شناسه خبر : 41455 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

گرفتار تورم

چرا مردم دولت را شریک ثروت خود نمی‌کنند؟

 

 امیرحسین خالقی / پژوهشگر اقتصاد سیاسی

لودویگ فون‌میزس بزرگ، اقتصاددان مکتب اتریش، زمانی گفته بود دولت تنها نهادی است که می‌تواند یک کالای باارزش مثل کاغذ را بگیرد و با زدن نقش خود بر آن (یعنی چاپ اسکناس)، چیزی به کلی بی‎ارزش تحویل دهد! حرف مرد اتریشی این بود که پولی که دست دولت باشد و آدم‌های سیاسی با بندبازی بتوانند ارزش آن را دستکاری کنند جز تورم حاصلی ندارد. او و اهالی مکتب اتریش تورم را هم به بیان رایج یعنی افزایش سطح عمومی قیمت‌ها تعریف نمی‌کنند بلکه افزایش قیمت‌ها را بیشتر نشانه آن می‌دانند. تورم به معنای کاهش قدرت خرید پول است و چنان‌ که از نام آن هم برمی‌آید باید آن را افزایش حجم پول در اقتصاد بدون تغییر در تقاضای آن (نگهداری پول نقد) تعریف کرد؛ تورم به این معنای اخیر همیشه در کوتاه‌مدت خود را در به اصطلاح افزایش سطح عمومی قیمت‌ها نمایان نمی‌کند ولی حتی در این صورت هم از پیامدهای مخرب آن گریزی نیست.

اهل فن در باب تورم‌زدگی یک اقتصاد گفته‌اند که در چنان اوضاعی می‌بینیم که چوب درختان میوه هیزم اجاق‎ها می‎شود، کسب‎وکارها برای تامین هزینه‎های جاری تعطیل می‎شوند و مرغ تخم‌طلا را سر می‌بُرند. سرمایه‎های انسانی و فیزیکی کشور را ترک می‎کنند و به جایی می‎روند که پس‎اندازکنندگان استطاعت نگهداری و بهره‎برداری از آنها را داشته باشند. وقتی «آینده‎فروشی» با چنین شدت و سرعتی رواج می‎یابد مردم هم انگیزه چندانی برای متمدنانه رفتار کردن، دوراندیشی و پیروی از قانون نخواهند داشت. اما در عوض برای رفتارهای غیرمسوولانه، مجرمانه و خطرناک، مشوق‎ها به وفور موجودند. خشونت و جنایت رواج می‎یابد زیرا همه فکر می‎کنند جیبشان را زده‎اند و می‎خواهند آن را از جیب دیگرانی که چیزی دارند بیرون بکشند. خانواده‎ها هم زیر فشار مالی از هم می‎پاشند و نابود می‎شوند. در چنین جامعه‌ای از اقتدار اخلاقی خبری نخواهد بود. درواقع وقتی پول ارزشش را از دست می‎دهد دیگر دغدغه آینده و دوراندیشی هم موضوعیتی نخواهد داشت. توجه‎ها به جای «آینده» و «فردا» به «اکنون» و «امروز» متمرکز می‎شوند و همه فقط برای بقای خود دست‎وپا می‎زنند. دیگر در عمل پس‎انداز ممکن نیست و همه می‎خواهند هرچه زودتر پولی را که گیرشان آمده است، خرج کنند. هر آنچه ارزشی برای فردا دارد فدای امروز می‎شود و مردم سرمایه‎هایشان را هم مصرف می‎کنند! 

حال فرض کنید این وسط دولتی هم پیدا شود که بخواهد این درد را با مالیات‌گیری بیشتر جبران کند! می‌گویند مالیات‌گیری جمع کردن پول اضافی است و به معنای کاهش «چاپ» پول جدید و کاهش تورم در آینده خواهد بود. از سست بودن این قبیل ادعاهای دولتی که بگذریم یک چیز بدیهی به نظر می‌رسد: شهروندان سعی می‌کنند مال و ثروت خود را بیشتر بچسبند و مراقب دولتی باشند که می‌خواهد خرج ولخرجی‌های خودش را از جیب امثال او تامین کند. اگر به این معجون شوک‌های پی‌درپی سیاسی و بحران‌های متعدد را اضافه کنید اوضاع بدتر هم می‌شود.

