شناسه خبر : 44340 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سیادت اردوغان

واکاوی انتخابات ریاست‌جمهوری ترکیه در گفت‌وگو با ولی گل‌محمدی

سیادت اردوغان

انتخابات ریاست‌جمهوری ترکیه سرانجام به دور دوم کشید. حالا رجب طیب اردوغان و کمال قلیچدار اوغلو شانس این را دارند که برای پنج سال پیش‌رو، یک‌بار دیگر خود را در معرض آرای مردمی قرار دهند. اتفاقی که در فضای رسانه‌ای پیش از انتخابات چندان قابل پیش‌بینی نبود. اغلب نظرسنجی‌های بین‌المللی حاکی از آن بود که شهروندان ترکیه این‌بار عزم خود را جزم کرده‌اند تا به قدرت 20 سال اردوغان پایان دهند. درباره اینکه چرا مردم ترکیه هنوز به اردوغان اعتماد دارند و در مقابل رقیب وی آرای بیشتری را روانه سبد وی کرده‌اند با ولی گل‌محمدی،‌ تحلیلگر روابط بین‌الملل، گفت‌وگو کردیم. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

♦♦♦

‌ در این لحظه که من با شما صحبت می‌کنم، انتخابات ترکیه به دور دوم کشیده است. حدود 49 درصد رای آقای قلیچدار اوغلو و حدود 45 درصد رای آقای اردوغان اعلام شده است. به هر حال نتیجه انتخابات تا اینجای کار نشان می‌دهد که از محبوبیت حزب عدالت و توسعه کاسته شده است. در سال 2018 آرای آقای اردوغان 53 درصد بوده است. چه چیزی محبوبیت اردوغان را کاهش داده است؟

بهتر است تاکید کنم که آنچه در ترکیه رخ داد متفاوت از فضای حاکم بر نظرسنجی‌ها و شبکه‌های اجتماعی بود. پیش از روز برگزاری انتخابات بسیاری به این نتیجه رسیده بودند که ائتلاف ملت و آقای کمال قلیچدار اوغلو برنده اصلی این انتخابات خواهد بود. اگر کمی تمرکز بر کلیت ساماندهی سیاسی و اجتماعی ترکیه داشته باشیم متوجه می‌شویم که نظرسنجی‌ها چندان منطبق بر واقعیت نبوده است. واقعیت این است که آقای اردوغان یک رای ثابت دارد که به آنها راست محافظه‌کار می‌گویند. اینها گروهی هستند که حضورشان چندان در نظرسنجی‌ها دیده نمی‌شود و در نتیجه انتخابات تاثیر مهمی دارند.

به نظر من بازنده اصلی انتخابات آقای کمال قلیچدار اوغلو بود. به این دلیل که پیش از انتخابات به نظر می‌رسید که همه چیز دست‌به‌دست هم داده که ایشان بتواند 21 سال اقتدار و سیادت سیاسی آقای اردوغان را به چالش بکشد و برنده این انتخابات شود. احزاب کردی هم یکی از شکست‌خوردگان اصلی این انتخابات به شمار می‌آیند. اینها در دوره‌های گذشته نزدیک 12 درصد رای آورده بودند ولی اکنون این میزان به کمی بیش از هشت درصد رسیده است. البته کرسی پارلمان آنها کم نشده است ولی آرای آنها به شدت افت پیدا کرده است. اینها در انتخابات ریاست‌جمهوری هم به قلیچدار اوغلو رای دادند. گفته شده است که کردها یکی از کم‌تاثیرترین و بی‌برنامه‌ترین دوره‌های خود در انتخابات را به سر بردند. بخشی از آن به خاطر این است که احساسات ملی‌گرایانه بر فضای کنونی غلبه کرده است و از سوی دیگر شاهد امنیتی کردن فعالیت سیاسی کردها در چارچوب همان گفتمان امنیت ملی هستیم. اگر به وضعیت ائتلاف ملت بنگریم متوجه می‌شویم که طیف‌های مختلفی در این ائتلاف وجود دارد. یعنی از چپ کردی گرفته تا چپ لیبرال. از محافظه‌کار گرفته تا ملی‌گرای افراطی. نقطه مشترکی که همه اینها را دور هم جمع کرده بود، این بود که آقای اردوغان باید برود. جز این هم هیچ هدف و خصوصیت مشترکی دنبال نمی‌شد. به همین خاطر اگر آقای قلیچدار اوغلو هم به قدرت می‌رسید، پیش‌بینی بر این بود که ترکیه دوره‌ای از نابسامانی سیاسی را در داخل تجربه خواهد کرد. احتمالاً بسیاری از تصمیمات مهمی که باید گرفته می‌شد به بن‌بست می‌خورد.

