پنهانکاری آماری
بررسی تبعات محرومیت جامعه از اطلاعات دقیق و شفاف در گفتوگو با مریم زارعیان
دسترسی به آمارها و اطلاعات مربوط به برخی از بخشهای اجتماعی و اقتصادی کشور برای جامعه میسر نیست. این در حالی است که در این زمینه قانونگذار زمینه دسترسی افراد به اطلاعات را فراهم کرده است. دسترسی به اطلاعات که در جهان جزئی از حقوق بشر بوده و به رسمیت شناخته میشود، در ایران هم به قانون تبدیل شده است. با این حال شاهد آن هستیم که دستگاههای اجرایی کشور در موارد بسیاری عزم چندانی برای انتشار آمارها و اطلاعات مورد نیاز جامعه از خود بروز نمیدهند. خلأ اطلاعاتی موجود موجب شده است که هم از یکسو پژوهشگران در مسیر مطالعات خود با دشواری روبهرو شوند و هم اینکه جامعه در مسیر برنامهریزی برای امور روزمره خود با دشواری روبهرو باشد. در این راستا با مریم زارعیان، تحلیلگر مسائل اجتماعی، گفتوگو کردیم. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
♦♦♦
در کشور ما دسترسی به برخی اطلاعات و آمارها با دشواری فراوانی روبهرو است. در حوزه اجتماعی معمولاً سازمانها و نهادها خود را ملزم به ارائه اطلاعات دقیق و منظم در یک حوزه خاص نمیدانند. مثلاً اینکه در بخش آسیبهای اجتماعی ما نمیدانیم در ایران نرخ خودکشی به چه میزان است؟ چند کودک کار وجود دارد و چه تعداد از اینها درگیر بدترین نوع کار از جمله زبالهگردی هستند. همچنین خلأ اطلاعاتی درباره امور سادهتر مثل اینکه هر شهروند به چه میزان زباله تولید میکند هم وجود دارد. چرا ما به اطلاعات دسترسی نداریم؟ به نظر میرسد که قانون لازم در این زمینه وجود داشته باشد. ایراد کار کجاست؟
اینکه دولتها گاهی اوقات آمارها و اطلاعات را با تاخیر اعلام میکنند، یا اصلاً اعلام نمیکنند، دلایل مختلفی میتواند داشته باشد، یکی از آن دلایل این است که ممکن است آنها به اطلاعات کافی دسترسی نداشته باشند و در برخی موارد دولتها به دلایل فنی یا عدم دسترسی به اطلاعات کافی نمیتوانند آمارهای مختلف را در زمانهای مشخص اعلام کنند و در واقع امکان اعلام اطلاعات برایشان وجود ندارد. گاهی اوقات هم برخی دولتها اعلام برخی آمارها را در حوزه امنیتی تعریف میکنند و به همین دلیل نمیتوانند بعضی از آن شاخصها را که در حیطه امنیتی و محرمانگی طبقهبندی شده اعلام کنند. گاهی هم دولتها برخی آمارها را در حوزههایی اعلام نمیکنند چرا که احساس میکنند این آمارها ممکن است بر روند بازار تاثیرگذار باشد. همچنین بعضاً به دلایل اقتصادی تصمیم میگیرند آمارها را با تاخیر اعلام کنند یا اعلام نکنند. مثلاً شاهد آن هستیم که زمانیکه قیمت خودرو افزایش پیدا میکند، یا قیمت ارز جهش پیدا میکند دولتها سایتهایی را که قیمتهای ارز را بهروز میکنند، مکلف میکنند این قیمتها را ارائه نکنند چراکه از تاثیر منفی که میتواند بر بازار داشته باشد و به شکلگیری چرخه افزایش قیمتها منجر شود، نگران هستند. گاهی