شناسه خبر : 41460 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ناگزیر از انتخاب

آیا گرایش به شرق منافع ایران را تامین می‌کند؟

 

 سمیه مروتی / پژوهشگر حوزه سیاست خارجی 

در سال‌های اخیر مهم‌ترین انتقادی که به حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران وارد بوده، نگاه صرف به حوزه عربی و غربی، تمرکز ناکافی روی حوزه همسایگی و چشم‌پوشی بر کشورهای آسیایی بوده است. در دهه‌های گذشته تمرکز دستگاه دیپلماسی کشور و به‌تبع آن حوزه پژوهش روی کشورهای عربی و غربی متمرکز شد و این روند موجب در حاشیه قرار گرفتن حوزه همسایگی و فراتر از آن شد. فارغ از کامیابی یا ناکامی عملکرد حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه غرب آسیا و پیامدهایی که تمرکز روی این منطقه برای اهداف عالی کشور دربرداشته یکی از مهم‌ترین پیامدهای جانبی آن بی‌توجهی و عدم‌شناخت دیگر حوزه‌های جغرافیایی است. یک بازیگر منطقه‌ای نظیر ایران باید توان و ظرفیت همکاری با تمامی کشورها با تاکید بر کشورهای همسایه نزدیک و دور داشته باشد. تمرکز صرف دستگاه دیپلماسی در چند دهه اخیر در آن سوی مرزهای غربی یکی از نقاط ضعف نابخشودنی آن است؛ انحصار مناطق غربی از یک‌سو دست این بازیگران را در روابط با ایران قدرتمند کرد و از سوی دیگر، ایران را از ظرفیت‌های دیگر مناطق محروم کرد.

درحال حاضر اگر همایشی ملی در ارتباط با بررسی سیاست خارجی ایران در قبال عراق، عربستان، سوریه، لبنان، اتحادیه اروپا و آمریکا برگزار شود، می‌توان فهرست بلندی از کارشناسان را به این جلسه نخبگی دعوت کرد؛ اما همزمان اگر نشستی خبرگی برای بررسی و آسیب‌شناسی سیاست خارجی ایران در قبال ژاپن، کره‌جنوبی، پاکستان، هند، کشورهای آ.سه.آن و کشورهای آسیای مرکزی برگزار شود (با حذف کارشناسانی که به‌واسطه ماموریت با کشور فوق آشنا هستند، که آن شناخت هم گاهی قابل بحث است) حجم بحران به وضوح عیان خواهد شد. در چنین شرایطی و با باور به عدم‌شناخت دقیق و عمیق نسبت به کشورهای شرقی اگر سیاست خارجی کشور تمرکز خود را به آنی از غرب به شرق تغییر دهد فارغ از چرایی این تغییر به‌طور قطع زنگ خطر جدی برای کشور به صدا درخواهد آمد.

به‌عنوان فردی که سال‌هاست در حوزه افغانستان و پاکستان‌ پژوهش می‌کند، در جلسات خبرگی شبه‌قاره و آسیای مرکزی شرکت می‌کند آشکارا این مساله را شاهد بوده و هستم که حداقل حمایت برای تربیت پژوهشگر و کمک به فهم مناطق فوق وجود دارد و در چنین شرایطی اگر دستگاه دیپلماسی کشور برای درک مسائل به سراغ بخش نخبگی بیاید به‌طور قطع پاسخ عمیق و چندوجهی نخواهد یافت و فهم مسائل از دریچه چند پژوهشگر و کارشناس خارج خواهد شد و انحصاری که در این مسیر شکل می‌گیرد نیز به تبع خود آسیب‌های جدی‌تری برای کشور به بار خواهد آورد. سیاست خارجی پویا و توانمند زمانی حاصل می‌شود که کشور، لایه‌های پنهان قدرت داخلی، تکانه‌های امنیتی و چالش‌های فراروی آن را شناخت و روندهای آتی آن را با دقت رصد کرد. بدون درک محذورات و مقدورات و بازی قدرت داخلی و خارجی کشوری نظیر پاکستان چگونه می‌توان انتظار توفیق در روابط و تامین منافع ملی را داشت. آنچه در روابط با پاکستان طی دهه‌های گذشته شاهد بوده‌ایم مثال روشنی از بی‌توجهی به شناخت بازیگر مقابل و مقطعی و واکنشی نگاه کردن به مسائل است. 

