مردهای خطخطی
لاتها از خیابانها چه میخواهند؟
اگر لات و لوتی روزگاری در قامت افرادی چون حاج طیب حاجرضایی، حاج حسین اسماعیلیپور، مجتبی رحیمی، مصطفی پادگان، برادران حاجعباسی، شعبان جعفری و امثالهم میگنجید امروز کار به هانی کرده، یزدان کرده، تنهای وحشی، مهدی گاوزن و... رسیده و لوطیگری با وجود جنبه خشن و متعصب آن اگر روزی خردهفرهنگ محسوب میشد امروز لاتها به یک ضدفرهنگ تبدیل شدهاند. خشونت پای ثابت منش لاتهاست اما قدارهای که روزگاری برای حفظ امنیت محله از نیام درمیآمد امروز در فضای واقعی و مجازی برای ایجاد رعب و وحشت در مردم درمیآید.
لاتها در ایران دارای پیشینه هستند و قدمتی دارند که دستکم به دوره قاجار برمیگردد. در آن زمان خیلیهایشان از کارهای کثیف دوری میکردند و بیشتر دوست داشتند محبوب و قهرمان مردم باشند اما رفتهرفته، با توسعه شهرها و مدرنیته از یکسو و برچیده شدن بساط زورخانهها به عنوان یکی از پاتوقهای سالم این افراد از سوی دیگر شاهد ظهور و بروز جوجهلاتهای بیاصول و بیاخلاق شدیم. لاتها امروز نه نگران نام محلهشان هستند و نه دستگیر نیازمندان. کوچکترهایشان دلهدزدی و زورگیری میکنند و بزرگترها قاچاق، تولید و توزیع مواد مخدر و مشروبات الکلی و کارهایی از این قبیل و غالباً آنقدر باندهای قوی تشکیل دادهاند که بعضاً حتی نیروهای امنیتی نیز توان مقابله با آنها را ندارند. حضور این افراد در نمایشهای خشونتبار خیابانی نیز کم نیست. همین چند روز پیش هم چند لات معروف با حضور در تمرین تیم استقلال، خبرساز شدند و البته چند روز بعد هم پلیس آنها را بازداشت و روانه زندان کرد. در این مقاله که با مشورت و راهنماییهای دکتر جمشید میرزایی جامعهشناس و استاد دانشگاه نوشته شده نگاهی به سیر تحول لاتها و خردهفرهنگ لوطیگری خواهیم داشت، سرنوشت لاتها در دو دهه اخیر را مرور میکنیم و به این سوال مهم پاسخ خواهیم داد که لاتها این روزها از خیابانها چه میخواهند.
نسبی که به دوره قاجار میرسد
بر اساس پژوهشهایی مانند آنچه ویلم فلور هلندی انجام داده قدمت خردهفرهنگ لاتها و لوطیها دستکم به دوره قاجار برمیگردد. این قشر در آن زمان بیشتر به مدیریت محلهها میپرداختند. در آن زمان پدیده لات و لوتی با عناصری مانند عیاری، جوانمردی، لوطیگری، داشمشدی، ناموسپرستی و تعصب محله شناسایی میشد و این موارد در واقع شاکله و ارزشهای مورد قبول این قشر بوده است. در آن زمان این افراد مدیریت محله را بر عهده داشتند، برگزارکننده مناسبتهای مختلف مذهبی بودند، پای ثابت دعواهای محلهای بودند و حمایت از ناموس را بر عهده داشتند. عموم افراد محله نیز به لاتها اعتماد داشتند و از آنها با ویژگیهای مثبتی یاد میکردند. اعتماد به این قشر در محلهها به حدی بود که مردها در هنگام ترک خانه به مدت زیاد زن و فرزند خود را به لات محله میسپردند. علاوه بر این لاتها به ضعفای محله نیز کمک میکردند و بهطور کلی تعصب و احساس وظیفه زیادی نسبت به همه امور محله داشتند. در دوره قاجار لاتها انسجام گرفتند و سیستمیتر شدند اما به مرور زمان و با ورود به دوره پهلوی و مخصوصاً در دوره پهلوی اول مدرنیزاسیون شدت گرفت، ساختار شهری و محلهای به هم ریخت و نهادهای جدید امنیتی مانند ژاندارم، امریه و بعدها کلانتری و پلیس شکل گرفت. در این دوره اگرچه نقش لاتها در محلهها کمرنگ میشود اما در تاریخ همچنان حضور دارند. دوره پهلوی زمانی است که عرصه سیاست لاتها را فرا میخواند و این قشر وجهه دیگری در اجتماع مییابند. نمیتوان تاریخ دهههای 20 و 30 ایران را مطالعه کرد و نام طیب حاجرضایی یا شعبان جعفری ملقب به شعبون بیمخ را نشنید. این افراد حتی به لقب تاجبخشی نیز معروف شدند. و در یک فرآیند که از دوره قاجار تا پیش از انقلاب ادامه یافت پای لاتها از دعواهای محلهای به تحولات سیاسی مهمی مانند کودتای 28 مرداد باز شد. در چهار دهه اخیر نیز شاهد بقایای آنچه از لاتهای گذشته میشناسیم در زیست شهری بودهایم. این افراد با چهرهای که به جبر زمانه عوض میشود همچنان در زندگی اجتماعی و زیست شهری حضور دارند و به لطف فضای مجازی حتی حضور گستردهتری نسبت به گذشته پیدا کردهاند.