هم دولتها آمارها را اعلام نمیکنند چرا که احساس میکنند اعلام برخی از شاخصهای اجتماعی و اقتصادی میتواند نشاندهنده عملکرد نهچندان مثبت آنها باشد و برایشان تبعات اجتماعی و سیاسی داشته باشد. در برخی موارد به دلیل اینکه کشور ما در شرایط تحریم قرار دارد اعلام برخی آمارها میتواند حلقه تحریم را علیه ما تنگتر کند، بنابراین آمارها ارائه نمیشود. البته لازم است بگویم هر زمانی که دولتها دستاوردی داشته باشند، در اعلام آن دستاورد درنگ نمیکنند. به عنوان مثال ما هنوز به صورت قطعی عضو سازمان شانگهای نشده بودیم ولی شاهد آن بودیم که اعلام شد ما عضو سازمان شانگهای شدهایم. یا مثلاً شاهد بودیم که خانم خزعلی اعلام کرد کمبود آهن در زنان ایرانی حدود 13 درصد است درحالیکه در آمریکا 17 درصد است و اینطور نتیجهگیری میشود که گویی ایران توانسته است با تغذیه مناسب درباره تامین آهن مورد نیاز زن ایرانی نقش ایفا کند و حتی برتر از کشورهای توسعهیافته باشد. البته در این موارد سازمان ارائهدهنده آمار حساسیتی درباره اینکه این آمارها را چه نهادی ارائه داده است، ندارد. همینطور نظرسنجیهایی که بعضاً مسوولان دولتی به آنها استناد میکنند که گاه مشخص نیست چه نهادی این نظرسنجیها را انجام داده یا نمونه آماری چگونه انتخاب شده و اساساً نظرسنجی مورد استناد چقدر دارای اعتبار است. اینها جزو مواردی است که معمولاً مورد بحث قرار نمیگیرد. بر همین اساس در مجموع میتوان گفت در کشورهای غیردموکراتیک و در حال توسعه اعلام آمار و اطلاعات در شاخصهای اقتصادی و اجتماعی منوط به وضعیت سیاسی و اجتماعی جوامع است و بنابراین گاهی اوقات شاهد آن هستیم که نهادهای ذیربط در برخی شرایط اقتصادی و اجتماعی خاص در مورد اعلام آمارها با شفافیت عمل نمیکنند.
میدانیم که مسوولیت ارائه اطلاعات و آمارها در کشورها بر عهده ارگانهای حاکمیتی است. درواقع آمارها به عنوان کالای خصوصی از سوی حاکمیت تولید میشوند. نقش نهادهای مدنی را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا مسوولیتی متوجه آنها هست؟ آیا اصلاً نهادهای مدنی در ایران چنین قدرت و امکاناتی در اختیار دارند؟
نهادهای مدنی در ارائه آمارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه میتوانند نقش مهمی ایفا کنند. آنها میتوانند با انجام تحقیقها و پژوهشهای مستقل، جمعآوری دادهها و انجام نظرسنجیهای مستقل به صورت کلی وضعیت اجتماعی و اقتصادی جامعه را مورد سنجش قرار دهند و به عموم مردم و دولتها ارائه کنند. نهادهای مدنی میتوانند با برگزاری کارگاهها و سخنرانیها، آگاهیهای عمومی را درباره شاخصهایی که مردم نیازمند آگاهی درباره آنها هستند، ارائه کنند و به این شکل میتوانند به دولتها در تصمیمگیریها و سیاستگذاریهایشان کمک کنند. همچنین میتوانند به مردم یاری برسانند که دید آگاهانهتری نسبت به وضعیت اقتصادی و اجتماعی که در آن قرار دارند پیدا کنند.
