تهدید امنیت
آیا مهاجرت کیفیت سرمایه انسانی را در ایران کاهش داده است؟
مهاجرت افراد یکی از پیامدهای اصلی جهانی شدن است که در همه کشورها اعم از توسعهیافته و در حال توسعه دیده میشود. بهطور کلی اگر بازدهی مورد انتظار از مهاجرت بیشتر از هزینههای ناشی از آن باشد، جابهجایی صورت میگیرد. در ایران عموماً پدیده مهاجرت نیروی انسانی با نگرانی و تاسف همراه است و عمدتاً «مرثیه مهاجرت» به جای «مدیریت مهاجرت» مطرح میشود. اما این نگرانی و ابراز تاسف از مهاجرت ایرانیان ناشی از چیست؟ آیا با افزایش مهاجرت ایرانیان، کیفیت سرمایه انسانی روبهکاهش است؟ برای این منظور، در این گزارش تلاش میشود با بررسی آمارها، مطالعات و پژوهشهای صورتگرفته و استفاده از نظرات تخصصی پیمان اسدزاده پسادکترای علوم سیاسی دانشگاه هاروارد، از دلایل و پیامدهای مهاجرت دانشجویان و تحصیلکردگان ایرانی بر شاخصهای کیفیت سرمایه انسانی به این موضوع پرداخته شود. این گزارش با بهرهگیری از آمارهای در دسترس از مهاجرت ایرانیان (موجود تا سال 2020)، شاخصهای اقتصادی مانند نرخ بیکاری افراد تحصیلکرده، همچنین رتبه و جایگاه ایران در شاخصهای بینالمللی مثل شاخص توسعه انسانی (HDI) و... گزارشهای منتشرشده در مجلات و وبگاههای تخصصی مانند رصدخانه مهاجرت ایرانیان تنظیم شده است.
با در نظر داشتن ساختار هرم جمعیتی ایران، پدیده مهاجرت (بهخصوص جوانان و تحصیلکردگان) در ایران در طول دهههای گذشته یکی از موضوعات جدی و همواره داغ در جامعه ایران بوده است. از آنجا که پدیده مهاجرت ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گوناگونی دارد، برای شناخت وضع موجود مهاجرت در کشور نیاز به اطلاعات و آمار دقیق برای تصمیمگیری و سیاستگذاری وجود دارد. بهرغم اینکه روند مهاجرت و جابهجایی بینالمللی افراد تحصیلکرده در اکثر کشورها بهصورت مستمر مورد رصد آماری قرار گرفته و گزارشهای رسمی و معتبر داخلی و خارجی درباره آن منتشر میشود و مبنای تصمیمسازی قرار میگیرد، ایران در این زمینه برای تهیه آمار دستاول و منظم با محدودیت مواجه است و به جز چند نهاد تخصصی مانند دفتر نمایندگی سازمان بینالمللی مهاجرت یا رصدخانه مهاجرت ایران -که چهبسا متخصصانی بهاندازه انگشتان دست در آنجا فعالیت دارند- نهاد تخصصی و فعالی ندارد. در نتیجه ظرفیت نهادی و کارشناسی جهت تولید داده آماری، تجزیهوتحلیل و تجویز راهکار سیاستی و برنامههای اجرایی در زمینه مهاجرت در ایران شکل نگرفته است. آخرین دادههای دردسترس ایران نیز اغلب تا سال 2020 یا حتی کمتر است. با وجود این مهمترین و حساسترین چالشی که حوزه مهاجرت در ایران با آن مواجه است، حسی است که بهطور روزافزون و نگرانکنندهای در میان اقشار مختلف اجتماعی در حال بسط و گسترش است. «همه دارند میروند» و «ایران جای ماندن نیست»، بیانگر میل به مهاجرت است که به نظر میرسد حداقل نشاندهنده شرایط احساسی افراد نسبت به مهاجرت است. البته موضوع اقدام به مهاجرت با میل به مهاجرت متفاوت است اما نمیتوان مهاجرت در میان اقشار مختلف اجتماعی اعم از جوانان یا تحصیلکردگان را انکار کرد و تبعات مختلف کوتاهمدت و بلندمدت آن را نادیده گرفت. بااینحال تلاش میشود این گزارش بر مبنای آمار و اطلاعات معتبر و نظر کارشناسی تهیه شده و ابعاد پدیده مهاجرت از ایران و تاثیر آن بر کیفیت سرمایه انسانی