لاتها در چارچوب نمیگنجند
نمیتوان یک دستهبندی دقیق برای قشری که روزی در مراسمات مذهبی حضور دارد، گاهی در مجالس ترحیم افراد معروف دیده میشود، گاهی در کف خیابان عربده میکشد و گاهی از نیازمندی دستگیری میکند ارائه کرد. از لوطیگری و جوانمردی تا آنچه امروز با عنوان لات و لاابالی با آن آشناییم فاصله زیادی است اما میتوان برای این موضوع یک طیف مشخص کرد. برای اینکه بتوان لاتها را تیپولوژی یا دستهبندی کرد باید از یک پژوهش کمک گرفت که 27 سال قبل به مدد مارگارت بیتسون و همکاران در مورد ایران انجام شده و متاسفانه هنوز به فارسی ترجمه نشده است! این پژوهش که به بررسی مفهوم لات، لوطی و جاهل در ایران با تاکید بر مفهوم مردانگی میپردازد یک طیف را طراحی میکند که در دو سر آن طیف قطب مثبت و منفی قرار دارد. در قطب مثبت با مفاهیمی مانند داشمشدی، لوطی، پهلوان، جوانمرد و... مواجهیم و در سوی دیگر طیف با مفاهیم لات، جاهل، گردنکلفت، اوباش، چاقوکش، قلدر و... بنابراین ارائه یک دستهبندی از این قشر غیرممکن بوده و بر اساس نگاه نویسنده، کارگردان، پژوهشگر و... متغیر است چرا که به منظور دستهبندی این افراد باید چند نوع از تیپهای شخصیتی را کنار هم قرار داد تا در اصطلاح جامعهشناسی به ایدهآل تایپ یا سنخ آرمانی رسید. برای مثال لات جوانمرد که در فیلمی به همین نام به تصویر کشیده میشود و در مقابل لات شرور با ویژگیهایی که برای او برشمرده میشود واقعیت اجتماعی ندارند. چرا که نمیتوان مثلاً برای لات جوانمرد 10 ویژگی تعریف کرد و بعد به خیابان رفت و یک نمونه واقعی یافت. لات جوانمرد یا همان لوطی و لات شرور دو عنوان از یک دستهبندی کلی برای افرادی است که در دو سر طیف قرار میگیرند.
یکی از منابعی که میتوان به کمک آن نمونههای مختلفی از انواع لاتها را دید و بررسی کرد فیلمهاست. ما هنوز هم رد پای این افراد را در فیلمهای قبل و بعد از انقلاب میبینیم. در اینجا باید یک پرانتز باز کرد و به مقاله ارزشمندی اشاره کرد که دکتر پاپلییزدی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سال 92 انجام داده است. وی رساله دکترای خود را به موضوع لات و لوطی و جاهلی و مردانگی در سینمای فارسی بین سالهای 1337 تا 1357 اختصاص داده و فیلمهای دو دهه منتهی به انقلاب را بررسی کرده است. متاسفانه هنوز کتاب این رساله که زیر نظر دکتر یوسفعلی اباذری نگاشته شده منتشر نشده است.
