آقای مستوفی
چه کسی طرح تاسیس راهآهن سراسری را مطرح کرد؟
او را «آقا» لقب داده بودند، که وجیهالمله و بزرگمنش بود. مستوفیگری، شغل آبا و اجدادیاش بود و شاه مظفر او را رسماً «مستوفیالممالک» لقب داده بود. گفتند کماراده است، اراده و ثبات رایی که او در جنگ بینالملل در مقابل سفارتین روس و انگلیس به ظهور رساند، و اعلام بیطرفی که کرد، کاری بود که در قوه هیچ یک از رجال قوم نبود؛ اگرچه سید حسن مدرس، او را شمشیر مرصع عرصه بزم نامید، او خود را در برهکشان فترت از قدرت کنار کشید که معتقد بود نه اهل آجیل گرفتن است و نه آجیل دادن. بنیان راهآهن سراسری را گذاشت و کاپیتولاسیون را لغو کرد و در روزهایی که پهلوی اول، تازه بر تخت نشسته بود، از قدرت استعفا داد و تا پایان عمر خانهنشین ماند.
میرزا حسن مستوفیالممالک که بود؟
میرزا حسن خان مستوفیالممالک آشتیانی سوم پسر میرزا یوسف مستوفیالممالک صدراعظم ناصرالدینشاه متولد 1292 ق در تهران بود. مقام و لقب مستوفیالممالکی (وزیر دارایی) بیش از یک قرن در خاندان او بوده. از پنجسالگی تحت نظر «معلم سرخانه» شروع به تحصیل کرد، علاوه بر معلومات متداول روز صرف و نحو عربی و ادبیات و قسمتی از شرعیات را آموخت و مراقبت امر تحصیل و تربیت وی با محمود خان ملکالشعرا بود. تحصیلات متوسطی داشت. زبان فرانسه را به خوبی میدانست، به اقتضای تربیت پدری درویشمسلک بود، به شعائر ملی و مذهبی احترام میگذاشت، دارای احساس و غرور ملی بود، همین احساسات و رفتار بزرگمنشانه به او یک شخصیت ملی داده بود و عموم طبقات او را «آقا» خطاب میکردند. در 1301 ق از طرف شاه لقب «مستوفیالممالک» گرفت. در 1303 ق پس از درگذشت پدر، رسماً کلیه مشاغل میرزا یوسف را بر حسب امر شاه با پیشکاری میرزا هدایتالله وزیر دفتر (پدر دکتر مصدق) بر عهده گرفت. پس از به سلطنت رسیدن مظفرالدین شاه، و تضعیف موقعیتش به خاطر نفوذ اطرافیان آذربایجانی شاه در دربار ضمن کنارهجویی از امور، عازم اروپا شد (ابراهیم صفائی، رهبران مشروطه، ص 495). اقامت در اروپا تاثیر عمیقی بر افکار او گذاشت. پس از استقرار مشروطه به اصرار اتابک به ایران بازگشت و جمعیتی به نام «مجمع انسانیت» را تشکیل داد و به همراه دکتر مصدق به فعالیت سیاسی پرداخت. تا بمباران مجلس، سمت وزیر جنگ را به عهده داشت. پس از فتح تهران، ابتدا وزیر مالیه کابینه سپهدار اعظم و سپس وزیر دربار احمدشاه شد. سرانجام پس از استعفای دولت اول سپهدار با اعمال قدرت دموکراتها به نخستوزیری احمدشاه انتخاب شد (پرویز افشاری، نخستوزیران سلسله قاجاریه، صص 131 -130). او چند نوبت وزیر جنگ، نماینده مجلس، یکبار وزیر مشاور و... شد.
رئیسالوزرا و کابینه جوان
مستوفیالممالک بعد از سقوط محمدعلی شاه تا پایان حکومت قاجارها رئیسالوزرای چندین کابینه شد. به این صورت که با سقوط کابینه محمد ولی خان تنکابنی، وی در ۳۸سالگی مامور تشکیل کابینه شد و در سوم مرداد ۱۲۸۹ خورشیدی نخستین کابینه خود را به مجلس دوم معرفی کرد؛ کابینهای که جوان و مشتاق بود و افرادی همچون احمد قوامالسلطنه و شهابالدوله در آن عضویت داشتند. مستوفی خیلی زود دست به کار شد و تلاش کرد ساختارهای موجود را اصلاح کند. برای نوسازی ساختار اقتصادی و اداری کشور مستشار خارجی استخدام کرد و تلاش کرد ساختار سنتی دیوانی عصر قاجار را نوسازی کند. اما در آن برهه تاریخی فضای سیاسی ایران ملتهب بود و نیروهای داخلی همه تلاش خود را میکردند تا فعالیتهای دولت را خنثی کنند. از طرف دیگر دخالتهای فراوان دُوَل خارجی باعث شد، دولت مستوفی خیلی زود و ظرف مدت یک سال سقوط کند.