در مقابل اگر بخواهیم به برندگان این انتخابات نگاهی بیندازیم می‌توانیم به برخی احزاب اشاره کنیم که فراتر از انتظارات ظاهر شدند. مثلاً حزب حرکت ملی فراتر از پیش‌بینی‌ها موفقیتی را به دست آورد و بالای 10 درصد آرا را کسب کرد. شگفتی دیگر این انتخابات مربوط به حزب دوباره رفاه بود. این حزب توانست حدود 5 /2 درصد از آرای پارلمان را کسب کند. در مورد یکی دیگر از احزاب مهم ترکیه یعنی حزب جمهوری خلق ترکیه (CHP) هم باید بگویم که این حزب توانست نسبت به دوران گذشته چند درصد آرای بیشتری کسب کند. اکنون کرسی‌های پارلمان (CHP)، حدود 169 کرسی اعلام شده است. حدود 40 و 39 کرسی از آن متعلق به احزابی است که مستقل شرکت نکردند مثل حزب DEVA، حزب آینده و حزب سعادت. بخشی از آرا متعلق به اینهاست. به نظر می‌رسد که ائتلاف در پارلمان کنونی خیلی مهم خواهد بود، به دلیل اینکه هیچ یک از احزاب نتوانستند آرای حداکثری را کسب کنند. بنابراین احتمالاً در آینده شاهد ائتلاف حزب عدالت و توسعه با حزب حرکت ملی هم خواهیم بود. در مجموع باید اشاره کنم که نمی‌توانیم به راحتی بگوییم که آرای آقای اردوغان یا حزب ایشان دچار افول شده است. هر چند در مجموع نسبت به مثلاً دوره گذشته انتخابات ترکیه آرای حزب عدالت و توسعه در حدود چهار و پنج درصد افت داشته است. می‌خواهم بگویم که حزب عدالت و توسعه به رهبری آقای اردوغان شکست نخورده است. هرچند به هر حال شاهد افول هژمونی این حزب و شاهد ریزش آرای اردوغان هستیم. با این حال باید بگویم که با توجه به هجمه‌ای که در داخل ترکیه وجود داشت و فضای جدیدی که شکل گرفته بود افزون بر این همه بحران‌های اقتصادی، افول شاخص‌های اقتصادی، افول شاخص‌های معیشت و رفاه مردم ولی باز هم آقای اردوغان توانست نسبت به رقیب اصلی خود آرای بیشتری کسب کند و احتمالاً در دور دوم انتخابات هم چندان کار سختی پیش‌رو نداشته باشد.

‌ از بین گزینه‌های متعددی که پیش‌روی آقای اردوغان وجود داشت ایشان تصمیم گرفت به ملی‌گراها نزدیک شود. این تصمیم چگونه بر نتیجه انتخابات اثر گذاشت؟

آقای اردوغان روی ملی‌گراها قمار کرد. به نظر من تعیین‌کننده‌ترین طیف سیاسی در این دوره از انتخابات ملی‌گراها بودند. این خیلی مهم است. هم به لحاظ پیامدهایی که می‌تواند سال‌های آینده در سیاست داخلی ترکیه داشته باشد و هم از لحاظ سررزیر آن به روابط خارجی ترکیه. به نظر من آقای اردوغان بیش از همه نبض جامعه ترکیه را در دست دارد. ایشان متوجه شد که اساساً ائتلافی که می‌تواند نجات‌دهنده باشد ائتلاف با ملی‌گراهاست. به نظر من حتی در میان احزاب ائتلاف اپوزیسیون کسی به اندازه آقای اردوغان نمی‌توانست آرای کردها را جمع و جلب کند. او این توانایی را داشت و در دوره‌های گذشته مخصوصاً در دوره‌های 2003، 2007 و 2011 آحاد و اکثر کردها به آقای اردوغان رای می‌دادند. ولی آقای اردوغان به سمت ملی‌گراها حرکت کرد و با این فضای جدیدی که با توجه به احساسات ناسیونالیست‌ها ایجاد کرد شاهد بازگشت اصالت سیاست‌ورزی ملی‌گرایانه در ترکیه هستیم که بنیه آن ترک‌گرایی است. این موضوع در انتخابات جواب داد.

‌ هنگامی که اردوغان ۲۰ سال پیش برای اولین‌بار در مسند قدرت نشست و نخست‌وزیر ترکیه شد، اقتصاد این کشور به تازگی در حال خروج از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۱ بود. بر اساس گزارش بانک جهانی، به مدت یک دهه، اقتصاد ترکیه بیش از انتظار رشد کرد و متوسط رشد اقتصادی فقط در سال ۲۰۱۰ به حدود 5 /8 درصد رسیده است. گفته می‌شود که حزب عدالت و توسعه در موفقیت اقتصاد ترکیه نقش‌آفرینی جدی داشته است. با این حال می‌دانیم که دو سه سالی است که ورق برگشته است. نرخ سالانه تورم ترکیه دورقمی بالاست. رتبه شاخص فساد به رتبه 96 سقوط کرده است. ارزش لیر کاهش پیدا کرده، مردم این کشور دچار بحران معیشتی شده‌اند و... این فرازوفرود را در افت محبوبیت رئیس‌جمهور ترکیه چطور ارزیابی می‌کنید؟