القصه در سینمای امروز نیز میتوان لات شرور و لات جوانمرد را دید. آنچه در فیلم سامورایی در برلین و نقش جمشید سامورایی میبینیم تتمه چیزی است که از لات جوانمرد باقی مانده است. داشتن تعصب نسبت به ناموس، گرفتن حق ضعفا از زورگویان، نوچهپروری و... در نقش جمشید سامورایی دیده میشود و در مقابل نقش کمرنگتری از لات شرور را در فیلم شنای پروانه با بازی امیر آقایی شاهدیم. هاشم در این فیلم مصداقی از لات شرور و چیزی است که امروز از لاتهای دهههای پیش باقی مانده است. بهطور کلی باید گفت این مفهوم هم مانند خیلی چیزهای دیگر در گذر زمان دچار دگردیسی شده و امروز مفهوم لات دیگر بار ارزشی مثبت سابق را ندارد و چهره منفی آن قوت گرفته است. البته این قشر همچنان محبوبیتی برای قشر خاصی از طرفداران خود دارند.
تبدیل خردهفرهنگ لاتی به ضدفرهنگ
در شماره 276 مجله تجارت فردا و در گفتوگویی مفصل با «دکتر جمشید میرزایی» پدیده گندهلاتی در جامعه ایرانی مفصلا ریشهیابی شد. در این گفتوگو که با عنوان «بدمنهای محبوب» به چاپ رسید به این موضوع اشاره شد که لاتها همچنان از محبوبیتی نسبی در جامعه ایرانی برخوردارند و تتمه آن اقبال اجتماعی که روزگاری به دلیل جوانمردی و داشمشدی بودن داشتند هنوز هم باقی مانده. اما هر چه میگذرد و هرچه بیشتر شاهد توحش و بیاخلاقی از این قشر هستیم آن میزان کم اقبال در میان عموم مردم نیز از بین میرود و با یادآوری این نکته که لاتها در بین نوچههای خود محبوبیت زیادی دارند باید گفت از لاتی دیگر خردهفرهنگی باقی نمانده است.
امروز و بر اساس شواهدی که هم در دنیای سینماست و هم خود این افراد در فضای مجازی منتشر میکنند چهره لاتهای جوانمردی که روزگاری نقش ریشسفیدی، محلهمحوری و حامی ضعفا را داشتند بسیار کمرنگ شده و آخرین بقایای آن را باید در همان فیلم سامورایی در برلین جستوجو کرد اما در مقابل لاتهای شرور، چاقوکش، قلدر و عصیانگر در برابر نهادهای امنیتی و دستگاههای قضایی قوت گرفتند. اگر زمانی ما لات جوانمرد را با دشنه میشناختیم لاتهای شرور امروز به تجهیزات روز تسحیلاتی مجهز هستند و از طرف دیگر فضای مجازی را به تسخیر درآوردهاند، ید طولایی در بحث تهیه، توزیع و مصرف انواع مخدرهای صنعتی و مشروبات الکلی دارند و خطرات آنها برای جامعه بیشتر است. بنابراین دیگر نمیتوان برای این قشر از واژه خردهفرهنگ استفاده کرد. روزگاری اگر لاتی به عنوان یک خردهفرهنگ و ذیل فرهنگ عمومی معرفی میشد امروز هیچ اشتراکی با آن ندارد و در اغلب موارد بر ضد آن است. ارزشها، هنجارها و انگارههای لاتهای امروز کاملاً متضاد با فرهنگ عمومی جامعه است و اکثریت جامعه روی خوشی نسبت به این افراد نشان نمیدهند و از این افراد فراری هستند.
