رانت رفقا
ثروتمندان ایرانی چگونه ثروتاندوزی میکنند؟
اکثریت جامعه امروز ایران با شدت و ضعفی متفاوت، در حال تلاش برای بقا و تامین حداقل نیازهای خود هستند، این وضعیت برای عده اندکی از جامعه که ثروتشان به صورت تصاعدی افزایش مییابد، کاملاً متفاوت است. برای عامه مردم که هزینههای روزمره زندگی عملاً پساندازی برایشان باقی نمیگذارد، درک اینکه برخی افراد چقدر دارایی دارند و ثروت خود را صرف چه چیزهایی میکنند، چندان ساده نیست.
با این حال آمارها نشان میدهد نسبت ثروت 10 درصد مرفه جامعه به 10 درصد فقیر بیش از 45 برابر است. بر مبنای مطالعات اقتصاددانان، بیش از 50 درصد ثروت کشور در اختیار 10 درصد مرفه جامعه است و این سهم در سالهای گذشته همواره افزایشی بوده است. در نقطه مقابل، خیلی از افرادی که در یک دهه گذشته از نظر درآمدی در میانه و دهکهای بالای جمعیت ایران قرار داشتند، اکنون برای تامین معاش خود در مضیقه هستند. شرایط اقتصادی کشور به گونهای است که بخش قابل توجهی از افراد فاقد شغل هستند و چشماندازی هم برای پایان دوره بیکاری خود ندارند. بخش دیگری هم که شاغل هستند، درآمدشان کفاف حداقلهای زندگی را نمیدهد. بخش دیگری از جامعه هم که بیکار نیستند و فعلاً وضعیت بدی ندارند، در ترس دائم برای از دست دادن قدرت خرید خود در آینده قرار دارند. در چنین شرایطی، مشاهده خانههای تجملی و دیدن خودروهای چندمیلیاردی با سرنشینان جوان بسیار آزاردهنده است و باعث خشم و نارضایتی در جامعه میشود.
خشم و نفرت
گرچه ممکن است اغلب ایرانیان تصویر روشنی از ثروتمندان ایرانی در ذهن نداشته باشند یعنی آنها را به چهره نشناسند یا نام آنها را ندانند، اما در میان بسیاری از آنها احساسی مشترک علیه ثروتمندان وجود دارد؛ احساس خشم و بعضاً حتی نفرت. هرچند احتمالاً غالب ثروتمندان جهان چندان محبوب آحاد جامعه خود نیستند. به ویژه در شرایطی که رسانهها و فضای مجازی فرصتی را فراهم کرده که سبک زندگی آنها و فرزندانشان آنچه به مصرف میرسانند بیش از اثربخشی مثبت آنها در اقتصاد کشورها به چشم بیاید و از سوی آحاد جامعه به بحث و بررسی گذاشته شود. نکته این است که عموماً جملگی با یک چوب رانده میشوند، هرچند ممکن است هر یک بستر رشد و نمو متفاوتی را گذرانده باشند. در زندگی بعضی از آنها خط سیری از آزمون و خطا و تحمل ریسک و شکست و دوباره برخاستن قابل ردیابی است، در برخی هم ممکن است اثر شانس پررنگ باشد و رفاقت و فرصتهای ویژه رنگانگ. همانطور که در بعضی از کشورها اغلب فرصتهای رشد برای افراد از طریق اولی فراهم میشود و در برخی دیگر راه سعادت و ثروت عموماً از مسیر دوم میگذرد. به این ترتیب میتوان تا حدودی به این سوال هم پاسخ داد که چرا اوضاع محبوبیت ثروتمندان در برخی کشورها وخیمتر است.