پژوهشگران ایرانی نرخها و آمارها را که ابزار کارشان است در اختیار ندارند. توضیح میدهید که چگونه این خلأ اطلاعاتی میتواند به جامعه و سیاستگذار آسیب وارد کند؟
به وضوح میتوانم بگویم که عدم دسترسی پژوهشگران به آمارها و اطلاعات لازم موجب میشود که کیفیت تحقیقات و نتایج آنها به صورت معناداری مخدوش شود. همین مساله در مورد پایاننامههای دانشجویی هم وجود دارد. به جز اینکه در سطح پژوهش و در سطح تحقیقات، با مواردی روبهرو میشویم که از کیفیت قابل قبولی برخوردار نیستند، این خلأ اطلاعاتی موجب میشود که سیاستگذار و برنامهریز هم نتواند اطلاعات لازم را برای پیگیری و برنامهریزی حوزههای مختلف در اختیار داشته باشد. حتی گاهی این اطلاعات و آمارهای مفروضِ برساخته اتاقهای فکر که نسبت اندکی با واقعیت دارند و با نقش آرامسازی فضای اجتماعی تهیه شدهاند، مبنای برنامهریزی مدیریت کلان کشور قرار میگیرد، آنقدر تکرار میشود که در نظر سیاستگذار بخشی از واقعیت میشود و تصور میشود که وضعیت شاخصهای مختلف همان است که این نوع آمارها به آن اشاره میکنند در نتیجه بر مبنای آنها برنامههایی برای حوزههای مختلف تدوین میشود که برای حل مشکلات جامعه کفایت نمیکند. از سوی دیگر خلأ اطلاعاتی و آماری مردم را هم برای برنامهریزی کلی زندگی خود دچار مشکل میکند. وقتی آمارهایی که به مردم داده میشود، مخدوش باشد و آمارهای انتزاعی نسبت چندانی با واقعیت عینی ملموس موجود نداشته باشد، اعتماد عمومی عامه مردم نسبت به سیاسیون مخدوش میشود. هر قدر هم از تریبونهای مختلف وضعیت رو به بهبود جامعه القا شود، مثل اینکه تورم رو به کاهش است، بیکاری کم شده و... ولی باز هم مطرح کردن چنین مسائلی برای بخش زیادی از جامعه قابل پذیرش نیست چرا که مردم با وضعیتی روبهرو هستند که از شرایطی متفاوت حکایت دارد، که خود باعث سرخوردگی و ناامیدی جامعه و نااطمینانی به آمارهای نهادهای مرتبط میشود.
در سطح فردی چطور؟ به نظر میرسد که شهروندان و خانوارها برای برنامهریزیهای میانمدت و بلندمدت زندگی خود به اطلاعات و آمارها نیازمندند. چگونه خلأهای اطلاعاتی میتواند تصمیمگیری را برای آنان با دشواری روبهرو کند؟
عدم دسترسی به آمارها و اطلاعات لازم در سطح فردی به نوعی میتواند به افزایش نابرابریهای اجتماعی منجر شود زیرا بعضی از شهروندان به دلیل دسترسی به منابع و آمارهای مهم و به نوعی رانت اطلاعاتی قادرند برای زندگی خود بهتر برنامهریزی کنند و در مقابل بخش بزرگی از شهروندان که این آمارها و اطلاعات را ندارند، در برنامهریزی جامع برای آینده خود ناکاماند. همچنین وقتی آمار و اطلاعات لازم در اختیار جامعه قرار نگیرد، جامعه نمیتواند راهحلهای مناسب را برای مشکلات خود بیابد. چراکه همواره بخشی از راهحل چالشهای اجتماعی به جامعه برمیگردد و بخشی دیگر به حاکمیت. در نتیجه با این پیشفرض که ارائه اطلاعات درباره وضعیتی که در حوزههای مختلف با آن روبهرو هستیم باعث ایجاد ترس و ناامنی و نگرانی در جامعه میشود، دولتها خود را از پتانسیل موجود در جامعه برای همراهی در مدیریت برخی وضعیتهای بحرانی محروم میکنند. به عنوان مثال خالی شدن سفرههای زیرزمینی و در معرض فرونشست قرار گرفتن بعضی نقاط کشور مسالهای است که بخش مهمی از آن به نحوه مصرف شهروندان از آب، چاههای غیرمجاز و برداشت بیرویه از منابع زیرزمینی آب برمیگردد. اگر جامعه در جریان وضعیت هشدارآمیز موجود قرار نگیرد و ناآگاهانه به مسیر خود در مصرف بیرویه سفرههای زیرزمینی ادامه دهد، با وضعیت غیرقابل جبرانی مواجه میشویم. در حوزه آسیبهای اجتماعی نیز اوضاع به همین صورت است. مثلاً اگر جامعه درباره وضعیت بحرانی که درباره جدایی و طلاق وجود دارد، آگاه نباشد، برای مواجهه با این آسیبی که میتواند هر خانوادهای را تهدید کند، آمادگیهای لازم را کسب نمیکند. آسیبی که بیخ گوش هر خانوادهای قرار دارد و میتواند به راحتی بنیان هر خانوادهای را نابود کند، نیاز به بحث و بررسی دارد و پنهان کردن آن کاری از پیش نمیبرد. بنابراین تاکید میکنم دولتها با پنهان کردن آمارهای مربوط به آسیبهای اجتماعی خود را از پتانسیلهای مربوط به همراهی جامعه محروم میکنند و خود در حل این مشکلات تنها میمانند.