 

بازار گرم گمانه‌زنی

اما اجازه دهید برای توضیح بهتر پیامدهای تورم به یک حادثه اخیر اشاره کنیم و استدلال‌هایی داشته باشیم. چندی پیش سرقت از صندوق امانات بانک ملی در تهران خبرساز شد. بازار گمانه‌زنی در مورد دلایل و جزئیات ماجرا گرم بوده و هست: از حضور سرویس‌های خارجی گرفته تا سارقان پُرروی داخلی! در مورد محتویات صندوق‌های سرقتی هم شایعات زیادی گفته شد ولی خیلی‌ها معتقد بودند با توجه به موقعیت و سابقه آن بانک خاص میزان اموال سرقتی چشمگیر بوده است؛ تصاویر بخشی از اموال سرقت‌شده و محتویات دلاری و طلایی صندوق‌ها (که بعدتر منتشر شد) نشان می‌داد که حرف‌ها خیلی هم بیراه نبوده است. بماند که پیشتر از زبان برخی از مقامات شنیده شده بود که حدود 20 میلیارد دلار ارز دست مردم است و می‌شد انتظار داشت که بخشی از آنها در جاهایی مثل صندوق امانات بانک‌ها ذخیره شده باشد؛ جایی امن که دولت هم در آن سرک نمی‌کشد. اما موضوع این است که چرا پول بی‌زبان باید تبدیل به دارایی‌های سخت مثل ارز و طلا شود و مردم بخواهند آنها را در خانه یا بانک، با وجود تمام ریسک‌ها، پنهان کنند؟ چرا ایرانی‌ها اینقدر پول «احتکار» می‌کنند؟ پاسخ شاید این باشد: به دلیل اینکه عاقلانه‌ترین کار است و اگر مردم جز این عمل می‌کردند باید تعجب می‌کردیم! مردم همواره مجبور به پس‎انداز (یعنی کنار گذاشتن پولِ امروز برای مصرف فردا) هستند؛ میزان پس‌انداز با توجه به بسیاری عوامل از جمله رجحان زمانی افراد تغییر می‌کند ولی به‌هرحال چنین نیازی هست و از آن گریزی نیست. اما پس‌انداز با پول تورمی کار عاقلانه‌ای نیست؛ مردم می‌بینند که اگر پول نقد نگهداری کنند در شرایط تورمی شدید به سرعت ارزش آن از دست می‌رود؛ پس سراغ دارایی‌های سخت‌تر و با نقدشوندگی بالا مثل طلا و ارز می‎روند. اما صبر کنید! چرا افراد برای حفظ و بیشتر کردن ثروت خود سراغ سرمایه‌گذاری‌های به‎اصطلاح «مولد» نمی روند؟ نکته این است که سرمایه‌گذاری و پس‌انداز اهداف متفاوتی دارند و بنا نیست جای هم را بگیرند؛ سرمایه‌گذاری به‌ویژه در افق بلندمدت حتی در شرایط عادی هم کاری همراه با ریسک (به درجات مختلف) به شمار می‌آید و در شرایط تورمی به دلیل مختل شدن قابلیت محاسبه اقتصادی ماجرا پیچیده‌تر هم می‌شود. نمی‌توان به مردمِ گرفتارِ تورم‎ خُرده گرفت که چرا سراغ سرمایه‌گذاری‌های به اصطلاح «مولد» نمی‌روید! پس‌انداز مقدم بر سرمایه‎گذاری است؛ وقتی نتوان با خیال راحت «پس‎انداز» کرد طبیعی است که سرمایه‌گذاری هم دچار مشکل می‌شود. 

 

دولت غیرجذاب!

اما مگر حساب‌های پس‌انداز چه ایرادی دارد؟ از جذاب نبودن آنها که بگذریم یک مشکل جدی در این ماجرا وجود دارد و آن هم دولت است! وقتی دولت و نظام پولی آن (شامل بانک‌ها) مقصر اصلی تورم به معنای کاهش قدرت خرید پول به حساب می‌آیند پس باید با گزینه‌های پیشنهادی آنها هم با احتیاط روبه‌رو شد. اگر این وسط دولتی هم باشد که به بهانه‌های مختلف بخواهد بخشی از پس‌انداز مردم را مال خود بکند طبیعی است که مردم نخواهند ثروتشان را با او شریک شوند! خیلی‌ها سعی می‌کنند پس‌انداز و ذخیره ثروت خود را در جاهای امنی نگهداری کنند که دولت به آنها سرک نکشد. اسمش را احتکار، پنهان کردن پول، سودجویی یا هر چیز دیگری بگذاریم تفاوتی نمی‌کند؛ نمی‎توان مردم را سرزنش کرد که چرا با این همه سیاهکاری دولت را به حد کافی دوست ندارید و اختیار ثروتتان را به دست آن نمی‌دهید! چه‌بسا این بی‌اعتمادی عاقلانه‌ترین کار باشد، والله اعلم. 

دراین پرونده بخوانید ...