مطالبه لاتهای امروزی
اما لاتهای امروزی با تمام جنجالهایی که به وجود میآورند چه مطالبهای دارند؟ اولین چیزی که این روزها لاتها میخواهند دیده شدن است. این افراد میل شدیدی به دیده شدن و حتی سلبریتی شدن دارند و فضای مجازی نیز امروز به بستری تبدیل شده تا این افراد با استفاده از آن خود را به معرض دیده شدن بگذارند. مطالبه دوم لاتها ارضای حس ریاست، آقایی و سروری است. لاتها دوست دارند نوچه و زیردستان زیادی داشته باشند. سومین مطالبه آنها نیز به رسمیت شناخته شدن است. این افراد میخواهند از طرف عامه مردم و نیروهای امنیتی به رسمیت شناخته شوند و در آخر هم دستیابی به مزایای اقتصادی است. اگر زمانی لاتها به پیکان دلخوش بودند امروز بعضاً از وضعیت اقتصادی خیلی خوبی برخوردارند و ماشینهای گرانقیمتی سوار میشوند. بنابراین استفاده از دستاوردها، امکانات و مزایای اقتصادی که غالباً هم از راههای نامشروعی حاصل میشود چهارمین مطالبه اصلی این افراد از فرهنگ، اقتصاد و جامعه ایران است.
نقش لاتها در سیاست و اقتصاد
مصداق بارز حضور لاتها در سیاست شعبان جعفری ملقب به شعبون بیمخ است؛ وی که نقش مهمی در کودتای 28 مرداد داشت از طنز روزگار در 28 مردادماه 85 و در سالروز کودتا نیز فوت کرد. در آن زمان لاتها در عرصه سیاست حضور داشتند چون نظام سیاسی آنها را میخواست. نظام سیاسی در آن زمان برای نگهداری از تاج و تخت دست به دامان این افراد هم میشد اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به اینکه نظام سیاسی وقت خود را یک نظام ارزشی، مذهبی و دینی میدانست نمیتوانست به لاتها و چاقوکشان متوسل شود. بنابراین در عرصه سیاست کلان نقش لاتها دستکم در ظاهر کمرنگ میشود اما این به معنای پایان حیات سیاسی آنان نیست بلکه در سطح خردتر سیاست مثلاً در انتخابات شوراها و مجلس شورای اسلامی لاتها همچنان نقشآفرینی میکنند. خیلی از لاتها در ستادهای انتخاباتی کاندیداها حضور دارند و به نحوی بین نامزدهای انتخاباتی در شهرهای کوچکتر با لاتها بدهبستانی صورت گرفته و این افراد در آن سطح به رسمیت شناخته شده و دیده میشوند و از طرف مقابل نامزد انتخاباتی روی پتانسل اجتماعی و قدرت رایجمعکنی این افراد حساب میکند، همچنین در شهرهایی که تضاد قومیتی شدیدی وجود دارد و کاندیدا نمیتواند برای کاندیدای مقابل خود قدرت تخریبی ایجاد کند به این افراد متوسل میشود. اگرچه بحث انزجار اجتماعی از لاتها مطرح میشود اما این افراد به نحوی گروه مرجع هستند و برای افرادی مرجعیت دارند و اگر بگویند به فلانی رای بدهید موثر هستند.
در شماره 345 مجله تجارت فردا و در مطلبی با عنوان «اقتصاد شرارت» به این سوال که چرا کاسبی گندهلاتها در ایران رونق گرفته پرداخته شده است. تامین امنیت اقتصاد زیرزمینی توسط گندهلاتها موضوع حائز اهمیتی است و نمیتوان نقش این قشر را در اقتصاد ناشفاف ایران نادیده گرفت.
بسیاری از اقتصاددانان اقتصاد ایران را به کوه یخی تشبیه میکنند که قسمت بزرگتر آن را بخش ناشفاف، زیرزمینی و نامشروع تشکیل میدهد و اینجاست که پیوند لاتها با اقتصاد رقم میخورد. یکی از پتانسیلهای بالای لاتها حضور و نقشآفرینی در اقتصاد زیرزمینی است که از خفتگیری و گروگانگیری آغاز میشود و تا حضور در توزیع مشروبات الکلی و مخدرهای صنعتی را شامل میشود و امروز بخش عظیمی از اقتصاد زیرزمینی و گردش مالی اقتصاد در حوزه مخدرهای صنعتی را این افراد بر عهده دارند. از طرفی لاتها شریانها و شبکه و روابطی دارند که نظام توزیعی سیستماتیکی را ایجاد کرده و میتواند مواد مخدر را از تولیدکننده به مصرفکننده نهایی برساند. متاسفانه چون بخش قابل توجهی از اقتصاد ایران شفاف نیست این افراد فضای امنی برای خود دارند و با این ویژگی که اگر خطری این افراد را تهدید کرد قدرت مقابله به مثل را با وجود نیروهای بزنبهادر و تجهیزات مدرن دارند اقتصاد ناسالم، غیرشفاف و رانتی توانسته تغذیهکننده خوبی برای این دست افراد باشد.