بررسی شود. مطابق با آخرین آمار موجود از وضعیت مهاجرت دانشجویان از ایران تا سال 2020 که یونسکو منتشر کرده است، تعداد دانشجویان ایرانی در خارج از کشور طی یکی، دو دهه گذشته روند صعودی داشته و از تراز 17 هزار دانشجو در سال 2000 میلادی به تراز 66 هزار دانشجو در سال 2020 رسیده است. همچنین رتبه دانشجوفرستی ایران در بازه زمانی 2000 تا 2020 از رتبه 26 در جهان به رتبه 17 تغییر یافته است. در میان مقاصد اصلی دانشجویان ایرانی، 11 هزار و 455 دانشجو در آمریکا (رتبه اول)، پنج هزار و 661 دانشجو در ترکیه (رتبه دوم)، سه هزار و 935 دانشجو در آلمان (رتبه سوم)، سه هزار و 735 دانشجو در کانادا (رتبه چهارم) و دو هزار و 297 دانشجو در امارات (رتبه پنجم) مشغول به تحصیل هستند. سازمان ملل نیز گزارشی از مهاجرت در سال 2020 تهیه کرده است که نشان میدهد نرخ مهاجرت از کشورهای جنگزده و جهان سوم روبهافزایش بوده است. رشد صعودی این روند در ایران میتواند به دلایل جذابیتهای مقصد در کیفیت زندگی و دافعههای مبدأ بهعنوان مثال تحت تاثیر قطعی اینترنت و ناپایداری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور باشد. پیمان اسدزاده روند افزایشی دانشجویان ایرانی برای تحصیل در آمریکا را نیز مورد تایید قرار میدهد و در این زمینه معتقد است: «بیشترین تمرکز برای بحث مهاجرت نیروی تحصیلکرده، برای آمریکا وجود دارد چرا که به دو دلیل این موضوع میتواند اهمیت داشته باشد. اول اینکه بیشترین تعداد دانشجویان ایرانی در خارج از کشور در آمریکا تحصیل میکنند. حدود 14 درصد از دانشجویان ایرانی خارج از کشور در آمریکا هستند که نشان میدهد بیشترین تجمع دانشجویان ایرانی را در آمریکا داریم. دوم، کیفیت آموزش عالی در آمریکا بالاست که میتواند بهشدت بر شکلدهی به کیفیت سرمایه انسانی در ایران در آینده تاثیر داشته باشد. به لحاظ تحلیل آماری این موضوع را باید در یک چشمانداز مقایسهای تحلیل کرد، نه الزاماً با گذشته یک کشور. تا ببینیم آیا اصولاً این روند افزایش دانشجویان ایرانی در آمریکا بخشی از یک روند جهانی است یا اینکه یک پدیده منحصربهفرد و مخصوص ایران است. برای همین باید آمار دانشجویان کشورهای دیگر را هم در آمریکا دید.»
بهطور کلی در سال 2001 حدود 583 هزار دانشجوی بینالمللی در آمریکا مشغول به تحصیل بودهاند که این تعداد در سال 2021، به 949 هزار نفر رسیده است؛ بنابراین طی سالهای 2001 تا 2021، تعداد دانشجویان بینالمللی آمریکا افزایش 63درصدی داشته است. اما این روند به تفکیک کشورها و مناطق مختلف، ممکن است متفاوت باشد. بهعنوان مثال تعداد دانشجویان اروپایی در آمریکا در سال 2001 حدود 96 هزار نفر بوده که این رقم در سال 2021، به 83 هزار نفر رسیده که روندی کاهشی است. یا تعداد دانشجویان آمریکای جنوبی در آمریکا افزایش ملایم 25درصدی داشته است. برای خاورمیانه این افزایش 90 درصد است که از 24 هزار دانشجو در سال 2001 به 46 هزار نفر در سال 2021 رسیده است. البته در سطح خاورمیانه نیز به تفکیک کشورها این موضوع تفاوت دارد. بهعنوان مثال تعداد دانشجویان ترک در سال 2001 در آمریکا 12 هزار نفر بوده که در سال 2021 به هشت هزار نفر تقلیل یافته است. کره جنوبی نیز روند کاهشی داشته است. اما در مورد سایر کشورها از جمله چین، عربستان و هند این روند افزایشی مشهود است.