عدالت و توسعه اساساً بر همان خرابه‌های بحران اقتصادی 2001 ظهور پیدا کرده و توانست اکثریت پارلمانی را به دست آورد. حالا سوال این است که آیا همه دستاوردهای اقتصادی پس از آن را باید به اردوغان نسبت داد؟ حتماً چنین نیست. باید برگردیم به اصلاحاتی که اواخر دهه 90 از سوی آقای کمال درویش شروع شد. آقای اردوغان به خوبی توانست از آن اصلاحات استفاده کند و در نهایت اقتصاد ترکیه را در ریل رشد اقتصادی میانگین شش درصد قرار دهد. باید بدانیم که ترکیه 2003 تا 2011 یک ترکیه است و ترکیه 2011 تا 2016 یک ترکیه دیگر است. در نظر داشته باشید که مناسبات در سیاست داخلی و خارجی به راحتی جدایی‌پذیر نیست. در واقع باید از تاثیرپذیری متقابل امور داخلی و خارجی صحبت کنیم. ترکیه اردوغان دهه اول ترکیه‌ای بود که خود را یک دولت تجارت‌پیشه تعریف کرده بود. در این چارچوب آقای اردوغان هم به سمت عادی‌سازی روابط خود با همسایگان رفت و هم به سمت توسعه روابطش در ابعاد مختلف با کشورهای اروپایی و گسترده‌تر کردن بازارهای صادراتی خود. اما بعد از 2011 که انقلاب‌های عربی اتفاق افتاد، شاهد آن بودیم که ترکیه به سمت دولت امنیتی شدن حرکت کرد. اینها هم صرفاً تقصیر دولت حاکم نبود. بالاخره زلزله‌ای در محیط پیرامونش اتفاق افتاد. بخشی از آن به خاطر تهدید امنیتی بود که از منطقه آمد و بخشی از آن به خاطر آن بود که می‌خواست بازارهای صادراتی خود را افزایش دهد و یک جای پای جدید در منطقه پیدا کند. این انقلاب‌های عربی اساساً تعریف ترکیه به عنوان دولت تجاری را به کل متحول کرد و ترکیه را به سمت یک نقشه جدید امنیتی و اساساً یک هویت دولت امنیتی برد. در سال 2016 هم ما شاهد سه عملیات بزرگ نظامی از سوی ترکیه در مرزهای شمالی سوریه و توسعه پایگاه آن در عراق و شش پایگاه نظامی در کشورهای مختلف و ورود مستقیم آن به مناقشات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بودیم.

‌ مساله اینجاست که شاخص‌های اقتصادی ترکیه در سال‌های گذشته هر روز تضعیف می‌شود و اقتصاد ترکیه با بحران‌های عدیده‌ای مواجه شده است. برخی از سیاست‌های اردوغان به ویژه درباره نرخ بهره عموماً به عنوان یکی از عوامل موثر در اقتصاد ترکیه تحلیل می‌شود. چرا این مولفه آن‌گونه که پیش‌بینی می‌شد در انتخابات ترکیه میسر نیفتاد؟

اگر بخواهیم سه یا چهار محور کلیدی را شناسایی کنیم که پویایی‌های سیاسی و امنیتی و انتخاباتی حکومت ترکیه را تشکیل می‌دهد یکی از آنها همین عوامل اقتصادی است. اما سوال اینجاست که شهروندان ترکیه تا چه میزان مقصر اصلی را اردوغان و حزب عدالت و توسعه می‌دانند؟ بخشی از رکود شاخص‌های اقتصادی ترکیه تحت تاثیر سیاست‌های آقای اردوغان است. مثل همان بحث نرخ بهره و افزایش شدید تورم در ترکیه و کاهش عجیب ارزش لیر در مقابل دلار و این موارد همگی بسترهایی دارند. مثلاً اگر شما به حجم بدهی خارجی ترکیه بنگرید متوجه می‌شوید که به بالای 470 میلیارد دلار رسیده است. از طرف دیگر بسیاری از سررسیدهای بدهی‌هایی که وجود دارد مثلاً در بخش انرژی این کشور نتوانسته پرداخت‌های لازم را داشته باشد. اما از سوی دیگر بحث کرونا را داشتیم. اقتصاد ترکیه صادرات‌محور است. وضعیت قرنطینه کرونا به شدت ترکیه را در حوزه صادرات آسیب‌پذیر کرده است. بعد دیگر هم به جنگ اوکراین و افزایش بهای انرژی برمی‌گردد و ابعاد دیگری که اقتصاد جهانی درگیر رکود است. بنابراین آحاد شهروندان ترکیه همه تقصیر را گردن آقای اردوغان نمی‌اندازند. آقای اردوغان اگر این انتخابات را می‌باخت مهم‌ترین دلیل تورم بالا، افت ارزش لیر و اساساً کاهش سطح معیشت شهروندان ترکیه بود. پاشنه‌آشیل هم این بوده است. در گفت‌وگوهای گذشته هم بارها تکرار کردم که بزرگ‌ترین رقیب آقای اردوغان همین بحران اقتصادی است. از سوی دیگر شهروندان ترکیه به آلترناتیوها هم می‌نگرند. آیا احزاب اپوزیسیون می‌توانند ترکیه را از وضعیت بحران اقتصادی بیرون بیاورند؟ ظاهراً شهروندان ترکیه از برنامه‌های آقای قلیچدار اوغلو قانع نشدند. یعنی اینها به این نتیجه رسیدند که اگر کسی بتواند ما را از این وضعیت اقتصادی بیرون بیاورد، خود آقای اردوغان است. اینها متوجه شدند یک حکومت ائتلافی به رهبری آقای قلیچدار اوغلو حداقل در آینده قابل پیش‌بینی چندان توانایی بهبود شاخص‌های اقتصادی ترکیه را نخواهد داشت. در نظر داشته باشید که تحولات محیطی هم که در اطراف ترکیه می‌افتد از جنگ اوکراین گرفته تا وضعیت نابسامان اقتصاد جهانی شهروندان ترکیه را بسیار محتاط کرده است. البته در شرایط کنونی چه آقای اردوغان رای بیاورد و چه آقای کمال قلیچدار اوغلو به قدرت برسد، ترکیه سال‌های سختی به لحاظ اقتصادی خواهد داشت.