ثروتمندان در ایران چه کسانی هستند؟
احتمالاً در مواجهه با این پرسش که چه کسانی ثروتمند هستند، چندین اسم به ذهنتان خطور میکند. اسامی افرادی که شاید نسبت به سایرین از شهرت بیشتری برخوردار باشند، اما ممکن است جزو 10 یا 20 فرد ثروتمند در ایران به حساب نیایند. موضوع این است که نه شهروندان و نه حتی رسانهها دسترسی کافی به اطلاعات مالی افراد و بنگاههای اقتصادی ندارند. بنابراین اعداد و ارقام مورد نیاز برای صحتسنجی ارزش داراییها و ردهبندی ثروتمندان در اختیار ما نیست. آن سوی دنیا مساله کمی سادهتر به نظر میرسد؛ به عنوان مثال یک جستوجوی ساده در موتور جستوجوگر گوگل کافی است که بدانیم رسانههایی وجود دارند که همهساله فعالیتهای اقتصادی ثروتمندان را رصد کرده و آمار و اطلاعات دقیقی در ارتباط با ثروت ایشان منتشر میکنند. در این زمینه میتوان به مجله تجاری آمریکایی فوربس اشاره کرد که هر سال فهرستی از اسامی ثروتمندترین آمریکاییها منتشر میکند. فهرستی با اطلاعاتی از قبیل ارزش داراییها، تاریخچه ثروت، منبع ثروت و مواردی از این دست. اطلاعاتی که دسترسی به آنها در ایران اگر غیرممکن نباشد با دشواریهای بسیاری روبهرو است. هرقدر که هویت ثروتمندان ایرانی از نظر دور است اما سبک زندگی آنها عمدتاً به واسطه علاقه برخی از آنها یا فرزندانشان به «مصرف نمایشی»1 تا حدود قابل توجهی عیان است. به ویژه در سالهای اخیر که استفاده از شبکههای مجازی برای کاربران تسهیل شده، این فرصت را در اختیار بسیاری از آنها قرار داده است که به مصرف خودنمایانه کالاها و خدمات گرانبها بپردازند. بعضاً در فضای مجازی تصاویری از یک جشن عروسی منتشر میشود که اسکناسها را در آن جارو میکنند یا تصاویری که نشان میدهد برخی در همین تهران در خانههایشان شیر و پلنگ پرورش میدهند، از تازهترین محصولات برندهای برتر خودرو در جهان استفاده میکنند، شهرک مسکونی به نام باستیهیلز را تاسیس کردهاند که بنابر بررسیها امکانات زندگی در این شهرکها با بورلیهیلز آمریکا حتی ممکن است برابری کند. در مواردی حتی از این تصاویر میتوان ردپای یک تخلف را کشف کرد. مثل خانه درندشتی که چندی پیش در فضای مجازی خبرساز شد. خانهای که در دل طبیعت و با تراشیدن کوه بنا شده بود. هرچند این تخلفات نگرانکنندهاند و این پرسش مهم را به ذهن متبادر میکنند که این تخلفات با چه پشتوانهای و در کدام حاشیه امن محقق شده است؟ اما موضوع مورد بحث صرفاً میل به مصرف افسارگسیخته این افراد نیست. همانطور که مصرف نمایشی نیز فقط مختص ثروتمندان ایرانی نیست. در بسیاری از کشورهای صنعتی پیشرو هم برخی ثروتمندان به نمایش سبک زندگی پرمصرف خود علاقه دارند و از فضای مجازی به عنوان بستری برای بروز آن استفاده میکنند. اما درباره ایران مساله کمی متفاوت است. موضوع این است که تصاویری که ثروتمندان ایرانی از خود در فضای مجازی منتشر میکنند یا تصاویری که دیگران از ایشان منتشر میکنند هیچ سنخیتی با چهره کشوری که سالها سد سخت تحریم محاصرهاش کرده ندارد. کشور تحریمشده با زیرساختهای فرسوده و بنگاههایی که یکبهیک ورشکست شده و خاک میخورند. به عبارت دیگر در حالی به نظر میرسد که مصرف برای برخی شهروندان در ایران در تراز شهروندان ثروتمند صاحب سرمایه و صنایع کشورهای صنعتی پیشرو در جریان است که در کشور خبری از رونق صنعت و تجارت گسترده نیست. در واقع ثروت ثروتمندان ایرانی در تضاد با اقتصاد بیثبات کشور قرار دارد. برخی آمارها و اطلاعات حاکی از آن است که در همین یک دهه اخیر یعنی در دهه 90 که اقتصاد ایران تحت تاثیر تحریمهای اقتصادی و بیماری همهگیر کووید 19 احوال ناخوشایندی را از سر گذرانده است، ایرانیانی بودهاند که بر ثروت خود افزودهاند.