تمرکز صرف به حوزه غرب، ایران را از شناخت آن سوی مرزهای شرقی بازداشت و حال که فشارهای حداکثری بر ایران این کشور را ناگزیر به تاکید بر سیاست همسایگی و پذیرش اهمیت متنوع‌سازی سیاست خارجی و نگاه به آن سوی مرزهای شرقی کرده است این سوال به‌طور جدی مطرح می‌شود که در شرایطی که بنیان شناخت در دهه‌های قبل بنا نشده است، این تغییر سطح روابط براساس چه شناخت و رویکردی پیش خواهد رفت و آیا این تغییر تامین‌کننده منافع ایران خواهد بود. 

در دهه‌های اخیر یکی از مولفه‌های هزینه‌زا برای دستگاه سیاست خارجی کشور «بی‌توجهی به رصد بازی بازیگر مقابل» بوده است. به این معنا که در قبال بازیگری نظیر پاکستان، هند، چین و روسیه باید مقدورات و محذورات داخلی این کشور، لایه‌های قدرت و شرایط اجتماعی و اقتصادی آن را به‌خوبی درک و با اتکا به روابط این کشور با دیگر کشورهای خارجی، قراردادهای راهبردی، گزیر و ناگزیرهای آن بازیگر در ارتباط با روندهای منطقه‌ای و بین‌المللی، خط مشخصی از روابط را در راستای تامین حداکثری منافع کشور ترسیم کرد. آنچه در سال‌های اخیر به‌عنوان سیاست نگاه به شرق مورد توجه قرار گرفته با تاکید بر گزاره «ناگزیری» دستگاه دیپلماسی در شرایط سخت تحریم‌های غرب علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است. در اینکه کشورها برای تداوم و تامین منافع چرخش‌هایی را در طول دوران خواهند داشت، شکی وجود ندارد، اما اینکه این چرخش با شناخت و محاسبه سود و زیان همراه باشد، محل توجه است.

در شرایطی که مذاکرات هسته‌ای در مسیر شکست قرار دارد، مشکلات داخلی در کشور به سطح عیان رسیده به‌گونه‌ای که بازیگران خارجی نیز درباره آن به ارائه نظر می‌پردازند، بحران اوکراین، روسیه را به انتخاب مسیری جدید برای فشار بر اروپا و غرب رهنمون ‌می‌کند و چین با نگاه به آنچه در منطقه و جهان روی‌ می‌دهد مسیر را برای تاخت خود هموارتر از چند سال اخیر می‌بیند، در این شرایط ایران روابط خود با دو کشور چین و روسیه را از سر انتخاب یا ناگزیری افزایش داده است. دو بازیگری که هر یک به دلیلی درصدد اعلام چرخش و تغییر سطح قدرت خود در منطقه و جهان هستند. ظرفیت‌ها و توان ایران بر هیچ بازیگری در منطقه و جهان پوشیده نیست، سناریوی مشخص این است که در بازی قدرت جهانی اگر ایران مذاکرات ایران و غرب با موفقیت ادامه یابد، چه آثاری بر بازی روسیه و چین خواهد داشت؟ اگر مذاکرات هسته‌ای شکست بخورد و احتمال خروج ایران از ان‌پی‌تی قوت بگیرد، چه تاثیری در بازی‌سازی روسیه و چین خواهد داشت و این مسیر چه امتیازات و هزینه‌هایی برای ایران به همراه خواهد آورد؟ جدا از هزینه‌هایی که ایستادن در هر سمت این سناریو برای ایران دربرخواهد داشت؛ جمهوری اسلامی باید به این سوال پاسخ دهد که درصورت عدم اعلام بی‌طرفی و ایستادن رسمی در سمت چین و روسیه در جنگ روسیه، چین و آمریکا چه امتیازاتی کسب می‌کند؟ آیا ظرفیت‌های ژئوپولیتیک ایران که درحال فرسایش است، ترمیم خواهد شد؟ آیا سرمایه‌گذاری اقتصادی هنگفتی در زیرساخت‌های ایران خواهد شد؟ آیا موقعیت منطقه‌ای ایران و تهدیداتی که از سوی اتحاد عربی-عبری-غربی علیه ایران در حال شکل‌گیری است بی‌اثر خواهد شد؟ 

ایران باید به این سوالات و بسیاری سوالات دیگر پاسخ گوید که گذاشتن وزنه سنگین روابط در کفه روسیه و چین چه امتیازاتی برای کشور دربر داشته یا کاهش‌دهنده کدام هزینه‌ها و تهدیدات واقعی بوده است. تاکید بر روابط با چین و روسیه به‌طور قطع در سطح روابط ایران با کشورهایی نظیر هند، ژاپن و کره‌جنوبی نیز اثرگذار خواهد بود و ایران باید این مساله را در محاسبات خود لحاظ کند. 

دراین پرونده بخوانید ...