انصراف از سرمایهگذاری
موسی غنینژاد از دلایل دلسردی سرمایهگذاران میگوید
در هفتههای گذشته اتفاقی نادر رخ داد. صندوقهای امانات یکی از شعب بانک ملی مورد دستبرد سارقان قرار گرفت. نکتهای که برای بسیاری جالب توجه بود، تصاویری بود که از اموال بازپسگرفتهشده منتشر شده بود. اموالی که در قالب دلار، طلا و سکه ذخیره شده بودند و این سوال را در ذهن متبادر میکردند که چرا صاحبان این پساندازها برای سرمایهگذاری داراییهای خود اقدام نکردهاند؟ تصاویر منتشرشده واکنش برخی از کارشناسان اقتصادی و حتی مسوولان پیشین اقتصاد ایران را برانگیخت. مثل عبدالناصر همتی که به صورت ضمنی از بیثباتی و پیشبینیناپذیری اقتصاد ایران سخن گفت. او در سخنانش تصریح کرده بود که به جریان افتادن پساندازهای افراد در اقتصاد ایران میتواند به حل مشکلات اقتصاد ایران کمک کند. البته آمار دقیقی از حجم داراییهایی که ایرانیان در گوشهای پنهان کرده و به طرق مختلف از آن محافظت میکنند وجود ندارد ولی بسیاری اعتقاد دارند که قصه صندوق امانات بانک ملی میتواند مشت نمونه خروار باشد. به عبارت دیگر این تصاویر نشان میدهد که ایرانیان به طرق آنچه در سالهای بسیار دور مرسوم بوده تصمیم گرفتهاند که صرفاً از داراییهای خود محافظت کنند. سوال این است که چرا ایرانیان میل به سرمایهگذاری یا حتی سپردهگذاری ندارند؟ موسی غنینژاد اقتصاددان به این سوال پاسخ گفته است. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
♦♦♦
اخیراً تصاویری منتشر شده که نشان میدهد برخی از ایرانیان داراییهای خود را عمدتاً در قالب طلا و ارز در صندوق امانات بانکها نگه میدارند. این تصاویر واکنشهای بسیاری را برانگیخته است. برخی میگویند این داراییها از ترس تورم به این صورت تبدیل شدهاند. شما چه تحلیلی دارید؟
البته برآورد دقیقی وجود ندارد که بدانیم حجم پولهایی که ایرانیان به این صورت نگهداری میکنند چقدر است اما به هر حال باید بدانیم که مردم و بهخصوص افرادی که سرمایهگذار حرفهای نیستند، در ایران امکان چندانی برای سرمایهگذاری پسانداز خود ندارند. در سایر کشورهای دنیا پسانداز مردم عادی عمدتاً نزد بانکها نگهداری میشود و به این پسانداز نیز سودی تعلق میگیرد. در آن کشورها تورم به اندازهای نیست که ارزش پول افراد از بین برود. مشکل پساندازکنندگان در ایران این است که سپردهگذاری درازمدت پول نقد در بانک به کاهش ارزش آن منجر میشود. به این دلیل که با توجه به تورم موجود نرخ بهرهای که به این سپردهها تعلق میگیرد منفی است. اکنون حداکثر سودی که بانکها به سپردههای درازمدت ارائه میکنند، 20 درصد است، درحالیکه مثلاً در سه سال گذشته به طور میانگین شاهد تورم 40درصدی در اقتصاد ایران بودهایم.
بنابراین افراد میدانند که اگر پول خود را به صورت سپرده نزد بانک بگذارند، سالانه 20 درصد از ارزش آن کم میشود. این وضعیت منجر به آن میشود که مردم ترجیح دهند پول خود را مثلاً به دلار و یورو تبدیل کنند. وضعیت اقتصاد کشور بهگونهای است که برای پساندازکنندگان پول در میان مردم عادی بهتر آن است که به طرق مطرحشده از ارزش داراییهای خود به نحوی محافظت کنند. البته خرید مسکن و زمین برای افرادی که پساندازهای بیشتری دارند معمولاً جذاب است. افرادی هم که پسانداز کمتری دارند در وهله اول به سراغ خرید کالاهایی مانند خودرو میروند و در وهله بعد پول خود را به ارزهای خارجی تبدیل میکنند. متاسفانه در بازار پول ما قیمتها دستوری است و این به ضرر پساندازکنندگان است.
در دولت نخست حسن روحانی تلاش سیاستگذاران بر این بود که به قول خودشان پول و پسانداز افراد را به سوی بازارهای مولدی مثل بازار سرمایه هدایت کنند. در نهایت نیز فرصت برای ورود افراد عادی جامعه به بازار سرمایه فراهم شد و درنهایت اتفاقات مرداد سال 1399 رخ داد. اتفاقات این چنینی چه نقشی در بیاعتمادی مردم به سرمایهگذاری در اقتصاد ایران ایفا کرده است؟
دولت در این بازارها دخالت کرده و آنها را دستکاری میکند. این بازارها واقعی نیستند و تجربه افراد از بازارها هم چندان موفقیتآمیز نبوده است. اکنون دیگر فقط گروهی از افراد و سرمایهگذاران حرفهای حاضرند در این بازارها فعالیت کنند. افرادی که تا حدودی اطلاعات داخلی دارند و میدانند که خریدن سهم کدام بنگاه بزرگ میتواند سوددهی داشته باشد. با این حال باقی افراد جامعه شانس چندانی برای موفقیت در این بازارها ندارند. در دو دهه اخیر مردم این تجربه را داشتهاند که با متورم شدن این بازار به سراغ آن رفته و بعد سرمایه خود را از دست دادهاند.