ماهیگیری از اقتصاد بربادرفته
آمارهای اقتصادی در دهه 90 نشان از دهه بربادرفته برای اقتصاد ایران دارد. بررسی آمارهای اقتصاد کلان طبق گزارشهایی که منبع رسمی انتشار آمارهای اقتصادی منتشر میکند، نشان میدهد دهه ۹۰ یکی از ضعیفترین عملکردهای اقتصادی ثبتشده است. به عنوان مثال درآمد سرانه بهعنوان یکی از مهمترین شاخصهای رفاه در این دهه یک روند نزولی داشته است. بنابر اطلاعاتی که مرکز آمار ایران منتشر کرده است این رقم از ۴ /۷ میلیون تومان در ابتدای این دهه به ۷ /۴ میلیون تومان در پایان دهه رسیده است. همچنین تشکیل سرمایه به قیمت ثابت در سال ۹۰ به میزان ۱۷۱ هزار میلیارد تومان بوده، اما در پایان سال ۹۹ این رقم به ۱۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده و حتی در دو سال ۹۸ و ۹۹، میزان استهلاک سرمایه از تشکیل سرمایه بیشتر بوده است. در دهه ۹۰ همچنین نرخ تورم دو قله تورمی حدود ۴۰ درصد را ثبت کرد؛ حال آنکه در سالهای قبل تنها در دهه ۷۰ نرخ تورم به بالای ۴۰ درصد رسیده بود. متوسط رشد اقتصادی نیز در دهه ۹۰ تقریباً صفر بوده که این رقم برای دهه ۸۰ رقمی حدود پنج درصد گزارش شده است. در دهه ۹۰ نیمی از سالها با رشد منفی سپری شد. همچنین در حال حاضر برخی آمارهای غیررسمی از زندگی 60 تا 70درصدی جمعیت ایران در فقر نسبی حکایت دارند، در حالی که هیچ آمار رسمی دولتی هم در مورد فقر وجود ندارد. درست است که اقتصاد ایران در چند دهه اخیر همواره به دلیل معضلاتی مانند وابستگی به نفت و سیاستگذاریها در عرصه سیاست خارجی و سیاستگذاریهای اقتصادی در داخل از معضل تورم مزمن و رشد کم و ناپایدار رنج میبرد ولی در دهه 90 با خروج ترامپ از برجام و برقراری تحریمهای گسترده علیه اقتصاد ایران مشکلات اقتصاد ایران پیچیدهتر شد. وضعیت اقتصاد ایران در میانه دهه 90 موجبات شکلگیری یک اعتراض اجتماعی گسترده را هم فراهم کرد. وضعیتی که مسعود نیلی، اقتصاددان، آن را چنین توصیف میکند: «اقتصاد ایران چند دهه است که مانند تختهپارهای بر امواج سیاست قرار گرفته و با آن بالا و پایین میرود. این تختهپاره، اکنون روی موج اعتراضهای اجتماعی قرار گرفته و با شدت بیشتر و تلاطم فزونتر، به بالا و پایین پرتاب میشود.» در انتهای دهه 90 همهگیری کووید 19 هم به وقوع پیوست تا توالی اتفاقات ناخوشایند برای اقتصاد ایران نشان دهد که گویی برای رنجهای اقتصاد ایران پایانی نیست. همهگیری کووید 19 خود از دیگر عواملی بود که به اقتصاد ایران ضربه مهلکی وارد کرد. ضربهای به مراتب مهلکتر از آنچه بر اروپا یا آمریکا اصابت کرد و به بیکاری و فقر گستردهتر منجر شد. همانطور که گفته شد مردم کشورها به رفاه دست نمییابند مگر آنکه اقتصاد کشورشان طی دهههای متوالی با رشد اقتصادی قابل توجه مواجه باشد. در صورتی که کشوری سالهای متمادی با رشدهای دو تا سهدرصدی پیشرفت کند، از سایر رقبا عقب مانده و شهروندان آن کشور نیز از رفاه کمتری برخوردار خواهند بود. بنابراین درباره ایران نیز در پی از سر گذراندن دهه 90 و تجربه درآمد ناخالص ملی کشور -دستکم در شاخص سرانه- که ثابت بوده یا کاهش یافته انتظار میرود آحاد جامعه با کاهش رفاه روبهرو شوند. با این حال شواهد حاکی از آن است که ثروتمندانی در ایران وجود دارند که در مسیر معکوس عموم جامعه حرکت کرده و در این سالها با استفاده از فرصتهای موجود در اقتصاد ایران بر رفاه خود افزودهاند.
ثروتاندوزی در سالهای سخت
برخی گزارشها حاکی از آن است که در سالهایی که اقتصاد ایران روزهای سختی را از سر میگذراند و از قدرت خرید عموم خانوارهای ایرانی کاسته میشد، به صورت موازی بر تعداد ثروتمندان ایرانی افزوده شده است. در شرایطی که بیثباتیهای اقتصاد کلان اکثریت مطلق جامعه ایران را گرفتار فقر کرده است، عدهای هم از این شرایط سود کلان به جیب زدهاند. رانتهای نهفته در اقتصاد ایران کم نیست و افراد زیادی را به شکلی عجیب ثروتمند کرده است. در نقطه مقابل، افرادی هم وجود دارند که برای جبران گرفتاری خود به فروش کلیه رو میآورند.