همانطور که اشاره شد در سطح جهانی طی 20 سال گذشته، تعداد دانشجویان بینالمللی آمریکا 63 درصد افزایش داشته است. اما در مورد ایران این آمار بسیار معنادار و خیلی بیشتر از نرخ متوسط جهانی است. تعداد دانشجویان ایرانی در آمریکا در سال 2001، 2200 نفر بوده که این عدد در سال 2021، به 9300 نفر افزایش یافته است. در واقع ایران افزایش بالای 300 درصد را در این زمینه نشان میدهد. پس از ایران، عربستان و کویت نیز کشورهایی هستند که بهعنوان کشورهای منطقه خاورمیانه بیشترین روند افزایشی دانشجو در آمریکا را داشتهاند. این به خودیخود بد نیست، بهخصوص اگر کشور مقصد دارای دانش و فناوری برتر باشد. در مورد نقش و تاثیر مهاجرت بر انتقال دانش، فرهنگ و درنهایت توسعه اقتصادی اجماع نظر وجود دارد. اما موضوع مهمی که اینجا وجود دارد این است که بیشترین دانشجویان ایرانی برای تحصیلات تکمیلی وارد آمریکا میشوند. بهعبارتدیگر نزدیک 80 درصد دانشجویان ایرانی برای مقاطع ارشد و دکترا وارد آمریکا میشوند. یعنی پیشرفتهترین سرمایه انسانی که پس از اتمام تحصیلات آماده ورود به بازار کار شده و قادر به خلاقیت، نوآوری و خلق ارزشافزوده در اقتصاد هستند؛ بنابراین از نظر سطح کیفیت، سطح کیفی بالایی دارند. پس اکثریت مطلق دانشجویان ایرانی برای تحصیلات تکمیلی وارد آمریکا میشوند در حالی که برای سایر کشورها بهخصوص خاورمیانه مانند عربستان، کویت و امارات چنین روندی وجود ندارد. البته از کشورهایی مانند چین و هند نیز دانشجو برای تحصیلات تکمیلی به آمریکا میآید؛ اما دانشجوی کارشناسی و مقاطع پایینتر تحصیلی هم هستند. موضوع بعدی این است که دانشجویان ایرانی از دانشگاههای ردهبالای ایران به آمریکا مهاجرت میکنند. مطابق آمارها ایران حدود سه میلیون و 200 هزار نفر دانشجو دارد که خیلی از آنها دانشجویان تحصیلات تکمیلی هستند. حدود دو هزار موسسه آموزش عالی در ایران وجود دارد که جزو سرمایهگذاریهای دولت برای آموزش عالی محسوب میشود، بهخصوص طی دو دهه اخیر که روند فزاینده داشته است و به لحاظ کمی قابل اعتناست. اما به لحاظ کیفی سرمایه انسانی در ایران تنوع زیادی دارد. از این جهت این بحث مهم است که از میان این تنوع، عمدتاً دانشجویانی به آمریکا میروند که در دانشگاههایی از جمله شریف، امیرکبیر، تهران، شهید بهشتی، علم و صنعت و... تحصیل کردهاند. دکتر اسدزاده میگوید: «چنین روندی برای دانشجویان کشورهای دیگر مشاهده نمیشود. در واقع تنوع بیشتری را میتوان میان دانشجوهای سایر کشورها در مقایسه با دانشجویان ایرانی دید و کمتر کشوری پیدا میشود که این دو ویژگی را با هم داشته باشد. یعنی دانشجویانی از بهترین دانشگاههای کشوری در سطح تحصیلات تکمیلی وارد آمریکا شوند.»
البته به عقیده ایشان، «موضوعی که مساله مهاجرت را بغرنج میکند این است که در میان دانشجویان بینالمللی، دانشجویان ایرانی کمترین نرخ بازگشت را دارند. بر مبنای آماری که بنیاد ملی آمریکا منتشر کرده است برای سالهای 2005 تا 2015، دانشجویان ایرانی 92 درصد نرخ ماندگاری در آمریکا را داشتند. متوسط این عدد برای دانشجویان سایر کشورها حدود 74 درصد است که نشان میدهد ایران 20 واحد درصد بالاتر از متوسط جهانی را دارد؛ بنابراین ما در آمریکا دانشجویانی از ایران داریم که در بهترین دانشگاههای ایران تحصیل کردهاند و برای تحصیلات تکمیلی به آمریکا سفر میکنند و نرخ بازگشت آنها نیز کمتر از هشت درصد است.» به این ترتیب در سال 2020 جایگاه ایران یک رتبه پایینتر آمد و در رتبه دوم قرار گرفت. یعنی دومین کشوری که دانشجویانش میل به ماندن در ایالات متحده آمریکا داشتند. نپال بهجای ایران در رتبه اول قرار گرفت. در مجموع این مواردی است که به ضرر سرمایه انسانی در ایران تمام میشود.
عوامل مهاجرت
به عقیده دکتر اسدزاده، درباره عوامل اثرگذار بر مهاجرت باید هم به عوامل کششی و هم رانشی توجه کرد. بهطور کلی میل بالای بشر به مهاجرت با اهداف مختلفی همچون یافتن زندگی بهتر، ادامه تحصیل، کسب موقعیتهای شغلی و... است. کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) بهعنوان مهمترین کشورهای توسعهیافته در جهان، تاکنون میزبان بیش از 90 درصد مهاجران متخصص و تحصیلکرده دنیا بودهاند. این کشورها اصلیترین مقصد مهاجرت ایرانیان را نیز تشکیل دادهاند. کشورهای توسعهیافته (آمریکا، آلمان، کانادا و...) مقاصد اصلی مهاجران بینالمللی از جمله ایرانیان محسوب میشوند.
