بیفرزندی داوطلبانه
چرا زوجها از بچهدار شدن منصرف میشوند؟
داشتن خانواده «دلخواه» در «زمان دلخواه»، تا پیش از این هم برای بسیاری از زوجین رویایی بود. حالا اما، دغدغههای بسیاری -از فشارها و ناملایمات اقتصادی گرفته تا تنشهای اجتماعی و نبود چشمانداز روشن از آینده- آن را به چالشی دشوارتر بدل کرده است. در این شرایط، تصمیمات مربوط به زندگی مشترک قدم برداشتن به سوی آینده ناشناختهای است که هرگز نمیتوان آن را بهطور کامل پیشبینی کرد. چالشی که سبب شده زوجهای بسیاری عطای پدر یا مادر شدن را به لقایش ببخشند و به زندگی دونفره، بدون فرزند قناعت کنند. بیدلیل نیست که در یک دهه اخیر، سقوط آزاد نرخ باروری و موالید کشور، کارشناسان را نگران پدیده پیری جمعیت کرده و تلاش برای تشویق خانوادهها به فرزندآوری، به سرفصل سیاستهایی تبدیل شده که متاسفانه همچون دیگر حوزهها میخواهند «دستوری» جمعیت را زیاد کنند؛ اما همچنان ناموفقاند. از سال 1394 به بعد، تعداد موالید در کشور با شیب تندی رو به کاهش گذاشت؛ در سال ۱۴۰۰ نرخ رشد جمعیت به 6 /0 درصد رسید که در پنجاه سال اخیر بیسابقه بود. یکی از پژوهشگران ارشد موسسه امریکن اینترپرایز در مقاله خود مینویسد: کاهش نرخ باروری در ایران طی ۳۰ سال گذشته حیرتانگیز و معادل ۷۰ درصد بوده است؛ این میزان یکی از سریعترین و چشمگیرترین آمارهای کاهش نرخ باروری در تاریخ بشریت است! به نظر میرسد بحران در سرمایه انسانی کشور دیگر محدود به مهاجرت نیست؛ کودکانی که هرگز متولد نمیشوند بحران دیگری را رقم میزنند؛ دو موج بلند و هولناک که به زودی کشوری آسیبدیده از تمامی چالشها و معضلات را بدون نیروی انسانی جوان، پویا و سازنده در خود خواهد بلعید.
اما چه چیز بر غریزه انسانی مادر یا پدر شدن غلبه میکند و خانوادهها را وامیدارد تا داوطلبانه از پذیرش نقش والدین کنارهگیری کنند؟ مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی که در سال 96 منتشر کرد 9 عامل را بهعنوان مهمترین عوامل کاهش میل خانوار ایرانی به فرزندآوری برشمرد. در این گزارش نگرانی از آینده تحصیلی و شغلی فرزندان، افزایش مشکلات اقتصادی با آمدن فرزند جدید، درآمد ناکافی و کفایت تعداد فرزندان فعلی و نداشتن مسکن مناسب، در صدر عوامل بازدارنده فرزندآوری ذکر شده است. عدم آمادگی روحی برای تولد فرزند جدید، ترس از فرزندان بیشتر، نگرانی از سلامتی مادر با افزایش فرزندان و تداخل فرزندآوری با مسوولیتهای اجتماعی نیز در ادامه این فهرست قرار داشتند. در همان سال نتایج پژوهش «تاثیر نااطمینانی شغلی بر تمایل به فرزندآوری در استانهای ایران» نیز نشان داد «نااطمینانی شغلی» مهمترین مانع فرزندآوری در میان ایرانیهاست.
