پنجشیر؛ نماد غمشریکی
چرا مقاومت «احمد مسعود» در ایران محبوب شد؟
ساختار دولت در افغانستان فروریخت و مردم در داخل و خارج از افغانستان ناباورانه حوادث را به نظاره نشستهاند، استقرار نیروهای طالب در پایتخت افغانستان و فرار اشرف غنی از این کشور در کنار تصاویر فرودگاه کابل ناممکن را در دیدگان جهانیان ممکن ساخت. در بدبینانهترین سناریوها نیز هیچ تحلیلگری خروج اینچنینی نیروهای آمریکایی از افغانستان و ورود بیدردسر نیروهای طالب به پایتخت و اعلام دولت را ترسیم نمیکرد. در مقابل چشمان هراسان مردم افغانستان، مردم جهان نیز حیرتزده به توافق با یک گروه تروریستی افراطی مینگریستند. اینکه میتوان تروریست بود، قواعد بینالمللی و انسانی را زیرپا گذاشت و به برکت منافع بازیگران بزرگ ستاره اقبال به آنها رو کند. بسیاری به طعنه آن را پاداش سالها زندان و شکنجه رهبران طالب در زندانهای آمریکایی و تابآوریشان تعبیر کردند و برخی دیگر سخن از خیانت و معامله بزرگ گفتند و بازیگران خارجی را متهم اصلی بحران در افغانستان عنوان کردند.
طالبان در کابل مستقر و کابینه خود را اعلام کرده است. این کابینه را میتوان آیینه تمامنمای دوستان طالب در سالهای گذشته به شمار آورد و در واقع بهنوعی سهمخواهی همرزمان از ملا برادر است. بهرغم ادعای نیروهای طالب مبنیبر تغییر و تمایل به ایجاد دولت فراگیر با استفاده از نمایندگان تمامی اقوام و مذاهب نشانگانی دال بر تایید این ادعا دیده نمیشود. در پاسخ به این سوال که آیا طالبان میتوانند بر افغانستان مسلط شوند یا خیر؛ میتوان به اشکال متفاوت پاسخ داد. اما نیمنگاهی به ساختار دولتی و نهادی در این کشور نشان میدهد که طالبان لاجرم باید از مواضع خود کوتاه بیایند یا برای بازگشت نیروهای متخصص به کار از اهرم اجبار استفاده کرده یا نهاد موردنظر را در کوتاهمدت تا زمانی که نیروی مورداعتماد و آموزشدیده بیابند، تعطیل کنند. وزارت مخابرات، انرژی، فعالیتهای عمرانی و زیرساختی، بانک مرکزی و نهادهای تخصصی دیگر در این ردیف قرار میگیرند.
افغانستان امروز با افغانستان دهه 1990 بسیار متفاوت است؛ جمعیت کابل و حاشیه آن بیش از هفت میلیون نفر است که شغل اکثریت آنها وابسته به شروع فعالیتهای دولتی و گردش مالی است. اینکه طالبان بتواند کابل را کنترل کند بهطور قطع به ضرب و زور خواهد بود و ایجاد دولت مستقر و پایان منازعه قابل تصور نیست. مگر اینکه به لطف بازیگر خارجی چتر اطلاعاتی و امنیتی سختی را بر سر افغانستان نگه دارد و مردم را وادار به همکاری کند. در واقع، طالبان برای استقرار دولت و پایان دادن به منازعه دیرپای این کشور چالشهای متعددی پیشرو دارند که از زمره آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد: 1- مردم افغانستان، چه آنها که خود را در خانه حبس کرده و مقاومت مدنی دارند، چه آنها که به خیابانها میآیند و تظاهرات میکنند. در این میان با تقویت جبهه مقاومت هر آینه انتظار پیوستن مردم غیرنظامی به جریانهای نظامی میرود. اگرچه امکان پیروزی این گروهها وابسته به دلایل و اتفاقات خاص است اما چراغ ناامنی و منازعه را در افغانستان روشن نگه میدارند؛ 2- کشورهای همسایه؛ 3- زیرگروههای طالب با تاکید بر گروههای تروریستی منطقه نظیر حرکت اسلامی ازبکستان، ترکستان شرقی و داعش خراسان؛ 4- بازیگران فرامنطقهای.
ارائه تحلیل و توجه به آنچه در افغانستان روی داده و روی خواهد داد، در هفتههای اخیر محل توجه بسیاری از تحلیلگران و نشستهای تخصصی بوده، اما تحولات افغانستان از منظری دیگر قابل تامل و توجه است. ورای واکنشهای دولتی کشورهای همسایه افغانستان (ایران، چین، پاکستان، ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان) واکنشهای مردمی در ایران بسیار شگفتآور بود. اگر مولفه هراس از امنیت انسانی، کشتار غیرنظامیان، استقرار گروههای افراطی و دخالت خارجی را مدنظر قرار دهیم کشورهای دیگر نیز میتوانستند محل این توجه قرار گیرند. این مولفه هنگامی پررنگتر میشود که طی چهار دهه گذشته که ایران میزبان بیش از سه میلیون مهاجر افغان بوده و همواره گزارههایی نظیر عدم جامعهپذیری و شکافهای اجتماعی و خروج مهاجران مطرح بوده اما در دلِ حوادث افغانستان آنچه عیان شد، تغییر رویکردهای عمومی مردم ایران طی سالهای قبل نسبت به جمعیت مهاجر افغانستان و مردم این کشور است. همدردی، تقاضا از دولت برای گشودن مرزها و میزبانی از آوارگان افغان، جمعآوری کمکهای مردمی برای بیجاشدگان و همچنین ابراز تاثر صمیمانه نسبت به آنچه در این کشور روی میدهد برگی جدید از روابط دو کشور را ورق زد. این در شرایطی رقم میخورد که برخی مولفهها نظیر کرونا، بحران اقتصادی، نارضایتیهای اجتماعی و اشتغال از مهمترین منابع نارضایتی مردم در ایران به شمار میروند و تقاضا برای گشودن مرز و پذیرش بیجاشدگان افغان از این منظر بسیار حیرتآور است. بهطور قطع ورود بدون نظارت پناهندگان افغان تبعات امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جدی را متوجه دولت و مردم ایران میکند و هیچکس شکی در این ارتباط ندارد، و بهرغم آن چنین موجی برای همدلی ایجاد شده است.