لاتها و فضای مجازی
وقتی که از لاتها سخن به میان میآید ابتدا تصویری از افرادی به دور از نوگرایی و تکنولوژی به ذهن میرسد. بهزعم جامعهشناسان نیز این افراد آخرین بقایای جهان سنتی هستند اما با وجود این در فضای مجازی حضور گسترده و قدرت زیادی دارند. در توجیه چگونگی این اتفاق باید به یک گفتار معروف از مارشال مک لوهان اشاره کرد. وی که نظریهپرداز جامعهشناسی ارتباطات و معروف به پیشگوی اینترنت و طراح دهکده جهانی است در مورد اهمیت فناوریهای ارتباطی میگوید که تمدنها غالباً درک نمیکنند ضربه اصلی را از کجا خوردند. ضربه فناوری به قدری آرام فرود میآید که کمتر کسی قادر به درک و تحلیل آن است. اگر این اظهار نظر را با شرایط امروز انضمام دهیم و در نظر بگیریم که یکی از این فناوریها فضای مجازی و مشخصاً اینستاگرام است درمییابیم که لاتها چگونه در آن حضور پررنگی دارند. آنچه در این زمینه رخ داده قرار گرفتن ابزاری مدرن در دست افرادی با تفکرات سنتی است. موبایلهای هوشمند به عنوان یکی از ابزارهای جهان مدرن امروز در اختیار افرادی قرار گرفته که به لحاظ زیست جهان متعلق به جهان گذشته هستند و در اینجا تناقضاتی به چشم میخورد. افرادی را میبینیم که یک پای آنها در سنت (لزوماً منفی نیست) است و پای دیگر در جهان مدرن (نه به معنای نوسازی و روشنفکری). آنچه اتفاق میافتد این است که این افراد از این فضا برای نمایش خود استفاده میکنند. این نمایش از انتشار تکهکلامها و جملات قصار تا نشان دادن زور بازو، مشروبخوری، عربدهکشی و شرارتهای خیابانی را دربرمیگیرد و باعث شده این افراد امروز از شهرت عظیمی در فضای مجازی برخوردار باشند. نمونه بارز این تاثیرگذاری اجتماعی را نیز میتوان در حضور لاتها در مجلس ختم افراد مختلف و تاثیربخشی به این مراسمات یا حضور افراد سرشناسی از قبیل ورزشکاران، کارگردانان، هنرمندان، سیاسیون و... در مجالس ختم لاتها مشاهده کرد. این در واقع بقایای تداوم حضور این افراد در فضای مجازی است که به دیگر فضاها کشیده شده و تا آنجا پیش میرود که فضاهایی مانند مسجد را که ما آن را فضایی مذهبی میدانیم، به تسخیر خود درمیآورند. این تسخیر فضا گسترهای دارد از خیابان تا فضای مجازی، مسجد و... .