فراتر از این یافتهها اما، همگی به خوبی میدانیم چیزی که والدین دوست دارند به آن برسند لزوماً تعداد معینی فرزند نیست. آنها میخواهند به شادی و رضایت از زندگی دست پیدا کنند و احتمالاً بچهدار شدن یکی از کارهایی است که میتواند سبب این احساس شود. اما عوامل متعددی وجود دارد که سبب میشود فرزندآوری الزاماً با افزایش رضایت همراه نباشد و حتی از آن بکاهد. هراس از همین عوامل والدین را مجبور میکند به جای اندیشیدن به خانواده بزرگتر، به هزینهها و تبعات بزرگ کردن خانواده بیندیشند و نگران آن باشند. این عوامل کداماند؟
تصمیم پر چالش
مطالعات چندین عامل اصلی به تعویق انداختن فرزندآوری یا انصراف از آن را شناسایی کردهاند: افزایش تحصیلات زنان و مشارکت آنان در نیروی کار، تحول زندگی زناشویی، مسکن و نااطمینانی اقتصادی، نابرابری جنسیتی و تغییر در ارزشها و هنجارهای مربوط به والدین. در جوامع پردرآمد، هم دادههای کمی و هم مطالعات مبتنی بر مصاحبههای عمقی نشان داده که بهویژه، داشتن شغل دائمی و درآمد مطمئن یک پیشنیاز حیاتی برای بچهدار شدن است؛ مردم هنگامی که در مورد امنیت مالی و اقتصادی خود نامطمئن هستند تمایل دارند هم تولد اولین فرزند و هم فرزندان بعدی را به تعویق بیندازند. در واقع والدین این نسل، به جای اندیشیدن به تعداد فرزند به سرمایهگذاری بیشتر روی فرزند تمایل پیدا کردهاند -سرمایهگذاری بیشتر در دوران کودکی، سطح بالاتر تحصیلات و تحصیلات عالی- و این سرمایهگذاریها به منابع والدین، زمان و پول نیاز دارد. به همین دلیل است که کمیابی هر منبع میتواند روی تصمیم آنها برای فرزندآوری (و تعداد آن) تاثیر بگذارد.
سایر پژوهشها نشان دادهاند یکی دیگر از دلایل اصلی برای انصراف از بچهدار شدن یا تاخیر در آن، ایده داشتن فرصت برای لذت بردن از سبک زندگی دونفره و نیز هنجارهای سختگیرانه مربوط به «فرزندپروری دشوار» یا «مادری کامل» از طریق سرمایهگذاری سنگین بر روی فرزندان است که بهویژه برای مادران شاغل چالشبرانگیز است. این جنبههای منفی ادراکشده از سوی والدین میتواند به بیفرزندی داوطلبانه یا به اصطلاح «سبک زندگی بدون فرزند» (childfree lifestyle) منجر شود که شیوع آن در بسیاری از کشورهای جهان در قرن حاضر به شدت رشد داشته است.
یک پژوهش جدید که از سوی موسسه MIC در ایالات متحده انجام شده یافته جالبی دارد.1 این مطالعه نشان میدهد نسل هزاره، از کودکان به عنوان یک مانع احتمالی برای اهداف شغلی بلندمدتشان یاد میکنند. این با یافتههای نظرسنجی Morning Consult مطابقت دارد که نشان میدهد هزارهها بیش از همه بزرگسالان دیگر، به جای داشتن فرزند تمایل بیشتری به تمرکز بر شغل خود دارند. دلایل مالی -خواه هزینههای پزشکی زایمان باشد یا تعهد مالی مادامالعمر که فرزند داشتن مستلزم آن است- یکی دیگر از دلایل عدم تمایل آنها به داشتن بچه است. برخی از آنها هم ازدحام بیش از حد جمعیت و نگرانیهای زیستمحیطی را به عنوان عامل ترس از رشد سریع جمعیت ذکر کردند. بسیاری از هزارهها تهدید جدی جمعیت برای بشریت را یک دلیل مشروع برای اجتناب از افزودن انسانهای بیشتر به معادله میدانند.
برخی روانشناسان اما دیدگاه دیگری دارند. آنها در تحلیل نتایج پژوهش MIC مینویسند اکثر جوانان در مورد ازدواج و بچهدار شدن دچار ابهاماند. آنها فوقالعاده جاهطلب هستند و نمیخواهند مسیرهای پیشرفت فردگرایانه خود را قطع کنند. همچنین به دلیل کلیشههای جنسیتی و ترس از گرفتار شدن در سبک زندگی که گزینههای فردی آنها را محدود میکند، نسبت به پذیرش این مسوولیت احساس تردید دارند. برای همین حتی وقتی قصد ازدواج دارند در مورد ازدواج در آینده دور، آن هم بدون فرزند صحبت میکنند!