‌ شاهد بودیم آقای قلیچدار اوغلو هم وعده بهبود روابط با جهان غرب را برای بهبود وضعیت معیشت ترکیه می‌داد. ولی در نهایت به نظر می‌رسد اقدامات پوپولیستی افزایش حقوق و دستمزد بیشتر بر شهروندان ترکیه اثرگذار بوده است. اردوغان یا قلیچدار اوغلو هر کدام برای بهبود اقتصاد ترکیه چه مسیری پیش‌رو دارند؟

اردوغان وقتی متوجه شد که شهروندان ترکیه به دنبال بهبود معیشت خودشان هستند، چه کرد؟ اولین کاری که کرد، به سمت عادی‌سازی روابط خود با کشورهای منطقه رفت. با امارات متحده عربی، عربستان و... پیغامی هم برای شرکای اروپایی خود فرستاد. اساساً کلیت اقتصاد ترکیه در شرایط کنونی گروگان صادرات به اروپا و واردات از چین و روسیه است. یعنی اگر آقای قلیچدار اوغلو هم به قدرت برسد، این در‌هم‌‌تنیدگی که اقتصاد ترکیه هم به لحاظ واردات و هم به لحاظ صادرات با اروپا و شرق خواهد داشت، برقرار خواهد ماند. ترکیه از چین بیشتر کالا و از روسیه بیشتر انرژی واردات می‌کند. به اروپا هم بیشتر صادرات دارد. این شرایط در واقع باعث می‌شود که چندان شاهد نوسان قابل توجهی در روابط خارجی ترکیه نباشیم. از بعد دیگر خود آقای اردوغان تلاش قابل توجهی برای توسعه صادرات کرده است. سال گذشته صادرات ترکیه رکورد جدیدی ثبت کرد. 254 میلیارد دلار ترکیه صادرات شد. این موضوع پیامی را به شهروندان ترکیه می‌فرستد. اگر کسی هم بتواند در شرایط کنونی ما را از بحران بیرون بیاورد، خود حزب عدالت و توسعه است. در کنار آن می‌بینیم که آقای اردوغان برنامه‌های جدیدی را هم برای افزایش حقوق و دستمزدها تا یارانه و سوبسیدهایی در حوزه انرژی به شهروندان ترکیه داده است. اینها باعث شده است که سطحی از امیدواری برای بهبود شاخص‌های اقتصادی در ترکیه به وجود بیاید و حداقل نتایج انتخابات هم نشان داد. در عین حال ائتلاف اپوزیسیون به رهبری آقای قلیچدار اوغلو نتوانستند شهروندان را قانع کنند که ما می‌توانیم رفع بحران را کلید بزنیم. اصل ماجرا اینجاست. به عنوان پژوهشگری که از بیرون نگاه می‌کنم، می‌بینم که آقای قلیچدار اوغلو هیچ برنامه‌ای ندارد و فاقد هرگونه رویکرد اقتصادی و سیاست خارجی است. شهروندان ترکیه هم به مراتب بیش از ما این را احساس می‌کنند. به هر حال پول جایی می‌رود که امنیت باشد. مهم نیست که اردوغان باشد یا گولن و... پیش‌بینی آنها این بود که باید ترکیه در سال‌های آینده به آن سطح از امینت برسد که اعتماد و سرمایه‌گذاری بازگردد. انتخابات ترکیه به نحوی انتخابات بین ثبات و تغییر هم بود. شاید این وضعیت شکننده ثبات و استمرار خود عاملی شود که دوباره آن روند بازگشت سرمایه‌گذاری خارجی به داخل ترکیه را داشته باشیم که به مراتب شاید بیشتر از سناریوی به قدرت رسیدن آقای کمال قلیچدار اوغلو اهمیت داشته باشد.