همه این مسائل به این برمیگردد که مکانیسمهای اقتصادی در جامعه ایران به دلیل دخالتهای دولت به درستی کار نکرده و بازارهای ما قادر نیستند اطلاعات درست به افراد بدهند. این وضعیت افراد جامعه را سردرگم میکند، طوریکه آنها نمیدانند باید با پسانداز خود چه کنند.
در ماههای اخیر بارها شنیدهایم که پول در دست مردم باید به سمت تولید برود. اما به هر حال شاهد آن هستیم که افراد رغبت چندانی برای هدایت پول خود به سمت تولید ندارند. آیا وضعیت تولید در ایران برای سرمایهگذاران به قدری اغواکننده است که تصمیم بگیرند به سراغ تولید بروند؟
مدتهاست که وضعیت تولید در ایران نامساعد است. به ویژه در یک سال اخیر که دولت جدید بر سر کار آمده، فشارها بر تولیدکنندگان بسیار افزایش یافته است. بسیاری از تولیدکنندگان حتی در شرایطی که وضعیت بازار خوب باشد هم تمایلی به سرمایهگذاری جدید ندارند و ترجیح میدهند که حتیالامکان سرمایه خود را از تولید خارج کنند.
فشارهای مضاعف مالیاتی، قیمتگذاریهای دولتی و اقدامات سازمانهایی مانند تعزیرات به قدری به تولیدکنندگان فشار تحمیل کرده است که آنها را از سرمایهگذاری مجدد منصرف میکند. تاکید میکنم حتی در مواردی شاهد آن هستیم که تولیدکنندگانی که سرمایه آنها بازدهی داشته و سودآور است، سرمایه خود را کاهش دادهاند. شخصاً از تولیدکنندهای شنیدهام که بهرغم کشش بازار، ترجیح آنها بر این است که بر سرمایه خود ریسک نکنند. اینها به دلیل نااطمینانی در شرایط بازار است. دولت در بازار مداخلات مختلفی داشته و تولیدکنندگان را تحتفشار قرار میدهد. تولیدکنندگانی که حسابهای آنها دردسترس و شفاف است. دولت اصرار دارد که از تولیدکنندگان مالیات بیشتری بگیرد و به این ترتیب آنها را تنبیه میکند.
طبق معمول در اقتصاد ایران افرادی برنده هستند که شفاف عمل نکرده و در بازارهای رسمی مشغول به کار نیستند. اکنون افرادی برندهاند که به امور غیرقانونی مشغولاند و در بازارهای سیاه فعالیت میکنند. به این ترتیب اقتصاد ما در وضعیت بسیار بدی قرار گرفته است که همه پساندازکنندگان و حتی سرمایهگذاران هم پول جدید به اقتصاد نیاورند و به فکر هدایت پولشان به سوی بازارهای مطمئنتری مانند زمین، مسکن و ارزهای خارجی باشند.
دولت مدام از تلاش برای ساماندهی بازارها میگوید. مدام سرمایهگذاران حتی حاضر در خارج از کشور را تشویق میکند که به ایران برگردند و سرمایه خود را در اقتصاد ایران به جریان بیندازند. از سوی دیگر میدانیم سیاستهایی که دولت چه در اقتصاد و چه در سیاست به کار میبندد چندان برای سرمایهگذاران امیدبخش نیست. در میانمدت برای سرمایهگذاری در کشور چه افقی متصورید؟
چشمانداز مناسبی پیشروی سرمایهگذار ایرانی نیست. همانطور که پیشتر هم توضیح دادم، بازارها متلاطم و تحت فشار هستند و در افراد انگیزهای برای ورود به این بازارها وجود ندارد. اما نکتهای مهمتر هم وجود دارد و آن نااطمینانی ناشی از وضعیت روابط بینالملل است. ایران اکنون در شرایطی است که هنوز موفق به همکاری متناسب با FATF نشده است و عدهای هنوز فکر میکنند کار درستی کردهاند که مانع این همکاری شدهاند.
تصور برخی بر این است که ایران باید همچنان به ستیز و پرخاشگری در عرصه بینالمللی بپردازد. این وضعیت کماکان به بروز نااطمینانی در بازارها منجر میشود. اکنون فقط نااطمینانی اقتصادی نیست و نااطمینانی سیاسی هم در جریان است. تا زمانی که مسائل مربوط به انرژی هستهای در ایران حل نشده است، کدام کشور خارجی حاضر است با سرمایهگذاری ثروت خود در ایران ریسک کند؟ اکنون وضعیت ایران در صحنه بینالمللی مشخص نیست و این سرمایهگذاران را نگران میکند. متاسفانه ما دوستی در جهان بینالملل نداریم.