اعلام بیطرفی در جنگ جهانی
دوره جدید نخستوزیری مستوفی با پادشاهی احمدشاه و بازگشایی مجلس سوم شورای ملی مصادف شد اما جنگ جهانی شروع شده بود؛ جنگی که مستوفی با هوشمندی تمام از طرف ایران اعلام بیطرفی کرد، اما این امر ضمانت اجرایی نداشت و خیلی زود ایران جولانگاه دخالت نیروهای روس، انگلیسی و آلمانی شد و کابینه مستوفی بار دیگر سقوط کرد.
کابینههای مستعجل
مستوفی دو بار دیگر هم در سالهای ۱۲۹۳ و ۱۲۹۶ خورشیدی عهدهدار مسوولیت نخستوزیری شد اما این دو بار هم دولت او دولت مستعجل بود. وضع و اوضاع ایران در آن برهه زمانی چنان بههمریخته بود که مستوفی از محل درآمد شخصی خودش حقوق وزرای کابینه را پرداخت میکرد. کابینه سوم مستوفی با پیشروی سپاهیان روس به سوی تهران و شورش مسلحانه «نظامالسلطنه مافی» در شرق کشور همراه بود و کابینه چهارم با موج قحطی و مشکلات ناشی از جنگ در کشور ۱۰۰ روز بیشتر دوام نیاورد.
پنجمین صدارت
کابینه پنجم در اوج خودسریهای رضاخان در بهمنماه 1301، تشکیل شد. نخستوزیری مستوفی با کمک سوسیالیستها بود، ولی اقلیت بزرگی به زعامت سید حسن مدرس با زمامداری او مخالف بودند و قوامالسلطنه را برای ادامه خدمت مناسبتر میدانستند. مستوفیالممالک، یکی از نخستین برنامههای خود را در این دوره، افزایش امنیت اقتصادی گذاشته بود. یکی از مهمترین مشکلات ایران در این دوره، قطع روابط تجاری ایران و شوروی بهرغم تلاشهای قوامالسلطنه بود. مستوفی که مورد احترام عموم افراد کشور و خصوصاً نمایندگان سوسیالیستها در مجلس بود، مورد احترام همسایه شمالی هم بود. او در اسفند 1301، به همراه وزیر خارجه، برای دیدار با شومیاتسکی شارژدافر سفیر شوروی و افتتاح باب مذاکرات تجاری به سفارت شوروی رفت و مدتی با شارژدافر، مشغول مذاکره شد. مذاکرات رئیس دولت با سفارت شوروی، راجع به روابط تجاری موفقیتآمیز بود. یکی از مهمترین مشکلات با روسیه نیز، مساله تعرفه گمرکی بود؛ روسها تعرفه بسیار سنگینی وضع کرده بودند که به حق تعرفه اروپایی معروف شده بود و با موافقت طرفین، کاهش یافت. مشکل دیگر هم مساله ترانزیت بود که در همان مذاکرات برطرف شد.
برنامه پنجم
مستوفیالممالک به همراه کابینهاش در هشتم اسفند راهی مجلس شد و برنامه خود را چنین اعلام کرد:
1- حفظ مناسبات حسنه با دول متحابه و انجام قراردادهای تجارتی و پستی و تلگرافی با دولت روسیه به طریقی که با مصالح مملکت توافق داشته باشند و عقد قرارداد پستی با دولت افغانستان.
2- تسریع در تهیه وسایل انتخابات دوره پنجم و مراقبت در صحت جریان آن.
3- پیشنهاد لایحه قانونی در اصلاح ترتیب سربازگیری و تهیه وسایل نظامی از قبیل اسلحه و آئروپلان و... .
4- سعی در انجام امر امتیاز نفت و تدارک وسایل استفاده ملت از منابع ثروت مملکت و اهتمام در امر تاسیس راهآهن و تکمیل طرق شوسه مملکت و دایر کردن وسایل نقلیه اتومبیلی در طرق و شوارع موجوده و سعی در موازنه صادرات و واردات و استخدام متخصصان برای وزارت فواید عامه.
5- تقویت عملیات متخصصان مالیه در اجرای صرفهجوییهای ممکن در مخارج دولت و تدارک بودجه و اصلاح ادارات مالیه و تمرکز جمع و خرج و تهیه وسایل پرداخت حقوق پسافتاده مستخدمان و سایر حقوقی که بر ذمه دولت است و تسویه و تنظیم امور بانک ایران.