‌ چند سال پیش خانم مرکل از اردوغان به عنوان یک سیاستمدار غیرقابل‌پیش‌بینی نام برد. در گذر سال‌های متوالی از رفتار ترکیه با روسیه گرفته تا رفتار ضدونقیضی که با اسرائیل داشت، همواره از اردوغان یک چهره غیرقابل پیش‌بینی ساخته است. بعضی این رویکرد را متناسب با مقتضیات ژئوپولیتیک ترکیه ارزیابی می‌کنند. به نظر شما این روند در آینده برای آقای اردوغان قابل ادامه دادن است؟

باید پرسید که اردوغان یک سیاستمدار غیرقابل پیش‌بینی برای کیست؟ هدف و اولویت سیاست‌های خارجی آقای اردوغان در چارچوب منافع ملی و حزبی او قابل بررسی است. در 20 سال گذشته اهداف آقای اردوغان تغییر پیدا نکرده است ولی ابزارهای آن مدام دارد تغییر پیدا می‌کند. این ائتلاف‌سازی‌های پویا بخشی از ابزارهایی است که آقای اردوغان برای پیشبرد منافع ملی خود در سیاست خارجی از آن بهره‌مند می‌شود. آقای اردوغان خیلی مرزبندی مشخصی بین دوست و دشمن ندارد. او می‌تواند با غرب به عنوان یک دوست در یک دوره و دهه‌ای همکاری داشته باشد و در برهه دیگری با توجه به منافع خود متحول می‌شود یعنی اساساً یکی از ویژگی‌های سیاست‌های خارجی ترکیه این پویایی در ائتلاف‌سازی‌هاست. اساساً ترکیه اردوغان خیلی به دنبال اتحاد راهبردی و دوستی بلندمدت و حتمی و دشمنی قطعی با کسی نیست. بخشی از این ویژگی بارز ترکیه تحت تاثیر جغرافیا و ژئوپولیتیک ترکیه است. باید به موقعیت ژئواستراتژیک ترکیه نیز توجه کرد. ترکیه درست در مرکز جغرافیای جهان بوده که هم در دروازه ورود به شرق و هم ورود به غرب است. ترکیه هم کشوری اروپایی و هم آسیایی است. هم خاورمیانه‌ای و هم اوراسیایی و اروپایی است. اساساً هویت ژئوپولیتیک ترکیه اجازه نمی‌دهد که یک ائتلاف‌سازی محکم بلندمدت در قالب اتحادها داشته باشد. از سوی دیگر گذار در نظام بین‌الملل کنونی هم می‌تواند در این رویکرد آقای اردوغان تاثیرگذار باشد. نظام بین‌الملل در حال پوست‌اندازی است، قدرت‌های شرقی و نهادهای شرقی قدرت پیدا کرده‌اند و تحولات و معادلات جهانی دیگر از بروکسل و واشنگتن هدایت نمی‌شود. این خود برآوردی است که آنکارا از تحولات جهانی دارد. این هم موردی است که این کشور نمی‌خواهد به سمت کسی یا علیه کس دیگری حرکت کند. این کشور بر اساس سیاست موازنه‌گرایی منافع خود را در سیاست خارجی دنبال می‌کند. بنابراین آقای اردوغان با این دید یک سیاستمدار غیرقابل پیش‌بینی نیست. سیاستمداری که می‌خواهد ببیند چه کسی و با چه منافع و ابزار و اهرمی می‌تواند کشور را در رسیدن به منافع ملی یاری کند. البته شخصیت آقای اردوغان به گونه‌ای است که در سیاست خارجی در دهه گذشته شاهد شخصی شدن سازوکارهای تصمیم‌گیری در سیاست خارجی ترکیه بودیم. یکی از پیش‌بینی‌ها بر این بود که اگر ائتلاف اپوزیسیون بر سر کار بیاید ما شاهد بازسازی نهاد دستگاه دیپلماسی در امور خارجی ترکیه باشیم. یعنی تسلطی که آقای اردوغان بر امور خارجی دارد کاهش پیدا کرده و وزارت خارجی وارد یک کانال حرفه‌ای دیپلماتیک شود. این به مراتب رفتارهای سیاسی خارجی ترکیه را پیش‌بینی‌پذیرتر خواهد کرد. به‌طور خلاصه می‌توانم بگویم که بخشی از این بالا و پایین شدن‌ها و سیالیت‌ها و غیرقابل پیش‌بینی بودن امور خارجی ترکیه به خاطر شخصی شدن سازوکارهای تصمیم‌گیری در سیاست خارجی ترکیه است.

‌ به نظر می‌رسد که غیرقابل پیش‌بینی بودن آقای اردوغان در سیاست خارجی را در راستای منافع ملی این کشور ارزیابی کردید. با این حال مثلاً در گذشته شاهد آن بودیم که اقدامی مانند زدن جنگنده روسی چه هزینه‌هایی به ترکیه تحمیل کرد. به نظر می‌رسد که نه قدرت‌های شرق و نه غرب به ترکیه نمی‌توانند به عنوان هم‌پیمان قابل اعتماد بنگرند. به نظر شما منافع این رویکرد بر هزینه‌هایش غلبه داشته است؟