تصمیم زنانه؟
بانک جهانی مینویسد در 70 سال گذشته نرخ باروری (تعداد کل تولدها در یک سال به ازای هر هزار زن در سن باروری در یک جمعیت) در سراسر جهان کاهش یافته است. 70 سال پیش زنان جهان بهطور متوسط پنج فرزند داشتند و حالا این میزان به نصف (4 /2) کاهش پیدا کرده است.
این سازمان در پاسخ به این سوال که چرا زنان بچه کمتری میخواهند مینویسد: نظریهها و پژوهشهای تجربی مختلفی برای تبیین این کاهش میل به فرزندآوری وجود دارد اما بیشتر ادبیات موجود بر سه عامل اصلی اتفاقنظر دارند: توانمندسازی زنان به ویژه در آموزش و پرورش و نیروی کار، کاهش مرگومیر کودکان و افزایش هزینههای پرورش فرزندان. تحقیقات نشان داده است که تحصیلات عالی زنان با باروری کمتر مرتبط است. برای مثال زنان ایرانی در دهه 1950، بهطور متوسط سه سال تحصیلات داشتند و بهطور متوسط هفت فرزند را بزرگ میکردند. اما تا سال 2010 که نرخ تحصیل زنان ایرانی به متوسط 9 سال رسید، میانگین نرخ باروری در این کشور به 8 /1 کاهش یافت.
این روند جای تامل دارد؛ تا حدی به این دلیل که مدتهاست بحث انتخاب افراد (به ویژه زنان) برای انصراف از بچهدار شدن با یک «تابو» همراه است. زنانی که تصمیم میگیرند بچهدار نشوند اغلب «سطحی» یا «خودشیفته» تلقی میشوند. حتی برخی رهبران مذهبی مانند پاپ معتقدند تصمیم برای بچهدار نشدن اساساً خودخواهانه است.
گروهی معتقدند کاهش تمایل به بچهدار شدن نتیجه سه نسل پیامهای فمینیستی و تجاری گیجکننده است که اصرار دارند شغل، مهمتر از خانواده است. برای مثال سیمون دوبوار فمینیست محبوب فرانسوی زمانی گفت: هیچ زنی نباید اجازه داشته باشد که در خانه بماند تا فرزندانش را بزرگ کند. زنان نباید چنین انتخابی داشته باشند زیرا اگر چنین باشد، تعداد زیادی از زنان، آن را انتخاب خواهند کرد! برخی نیز میگویند این کاهش تمایل، ناشی از این تصور مدرن است که مادر شدن واقعاً کار نیست یا اینکه ارزش آن به نوعی کمتر از مشاغل خارج از خانه است. جنبشهای ضدفمینیستی میگویند فمینیستها توانستهاند نسلی را متقاعد کنند که کار کردن از ساعت 9 تا 5 عصر برای یک شرکت، خردمندانهتر از پرورش زندگی یک انسان است.
اما همه پژوهشگران این پاسخ جنسیتی را برای توضیح کاهش نرخ باروری در جهان نمیپذیرند. اجازه بدهید به نتایج پیمایش MIC بازگردیم؛ در نتایج این مطالعه آمده: اگرچه افرادی که نمیخواهند بچهدار شوند اغلب خودخواه نامیده میشوند اما نظرسنجی ما نشان میدهد چیزی غیر از این هستند. پاسخدهندگان به خوبی میدانستند که مسوولیت پدر یا مادر خوب بودن به این معناست که باید بهطور مداوم فرزند را در اولویت قرار دهند و انتخابهای سالمی برای او داشته باشند؛ ولی احساس میکردند نمیتوانند از عهده این چالش برآیند.