البته همانطور که اشاره شد این روند حضور دانشجویان ایرانی در دانشگاههای خارج از کشور به طرز معناداری از روند جهانی متفاوت است و اساساً ایران نسبت به سایر کشورها با شتاب خیلی بیشتری جلو رفته است. این روند، فرضیهای را به ذهن متبادر میکند که چندان مرتبط با عوامل بینالمللی نیست و احتمالاً وضعیت داخلی کشور روی این پدیده اثر میگذارد. طبق نظرسنجی رصدخانه مهاجرت ایران، ناامیدی از اصلاح امور کشور، شیوه حکمرانی، بیثباتی اقتصادی، علاقه به کسب سابقه تحصیلی یا کاری در خارج از کشور و میل به تجربه زندگی در خارج از کشور از جمله مهمترین دلایل دانشجویان و فارغالتحصیلان و کارآفرینان برای مهاجرت بوده است؛ بنابراین طبق این نظرسنجی در تشویق افراد به مهاجرت به خارج از کشور نیز عوامل داخلی بسیار موثر بودند.
تفاوت ایران با سایر کشورها چیست؟
بر اساس آمار سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه در سال 2015، ایران جزو کشورهای با تعداد بالای ارسالکننده دانشجو به کشورهای پیشرفته محسوب نمیشود. چین، روسیه، کره جنوبی و هند چهار کشور اول ارسالکننده دانشجو به کشورهای توسعهیافته هستند (بررسی تطبیقی وضعیت کشور در مهاجرت و جابهجایی بینالمللی افراد تحصیلکرده، 1395). همینطور عربستان سعودی بین کشورهای فرستنده دانشجو به کشورهای OECD حضور پررنگی داشته است. رشد 218درصدی دانشجویان این کشور نسبت به قبل نشاندهنده سیاست این کشور برای اعزام دانشجو به خارج از کشور است. بااینحال، اگرچه ایران در میان کشورهای اصلی مهاجرفرست قرار ندارد؛ اما در میان کشورهای مبدأ مهاجران با تحصیلات بالا، در جایگاه شانزدهم قرار گرفته است (OECD، 2015). نظر استاد مشورتدهنده گزارش این است که همانطور که گفته شد دانشجویانی که از ایران به دانشگاههای خارج میروند کسانی هستند که در بهترین دانشگاههای ایران تحصیل کردهاند، این الزاماً در مورد کشورهای دیگر صدق نمیکند. مطابق با مشاهدات ایشان دانشجویان سایر کشورها تنوع بیشتری از نظر کیفیت سرمایه انسانی دارند که به آمریکا میآیند. مورد بعدی هم این است که کسانی که از ایران میآیند برای تحصیلات تکمیلی میآیند و پس از تحصیلات آماده ورود به بازار کار هستند و پتانسیل بالا برای خلق ارزشافزوده قابل توجه در اقتصاد دارند؛ بنابراین در واقع ایران پیشرفتهترین نوع سرمایه انسانی را صادر میکند و نکته دیگر اینکه حدود 65 درصد دانشجویان ایرانی که در آمریکا هستند دانشجویان مهندسی، ریاضیات، علوم داده و کامپیوتر هستند و این رشتهها ازآنجا که با فناوریهای نوظهور مرتبط هستند، بیشترین پتانسیل را دارند تا در اقتصاد ارزش خلق کنند و این بعد دیگری از کیفیت نیروی انسانی ایرانی است. کمتر کشوری را میتوان یافت که این ویژگیها را با هم داشته باشد. البته در رشتههای مهندسی در آمریکا کشورهای هند و بنگلادش هستند که قابل مقایسه با دانشجویان ایرانی باشند؛ اما دانشجویان ایرانی با مواردی که گفته شد ویژگی منحصربهفردی دارند که بیانگر نیروی انسانی کارآفرین و خلاق است. آنها میتوانند سهم بسیار بزرگی در اقتصاد داشته باشند و ایران این سرمایه انسانی را از دست میدهد.