کشورهایی دشمنان علنی ما هستند که آن را ابراز هم میکنند و کشورهایی هم وجود دارند که خود را کنار کشیدهاند. برخی کشورها هم وجود دارند که گرچه ابراز دوستی میکنند ولی دوستی آنها هم غیرواقعی است. در عمل میبینیم که برای اقتصاد ایران عایدی نداشتهاند. وقتی افق به این صورت است، طبیعی است که افراد ریسک سرمایهگذاری در اقتصاد ایران را نپذیرند. اولین گام برای اقتصاد ایران باید بهبود شرایط بینالمللی چه از بعد اقتصاد و چه از بعد سیاست باشد. در اقتصاد ما عدهای شعارهایی میدهند و بعد به قدری این شعارها را تکرار میکنند که خودشان هم اندکاندک این شعارها را باور میکنند.
در هفتههای اخیر بار دیگر اخباری منتشر شد که نشان میداد ظاهراً دولت دور دیگری از برخورد با فعالان بازارهای ارز را آغاز کرده است. به نظر میرسد بار دیگر ممکن است پای سلاطین سکه و ارز و انواع کالا به میان آید. این قبیل رفتارهای دولت چه تاثیری در وضعیت بازارها خواهد داشت؟ چه سیگنالهایی به جامعه و سرمایهگذاران میدهد؟ به نظر میرسد که این اقدامات دولت بیشتر برای ورود به بازار ارز اغواکننده باشد. چه نظری دارید؟
این اقدامات دولت تازه نیست. چهل سال است که هر زمان کنترل خود را بر نرخ ارز از دست میدهد، راه بگیر و ببند را در پیش میگیرد. واضح است که این بگیر و ببند سیگنال بدی به فعالان اقتصادی میدهد. اما سیگنال بد به چه معنی است؟ سیگنال بد به این معنی است که نرخ ارز بالاتر خواهد رفت. در واقع به تجربه افراد جامعه دریافتهاند که انتظارات پس از مدتی به انتظارات بدبینانه تبدیل میشود و نرخها بالاتر میرود. بنابراین وقتی دولت شروع به برخورد با فعالان بازار ارز میکند، این اقدامات افراد را ترغیب میکند که تلاش کنند به هر شیوهای برای خود ارز تهیه کنند.
اکنون امکان خرید ارز به صورت نامحدود و قانونی در کشور وجود ندارد و افراد ناگزیرند برای تهیه ارز دست به اقدامات غیرقانونی بزنند. تعجب من از این است که دولتمردان ما سالیان سال در حال تجربه اقدامات اشتباه و تکراری خود هستند؛ هر بار نتیجه این اقدامات اشتباه را میبینند و با این حال اشتباهات خود را مدام ادامه میدهند. تعجب من از این است که چطور تصور سیاستمداران بر این است که با بازداشت چند نفر از خریداران ارز در بازار میتوانند نرخ ارز را کنترل کنند؟ مگر تاکنون موفق شدهاند؟ به یاد دارم که حتی در اوج درآمدهای نفتی در دولت احمدینژاد هم که عایدی فروش نفت سالانه به 100 تا 120 میلیارد دلار میرسید، علت تلاطمات بازار ارز تعدادی از فعالان بازار ارز معرفی میشدند. اگر به یاد بیاورید آن زمان شخصی به نام جمشید بسمالله بر سر زبانها بود. گفته میشد که جمشید بسمالله در بازار ارز نقشآفرینی میکند و به عبارت دیگر اوست که قیمت ارز را بالا میبرد! اما این شخص چه کسی بود؟ یک فرد بسیار معمولی که بازی با ارزهای نفتی اصلا به قد و قامت او نمیآمد. در واقع پرسش اساسی این بود که با توجه به حجم گردش ارز در کشور در آن دوران، فردی مثل جمشید بسمالله چگونه میتوانست در قیمت ارز موثر باشد؟ از آن زمان سالها گذشته است ولی دولت کماکان مسیر گذشته خود را در پیش گرفته است. اخیراً البته در اخبار آمده است که بانک مرکزی به صرافان رسمی اعلام کرده که حاضر است ارز را به هر قیمتی که صادرکنندگان حاضر هستند، خریداری کرده و سپس با هر نرخی که در داخل کشور متقاضی خرید وجود دارد آن را بفروشد. به نظرم این روش منطقی بوده و به عبارتی این تنها راه موجود است. اگر دولت تصمیم بگیرد که بازار ارز را آزاد کرده و فعالیت در آن را به عهده صرافان بگذارد، میتوان کمی به بهبود اوضاع ارز امیدوار بود. در غیر این صورت شخصاً بعید میدانم راه دیگری برای سامان یافتن وضعیت ارز در کشور وجود داشته باشد و باید منتظر باشیم که قیمت ارز همچنان بالا برود.