نااطمینانی و فرزندآوری
یک مطالعه که در سال 2018 و در کشورهای اروپایی انجام شد پیشنهاد میکند عوامل فردی (میزان تحصیل، منابع شخصی و سایر ویژگیها)، عوامل اجتماعی (مانند سیاستهای ترکیب کار و خانواده و وضعیت بازار کار) و امنیت اقتصادی ادراکشده (امنیت شغلی، امنیت درآمد) همگی بر تصمیم برای فرزندآوری تاثیرگذارند. همه این عوامل، زمینهساز احساس خطر یا امنیتی هستند که افراد بر اساس آن قصد فرزنددار شدن میکنند یا آن را به تعویق میاندازند. برای مثال، عوامل اجتماعی میتوانند توانایی افراد را برای کسب درآمد و مراقبت از فرزند تقویت یا تضعیف کنند و احساس خطر یا امنیت نسبت به وضعیت فعلی و چشماندازهای آینده را افزایش یا کاهش دهند؛ بنابراین بر تصمیم فرزندآوری در کوتاهمدت تاثیر میگذارند.
رفتار فرزندگریزانه والدین را میتوان با نظریه اجتناب از خطر هم توضیح داد. این فرضیه میگوید که تصمیم افراد به داشتن فرزند، درواقع، نوعی برنامهریزی و تصمیم درباره زندگی آینده خودشان است؛ از اینرو تصمیمهای فرزندآوری به جهتگیری آینده، ارزیابی آنان از هزینه و منافع آینده بستگی دارد. اگر مردم آینده اقتصادی، اجتماعی یا شخصی را زیر فشار و نامطمئن بدانند، ممکن است برای اجتناب از این خطر، تصمیم بگیرند که بچهدار نشوند. آنها بهجای آنکه به بچهدار شدن و داشتن فرزند فکر کنند (که نوعی سرمایهگذاری با دغدغهها و مخاطرههای بسیار و آینده نامطمئن است) در زمینههایی مانند آموزش، مشارکت در نیروی کار، ساعات کار بیشتر، پسانداز مالی و نظایر آن سرمایهگذاری میکنند؛ زیرا توأم با احساس امنیت بیشتر است.
در واقع این ایده که «امنیت اقتصادی» پیششرط بچهدار شدن است عمیقاً در تئوریهای باروری ریشه دارد. بچهدار شدن تصمیمی بازگشتناپذیر است؛ نااطمینانی باعث ارزیابی مجدد ترجیحات، خطرات و فرصتهایی میشود که میتوانند سبب انصراف دائمی از بچهدار شدن یا به تعویق انداختن آن شوند. به علاوه شواهدی وجود دارد که اثر نااطمینانی را بر فرزندآوری در دورههای گسستگی بزرگ اقتصادی تایید میکند. کاهش نرخ تولد پس از رکود بزرگ در آمریکا، یا در اروپای شرقی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و گذار به اقتصاد بازار آزاد، نمونههایی از این دست هستند.
اکثر مطالعات موجود، اثرات عدم اطمینان اقتصادی بر باروری را با استفاده از شاخصهای بازار کار -مانند از دست دادن شغل یا بیکاری، قراردادهای پرریسک یا موقت- اندازهگیری کردهاند. در ایالات متحده مطالعات پیشنهاد میکنند که نگرانیهای اقتصادی با رفتارهای باروری گروههای اجتماعی-اقتصادی محروم در طول رکود بزرگ مرتبط بوده است. ترکیب دادههای فردی با شاخصهای منطقهای بیکاری، اشتغال متزلزل و شاخصهای ذهنی نااطمینانی شغلی نیز نشان میدهد که شاخصهای عینی- قویتر از شاخصهای ذهنی- با باروری مرتبط هستند.