به نظر میرسد، آمارهای گزارششده این دیدگاه را تایید میکند. بهطورکلی تعداد دانشجویان بینالمللی و مهاجران تحصیلکرده بهسرعت در سطح جهان و کشورهای نوظهور در حال افزایش است که نشان از اهمیت برنامههای رسمی توسعه و گسترش ارسال دانشجویان به کشورهای دیگر و جذب دانشجویان برتر بینالمللی در سطح کشورها دارد. در برخی کشورها سهم قابل توجهی از دانشجویان آموزش عالی (مانند مالزی و عربستان) بهمنظور تسهیل فرآیند انتقال دانش و فناوری در خارج از کشور به تحصیل میپردازند که در ایران این نرخ از عمده کشورهای مشابه پایینتر است. بررسیهای گزارشهای بینالمللی نشاندهنده تعداد پایین دانشجویان ایرانی در دیگر کشورهاست. اگرچه بیش از نیمی از مهاجران ایرانی به کشورهای OECD دارای تحصیلات دانشگاهی هستند ولی بر اساس آمار، ایران از نظر تعداد مهاجران با مدرک دانشگاهی نسبت به کل افراد با تحصیلات دانشگاهی کشور در مقایسه با سایر کشورها دارای نسبتی بسیار پایین بوده و در گروه کشورهای با میانگین پایین در دستهبندی OECD قرار میگیرد. در واقع بسیاری از کشورها برای ارتباطات بینالمللی دانشجویان با سطوح کیفیتی متفاوت برنامهریزی میکنند در حالی که ایران جزو 10 کشور با بیشترین تعداد ارسال دانشجو یا جذب دانشجوی بینالمللی محسوب نمیشود و دانشجویان برتر و باکیفیتترین سرمایه انسانی از ایران خارج میشوند و سودای برگشت هم ندارند. بررسی آمار تجمعی نشان میدهد که بر اساس سهم مهاجران تحصیلکرده و ماهر از تعداد کل مهاجران، ایران جایگاه چهارم را با سهم 50 درصد مهاجران متخصص در میان همه کشورها داراست. درصد اشتغال مهاجران با تحصیلات بالا برای ایران 71 است که 6 /51 درصد از این افراد در مشاغل با مهارت بالا مشغول به فعالیت هستند و 44درصد در مشاغل با نیاز به مهارت متوسط به فعالیت میپردازند (OECD، 2015). این در حالی است که مطابق با مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی در ایران در سال 1401، به 3 /40 درصد رسیده است. سرانه دانشجویان ایرانی در خارج به دانشجویان داخلی ناچیز و نشاندهنده عدم اهتمام کافی کشور به توسعه تبادلات علمی از طریق دانشجویان است. اگرچه سهم مهاجران تحصیلکرده ایرانی به کل مهاجران کشور به کشورهای OECD نسبتاً بالاست (حدود 50 درصد)، اما نسبت آنها به تحصیلکردگان داخلی (چهار درصد در سال 2011 در مقایسه با هفت درصد در سال 2000)، در مقایسه با کشورهای مشابه و پیشرفته پایین محسوب میشود (بررسی تطبیقی وضعیت کشور در مهاجرت و جابهجایی بینالمللی افراد تحصیلکرده، 1395). باید پذیرفت که جابهجایی نیروهای کار متخصص و تحصیلکرده و نیز دانشجویان، زمینه تبادل دانش و فناوری را در سطح بینالمللی فراهم میآورد. آمار ارائهشده از سوی مراجع بینالمللی مانند سازمان ملل، سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه یا آمارهای ارائهشده در بانکهای اطلاعاتی اداره مهاجرت آمریکا، بیانگر نرخ پایین مهاجرت دانشجویان ایرانی نسبت به سایر کشورهای با سطح توسعه مشابه ایران است. با توجه به اینکه ایران در زمره کشورهایی است که نرخ افراد تحصیلکرده نسبت به کل جمعیت در آن بالاست، در مقایسه با کشورهای مشابه میزان کمتری خروج دانشجو از کشور برای ادامه تحصیل داشته و نشان از نبود برنامه مناسب برای بهرهگیری از منافع حاصل از تبادل دانش و فناوری از طریق دانشجویان بینالمللی دارد. در شاخص نرخ دانشجویان مهاجر (خروجی از کشور) به کل دانشجویان، در مقایسه با کشورهایی مانند عربستان، کره جنوبی و بسیاری از کشورهای در حال توسعه، ایران عملکرد ضعیفتری دارد. ازآنجاکه در فضای مدرن آموزش و تعالی، جابهجایی دانشجویان و افراد متخصص، پژوهشگر و تحصیلکرده، موجب تبادل دانش در سطح بینالمللی شده، این امر برای کشورهای مبدأ از اهمیت ویژهای برخوردار است.