هر یک از این انتخاب‌ها در سیاست‌های خارجی هزینه‌هایی دارد. هزینه آن انتخاب نکردن گزینه‌های دیگر است. این در رابطه با ترکیه هم صادق است. موقعیت ژئوپولیتیک ترکیه برای این کشور مزیت ایجاد کرده است. اساساً یکی از مزیت‌های راهبردی ترکیه همین موقعیت جغرافیایی آن است که می‌تواند تحرکات خوبی در روابط خارجی خود با کشورهای منطقه داشته باشد. ترکیه کشوری با پنج منطقه همسایه و همین‌طور سه قاره همسایه است. از اروپا و آسیا و آفریقا گرفته تا شرق مدیترانه،‌ بالکان جنوب قفقاز و... سوال این است که ژئوپولیتیک و جغرافیا به کشورها ضربه هم می‌زند؟ بله می‌زند. ترکیه اساساً دو سندروم دارد. یکی سندروم ناشی از احساس ناامنی نسبت به مداخله قدرت‌های بزرگ بوده که در محیط پیرامونی ترکیه است. این همجواری با مناطق مختلف ترکیه را بسیار آسیب‌پذیر کرده است. نکته دوم هم بحث اقلیت‌هاست که باز به جغرافیا مربوط است و زمینه‌هایی را فراهم کرده که موقعیت دستکاری قدرت‌های دیگر برای اهرم‌سازی علیه ترکیه ایجاد شود. مثلاً درباره کردها شاهد آن هستیم.

‌ آیا این رویکرد برای ترکیه قابل تداوم است؟

اگر آقای اردوغان به قدرت برسد شاهد تداوم بیشتر و تغییر کمتر در سیاست خارجی این کشور خواهیم بود. اگر کمال قلیچدار اوغلو به قدرت برسد، ترکیه بیشتر به تعهدات فراآتلانتیکی خود باز خواهد گشت. بیشتر اولویت‌ها به سمت ناتو می‌رود. به نوعی آن سطح از استقلال استراتژیک که در دوران اردوغان شاهد آن بودیم کمتر خواهد شد. البته اگر اردوغان به قدرت برسد هم شاهد بازسازی روابط با غرب و تداوم عادی‌سازی روابط با همسایگان هم خواهیم بود. با عربستان و امارات شروع کرد، با مصر و اسرائیل پیش می‌رود و بعد از انتخابات هم بعید نیست به سمت عادی‌کردن روابط با دمشق برود. البته اگر آقای قلیچدار اوغلو هم بیاید عادی‌کردن روابط با دمشق الزام‌آور است.

‌ درباره ایران چطور؟ در گذشته مشکلاتی درباره حمایت اردوغان از الهام علی‌اف وجود داشته است. مسائلی که پیشتر ایران با اردوغان داشته به کدام سمت‌وسو می‌رود؟

درباره ایران باید بگویم که در ترکیه اردوغان مشکلات فزاینده‌ای را در ارتباط با جنوب قفقاز پیدا خواهیم کرد. این هم به این دلیل نیست که ترکیه به هر قیمتی می‌خواهد از آذربایجان حمایت کند. ترکیه بیشتر به دنبال منافع خودش است و در چارچوب عملیاتی کردن دالان میانی حرکت می‌کند. این در حالی است که کریدور زنگزور هنوز محل بحث ماست. ترکیه اردوغان هر چه بیشتر و مصمم‌تر به سمت محور قرار دادن خود در دالان میانی حرکت خواهد کرد و اختلافات ما با او در جنوب قفقاز افزایش خواهد یافت. عراق هم جغرافیایی است که در آینده می‌تواند به جغرافیای مناقشه میان ما و ترکیه تبدیل شود. هرچند مناقشات ما در سوریه کاهش پیدا می‌کند.

‌ در مورد آقای اردوغان ما شاهد همین رفتار ضدونقیض او با ایران هم بودیم. از طرفی ترکیه با انتقاد از تحریم‌ها علیه ایران و عدم تعهد کامل به برقراری تحریم‌ها در سال‌های تحریم ظرفیتی برای ایران به شمار می‌آمد و از سوی دیگر اقداماتی می‌کرد که موجبات رنجش سیاستمداران ایرانی را فراهم می‌کرد؛ مثل حمایت از علی‌اف در مناقشاتی که با ایران داشت. چه تحلیلی از رابطه اردوغان با ایران دارید؟