در خردادماه سال 1400 مجله فوربس درباره ثروتمندان ایرانی گزارش پر سروصدایی منتشر کرد. در گزارش این نشریه آمده بود که ایران شاهد افزایش ثروتمندان در میان تحریمها و کووید19 بوده است. در این گزارش با اشاره به ترم HNWI درباره ایران افزایش ثروتمندان ایرانی را توضیح داده است. افراد با ثروت خالص بالا (HNWI) اصطلاحی است که برخی بخشهای صنعت خدمات مالی برای تعیین افرادی به کار میبرند که داراییهای قابل سرمایهگذاری (داراییهایی مانند سهام و اوراق قرضه) آنها از مقدار معینی بیشتر است. بهطور معمول، باید داراییهای مالی (به استثنای محل سکونت اصلی آنها) این افراد، ارزشی بیش از یک میلیون دلار داشته باشد. در گزارش فوربس آمده است که در سال 2020، تعداد افراد با ثروت خالص بالا (HNWI) در ایران 6 /21 درصد افزایش یافته است. این میزان بسیار بالاتر از میانگین جهانی 3 /6 درصد دوران مذکور بوده است. ثروت جمعی این میلیوندلاریها حتی با سرعت 3 /24 درصد رشد کرده است. در این گزارش نوساناتی که بازار سهام ایران در آن مقطع مشخص تجربه کرده از دلایل این رشد عنوان شده است. در ادامه اطلاعاتی که فوربس منتشر کرده اشارهای هم به گزارش شرکت مشاوره کپجمینی داشته است. در این گزارش آمده است که «فقط در یک سال در بازه زمانی مارس تا جولای ارزش معاملات بورس تهران در مقایسه با مدت مشابه سال قبل 625 درصد افزایش یافته است». برای روشنتر شدن ابعاد ماجرا به شاخص S&P 500 اشاره شده که در مدت مشابه کمی بیش از 16 درصد افزایش یافته است. S&P 500 یک شاخص بازار سهام است که عملکرد سهام 500 شرکت از بزرگترین شرکتهای فهرستشده در بورسهای سهام در ایالاتمتحده را دنبال میکند. S&P 500 یکی از رایجترین شاخصهای سهام است. در سالهای تحریم و با محدود شدن دسترسی به داراییهای بینالمللی از طریق تحریمها، بسیاری از ثروتمندان ایرانی سرمایههای بیشتری وارد بازارهایی مانند سهام، ارز و سکه کردند. در آن گزارش فوربس هم به روانه شدن سرمایه ثروتمندان ایرانی به بازار سهام در بازه زمانی مذکور اشاره شده است. در آن دوران بازار گاوی2 خود موفق به ایجاد افراد میلیوندلاری شد. در آن دوران کپجمینی برآورد کرده بود که در ایران حدود 250 هزار نفر میلیوندلاری وجود داشته باشد که اکثر آنها در پایتخت، تهران، زندگی میکنند.
نقش دولت در میلیوندلاری شدن
درباره اقتصاد ایران نقش اقدامات دولت در افزایش ثروت ثروتمندان غالباً مورد بحث است. اجرای برخی سیاستهای دولت در بزنگاههای خاص بسترساز بهرهمندی برخی ثروتمندان از امتیازهای ویژه بوده است که خود به افزایش ثروت آنها بدون اینکه لزوماً نقش مثبتی در اقتصاد ایفا کنند، تولیدی به راه انداخته یا شغلی ایجاد کنند منجر شده است. اقدامی که بعضاً با هزینه کردن منابع عمومی صورت میپذیرد. مثل همان مقطعی که یک درصد از منابع صندوق سرمایهگذاری دولتی (صندوق توسعه ملی) به بازار سهام تزریق شد. در دوره صعودی شدن بازار سهام در سال 1399 علی مروی، اقتصاددان، برآورد کرده بود که در اثر رشد شاخص در ماههای صعودی بازار سهام، ثروت هزار میلیاردتومانی برای صد شخص حقیقی در بورس رقم زده شده است. شرایطی که آن را حمایت پولی دولت از بازار محقق کرده بود. حمایتی که جنس مداخلات مخرب به خود گرفته بود. یکی دیگر از مهمترین مداخلات دولت در یک دهه اخیر که موجبات برخورداری عدهای از امتیازهای ویژه در جهت افزایش ثروت را فراهم کرده است، سیاست تخصیص ارز ترجیحی بود. تخصیص ارز 4200تومانی بستری را برای افزایش فساد ناشی از رانت قیمتی فراهم کرد. دلیل این فساد هم آن بود که واردات کالاهای اساسی که با قیمت ارز ترجیحی بهوسیله شرکتهای دولتی، شبهدولتی یا افراد حقیقی بخش خصوصی صورت میگرفت، به خاطر نوع سامانههای توزیع اقلام، مباحث گمرکی و تعرفهای و مسیری که از مرحله تخصیص ارز تا واردات کالا و شبکه توزیع آن طی میشد، شفاف نبود.
