اتحاد اسب و انسان
اسبها چه تاثیری بر شرایط سیاسی و اجتماعی گذاشتند؟
برای پنج هزار سال، اسب یک متحد همیشه حاضر در جنگ و صلح بوده است. تمدنها آمدهاند و رفتهاند، اما اسبها همچنان باقی ماندهاند. شواهدی مبنی بر استفاده از اسب در تمام این دوران در اقصی نقاط کشورها دیده میشود. با این حال، به دنبال سرعت گرفتن مکانیزاسیون در دهه 1930، ما به سرعت فراموش کردیم که چقدر مدیون اهلی کردن این حیوان هستیم. قبل از توسعه لوکوموتیو در اوایل دهه 1800، تنها راه برای سفر در خشکی، اسبها بودند. از آنجا که سفر یکی از ویژگیهای تعیینکننده رشد انسان است، بنابراین تاریخ اسب تاریخ خود تمدن است. اسبها برای اولینبار نزدیک به 3500 قبل از میلاد، احتمالاً در استپهای جنوب روسیه و قزاقستان اهلی شدند و در حدود 2300 قبل از میلاد به خاور نزدیک باستان معرفی شدند. قبل از این زمان، مردم از الاغ به عنوان حیوان باربر استفاده میکردند. علاوه بر نقش اسبها در حمل بار، این حیوان در میدان نبرد و همراهی شکارچی در میدان شکار نیز نقش قابل توجه داشت. اسب نماد عزم، استقامت، شجاعت، آزادی، سفر، زیبایی، عظمت و روح در بسیاری از کشورها بوده است. از آنجا که اسب، وفادارترین همراه انسان در طول جنگها بوده، بخش مهمی از تاریخ، اساطیر و افسانهها و فرهنگ بومی را تشکیل میدهد. با توجه به این مسائل، قابل درک است که بدانیم چقدر اسبها بر جوامع بشری تاثیر داشتهاند. فراتر از افزایش ارتباط متقابل و انقلابی در جنگ، تغییر شکل روابط انسان و اسب با تغییرات در ساختارهای سیاسی-اجتماعی کشورها همزمانی دارد. اینکه چگونه این اتفاق میافتد کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بدین منظور «کاترین کان»، پژوهشگر و باستانشناس دانشگاه اکستر انگلستان، مقالهای با عنوان «سوارکاری، فرمانروایی و اقتدار سیاسی در عصر برنز» درباره این موضوع در ژوئن 2022 تدوین کرده است. این پژوهشگر در مقاله خود پیشنهاد میکند که روابط سوارکاری افراد و اسبها متحول شود. او معتقد است که سوارکاری باعث افزایش تحرک، دسترسی و تجربه برای مردم میشود که میتوانند قدرت اسب را به نیروی انسانی تبدیل کنند. به گفته کاترین کان، این موضوع، پیامدهای خاصی برای نحوه مذاکره با اقتدار سیاسی داشته و دارد.
در این مقاله از اطلاعات مربوط به عصر برنز (حدود 1600-2300 قبل از میلاد) در مجارستان برای بررسی چگونگی تاثیر اسبها در برابر حکومت متمرکز و نابرابری اجتماعی استفاده میشود. طبق نظر خانم کان، اسبها علاوه بر استفاده برای ثبات قدرت حکومت و کنترل شورشها و آشوبها، در جهت عکس نیز استفاده میشدند. زمانی که مردم میخواستند در برابر حکومت مقتدر و ظالم ایستادگی و مقاوت کنند، اسبها به کمکشان میآمدند. این تفسیر، روایتهای سنتی برای عصر برنز اروپا را به چالش میکشد که بر اساس آن، جوامع سلسلهمراتبی و پیچیده را افراد نخبه ایجاد میکنند. اما چیزی که نویسنده این مقاله به آن باور دارد این است که زنان و مردان معمولی سوار بر اسبان خود، این جوامع با عمر طولانی را ساختند و به دلیل قدرتی که اسبها به آنها میدادند، میتوانستند در برابر قدرتهای مختلف مقاومت کنند. این نظریه باعث تفکیک سازوکارها و روابط میان اسبسواری و تغییرات مهم تاریخی بلندمدت میشود که در ادامه به توضیح بیشتری درباره آن میپردازیم.