مهاجرت میتواند ناشی از ادراک ایرانیان بسیار ماهر در مورد پتانسیل آینده شغلی، درآمد و توانایی بیان خود باشد. اغلب، ایرانیانی که در خارج از کشور تحصیل میکنند پس از فارغالتحصیلی برنمیگردند و در عوض تخصص خود را در کشورهای محل اقامت خود به کار میگیرند. با این حال، در سالهای اخیر، ایران موج قابل توجهی از مهاجرت را تجربه کرده است، زیرا تعداد بیشتری از ایرانیان کشور خود را ترک میکنند تا به دنبال زندگی بهتر در جای دیگری باشند. دلایل مختلفی برای ترک کشور ایرانیان وجود دارد که از آن جمله میتوان به عوامل سیاسی و اقتصادی و مسائل فرهنگی و اجتماعی اشاره کرد. در ادامه به وضعیت شاخص توسعه انسانی و حکمرانی در ایران اشاره میشود. شاخص توسعه انسانی (HDI) معیار کلی از وضعیت توسعه انسانی است که دستاورد کشورها را در سه بخش اساسی توسعه شامل بهداشت و درمان؛ مانند امید به زندگی، دعوت به تولد؛ آموزش مانند مدتزمان انتظار برای تحصیل و متوسط سالهای تحصیل و همچنین سطح استاندارد زندگی مانند درآمد ناخالص سرانه نشان میدهد. این شاخص در ایران تا سال 2017 روند فزاینده داشته است (دنیای اقتصاد)؛ اما در سال ۲۰۲۱ برای چهارمین سال پیاپی کاهش پیدا کرده و به اندازه سال ۲۰۱۴ رسیده است. این شاخص در سال ۲۰۲۱ به 774 /0 رسید. در سال ۲۰۱۷ این آمار به اوج خود یعنی 789 /0 رسید؛ ولی پس از آن افت کرد (یورونیوز). بررسی تغییرات در شاخص حکمرانی ایرانی در سایت بانک جهانی نشان میدهد در طول سالهای گذشته روند کلی حکمرانی بهطور کل نزولی بوده است و نمره ایران از منفی 78 /0 در سال 1996 به منفی 14 /1 در سال 2019 کاهش یافته است. اینکه شاخص حکمرانی در ایران در تمام این دوره منفی بوده و باتوجهبه اینکه میانگین جهانی شاخص حکمرانی در ایران در این سالها مثبت بوده، خود نشانگر این است که وضعیت حکمرانی در ایران مناسب نیست. روند نزولی این شاخصها و افزایش نرخ مهاجرت نیروی تحصیلکرده از ایران با یکدیگر ارتباط معناداری دارند.
پیامدهای خروج سرمایه انسانی باکیفیت برای ایران
بهطور کلی تخمین خسارت مهاجرت افراد از کشور به دلیل دشواری تشخیص مهاجرتهای قطعی و نیز محاسبه فواید و سرریزهای مثبت احتمالی حاصل از مهاجرت بسیار مشکل است. در دسترس نبودن آمار و اطلاعات دقیق نیز مزید بر علت است. بااینحال برآوردی از خسارت مستقیم خروج نخبگان از ایران منتشر شده است که مربوط به سال 1392 شمسی است. بر اساس دادههای بانک جهانی (1392)، هزینهکرد دولت ایران برای تحصیل از مقطع ابتدایی تا دکترا تا 100 هزار دلار است. این عدد با میزان خسارت مستقیم ناشی از جنگ تحمیلی مقایسه شده است. خسارت خروج نخبگان از ایران، 3 /8 برابر خسارت مستقیم جنگ بوده است (پرونده مهاجرت گیت ایران، 1398، منتشرشده در سایت معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری).
اما به جز هزینه مستقیم، با ظهور فناوریهای پیشرفته مانند هوش مصنوعی، خروج سرمایه انسانی باکیفیت، شکاف رشد و توسعه اقتصادی عمیقتر میشود و امنیت ملی را هم تهدید میکند. به دلیل اینکه در منابع انگلیسی هم زیاد به این مساله پرداخته نشده؛ چون دغدغه کشورهایی مانند آمریکا نیست؛ اما به نظر میرسد که این موضوع برای ایران، بحث مهمی است و شاید تلنگری برای مسوولانی باشد که خروج سرمایه انسانی از ایران را تکذیب یا کماهمیت تلقی میکنند. به عقیده پیمان اسدزاده «جنگ تکنولوژی یا رقابت فناوری بین آمریکا و چین که اخیراً زیاد مطرح شده است، اهمیت سرمایه انسانی را گوشزد میکند و اگر کشوری این نیروی انسانی ماهر و متخصص را نداشته باشد، باتوجهبه سرعت و کاربرد گسترده هوش مصنوعی ممکن است به شدت عقب بماند. تا جایی که من در رسانههای ایران در این باره خواندهام، بیشتر از جنبه اقتصادی به بحث سرمایه انسانی پرداخته شده و پیامدهای اقتصادی آن موردتوجه قرار گرفته که البته بحث مهمی است؛ ولی چالشهای امنیتی هم وجود دارد که به آن پرداخته نشده است».