یکی دیگر از موضوعاتی که در سال گذشته مطرح شد و بر نقش تصمیمات سیاستگذار در افزایش ثروت افراد در جامعه اشاره داشت، موضوع تسهیلات ارزی بدهکاران به صندوق توسعه ملی بود. موضوع تعلل در بازپرداخت تسهیلات ارزی با پاسخهایی از سوی دریافتکنندگان تسهیلات ارزی روبهرو شد. استدلال دریافتکنندگان تسهیلات این بود که با وقوع نوسانات شدید ارزی و نیز سیاستهای قیمتگذاری دستوری و ممنوعیت صادرات، برای بازپرداخت وام تسهیلات دریافتی، با مشکل مواجه هستند. مسائل مطرحشده از سوی ایشان با پاسخ مرکز پژوهشهای مجلس همراه شد. نهاد پژوهشی مجلس در گزارشی مطرح کرد که بیشتر بدهکاران ارزی بنگاههایی هستند که درگیر ممنوعیت صادرات نبودهاند. در این گزارش آمده بود که بنگاههای تسهیلاتگیرنده با دانستن تمامی شرایط، قرارداد را امضا کردهاند که بر مبنای آن باید تسهیلات ارزی بهصورت ارزی یا بهصورت ریالی با نرخ روز ارز بازپرداخت شود، بنابراین به نظر میرسد که عذر ایشان پذیرفتنی نباشد. اما نکته قابل توجه در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس این بود که ظاهراً بررسیهای این نهاد نشان داده است که تسهیلات ارزی دریافتشده از سوی بدهکاران ارزی به افزایش «ارزش دارایی برخی از آنها»، منتهی شده است.
رمزارزها و فرصت دیگری برای ثروتاندوزی
در مقطع رونق بازار ارزهای مجازی در جهان، سیاستهای دولت در ایران زمینهای دیگر برای افزایش چشمگیر ثروت برخی از محل ارزهای رمزپایه فراهم کرد. به عبارت دیگر رمزارزها به منبع دیگری برای تامین مالی برخی ثروتمندان در ایران تبدیل شدند. برق ارزان در ایران به ایجاد مزارع گسترده استخراج بیتکوین در کشور منجر شد. ماینرهای استخراج بیتکوین در مقطعی در ایران متهم قطعی مداوم برق شناخته میشدند. برخی فعالان اقتصادی آن دوره مطرح میکردند که ایجاد مزرعههای استخراج بیتکوین با مصرف برق زیادی همراه بوده و باعث قطعی برق میشود. پردازندهای که قرار بود رمز دیجیتال را مورد استفاده قرار دهد و از سیستمهای کامپیوتری، پردازش شکل بگیرد، نیازمند فعالیت ۲۴ساعته بوده و طبیعتاً این پدیده با تولید گرما و مصرف برق بسیاری مواجه است. در آن دوران برق ارزان موجبات سوءاستفاده عدهای را فراهم کرد و در حالی که برای برخی ثروت ایجاد میکرد برخی دیگر را حتی از مصرف روزانه برق محروم میکرد.
شرکت در لاتاری خودروسازان
یکی دیگر از فرصتهایی که سیاستگذاران اقتصاد ایران در سالهای اخیر برای ثروتاندوزی عدهای خاص فراهم کردند، برگزاری قرعهکشیهای واگذاری خودرو بود. تنها در یکی از این قرعهکشیها که ایرانخودرو برگزار کرد، ۱۱ میلیون نفر تنها برای خرید ۲۰ هزار خودرو ثبتنام کردند. علت این استقبال اختلاف فاحش قیمت خودرو در بازار نسبت به کارخانه بود. طرح قرعهکشی ایرانخودرو زمینههایی را به وجود آورد که سودای انتخاب خودرو بهعنوان کالایی سرمایهای در میان بسیاری از ایرانیان فراهم شود. در این طرح اختلاف قیمت چشمگیر قیمت کارخانه و بازار آزاد به اندازهای زیاد بود که قرعهکشی خودرو طی سالهای متوالی به جولانگاه دلالان خودرو تبدیل شده بود. دلالانی که به دنبال کسب سود از این رانت قیمتی بودند. گزارشهای متعددی نشان میداد که همه افرادی که در طرح فروش ایرانخودرو به عنوان مشتری شرکت میکردند توانایی خرید خودرو نداشتند و تنها به دلیل شرایط ثبتنام در قرعهکشی شرکت میکردند که پس از برنده شدن، اقدام به فروش حوالهها کنند تا سودی نصیبشان شود. برخی گزارشهای دیگر نیز نشان میداد که افرادی با سوءاستفاده از شرایط ثبتنام افراد محروم جامعه یا بعضاً خویشاوندانشان اقدام به خرید خودروها با قیمت دولتی کردند. سود بهدستآمده از فروش این خودروها خود زمینهای برای افزایش ثروت عدهای را فراهم کرد.