تا به امروز آنچه از آن با عنوان حوزه تمدنی پارسی، اشتراکات فرهنگی، همدلی و غمشریکی یاد میشد تنها در عرصه نخبگی بود و باور بر این بود که این مولفهها در میان مردم عادی نمود چندانی ندارد و نمیتوان روی آن حساب ویژهای باز کرد. اما اتفاقات افغانستان نشان داد «سرمایه اجتماعی و تمدنی» واقعی در جغرافیای نوروز وجود دارد.
مردم افغانستان در طول پنج دهه با جنگهای داخلی، اشغال، منازعه و ناامنی زیستهاند و طی 20 سال اخیر از دل ناامیدی امید ساختند، تلاش کردند تا سرنوشتی متمایز از پدرانشان را تجربه کنند. محصول این تلاش جمعیتی تحصیلکرده، ماهر و روشن است. مردم در ایران هم از نزدیک (مهاجران) و هم از دور (مردم افغانستان) شاهد سبک زندگی و تلاش خستگیناپذیر این مردم برای ساختن سرنوشتشان بودند و همین امر در کنار مولفههایی که در بالا اشاره شد، این غمشریکی را جان دوباره بخشید. بهواقع، مردم ایران و افغانستان همسرنوشتی، همدلی، غمشریکی و همبودی را نه در کتابها و بیانیههای نخبگی و دولتی بلکه در جریان زندگی به منصه ظهور گذاشتهاند.
نمود واضح و روشن آن را میتوان در محبوبیت «مسعود» فرزند اسطوره افغانستان و پنجشیر به خوبی دید؛ این شهر به نماد مقاومت و یکی از پرتکرارترین لغات در جستوجوهای اینترنتی بدل شده است. همانگونه که مردم افغانستان به پنجشیر افتخار میکنند اینروزها در ایران نیز این شهر به نماد مردانگی و مقاومت بدل شده است. آنچه مسعود را متمایز میکند تحصیلات، آدابدانی، شجاعت و از همه مهمتر اینکه او برای منافع خود با دیگران معامله و پشت به آرمانهای مردم افغانستان نکرد. اینکه او پیروز شود یا خیر بهطور قطع وابسته به عوامل مختلف است که یکی از مهمترین آن کمکهای خارجی است. پنجشیر بارقهای از امید را برای مردمی برافروخت که خیانت (و سکوت) مقامات، سیاستمداران و حتی بزرگان قومی را به چشم دیدهاند.
همانگونه که استاد فقید سرور رجایی همواره روی آن تاکید داشتند، مردم ایران و افغانستان در برهههای زمانی مختلف نشان دادهاند که «همدلی» و «غمشریکی» جزء جداییناپذیر میان مردمان این سرزمین است. اعتراضات مردمی نسبت به بحران در افغانستان به سمتی رفت که دولت جمهوری اسلامی ایران را نسبت به هرگونه مذاکره یا پذیرش موقت (به فراخور همسایگی با جغرافیای بحران) حساس کرد. آنچه از افغانستان و مردمش در حافظه تاریخی مردم ایران نقش بسته است: بحرانهای نامیرا، مردمی صبور، شریف و صادق است. نامیرایی بحران در خاورمیانه گزاره «همسرنوشتی» و هراس از تکرار ناامنی در داخل مرزهای کشور را نیز پررنگ میکند و برخی بر این باورند که همدلی و همراهی مردم ایران ذیل این مساله میگنجد. باید پذیرفت آنچه این روزها شاهد آن بودیم، چیزی فراتر از ترس برای خود است، چیزی که به سادگی به دست نمیآید و آن پیوندهای دیرین سرزمینی، تمدنی، فرهنگی و عاطفی است. تو گویی در خانه همخویشت آتش افتاده باشد. تماشای فرار مردم به سمت فرودگاه، افتادن شهروندان افغان از هواپیما و چشمان هراسان دختران افغان چشمان بسیاری را در ایران نمناک کرد. حوادث افغانستان ورای درد بیپایانش نمودِ آتشی بود که سالیان دراز زیر خاکستر مانده بود و آن قدرت مردم در همپذیری است؛ توگویی در یک جا همگی به این نتیجه رسیده باشند که همسرنوشتاند و برای پیروزی گریزی از اتحاد و همدلی ندارند.