محور یا بستر
چرا سیاستمداران محیط زیست را مانع توسعه میدانند؟
تناقض در اظهارنظر مقامات دولت درباره محیط زیست همیشه از فهم ناقص آنها از محیط زیست میآید. هرچقدر ما با حکمرانانی روبهرو باشیم که نسبت به محیط زیست فهم دقیقتری داشته باشیم هم در سیاستگذاری و هم در اجرا کمتر شاهد پارادوکس هستیم. طبق اصل 50 قانون اساسی، میگوییم حفظ محیط زیست لازمه حیات اجتماعی رو به رشد مردم ایران است. هر رئیسجمهور یا مدیر اجرایی باید این واقعیت اساسی را به درستی درک کند. اگر این حیات اجتماعی تابآور نباشد دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود. ما شاهد این هستیم که استان خوزستان که بالاترین سرمایهگذاری صنعت نفت و گاز در آن صورت گرفته است، بیشترین تولید کشاورزی را دارد، بیشترین سد و رودخانه را دارد و بهترین منطقه آزاد تجاری ایران در آن واقع شده است، بالاترین نرخ مهاجرت را در ایران دارد. هیچ استانی اندازه خوزستان شاهد خروج سرمایههای انسانی خود نیست. در استان خوزستان نخبگان دارند فرار میکنند. وقتی سیاستگذاران، محیط زیست را با چنین نگرشهایی فدای توسعه و گسترش رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال میکنند، طبیعی است که مردم نخواهند در چنین محل غیرقابل زیستی، ادامه زندگی دهند. همین اقتصاد متکی به محیط زیست نیز آسیبپذیر میشود و نیروی ماهر و متخصص را از دست میدهد. بنابراین قربانی کردن محیط زیست به افزایش هزینههای دیگر منجر خواهد شد. همین مشکل در حوضه آبریز دریاچه ارومیه نیز اتفاق افتاده است. تبعات امنیتی این حوادث بالاست. بنابراین چنین سخنی از آقای رئیسی به عنوان رئیس اجرایی دولت که محیط زیست نباید باعث شود که چرخ توسعه کند شود، حرف عجیبی نیست. ما البته روسای سابق دولتها را هم داریم که لزوماً نگرش متفاوتی از آقای رئیسی نداشتند. مثلاً آقای روحانی که دولت خود را محیط زیستیترین دولت میدانست در یکی از سخنرانیهایش گفته بود که غربیها حرفهای قشنگ میزنند اما خودشان عمل نمیکنند و ما چرا باید در موضوع محیط زیست به حرفهای آنها عمل کنیم. آقای احمدینژاد هم که تکلیفش روشن بود و همین ادبیات آقای رئیسی را داشت که محیط زیست نباید سد راه توسعه شود. در دولت آقای احمدینژاد در استان خراسان اتفاق جالبی رخ داد. برای جانمایی یک شهرک صنعتی که قرار بود در یک منطقه ویژه منابع طبیعی ایجاد شود، وقتی مدیرکل منابع طبیعی استان خراسان رضوی با این جانمایی غلط مخالفت کرد، استاندار آن زمان یعنی آقای محمدجواد محمدیزاده به نقل از آقای احمدینژاد گفته بود که ما یا این شهرک صنعتی را باید دایر کنیم یا اصلاً خراسان رضوی نباید مدیرکل منابع طبیعی داشته باشد! یعنی برای مخالفت مدیرکلی که وظیفه قانونیاش مخالفت با طرحی ضد طبیعت بود، او را نمیخواستند. جالب است بعد از چند وقت همین استاندار ضد محیط زیست و منابع طبیعی، رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست کشور در دولت دوم محمود احمدینژاد شد! در بهترین حالت مقامات کشور محیط زیست را یکی از محورهای توسعه میدانند. مثلاً آنها میگویند به همان اندازه که اقتصاد مهم است یا فرهنگ مهم است و... محیط زیست هم مهم است. در حالی که محیط زیست اساساً محور توسعه نیست بلکه بستر توسعه است. محیط زیست باید باشد تا زندگی جریان پیدا کند و خلاقیتها رشد کند و توسعه در آن بستر اتفاق بیفتد. شما نمیتوانید پولهای خود را جمع کنید، آدم ثروتمندی باشید، دستگیرههای در خانه شما از طلا باشد و خودرو آخرین سیستم سوار شوید اما میگویند حالا باید بروید در جایی که نه آب است و نه هوا و... معلوم است هیچکسی حاضر