رانت نرخ بهره منفی
در اقتصاد ایران سالها بسیاری که از امکان دریافت تسهیلات بانکی برخوردار بودند در واقع خود از خوان گسترده رانت دولتی بهره میبردند. ماجرا از این قرار است که مثلاً وقتی تورم نقطهبهنقطه در اقتصاد کشوری به بالای 50 درصد میرسد در حالی که نرخ سود بانکی به عنوان مثال 18 درصد است، یعنی نرخ بهره واقعی منفی است. بهره منفی یعنی به جای وامدهندگان گروه وامگیرندگان سود دریافت میکنند. نرخ بهره منفی و رانت عظیمی که در قالب تسهیلات با بهره ناچیز به عدهای تخصیص داده شده است در گذر سالهای متوالی موجب شکلگیری زمینههایی برای افزایش ثروت عدهای شده است. در اقتصاد ایران در گذر سالهای متوالی نرخ بهره به صورت تصنعی پایین نگه داشته شده است.
مواردی که به آن اشاره شد از جمله فرصتهایی است که سیاستگذار در اقتصاد ایران برای ثروتاندوزی عدهای فراهم کرده است. ثروتاندوزی از راههای بسیار ساده که نه نیاز به مسلط بودن به دانش بازارهای مالی دارد، نه نیازی به تحمل رنج راهاندازی یک واحد تولیدی و نه حتی لازم است که بهرهمندان ریسکی را متحمل شوند. بهره بردن از این فرصتها غالباً به سرمایه نیاز دارند و ارتباطات خاص. در ایران برخی گزارشها حاکی از سهم 15 تا 20درصدی بخش خصوصی از اقتصاد است. 85 تا 20 درصد اقتصاد ایران زیر سلطه بخش دولتی و شبهدولتی است. بخش دولتی و شبهدولتی که در لوای خود برای ثروتاندوزی از راههای آسان فرصتهایی میآفریند. فرصتهایی که از طریق ارتباطات نزدیک با صاحبان قدرت به دست میآید. در دهه 90 هرازچندگاهی نامی بر سر زبانها افتاده که متهم بوده به واسطه برخی نزدیکیها به نظام تصمیمگیری، از برخی فرصتها به نفع شخصی بهره برده و دست به تخلف و اختلاس زدهاند. بعضاً در کسوت صاحب یک سمت اداری یا حتی راننده شخصی یکی از چهرههای شاخص نظام اقتصادی کشور. افرادی از قبیل شهرام جزایری، محمود خاوری، بابک زنجانی، محمد امامی، امیرمنصور آریا و... از جمله همین افراد بودند که برای قریب به اتفاق آنها هم دادگاههایی جهت رسیدگی به اتهاماتشان برگزار شد. هرچند در نهایت سرنوشت یکسانی هم نصیبشان نشد. سرنوشتی متفاوت از اعدام گرفته تا فرار از ایران یا گذراندن سالهای زیادی در گوشه زندان.
بنا بر آنچه توضیح داده شد میتوان به این نتیجه رسید که ثروت عمدتاً در ایران در چارچوب مناسبات «سرمایهداری رفاقتی» تولید میشود. سرمایهداری رفاقتی، یک سیستم اقتصادی است که در آن کسبوکارها نه در نتیجه سرمایهگذاری آزاد، بلکه بیشتر به عنوان بازگشت پولی که از طریق تبانی بین یک طبقه تجاری و طبقه سیاسی انباشته شده است، رشد میکنند. این اغلب با دستکاری روابط با قدرت دولتی از طریق منافع تجاری بهجای رقابت بیبندوبار در کسب مجوزها، کمکهای مالی دولت، معافیتهای مالیاتی، یا سایر اشکال مداخله دولت بر منابعی که منافع تجاری در آنها نفوذ نادرست دارند، به دست میآید.
در این اقتصاد دولت که کالاهای عمومی توزیع میکند برخی امتیازها و انحصارها را هم در اختیار افراد قرار میدهد. سرمایهداری رفاقتی، یک نظام اقتصادی را توصیف میکند که در آن کسبوکارها به موفقیت نمیرسند مگر در گرو ارتباط نزدیک بین اهالی کسبوکار و مقامات دولتی. ارتباطی که خود را به شکل توزیع و صدور مجوزها و انحصارهای قانونی مثل دریافت مجوز تاسیس بانک، امتیازهای دولتی مثل امتیاز انحصاری تولید خودرو یا امتیاز دریافت ارز دولتی ارزان، معافیتهای مالیاتی به بهانههای مختلف، تعرفههای گمرکی مثل ممنوعیت یا عوارض سنگین واردات به نفع تولیدکنندگان خودی، و بهطور کلی مقرراتگذاری نشان میدهد. این قبیل اقتصادها اصلاً فضای مناسبی برای فعالیت بخش خصوصی نیستند. در این نوع اقتصادها کارآفرینی و شیوههای نوآورانه که به دنبال پاداش دادن به ریسک هستند، بیانگیزه میشوند زیرا فعالیتهایشان به ارزش افزوده کمی میانجامد.