پژوهش جدید دیگری نشان میدهد که تاثیرات منفی شرایط اقتصادی بر باروری در دوران رکود بزرگ، بیش از قبل مشهود بوده است. به همین دلیل تحلیلگران میگویند بخشی از کاهش باروری غیرقابل توضیح در پیامدهای رکود بزرگ را میتوان با افزایش «نااطمینانی اقتصادی ادراکشده» توضیح داد. محدودیتهای اقتصادی مستقیماً بر بسیاری از خانوادهها و افراد تاثیر میگذارد و درآمد آنها را کاهش میدهد، اما همچنین به ادراک عمومی از نااطمینانیِ شرایط آینده اقتصادی -حتی در میان کسانی که مستقیماً تحت تاثیر اخراجهای گسترده یا ورشکستگی قرار نگرفتهاند- دامن میزند.2
سایه سنگین آینده
از دید اقتصاد، تصمیمگیری در مورد باروری بر مبنای ارزیابی منطقی از سود مورد انتظار از داشتن فرزند در آینده صورت میگیرد؛ یعنی افراد در واقع بدهبستان بین شغل دارای حقوق خود را با فرزندآوری محاسبه و ارزیابی میکنند. مدلهایی که این الگوی رفتاری را تبیین میکنند عمدتاً مبتنی بر «ادراک ذهنی از شرایط شخصی» و «هنجارهای اجتماعی» هستند. اما همانگونه که پیشتر گفتیم، شواهد فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد علاوه بر چشمانداز واقعی اقتصادی یا ناامنی عینی، ادراک یا پیشبینی رکودهای آینده نیز زوجین را از فرزندآوری بازمیدارد.
مایکل کینفلد، پیشگام نسل جدیدی از مطالعات است که در آن شرایط اقتصادی واقعی در مقابل ادراکات در نظر گرفته میشود. او تاکید میکند افرادی که شرایط شغلی یکسانی دارند ممکن است در تصمیم برای فرزندآوری متفاوت عمل کنند زیرا آنها متفاوت از یکدیگر نااطمینانی را حس میکنند، تحمل میکنند و به آن واکنش نشان میدهند. به علاوه ممکن است امکانات غیرقابل مشاهده شغل آنها با هم متفاوت باشد. این ادراکات مشروط به شرایط اقتصادی افراد، در واقع بخشی از «سایه گذشته» هستند. اما تصمیم برای فرزندآوری صرفاً تحت تاثیر گذشته نیست: انتظارات، تخیلات و روایتهای آینده نیز در این پروسه نقش موثری دارند. برای مثال اگر رشد اقتصادی مورد انتظار در جامعه بالا باشد؛ نااطمینانی شغلی مانعی برای فرزندآوری محسوب نمیشود؛ اما در پرتو کاهش رشد اقتصادی نااطمینانی شغلی میتواند مانع از تصمیم برای باروری شود.
تخیل، منبع قدرتمندی برای عمل است: مردم میتوانند یک آینده رویایی را تصور کنند و متعاقباً برای رسیدن به این آینده تخیلی تلاش کنند. پژوهشگران البته میگویند این تخیلات مثبت اغلب میتواند برای اولین فرزند موثر باشد اما تصمیم برای داشتن فرزند بیشتر احتمالاً تحت تاثیر تجربه داشتن یک فرزند تعدیل میشود. انتظارات هم باورهایی در مورد وضعیت آینده جهان هستند که در گذشته و در شرایط واقعی و عینی شکل گرفتهاند. شاید به همین دلیل است که برخی مطالعات نشان میدهند در پی تشدید بحرانهای زیستمحیطی به ویژه گرمایش زمین و بحران آب، بسیاری از زوجین تصمیم خود برای فرزندآوری را به تعویق انداخته یا از آن منصرف شدهاند. با این حال میتوانید تصور کنید هنوز هم برخی باورها مانند امید به آینده خوب برای فرزندان متعدد یا حتی اعتقاد قوی به مقدس بودن خانواده میتواند خانوارهای کمدرآمد و همراه با انتظارات اقتصادی نامطلوب را به فرزندآوری تشویق کند.
پینوشتها:
1- Didomizio Nicolas, 11 b 11 brutally honest reasons millenials don’t want kids, MIC Institute, December 2019.
2- Vignoli, D., Guetto, R., Bazzani, G. et al. A reflection on economic uncertainty and fertility in Europe: The Narrative Framework. Genus 76, 28 (2020).