درباره وظایف دولت در ارائه آمارها و اطلاعات توضیح دهید. ضرورت ارائه اطلاعات بهروز و دقیق از سوی دولتها چگونه توجیه میشود؟
اگر بخواهیم وظایف دولتها را در ارتباط با آمار و اطلاعات شاخصهای مختلفی که براساس آن برنامهریزی در کشور صورت میگیرد بررسی کنیم، میتوانیم بگوییم که به صورت کلی دولتها باید تلاش کنند که آمارها و اطلاعات را به صورت دقیق و شفاف منتشر کنند. دولتها باید در نظر داشته باشند که عدم اعلام آمارهای مختلف نمیتواند مانع مناسبی برای جلوگیری از نگرانی و ناامیدی در جامعه باشد. برعکس به عدم اعتماد در جامعه منجر میشود و افراد تصور میکنند میتوانند آمارها و اطلاعات را از شبکههای مختلف دیگر به دست بیاورند. اینکه ما ارائه اطلاعات صحیح هرچند ناخوشایند از وضعیت موجود را سیاهنمایی تلقی کنیم موجب میشود که نهادها و ارگانهای لازم از ارائه آمارها و اطلاعات صرفنظر کرده و مردم به جای اینکه به دولت و رسانههای رسمی اعتماد کنند، به سوی رسانههای بیگانه دولتهای متخاصم سوق پیدا میکنند. پس ارائه آمار شفاف و دقیق اهمیت ویژهای دارد. از سوی دیگر بهرغم اینکه ممکن است بسیاری در میان مسوولان این تصور را داشته باشند که ارائه آمارها و اطلاعات از وضعیت جامعه میتواند برای افراد احساس ناامنی ایجاد کند، با این حال واقعیت این است که در جهانی زندگی میکنیم که اطلاعات همچون پرندهای تیزبال از بامداد تا نیمروز همه جامعه را در مینوردد و تلاش برای مخفی کردن آن همچون تلاش برای پنهان کردن نور زیر پتو است که صرفاً به گسترش بیاعتمادی میانجامد. مخاطبان این روزها میتوانند صرفاً با چند کلیک به هر اطلاعاتی که نیاز دارند از منابع خارجی دسترسی پیدا کنند و آنها را با دیگران هم به اشتراک بگذارند. بنابراین بهتر است به جای اینکه تلاش کنیم برخی آمارها را به جامعه ارائه ندهیم در مسیر شفافیت در حوزه آمارها و اطلاعات قدم برداریم. باید توجه کنیم که ارائه آمارها میتواند دولتها را از پتانسیل حرکت جمعی جامعه در راستای اصلاح امور بهرهمند کند. دولتها میتوانند از این طریق از ظرفیت جامعه برای مدیریت بحران استفاده کنند. همچنین میشود در یک بازه زمانی میانمدت اعتماد جامعه را ترمیم کرد. به عنوان مثال درحالیکه صندوقهای بازنشستگی وضعیت وخیمی دارند و به اشکال مختلف هشدارهایی هم درباره احتمال ورشکستگی آنها مطرح شد که البته حواشی آن ما را از منظور اصلی دور کرد، اما مردم باید در جریان وضعیت بحرانی آنها قرار بگیرند. برای اینکه مردم بدانند چگونه میتوانند در مدیریت بحرانهایی که جامعه با آن روبهرو است همکاری کنند، باید اطلاعرسانی لازم صورت بگیرد و بعد راهحلهایی که برای مدیریت بحران وجود دارد مورد برررسی قرار گیرد. به نظر من ارائه آمارها و اطلاعات باید در کنار ارائه روشهایی صورت بگیرد که دولتها برای حل مسائل کشور به کار میبندند. این میتواند بسیار کمککننده باشد و باعث میشود که مردم هوشیارانه وضعیت را ببینند و درک کنند. مردم کشور ما بسیار فهیم هستند و از درک بالایی برخوردارند. جامعه ایرانی طی قرنها با تدابیر خاص خود بحرانها را از سر گذرانده و همچنان سرپا و زنده است. اگر اطلاعات لازم و دانش همکاری در مدیریت بحرانها را داشته باشند، میتوانند فعالانه برای حل چالشها به کمک دولتها بیایند.