علاوه بر این لاتها از فضای مجازی که در اختیار همه قرار گرفته و آنها نیز در آن حضور پررنگ دارند برای خط و نشان کشیدن و تصفیهحساب با رقبا نیز استفاده میکنند و فضای مجازی در واقع به محلی برای کری خواندن این افراد برای یکدیگر و عموم جامعه نیز تبدیل شده است و باعث ایجاد رعب و وحشت عمومی میشود. لات امروزی فرسنگها از تصوری که ما از لات و لوطیها داریم دور شده است. آنچه در تصور عموم ما از لات باقی مانده بیشتر به آن چیزی شبیه است که مهدی نادری در فیلم سامورایی در برلین به تصویر میکشد. باید بپذیریم که این یک تخیل ذهنی است. اغلب ما هنوز دوست داریم لاتها لوطی باشند، جوانمردی در آنها باقی مانده باشد، پاتوقشان همان زورخانه باشد و اگرچه با خالکوبیهای درشت، علم عاشورا را در محرم به دوش بکشند. هیچ کاراکتری در جامعه سیاه یا سفید خالص نیست و نمیتوان لات آن روزها را نیز شخصیت مثبتی دانست اما ما دوست داریم خوشباور باشیم به اینکه هر قشری با هر سر و شکلی هنوز به چیزی اعتقاد دارد و در چارچوبی میگنجد اما متاسفانه واقعیت این است که آن نسل تمام شد، با زوال ورزش زورخانهای که پاتوق سالمی برای گذران اوقات فراغتشان بود، با زوال ارزشهای اخلاقی در جامعه، با تشدید خشونت، با هدایت آنچه بخش شاید زشت اما اجتنابناپذیر فرهنگ و اجتماع بود به زیرزمین... با هرچه بود نسل لاتهای جوانمرد منقرض شد و آنچه امروز باقیمانده قشر عربدهکش، خشن، شرور و بیاخلاقی است که روزبهروز نیز وزن و هیمنه بیشتری به خود میگیرد و امنیت و نظم عمومی جامعه را تهدید میکند.
در ادامه این مقاله ابتدا به معرفی چند تن از لاتهای قدیم که پیشتر به آنها اشاره شد خواهیم پرداخت و در پایان نیز مروری بر جنجالهای اخیر لاتهای روزگار حاضر میکنیم.
لوطیها
طیب حاجرضایی (۱۲۹۰ در تهران- ۱۱ آبان ۱۳۴۲ در تهران)، متولد محله صابونپزخانه (در اصطلاح عام صامپزخانه) و اصالتاً اهل شهرستان آوج بود. وی از باستانیکارهای دوران پهلوی و از جمله افرادی بود که در ادبیات محاورهای آن زمان به لات یا لوطی مشهور بودند. حاجرضایی در سال ۱۳۳۲ از موافقان دودمان شاهنشاهی پهلوی در کودتای ۲۸ مرداد بود تا جایی که تصاویر شاه و پرچم شیر و خورشید را روی بدن خود خالکوبی کرده بود. اما بعداً به مخالفت با شاه برخاست و پس از گذراندن مدتی در زندان، در سال ۱۳۴۲ تیرباران شد.
طیب در سنین جوانی بارها به دلیل درگیری به زندان افتاد که در برخی موارد دوران محکومیت را به صورت کامل نگذراند. از سوابق محکومیتهای او میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
دو سال حبس انفرادی به دلیل درگیری با پاسبانهای شهربانی در سال ۱۳۱۶.
در سال ۱۳۱۹ به دلیل درگیری تحت تعقیب بود که با کفالت آزاد شد.
پنج سال حبس با اعمال شاقه در سال ۱۳۲۲.
تبعید به بندرعباس در سال ۱۳۲۳ به اتهام قتل.
بنا به آنچه در خاطرات دیگران از او گفته میشود، ویژگیهایی چون خشونت و اعمال زور علیه شهروندان به وی منسوب است و از او به عنوان فردی دیندار هم یاد میکنند. مثلاً گفته میشود که در ماه محرم از کوتاه کردن ریش خودداری میکرد و لباس سیاه عزا میپوشید و عزاداری میکرد.
شعبان جعفری (۱ فروردین ۱۳۰۰ در تهران- ۲۸ مرداد ۱۳۸۵ در سانتا مونیکا، کالیفرنیا). وی در میان مخالفانش مشهور به «شعبون بیمخ» بود و گاهی با لقب شعبان تاجبخش شناخته میشد. شعبان یکی از نامهای جنجالی تاریخ معاصر ایران و از بازیگران مهم کودتای ۲۸ مرداد بود. وی باستانیکار و زورخانهدار ایرانی بود که بیشتر به خاطر حضورش در حرکات سیاسی بهخصوص در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شهرت داشت. او در جریان انقلاب اسلامی از ایران رفت و سالها بعد در سال ۱۳۸۵ و در سالروز کودتای ۲۸ مرداد در شهر سانتا مونیکا واقع در ایالت کالیفرنیای آمریکا درگذشت. در پی کودتای ۲۸ مرداد، وی نقش دستاولی در پیروزی خیابانی طرفداران شاه و ارتش در مقابل نیروهای چپ و ملی طرفدار مصدق بازی کرد. در همین حال شعبان جعفری خود را از مریدان کاشانی و از حامیان و اعضای گروه فدائیان اسلام میدانست. خود شعبان جعفری مدعی بود که در روز ۲۸ مرداد سال ۳۲، وی تا حدود ظهر در زندان شهربانی بوده و بنابراین نمیتوانسته نقشی اساسی در به ثمر رسیدن کودتای ۲۸ مرداد بازی کرده باشد اما در زمین این دو ادعای اخیر بحث و جدلهای تاریخی فراوان است.