یکی از چهرههای سرشناس اقتصادی که مشخصات اقتصاد ایران را با نظام اقتصادی سرمایهداری رفاقتی منطبق میداند، موسی غنینژاد است. چندی پیش میان او و یکی از اقتصاددانان موسوم به طیف اقتصاد اسلامی مناظرهای درگرفت. غنینژاد در پاسخ به این مساله که اقتصاد ایران مبتنی بر کدام نظام اقتصادی اداره میشود، بیان کرده بود: سرمایهداری رفاقتی و سرمایهداری مافیایی است. او همچنین مطرح کرده بود که سرمایهداری رفاقتی آفت اقتصاد آزاد است.
از آنچه ذکر شد میتوان تا حدودی به این پرسش پاسخ گفت که چرا در ایران اغلب ثروتمندان برای عموم مردم چهره چندان محبوبی ندارند. به نظر میرسد که در هر کشوری، هرچه ثروت بیشتر از رانت دولتی حاصل شده باشد یا فساد موجود یا دستکم فساد ادراکشده در آن کشور بالاتر باشد، نگاه بسیاری از افراد جامعه به ثروتمندان در آن منفیتر باشد. طی آمار منتشرشده از سوی سازمان شفافیت بینالملل از وضعیت شاخص ادراک فساد (CPI)، در میان کشورهای جهان در سال ۲۰۲۲، ایران در رتبه ۱۴۷ از ۱۸۰ کشور قرار دارد. این شاخص نشاندهنده این است که گروههای مختلف جامعه نسبت به سلامت اقتصاد در کشور دچار اعتماد متزلزلی هستند. البته در همه کشورها کسب ثروت میتواند هم از طریق رانت محقق شود و هم از طریق کسبوکار همراه با ریسک و خطر و آزمون و خطا. بحث بر سر شدت و ضعف است. اگر جامعه بر این باور باشد که غالباً ثروت حاصلشده در کشور بیشتر نتیجه کسبوکار توام با تولید ارزش و ریسکپذیری است، احتمالاً نگاه مثبتتری به ثروتمندان وجود خواهد داشت.
بحث و نتیجهگیری
سوال این است که آیا ثروتمندان به خودی خود برای کشورها مضر و لایق خشم و نفرتاند؟ مریم زارعیان، جامعهشناس، بر این باور است که «وجود ثروتمندان کارآفرین در جامعه به خودی خود موهبتی است. افرادی که میتوانند به رشد و رونق اقتصادی کمک کرده و اشتغال ایجاد کنند. عموماً ثروتمندان به عنوان کسانی که سرمایه را حفظ کرده و امکان کارآفرینی را برای جامعه فراهم میکنند برای جامعه دارای اهمیت هستند و پیشرفت جامعه هم منوط به جذب سرمایه است».
با این حال شواهد حاکی از آن است که بسیاری در جامعه ایران نسبت به ثروتمندان ایرانی نگاه مثبتی ندارند. بخشی از این رویکرد میتواند در اثر نفوذ اندیشههای سوسیالیستی و مارکسیستی در ایران در صد سال گذشته باشد. در اثر غلبه اندیشههای سوسیالیستی و مارکسیستی سرمایهداران ایرانی افرادی محسوب نمیشوند که قرار است با سرمایهگذاری و کارآفرینی در رشد اقتصادی موثر بوده، اشتغال ایجاد کرده و در افزایش رفاه در کشور کمک کنند. بلکه «سرمایهدار زالوصفت»3 درصدد سوءاستفاده از کارگران است. بنابراین بسیاری از ایرانیان مثلاً در مقایسه با آمریکاییها نسبت به ثروتمندان کشور خودشان دیدگاهی بسیار منفیتر دارند.