مقاله به دنبال چیست؟
اسبها به مردم قدرت میدهند. سوار بر اسب، مردم بلندتر، سریعتر و باابهتترند. اسبها به سوارکاران خود امکان دسترسی بیشتر به مکانها و کالاها را داده و میدهند. اما در این مقاله گفته میشود که قدرت اسب حتی به تسلط سیاسی نیز منجر میشود. در گذشته، اسبها به عنوان شاخصی از ثروت اشرافزادگان سنجیده میشدند. سوارکاری شیوه جدیدی از زندگی بشر بوده است که با روابط اجتماعی و فیزیکی افراد و اسبها امکانپذیر شد. قدرتی که اسب به سوارکاران میداد باعث میشد تا بتوانند در برابر قدرتها و تهدیدهای مختلف قد علم کنند که این موضوع خود میتواند توضیحی برای چرایی تفسیرهای متفاوت از عصر برنز از نظر میزان نابرابری یا متمرکز بودن قدرت سیاسی باشد. در عصر برنز اروپا، اسبها با پیچیدگیهای اجتماعی-سیاسی، نابرابریهای نهادینهشده، حکومت متمرکز و ظهور نخبگان جنگجو مرتبط بودهاند. تحقیقات اخیر عصر برنز (800-2600 قبل از میلاد) تمایز اجتماعی و تاثیرات خارجی بر تمرکز سیاسی را نشان دادهاند. در همین راستا، کاترین کان در این مقاله نقش اسبها را در عصر برنز به عنوان مولفهای مرتبط با تشکیلات سیاسی و نابرابری بررسی میکند.
در این مقاله، کاترین کان تئوری روابط انسان و اسب را توسعه میدهد و بیان میکند که چگونه سوارکاری افراد برای تغییرات اجتماعی اثرگذار بوده است. در این راستا او بررسی میکند که چگونه اقتدار سیاسی در شرایط خاص بیان و سرکوب میشود و به عنوان مطالعات موردی خود از جوامع مربوط به عصر برنز مجارستان استفاده میکند که از عصر پیشرفته برنز اولیه (EBA) تا عصر برنز میانه (MBA) از 2300 تا 1450 قبل از میلاد است. در این باره، کان یک ارزیابی مقایسهای از پرورش، استفاده و تبادل اسب ارائه میدهد تا اهمیت سوارکاری در این جوامع را نشان دهد و در ادامه اثبات میکند که اسبها برای ایجاد عصر برنز برای جوامع حیاتی بودند و برخلاف دیدگاه عمومی، سوارکاری در آن دوره رایج بوده و محدود به گروه، طبقه یا جنسیت خاصی نمیشد. در این مقاله سوارکاری نشان میدهد که چگونه مردم توانستند در برابر اقتدار حکومتهای متمرکز و تمایز اجتماعی سلسلهمراتبی بایستند. این موارد فرآیندهای کلی در روابط انسان و اسب و روشهای پویا و متغیری را نشان میدهد که از طریق آنها میتوان قدرت سیاسی مرتبط با اسبها را محاسبه کرد. در نهایت، کان استدلال میکند که قدرت اسب به قدرت افراد تبدیل میشود، زیرا آنها میتوانند در قالب تسلط نخبگان تجلی یابند.
روابط انسان و اسب در دوره برنز
شروع رابطه انسان و اسب احتمالاً به اوایل هزاره دوم قبل از میلاد برمیگردد. شواهدی از اسبسواری و اهلی شدن اسبها در اواخر دوره عصر پیشرفته برنز اولیه (EBA) (1981-2139 قبل از میلاد) وجود دارد. این تغییرات با تحولات گسترده در جمعیتشناسی اسب و شواهد تجارت، افزایش اندازه و آسیبشناسی جمجمه اسبها مطابقت دارد. پژوهش چچوشکوف و همکارانش (2020) نیز تایید میکنند که سواری در اوایل هزاره دوم قبل از میلاد بوده است. در عصر برنز مجارستان، روابط بین اسب و انسان عموماً در قالب اسبسواری برای محافظت از دامها و خانهها و همچنین استفاده در جهت سفر کردن بوده است اما در این دوره هیچ پیوندی بین اسبها، جنگجویان و سلاحها وجود نداشت، اسبها نشانه آشکاری از موقعیت اجتماعی یا ثروت نبودند و قشربندی اجتماعی افراد ارتباطی با مالکیت اسب نداشت. هدف از پرورش اسب برای استفاده محلی و مبادله بود. هیچ نشانهای از سرمایهگذاری سران جامعه برای پرورش اسب وجود نداشت، به جز در مواردی خاص و عموماً خانوادهها درگیر با اسبها بودند.
با گذشت زمان، اسبها سنتهای جدیدی از دارایی، خانواده و ثروت را به ارمغان آوردند که باعث شد به عنوان پایه و اساس اقتصادهای سیاسی در عصر برنز شناخته شوند. در این صورت واضح است که فقدان اسب در تحلیل و بررسیهای قدرت سیاسی در آن دوره، مشکلات اساسی در تفسیر موقعیت آن موقع ایجاد کند. آنها ابزاری قابل کنترل برای جابهجایی فلزات، محافظت از مسیرهای تجاری و انحصار ثروت فراهم میکردند.