هفت کچلون یا برادران هفت کچلون نیز در تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران معاصر و فرهنگ فولکلوریک قرن اخیر، به برادران حاجیعباسی اشاره دارد که از جاهلها و لوطیها و به اصطلاح از گندهلاتهای جنوب شهر تهران (محله باغ فردوس، خیابان مولوی) بهشمار میآمدند. آنها هشت برادر به اسامی: عباس، محمد، غلامعلی، صفر، شعبان، احمد، محمود و امیر حاجعباسی بودند، که گرچه هشت نفر بودند و گرچه هیچیک از آنها کچل نبود، اما خود نیز خود را به همین نام میخواندند. نام هفت کچلون به دلایل مختلف در بسیاری از وقایع تاریخ معاصر ایران ذکر شده است. از دعوای خونین و معروف دو گندهلات و جاهل معروف تهران، طیبخان (طیب حاجرضایی) و حسین رمضون یخی (حسین اسمعیلیپور) که هفت کچلون در آن به نفع حسین رمضون یخی وارد میدان شدند گرفته تا به هم ریختن راهپیماییها و گردهماییهای خیابانی حزب توده و جبهه ملی و سایر گروههای چپگرا... به دست لاتها و چاقوکشهای جنوب شهر تهران؛ و از به هم ریختن کابارهها و کافههای تهران که در نمونهای شاخص از آن هفت کچلون به منظور دلبری از مهوش خواننده معروف موقع اجرای برنامه او در کافه جمشید تهران، با دستههایی دیگر از جاهلها و داشمشدیهای تهران درگیر شدند و دعوایی بزرگ و خونین و بهیادماندنی به راه انداختند گرفته تا حضور فعال و چشمگیر در هیاتها و دستههای عزاداری جنوب شهر تهران و... همه و همه بهانههایی برای یاد کردن از هفت کچلون در تاریخ سیاسی و اجتماعی دوران معاصر و نقل داستانهای آنها در فرهنگ فولکلور بهشمار میآید.
لاتها
یکی از بزرگترین لاتهای شناختهشده در چند دهه اخیر اصغر نصیری ملقب به اصغر خارجی است. وی سال ۵۷ به دنیا آمد، اما پرونده زندگی او در مرداد سال 85 در زندان بسته شد. اولینبار در 14سالگی دستگیر شد و آخرینبار در سال ۸۵. او که دهها نوچه برای خود داشت دهم مرداد روی تختش در زندان رجاییشهر به قتل رسید و هیچکس نفهمید چه کسی و برای چه اصغر را به قتل رسانده است. همدستان او نیز برای فرار از دست پلیس به یکی از شهرهای شمالی فرار کردند، اما همگی در اثر انفجار گاز در ویلا جانشان را از دست دادند.
معروفترین شرور غرب تهران «علی مطلب» بود. این شرور که سلطان مواد مخدر بود مانند جن شده و هیچ کجا نمیشد او را پیدا کرد. علی مطلب با شرارتهایش محله هاشمی را به هم ریخته بود. تمام همدستانش شناسایی و در خیابان شریعتی دستگیر شدند، اما هیچ ردی از علی مطلب نبود. بالاخره پلیس مخفیگاه او را شناسایی کرد و علی به سمت ماموران آتش گشود و ماموران در مقابل او را کشتند تا پرونده یکی از اراذل و اشرار مطرح تهران برای همیشه بسته شود.