زارعیان در این زمینه چنین توضیح میدهد: بخشی از تصور منفی که در ایرانیان نسبت به ثروتمندان موجود است ریشه در دیدگاههایی دارد که اوایل انقلاب در اردوگاه چپ ترویج شد. به اشکال مختلف چپگرایان میخواستند در کشور نشان دهند که انباشت ثروت در ایران تهوعآور است و در این راستا اقداماتی هم برای مصادره اموال ثروتمندان در اوایل انقلاب صورت گرفت. اقداماتی که ضربه مهلکی به انباشت سرمایه در کشور ما وارد کرد. با این حال احساس ناخوشایندی را که در ایران پیرامون ثروتمندان شکل گرفته است عموماً نمیتوان ماحصل تلاشهای اردوگاه چپ در ایران جهت ثروتمندستیزی قلمداد کرد. در واقع بحث ابعاد بزرگتری دارد. ابعاد بزرگتری که ریشه در نحوه ایجاد ثروت در کشور دارد. زارعیان در این زمینه چنین توضیح میدهد: میدانیم که در بسیاری از کشورهای دنیا ثروتمندان چندان محبوب نبوده ولی به نظر من میزان محبوبیت ثروتمندان در هر کشوری عمدتاً به این بستگی دارد که میزان عدالت در یک جامعه چقدر باشد؟ هرقدر هر جامعهای از احساس بیعدالتی بیشتری رنج ببرد، به همان میزان هم افراد یک جامعه احساس میکنند که در حق آنها اجحاف شده است و سوگیری بیشتری نسبت به ثروتمندان پیدا میکنند چرا که بهزعم عموم مردم آن کشور درآمد ثروتمندان بسیار بیشتر از لیاقت آنهاست. در واقع افراد بر این باورند که منابعی که میتوانست صرف افزایش رفاه عمومی افراد جامعه شود، به صورت رانت به ابرثروتمند شدن برخی افراد منجر شده است به همین دلیل است که میتوان گفت در کشور ما ایرانیها از ثروتمندان کشورهای دیگر مانند بیل گیتس نفرت ندارند ولی در برابر ثروتمندان ایرانی احساس مثبتی ندارند. البته برخی بررسیها حاکی از آن است که ثروتمندان از دیرباز در ایران منفور نبودهاند همچنان که به گفته مریم زارعیان، «در گذشته ثروتمندان و تجار ایرانی جزو کسانی بودند که مردم برای مشکلات و گرفتاریهایشان به آنها مراجعه میکردند و آنها برای کار خیر پیشقدم بودند. اما در شرایط حاضر دیگر بسیاری از ثروتمندان از اعتبار و محبوبیت گذشته در ایران برخوردار نیستند. یکی دیگر از دلایلی که در شکلگیری احساس منفی علیه ثروتمندان ایرانی موثر بوده، رفتار برخی از ثروتمندان و به ویژه فرزندان جوان آنها در ایران است. رفتار توام با نوعی تفاخر، تکبر و درشتنمایی در حالی که بخش زیادی از مردم کشور در شرایط اقتصادی نابسامانی به سر میبرند و افراد زیادی زیر خط فقر هستند و برای حداقلهای زندگی میجنگند. بروز این رفتارها در گذر سالها به شکلگیری احساس بسیار ناخوشایند و تنفر در افراد منجر شده است. بسیاری از افراد جامعه در مواجهه با این افراد چنین میاندیشند که گویی در ایران افرادی وجود دارند که میتوانند از درد همنوعان خودشان که در شرایط اقتصادی حاضر در حال از بین رفتن هستند ارتزاق کنند. این وضعیت برای عموم جامعه که با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند شرایط ناگواری است. البته لزوماً تصوری که درباره ثروتمندان ایرانی وجود دارد میتواند درباره همه آنان صدق نکند. با این حال در شرایط نابسامان اقتصادی همه افراد جامعه به این مساله فکر نمیکنند و بر این باورند که احتمالاً ثروت حاصلشده نه از طریق کارآفرینی بلکه از طریق رانت ایجاد شده است. در واقع اینطور به نظر میرسد که همه ثروتمندان ره 100ساله را یک شبه طی کردهاند. با این حال درباره ایران این نکته حائز اهمیت است که تحقیقات جامع و گستردهای صورت نگرفته تا مشخص شود میزان رانتخواری در کشور و نقش آن در ثروتمند شدن برخی افراد جامعه به چه میزان بوده، هر چند شرایط اقتصاد ایران به نحوی است که همه ثروتمندان با یک چوب رانده میشوند».
پینوشت:
1- عبارت مصرف نمایشی را نخستینبار جامعهشناس و اقتصاددان آمریکایی-نروژی، تورشتاین وبلن (1929-1857)، در کتابش -نظریه طبقه تنآسا: بررسی اقتصادی نهادها (1899)- وضع کرد.
2- در اصطلاحات مربوط به بازار سهام بازار گاوی به بازار صعودی اطلاق میشود. در مقابل آن بازار خرسی قرار دارد که در آن ارزش اکثر سهمها در حال کاهش است.
3- در اعلامیه منسوب به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران که پس از ترور محمدصادق فاتح، از کارخانهداران پیش از انقلاب منتشر شد، وی «فاتح سرمایهدار زالوصفت» عنوان شده است.