از آنجا که سرمایه انسانی و رشد اقتصادی رابطه معنادار و مثبتی با یکدیگر دارند، تحلیل رفتن سرمایه انسانی میتواند بر امنیت ملی هم تاثیر بگذارد. دکتر اسدزاده میگوید: «اگر کشوری بهطور مداوم رشد اقتصادی پایین را تجربه کند، میتواند هم چالشهای درونی و هم چالشهای بیرونی به وجود بیاورد. از درون رشد اقتصادی پایین به نارضایتی اجتماعی و کاهش مشروعیت سیاسی منجر میشود و ثبات سیاسی را با مشکل مواجه میکند. از بیرون، رشد اقتصادی پایین میتواند شکاف نظامی-دفاعی ایجاد کند و بین کشور و رقبای منطقهای، توازن قوای نظامی را به ضرر ما رقم بزند.» البته ایران در دهه 90 که دهه از دسترفته اقتصاد ایران نامیده میشود، پیشرفتهای قابل توجه نظامی داشته است. در صنایع دفاعی و نظامی ایران در این دوره بهشدت تمرکز شد و موفق هم بود. بنابراین تردیدی وجود ندارد که در سالهای گذشته با وجود تحریمهای سنگین اقتصادی، ایران پیشرفتهای قابل ملاحظهای در صنایع دفاعی و نظامی کرده اما پایداری این مدل یک پرسش اساسی است. فناوریهای نوپدید هر روز بیشتر از گذشته سیاستهای بینالملل را دچار تحول و دگرگونی میکنند و باید به آنها توجه داشت. درست است که پیشرفت نظامی قابل توجه بوده؛ اما کافی نیست و باید فناوریهای جدیدی را که در حال شکل دادن به روابط بینالملل هستند نیز در نظر داشت. به عقیده استاد مشاور این گزارش، «آن چیزی که باید به آن توجه داشته باشیم این است که، فناوریهای جدید مانند هوش مصنوعی بهشدت در حال شکل دادن یک نظم نوین جهانی هستند و امروز ما بدون تردید وارد دوره جدیدی از نظم جهانی شدهایم که با آن نظام جهانی دوران پس از جنگ سرد متفاوت است. ما وارد دورهای شدهایم که برخی به آن جنگ سرد نوین میگویند که به قول آقای آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، رقابت تکنولوژیک کانون اصلی این نبرد برای شکل دادن به نظم جدید جهانی است و در قلب این رقابت هم بحث جنگ نیمهرسانا وجود دارد که میان بازیگران مختلف بهخصوص چین و آمریکا در جریان است».
در واقع کشورهایی که بتوانند این تکنولوژی نیمهرسانا را در کنترل بگیرند، برتری نظامی یا اقتصادی را در سطح بینالملل خواهند داشت. اهمیت نیمهرسانا یا Semiconductor از چند جهت است. اول اینکه اینها بخش ضروری فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی، خودروهای خودران، نسل پنجم تلفن همراه و... هستند. تراشهها در کشورهایی که بر نیمهرساناها کنترل دارند؛ مانند آمریکا، هلند، کره جنوبی، تایوان و... طراحی و تولید میشوند. البته چین هم هست؛ اما سهم کمتر از 10 درصد در تولید تراشههای نیمهرسانا را دارد و به لحاظ کیفیت هم از رقبایش پایینتر است که همین موضوع به نقطه آسیبپذیر چین در این جنگ تبدیل شده است؛ بنابراین کشورهایی که توانایی تولید نیمهرساناها را دارند آینده فناوری جهان را تا حدود زیادی در دست خواهند داشت. ارزش افزوده اقتصادی این تراشهها به دلیل کاربرد بسیار زیاد این فناوریها در زندگی روزمره بسیار بالاست و مهمتر اینکه کنترل بر نیمهرساناها به معنای ایجاد الگوهای وابستگی و استفاده از اهرم فناوری در سیاست بینالملل خواهد بود که کشورهایی که این فناوری را دارند، میتوانند از آن بهعنوان اهرم فشار در مذاکرات در سیاست بینالملل استفاده کنند. به جز این، نقش تراشهها در صنایع دفاعی و نظامی است که بر اهمیت آنها میافزاید؛ بنابراین این تراشهها میتوانند یک شکاف تکنولوژیک جدید را میان کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه تعریف کنند. به همین دلیل رقابتی را بین آمریکا و چین در این زمینه شاهد هستیم که به آن «جنگ تراشه» هم گفته میشود و روزبهروز هم جدیتر میشود. آمریکا