نیست به چنین جایی برود. چون نمیتواند زندگی کند و میمیرد. این اتفاقی است که باید سبب شود مسوولان ما از دوگانهگوییها درباره توسعه و محیط زیست دست بردارند. اصولاً این ترسی که در دل مقامات افتاده که اگر ما به محیط زیست بها بدهیم باید دور توسعه و پیشرفت کشور را خط بکشیم و با پیشرفت خداحافظی کنیم، حرف غلطی است. سوئد که 15 درصد بیشتر از بقیه کشورها به تعهدات خود در پیمان کیوتو عمل کرده، اتفاقاً بالاترین نرخ رونق اقتصادی را دارد و کمتر دچار تورم شده است. در آمریکا نیز وضع چنین بود. یکی از دلایل موفقیت دموکراتها در انتخابات بحث توسعه انرژیهای نو بود. چرا که توسعه انرژیهای نو یک بازار کار جدید و قوی را در این کشور ایجاد میکند و آینده بسیار شگفتانگیزی را در حوزه اشتغال برای آنها رقم میزند. از سویی قیمت تمامشده انرژی را کاهش میدهد و باعث کاهش آلودگی هوا میشود. طبیعی است که از این روند استقبال میشود. بنابراین حوزه محیط زیست حرفهای زیادی در اقتصاد برای گفتن دارد. با تقویت زیرساختها برای گردشگری طبیعی، ایجاد مزرعههای انرژی خورشیدی و بادی، استفاده از مزیت انرژیهای جذر و مدی که ظرفیت آن در ایران به خاطر گستردگی وسیع سواحل بسیار زیاد است، ما در مرزهای دریایی ایران حدود شش هزار کیلومتر ساحل داریم و موارد دیگر، همه اینها نشان میدهد که ایران به خاطر وضعیت اقلیمی و آبوهوایی و تنوع سرزمینی میتواند از مزیتهای سرمایهگذاری در محیط زیست بهرهبرداری فراوانی کند و در نتیجه تابآوری سرزمین را افزایش دهد و منابع طبیعی و محیط زیستی خود را حفظ و در نهایت پول پایدار تولید کند. همه اینها البته به این منتهی میشود که نگاه سیاستگذاران در کشور به توسعه و مدیریت سرزمین تغییر کند.
دولت جدید در طول چهار سالی که قرار است باقی بماند، تنها پروژه بزرگی را که میتواند به عنوان یک دستاورد افتتاح کند و روبان آن را پاره کند، سد چمشیر است. اگر چمشیر را نادیده بگیریم بقیه پروژههایی که آقای رئیسی میتواند آنها را افتتاح کند به عمر دولت اول او قد نمیدهد. بنابراین این تغییر نگرش که تاکید میکنند نباید محیط زیست مانع توسعه و پیشرفت صنایع باشد شاید برای این است که چنین سدی افتتاح شود و این تنها جایی است که او و تیمش در دولت سیزدهم میتوانند ژست سیاسی افتتاح پروژههای بزرگ چند دهمیلیاردی بگیرند. بنابراین برای افتتاح سد چمشیر دنبال بهانه هستند. البته معمولاً مشاوران برای سیاستمداران این جذابیتها را ایجاد میکنند که اگر میخواهید نشان دهید که رئیسجمهوری موفقی بودهاید و پروژههای بزرگ افتتاح کردهاید باید سد افتتاح کنید. بنابراین تاکید مشاوران این است که نباید از سد چمشیر به این راحتی بگذرند. از سوی دیگر در تغییر نگرش مدیران سیاسی لابی پرقدرت سدسازان را هم میتوان دید. آنها کوشش میکنند از این فرصت استفاده کنند و به سیاستمداران یادآوری کنند که اهمیت دادن به سدسازان به اقتدار سیاستمداران کمک میکند. هنوز آن تفکر دوران آقای هاشمی وجود دارد که ایشان میگفت من هر 45 روز یک سد مخزنی در ایران افتتاح میکنم و همین نگرش باعث شد که او را سردار سازندگی بخوانند. بنابراین چنین نگرشی در مشاوران سیاسی روسای جمهوری همیشه وجود داشته است که به عقیده من یک اشتباه استراتژیک و مخرب است. اگر ما در کشورمان کمیتهای برای بررسی اثربخشی سدهای ساختهشده در طول دهههای گذشته داشتیم که این کمیته میتوانست زیر نظر سازمان مستقلی فعالیت کند و نتایج آن بدون سوگیریهای سیاسی منتشر میشد آنوقت چنین نگرش ناصحیحی در مدیران سیاسی برای ژست سیاسی با پروژههای بزرگ ولو مخرب محیط زیست باعث افتخار آنها نبود.