چه اردوغان باشد چه نه، چندان تحولات اساسی در روابط ما اتفاق نخواهد افتاد. بنابراین اساساً روابط ما با ترکیه به سطحی از پختگی و ثبات رسیده است که آمدوشد دولت‌ها تغییرات کلانی در روابط دوجانبه دو کشور ایجاد نمی‌کند. بعد از به قدرت رسیدن اردوغان ما شاهد یک دهه روابط طلایی میان ایران و ترکیه بودیم. آمارها نشان می‌دهد که حجم روابط تجاری ایران و ترکیه در سال 2011 به 15 میلیارد دلار رسیده است. در حالی که ترکیه در پرونده‌های مختلف اختلافی ما میانجی‌گری هم کرده است. مثلاً در سال 2010 در پرونده هسته‌ای ایران به حل‌وفصل مشکلات ایران آمد. اما در دهه گذشته روابط ما به تدریج با موانع مختلفی مواجه شد. بخشی به خاطر مسائل دوجانبه بود. البته در بخش دیگر بیش از اینکه حاصل کاهش اتصالات باشد تحت تاثیر عوامل محیطی بود. مثل همین بحث تحریم که یک متغیر بسیار کلیدی در فهم کاهش تراز تجاری ما با ترکیه بود. بعد از خروج آمریکا از برجام روابط تجاری ما رقمی پایین‌تر از پنج میلیارد دلار بوده است. این اصلاً عدد خوبی نیست. روابط اقتصادی دو کشوری که بیش از 80 میلیون جمعیت داشته و اقتصاد مکملی با هم دارند نباید به این میزان باشد. به هر حال ما سالانه حدود 10 میلیون مترمکعب به آنها گاز صادر می‌کنیم، در عین حال ترک‌ها پیش‌تر از اینکه در فازهای 21 و 24 پارس جنوبی سرمایه‌گذاری کنند، استقبال کردند. همچنین پیش‌تر شاهد حضور فزاینده شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران ترک در ایران بودیم. اتفاقی که در نهایت نیفتاد چون شرکت‌های ترکیه زیر ذره‌بین نهادهای غربی قرار گرفتند. در دوره اول تحریم‌ها ترکیه به شوالیه سیاه تحریم‌ها علیه ایران تبدیل شد و به ایران کمک می‌کرد تا تحریم‌ها را دور بزند. اما بعد از ماجرای رضا ضراب، هالک‌بانک ترکیه، پرونده جدیدی هم برای ترکیه در دادگاه نیویوریک تشکیل شد. به این ترتیب تمامی مجاری که در ترکیه برای دور زدن تحریم‌ها وجود داشت زیر ذره‌بین رفت.

در نظر داشته باشید که شرکت‌های بزرگ ترکیه ممکن است 20 میلیارد دلار با اروپا و صرفاً دو میلیارد با ایران تجارت داشته باشند، طبیعی است که حجم بالای مراودات خود را به خاطر حجم پایین‌تری که در ایران برقرار است، از دست نمی‌دهند. نکته دیگری هم وجود دارد. اکنون ترکیه به سمت متنوع‌کردن مبادی ورودی انرژی رفته است. ترکیه به هر حال در مرکزیت ذخایر آلترناتیو انرژی در جهان است. از خلیج‌فارس گرفته تا دریای خزر و از روسیه و دریای سیاه و... شرق مدیترانه. بنابراین وابستگی گازی‌اش به ما کمتر شده است. هر چند به نظر من همین حالا هم ترکیه به دنبال خط دوم لوله گاز از ماست، چون می‌خواهد یک هاب انرژی فرامنطقه‌ای باشد و هرقدر ورودی گاز بیشتر باشد،‌ به همان میزان اهرم‌های چانه‌زنی در مقابل اتحادیه اروپا افزایش پیدا می‌کند. بنابراین ترکیه ظرفیت ترانزیتی برای خود تعریف کرده است.

‌ به نظر می‌رسد که ما با ترکیه در سیاست خارجی بعد از انقلاب اختلافات عدیده‌ای پیدا کردیم که مهم‌ترین آنها سوریه بود. سوریه یکی از مهم‌ترین متغیرهایی بود که سطح تنش در روابط ایران و ترکیه را بالا برد. همین‌طور مساله کردها و... به نظر شما این مناقشات با وجود استمرار حکومت اردوغان ادامه‌دار است؟

به نظر من حتی در شرایط کنونی که احتمال پیروزی اردوغان بیشتر است، ما توانایی مدیریت و مناقشات فی‌مابین را داریم. هم ترک‌ها و هم ما به‌رغم تمامی اختلافاتی که در محیط پیرامونی داریم می‌توانیم به سمت مدیریت مناقشاتی که میان دو کشور وجود دارد حرکت کنیم. اگر قلیچدار اوغلو به قدرت برسد به نظر من روابط ما به طریق متفاوتی ادامه پیدا خواهد کرد. شما دیگر با ترکیه نسبتاً مستقل اردوغانی مواجه نخواهید بود. با ترکیه‌ای روبه‌رو خواهید بود که احتمالاً اولویت‌ها و برنامه‌های غرب در منطقه برایش اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد. داستان این است که حتی اگر قلیچدار اوغلو به قدرت برسد ترکیه از هیچ‌یک از دستاوردهای منطقه‌ای در دوران اردوغان هم عقب‌نشینی نخواهد کرد. اما در عین حال باید به نکات دیگری هم توجه کرد و آن در نظر گرفتن ملاحظات امنیتی ایران از سوی اردوغان است. دست‌کم اردوغان کسی است که در زمین بازی دیگران بازی نمی‌کند. اگر بازی هم داشته باشد معمولاً حواسش به اولویت‌های امنیتی ما بوده است. البته سیالیت و پویایی سیاست‌های ترکیه ناگزیر فضا را به سمت مناقشه با ایران برده و این طبیعی است. رقابت عنصر طبیعی روابط ایران و ترکیه از جنگ چالدران تاکنون بوده است.