از اکتبر 2022 اقدام به اعمال محدودیتهای بسیار شدید درباره صادرات و انتقال فناوری نیمهرسانا کرده است که میتوان آن را آغاز رسمی این جنگ تکنولوژیک دانست. علاوه بر این محدودیتهای صادراتی، در داخل مرزهای خود آمریکا نیز انتقال فناوری بهشدت تحت کنترل قرار گرفته است. مواردی بوده که در اینجا بسیاری از پژوهشگران چینی به جرم انتقال تکنولوژیهای حساس به چین بازداشت شدند. از این جهت آمریکا بهطورجدی به دنبال محدودیت انتقال تکنولوژی و فناوری به چین است تا بتواند سرعت پیشرفت چین در این حوزه را پایین بیاورد و آن شکاف فناوری موجود در حوزه تراشه را حداقل در وضع موجود و همینطور برتری تکنولوژیک و فناوری خود را حفظ کند. تمام این توضیحات داده شد تا به اینجا برسیم که سرمایه انسانی پایه و زیربنای این فناوریهای نوین است. همانطور که پیشتر اشاره شد، برای خلاقیت، نوآوری و خلق ارزشافزوده نیاز به سرمایه انسانی باکیفیت هست تا بتوان در این حوزه رقابت کرد. تحولات تکنولوژیکی که در دهههای اخیر شکل گرفت، حتی نوع استخدام نیروی انسانی ارتشها را هم دچار تحول کرد. تا پیش از این گفته میشد که ارتش آمریکا، ارتش فقراست؛ یعنی افراد متعلق به طبقات کمتربرخوردار به استخدام ارتش درمیآمدند تا از مزایای بالای آن بهرهمند شوند و تحرک اجتماعی داشته باشند. در واقع ارتش در آمریکا، سازوکار تحرک اجتماعی محسوب میشد. این رویه در دو دهه اخیر فرق کرده و افرادی که در ارتش این کشور استخدام میشوند، از نظر تحصیلات، وضع خانوادگی و وضع اقتصادی خیلی با متوسط جامعه آمریکا تفاوتی ندارند و افراد استخدامشده مانند گذشته از طبقات محروم جامعه نیستند. به گفته دکتر اسدزاده «اکنون ارتش آمریکا بسیار گزینشیتر استخدام میکند برای اینکه به نیروی انسانی آشنا با فناوری نیاز دارد؛ چرا که توسعه صنایع نظامی و اداره کردن آنها مستلزم نیروی انسانی بامهارت، زبده و نخبه است. ارتش اسرائیل نیز همینگونه است و در اسرائیل نیز رابطه عمیقی بین کیفیت سرمایه انسانی و صنایع دفاعیاش وجود دارد. اقتصاد فناوریمحور و دانشمحور و ارتش اسرائیل نشان میدهد که این کشور استفاده بهینهای از سرمایه انسانی دارد تا بتواند از بهروزترین فناوریها بهره ببرد. در ارتش چین نیز این اتفاق افتاده و در سالهای اخیر ارتش چین نیز به سمت این رفته است که گزینشیتر و نخبهگرایانهتر، افراد را استخدام کند یا برنامههای متنوعی برای برگرداندن نخبهها به کشور یا همکاری با آنها دارد، حتی اگر در کشور حضور نداشته باشند. البته این به تنشهایی با آمریکا منجر شده است؛ بنابراین در حوزه نظامی و دفاعی، بحث سرمایه انسانی بسیار مهم است و به اهمیت آن افزوده شده است». مشاور این گزارش تاکید دارد که «در حوزه فناوری تراشه انحصار تکنولوژیک بسیار بالاست و حتی اگر همه نخبگان به کشور برگردند زمان میبرد تا در این حوزه بتوان رقابت کرد. حتی آماری که من اطلاع دارم این است که چین هم در حدود 143 میلیارد دلار یارانه داده است تا در منابع داخلی سرمایهگذاری و محدودیتها و تحریمهای آمریکا را در انتقال تکنولوژی جبران کنند که البته هنوز معلوم نیست تا چه حد میتوانند موفق باشند. یعنی رقابت در این حوزه با آمریکا و سایر کشورهای همپیمانش کار سادهای نیست؛ بنابراین سرمایه انسانی یکی از عوامل ضروری است؛ اما کافی نخواهد بود. نیازمند سیاستهای خارجی کارآمدتری هستیم که بتوانیم این فناوریها را داشته باشیم». با این حال اگر با تغییر و تحول در سیاستها و نگرشها حتی بخشی از نخبگان و سرمایه انسانی به ایران برگردند، اگر نشود فناوری نوین مانند تراشه به ایران وارد شود اما میتوان خیلی از فناوریها و دانشهای دیگر را به ایران منتقل کرد.