طبق پژوهشهای اخیر، به نظر نمیرسد استفاده از اسب با حکومتهای متمرکز، جنگجویان و اقتصادهای سیاسی مبتنی بر فلزات در عصر برنز مرتبط باشد. پرورش و استفاده از اسب احتمالاً در حوزه گروههای خویشاوندی بود که به دامپروری مشغول بودند. طبق یافتههای این مقالات، استفاده از اسبها برای مدیریت و حفاظت از گله، احتمال تشکیل تشکلها و گروههای سیاسی سازمانیافته جمعی را افزایش میداد و تا زمانی که دسترسی به اسبها به یک جناح محدود نمیشد، کنترل منابع میان بخشهای اجتماعی به خوبی انجام میگرفت. در دوره برنز میانی، مردم بسیار کمتر از ظرفیتهای حمل بار اسبها استفاده میکردند و با توجه به اینکه در آن دوره کنترل افراد اسبسوار دشوار بود، اسبسواران غالباً به صورت جمعی و سازماندهیشده زندگی میکردند که برای براندازی قدرت حکومتهای متمرکز آماده بودند. مقاله جنینگز و ارل (2016) نیز در همین راستا بیان میکند که تجمع جمعیت کشاورزان و گلهداران ممکن است به عنوان یک ترمز به جای شتابدهنده برای قدرت مرکزی عمل کرده باشد و در این باره اسبها ممکن است تا حدودی به تقویت تشکلهای سیاسی تعاونی کمک کرده باشند.
تغییر در روابط انسان و اسب
1200 و 1100 قبل از میلاد، زمانی بود که کاهش شدید در بهرهوری کشاورزی باعث تمرکززدایی جمعیت شد. این تغییرات شاید دلیلی برای نیاز به مبارزه و حمایت از حقوق مالکیت در آینده شد. از اواخر دوره اورنفیلد (800 - 1050 قبل از میلاد) در بسیاری از مکانها در اروپا، حکومت غالباً غیرمتمرکز بود. سوارکاری در این دوره یک سازوکار قدرتمند برای مقابله با حاکمانی بود که به منافع جمعی خود توجه نمیکردند.
سوارهنظام تا پیش از هزار سال قبل از میلاد، خیلی رایج نبود. بعد از این زمان است که به دلایل اجتماعی، سیاسی، جمعیتی و محیطی نیاز به حفاظت از منابع کشاورزی در سطح منطقه باعث به وجود آمدن سوارهنظام میشود. تا آن زمان یعنی عصر آهن اولیه (EIA)، رقابت کمی برای زمین وجود داشت و افراد با مزایای نسبی کمی در تولید کشاورزی به تولید خود ادامه میدادند. به نظر میرسد ارتباطی قوی میان مقدار زمین زیر کشت و افزایش جنگ برای حفاظت یا تصرف آن وجود دارد. تنها زمانی که جنگجویان سواره اروپای مرکزی افزایش یافتند، سوارهنظام آغاز شد.
دگرگونی در روابط انسان و اسب، مانند سوارکاری، همزمان با تغییرات سیاسی، اجتماعی است. این شکل جدید روابط، امکانات متفاوتی در شیوههای زندگی مردم و مذاکره قدرت در یک مسیر نوظهور ایجاد کرد. سوارکاری سیر تکاملی خود را با تمام مزیتهایی که در عمل داشت، طی کرد. اقتدار سیاسی در طول این دوره بیشتر شد. اما اینکه مردم چگونه توانستند از مزیتهای سوارکاری برای مذاکره در مورد قدرت استفاده کنند، جای سوال است.
پرده پایانی
عصر برنز دوره تولد دنیای سوارکاری بود. اسبها ممکن است تغییرات زیادی در زندگی مردم ایجاد کرده باشند و شناخت و پراکندگی آنها باعث ایجاد و دگرگونیهایی در تشکیلات سیاسی شد. زنان و مردان معمولی با اسبهای خود، جوامع عصر برنز را بنا کردند و این کار بهوسیله سوارکاران انجام شد، نه تنها جنگجویان. این نتایج، روایتهای گذشته را از عصر برنز از تسلط نخبگان جنگی بر طبیعت تا مردم عادی نقض میکند. پیاده کردن نخبگان جنگجو از اسبشان تصویر کاملتر و ظریفتری از عصر برنز و روابط انسان و اسب ارائه میدهد. در دورههای گذشته زمینههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و محیطی باعث شده بود که اسبها گاهی در کنار قدرت و گاهی در برابر آن گنجانده شوند و بهطور کامل در برابر تسلطهای سیاسی قد علم کنند. ظهور کلاندولتها همزمان با افزایش سیاسی شدن اسبها اتفاق افتاد. اسبها در فتح، استعمار، تسلط و شکستها در کنار سوارکاران خود بودند. افرادی که اسب به آنها قدرت میداد، قدرت مقاومت، رضایت یا اعمال قانون داشتند. بهطور کلی میتوان گفت قراردادهای اجتماعی میان مردم و اسبها منعکسکننده رفتارهای جمعی بین سوارکاران است. در روابط اسب و انسان، پتانسیل تصمیمگیری و مشارکتی نیز اثرگذار بود. برخی از مردم برای حمایت از حکومت به اسب نیاز دارند و برخی دیگر در برابر حکومت با اسب مقاومت میکنند. اسبها نیز به نوبه خود از این رابطه با موفقیت ژنتیکی استثنایی و موقعیت منحصربهفرد در جوامع بشری قدرت میگرفتند.