یکی از اراذلواوباش شناختهشده تهران که میهمان همیشگی پلیس در تمام طرحهای برخورد با اراذلواوباش است، سعید سامورایی نام دارد. مردی قویهیکل و قدبلند که یکهبزن محله تهرانپارس است. او آخرینبار هم دو سال قبل از سوی پلیس در طرح برخورد با اراذلواوباش به اتهام درگیری با یکی دیگر از اراذل معروف به محمد ماشاالله در شرق تهران شناسایی و دستگیر شد. سعید سامورایی به علت اینکه چند سالی در ژاپن بود به این لقب شناخته میشود. او دارای جثه بسیار بزرگی است و از دهه80 که طرح برخورد با اراذلواوباش آغاز شده تا همین دو سال پیش همیشه پای ثابت دستگیریهای پلیس بوده است. سعید سامورایی که به گفته دوستانش دیگر توبه کرده و شرارت نمیکند، هرازچندگاهی توبه خود را شکسته و به درگیری با اراذلواوباش دیگر میپردازد.
اواسط دهه ۸۰ و در زمان فرماندهی سردار رادان بر تهران، برای اولینبار نام هانی کرده به عنوان اراذلواوباش بر سر زبانها افتاد. جوانی از محله بیسیم تهران که قاچاق انسان در غرب تهران، تولید و توزیع مواد مخدر صنعتی و قدارهکشی را در کارنامه خود داشت و از دست پلیس فراری بود، اما بالاخره ماموران پلیس امنیت او را دستگیر کردند و راهی کهریزک شد. هانی کرده چندباری تا یکقدمی مرگ رفت و آخرینبار در دیماه سال ۹۸ مقابل یک آبمیوهفروشی از سوی افراد ناشناس با ۲۱ ضربه چاقو مجروح شد، اما جان سالم به در برد. آخرین جنجالی که از لاتها سروصدای زیادی کرد نیز دسترنج هانی کرده است. چند روز پیش اولین جلسه تمرینی استقلال زیر نظر جواد نکونام، در کمپ مرحوم حجازی برگزار شد و هانی کرده که به همراه دارودستهاش به کمپ مرحوم حجازی آمده بود چند هوادار استقلال را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
حسین غول یکی از اراذلواوباش شناختهشده شرق تهران، جزو اراذلواوباش سطح یک شهر محسوب میشود. غول در یک درگیری که مقابل قصابی پدرش در شرق تهران رخداد به خاطر اینکه رقیب عشقی دوستش به دختر مورد علاقه او نزدیکتر شده بود اقدام به درگیری با چند پسر جوان کرد. در این درگیری او با اسلحه رقیب عشقی دوستش را به قتل رساند و چند جوان دیگر را زخمی کرد. حسین غول چند روز بعد شناسایی و دستگیر شد و در حال حاضر در زندان به سر میبرد و مدعی است که تاوان رفاقت را میدهد.
یکی از اراذلواوباش کمسنوسال دهه 80 مهدی گونه، معروف به مهدی سیاه بود، پسری که یک محله از او میترسیدند و یکی از اراذل سطح یک محله فلاح بود. این جوان ۲۱ساله برای خود دهها نوچه داشت و به اذیت و آزار مردم میپرداخت. مهدی ۵۰ سابقه درگیری و بزنبهادری داشت و در ۹سالگی اولینبار به جرم زدن همکلاسیاش با چاقو دستگیر شد. دستگیریهای مهدی چندباری ادامه داشت تا اینکه بالاخره در سال ۸۹ و در ۲۴سالگی در زندان رجاییشهر به دست افراد ناشناس کشته شد.
یکی از معروفترین لاتها در دهه 90 وحید مرادی است، لاتی که به لات و شرور مجازی معروف بود. او در تابستان سال ۹۷ دوستش حسین را در یک میهمانی کشت و به لب مرز فرار کرد اما دستگیر شد و پس از تحقیقات تکمیلی و صدورکیفرخواست به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد. تیرماه سال ۹۷ وحید مرادی گندهلات مشهور تهرانی در درگیریای که هنگام هواخوری در زندان رجاییشهر رخ داد توسط یکی از زندانیان که سابقه قتل داشته و بخشیده شده بود به قتل رسید. حضور گسترده مردم در مراسم خاکسپاری وی در آن زمان بسیار بحثبرانگیز بود.