همه این عوامل موجب شده است که شاهد کاهش عمق تالاب انزلی باشیم. تالابهای دیگر به شکلهای دیگر نهتنها همین مشکلات را دارند که عملاً بستر آنها خشکیده و عامل اصلی طغیان طوفانهای مرگبار گردوغبار شده و تقریباً زیست انسانی و غیرانسانی پیرامون و درون آنها از بین رفته است. با این حال به نظر میرسد نباید مثل وضعیت آلودگی هوای تهران و شهرهای بزرگ کشور فریب روزهای بارانی را خورد. بلکه باید طبق برنامه اصولی، احیای تالابهای کشور را خواستار شد تا جلوی خسارات مترتب بر اقتصاد حوزه سلامت، گردشگری و تنوع زیستی را در کشور گرفت. تالابها باعث تعدیل اقلیم، حفظ ذیگونگی، زیستپالایی آب، مهار چشمههای تولید گردوخاک، افزایش جذابیتهای بومگردی و... میشوند اما در ایران به بحرانهای فزاینده هزینه و خسارت و مرگ بدل شدهاند.
در این پرونده با تاکید بر اهمیت استفاده از بارشها این پرسش مطرح میشود که آیا تالابهای ایران امکان احیا شدن دارند؟ آیا میتوان ارزش اقتصادی تالابها را برگرداند یا باید دوباره در انتظار موج تازه طوفان گردوغبار باشیم؟