‌ قلیچدار اوغلو یا اردوغان؛ کدام برای ایران بهتر است؟

یک پیروزی شکننده برای اردوغان گزینه مطلوب برای ایران است چون به‌رغم ارزیابی مثبت‌اندیشی‌هایی که نسبت به سیاست خارجی و روابط خارجی آقای قلیچدار اوغلو وجود دارد من ابهامات زیادی می‌بینم و خیلی نمی‌شود بر اساس شعارهای کمپین انتخاباتی نظر داد.

‌ بسیاری نسبت به تقویت پان‌ترکیسم در ایران از سوی ترکیه ابراز نگرانی می‌کردند. بسیاری هم این نکته را مطرح می‌کردند که با توجه به پیشینه تاریخی که در ارتباط عثمانی‌ها و صفوی‌ها وجود دارد اساساً این تلاش برای تقویت پان‌ترکیسم متاخر و فاقد پیشینه تاریخی است با این حال همواره بیم بهره‌برداری سیاسی از گرایش‌های قوم‌گرایانه در منطقه آذربایجان ایران وجود داشته است. چقدر این نگرانی واقعی است. ترکیه چقدر عزم دارد چنین کند و چقدر می‌تواند؟

پان‌ترکیسم یا ترک‌گرایی به معنای رادیکال خودش در نظام فکری و سیاسی آقای اردوغان اصالت ندارد. ما می‌توانیم از پان‌اسلامیسم به عنوان یک اصل اصیل در نگرش راهبردی آقای اردوغان صحبت کنیم. اما اگر بخواهیم تحولات داخلی ترکیه را در چند سال اخیر بررسی کنیم، شاهد روند مهمی هستیم که دیده نشده و آن بازگشت مرجعیت ناسیونالیسم ترکی به ساحت سیاسی ترکیه است. این برای ما روندی مثبت نیست. حزب آقای اردوغان و خودش دچار افت پایگاه اجتماعی و رای شده‌اند. این باعث شد که ایشان به سمت یک متحد جدید در داخل کشور برود. گزینه‌های مختلفی برایش وجود داشت ولی از آنجا که یک فهم بسیار پراگماتیک و رئالیستیک از فضای داخلی ترکیه دارد، ملی‌گراها را برگزید. به این ترتیب حزب حرکت ملی تبدیل شد به متحد اصلی داخلی ترکیه. حزب حرکت ملی و جامعه ناسیونالیسم ترکیه، پرونده‌های سیاست خارجی کشور را تحت تاثیر دارند. یکی از این پرونده‌ها روابط با جهان ترک است که شامل جنوب قفقاز و قبرس می‌شود. در سال‌های گذشته شاهد آن هستیم که ترک‌گرایی آقای اردوغان بالاتر رفته است. فارغ از اینکه آقای اردوغان به آن اعتقاد دارد یا نه، ولی واقعیت این است که به خاطر نفوذ بالایی که ملی‌گراها پیدا کردند و عملکرد خوبی هم در این انتخابات داشتند این روند در سیاست خارجی ترکیه پررنگ‌تر خواهد شد.

زمانی آقای اردوغان زیر چتر اسلامیسم کشورها را جمع می‌کرد و حالا جهان ترک را زیر چتر ترکیسم جمع می‌کند. این گفتمان کلانی است که می‌تواند ارتباطات و همکاری‌های خود را در ابعاد مختلف اقتصادی و راهبردی افزایش دهد. درست است که به یک ابزار برای سیاست خارجی اردوغان تبدیل شده ولی خروجی آن می‌تواند باعث رشد پان‌ترکیسم در منطقه شود. در این مورد تردیدی وجود ندارد. با این حال تاکید می‌کنم حساسیتی که ایران نسبت به این مساله دارد مورد توجه آقای اردوغان هست و خود او هم به صورت مستقیم به دنبال یک نگاه تحریک‌آمیز درباره اتفاقاتی که می‌تواند در شمال غربی کشور بیفتد نیست. مگر اینکه بخواهد مجموعه‌ای از منافع را در رابطه با آذربایجان یا جهان ترک ایجاد کند. نکته مهم دیگری هم وجود دارد. رشد پان‌ترکیسم در جنوب قفقاز وجود دارد که ما ترکیه را در آن نشانه گرفتیم، ترکیه البته حتماً حامی آن است و بخش مهمی از آن تحت تاثیر ترکیه است، اما نباید از اسرائیل غافل شد. اسرائیل به سمت یک پروژه ملی‌گرایی جدید برای آذربایجان بوده و در مرزهای ایران نیز به دنبال همین تحرکات جدایی‌طلبانه است. پان‌ترکیسم اساساً بستر مستعدی در برداشت و برآورد اسرائیلی‌ها این بود که با دولت علی‌اف می‌توانند چنین تحرکاتی داشته باشند. بنابراین پان‌ترکیسمی که از آن صحبت شد بیش از آنکه نمودی از سیاست آگاهانه ترکیه باشد که اصالت دارد بیشتر تحت تاثیر اسرائیل است. 

دراین پرونده بخوانید ...