6- توسعه و نشر معارف و فرستادن شاگردان به خارجه برای تحصیل معلومات عالیه و فنیه و تنظیم و تکمیل تعلیمات عمومی و عالیه مملکتی و اهتمام در برابر حفظ الصحه عمومی.
7- تکمیل قانون اصول محاکمات حقوقی طبق تجارب حاصله و حوائج حالیه و مطالعه در امر محاکمات جزائی و جدیت در گذراندن قانون تجارت و محاکمه وزرا و ثبت اسناد و هیات منصفه از مجلس شورای ملی (حسین مکی، تاریخ 20ساله ایران، ج 3، ص 232).
سیدحسن مدرس یکی از مخالفان اصلی کابینه مستوفی بود. او که به عنوان یکی از مخالفان دولت نطق کرد، ضمن تایید صالح بودن و خدمتگزاری مستوفیالممالک، مستوفی را با قوام مقایسه کرد و آن دو را به دو شمشیر تعبیر نمود. وی گفت مستوفی حکم شمشیر مرصع را دارد که باید در اعیاد و جشنها و تشریفات آن را به کمر بست، ولی قوامالسلطنه چون شمشیر برندهای است که در موقع رزم باید از آن استفاده کرد.
او در انتقاد از برنامه پیشنهادی دولت مستوفیالممالک گفت: چه طریقی برای موازنه صادرات و واردات اتخاذ شده است، مگر آنکه آقای وزیر مالیه پولی زیر سر داشته باشد که ما خواب هم ندیده باشیم. مساله دیگر دادن حقوق و طلبهای متعلق به دولت است، این مساله را باید حمل به اخلاقی کرد، و الا نه طلبهای دولت گرفته شده و میشود، نه بدهیهای دولت داده میشود. حالا اگر سه چهار فقره مثل آقای سعدالدوله و صمصامالسلطنه باشند، که طلبهاشان داده شود، آن امر علیحدهای است، و بایستی این را دید که از کجا نظر دارند بپردازند. یکی مساله راهآهن است. اول طریق نجات این مملکت سیاست اقتصادی است و کسی که هدایت کند، ما را به راهآهن نه مثل آقای معتمدالسلطنه، که از حرفش خوششان میآید، لابد مسافرین اروپا راهآهن را دیدهاند، راهآهن راهی است که روی زمین درست کردهاند و روی آن اتاقهایی است که حرکت میکند. حرف راهآهن نیست، یک قدم برداشتن در این راه با شروطش، اول نجات ماست و هرکس این قدم را برداشت، باید شکلش را محترم شمرد و ثبت تاریخ کرد، ولی باید توضیح داد که از چه راهی این را در نظر گرفتهاند. ما موافقت میکنیم، به ما بگویند ما هم موافقت کنیم. لفظ راهآهن که پروگرام نیست، عمل راهآهن پروگرام است و بایستی بگوید که از چه راه در نظر دارند. یکی هم اعاشه و اعمار نقاط مخروبه است، واقعاً در این جنگ عمومی و اختلافات و قحطی، ما خیلی فقرا داریم، خیلی خانوادهها بیپرستار شدهاند. تعمیر و اعاشه نقاط مخروبه از امور لازمه است، ولی باید توضیح دهند و طریقه آن را بگویند که بفهمیم از چه راه است تا موافقت حاصل شود.
اما چه چیز خوب است؟ اجرای قانون ممیزی، شورای دولتی، محاکمه وزرا، قانون استخدام مواردی است که عملی است و کار کوچکی هم نیست. دو ماده عملی هم دارد، که یکی مساله نفت است که شور اولش شده، شور دوم هم اگر دولت مساعدت کند، خواهد گذشت و دیگری مساله سربازگیری است که حفظ حدود و ثغور ممالک اسلامی، وظیفه هر شخص مسلمانی است (مکی، ج 3، صص 238-233).
پس از مدرس تدین در حمایت از دولت مستوفیالممالک سخن گفت:
موازنه صادرات و واردات یک مساله فنی است که بعد از آوردن متخصص مالیه که رئیس آنها دکتر میلسپو است، البته باید به او احاله شود و نظریات او با نظریات سایر اهالی مملکت که خبرویتی در واردات و صادرات دارند، البته باید تهیه شده و به مجلس بیاید و در ماده پروگرام هم اشاره شده است. آقایان تصدیق میفرمایند که قسمت اعظم تجارت ایران از سمت شمال بوده که به دلیل وضعیت بینالمللی و جنگهای عمومی، این راه مسدود و تمام مالالتجاره ایران که از سمت شمال خارج میشده است، تمام مانده است. واردات و صادرات ما به سمت شمال هیچ قابل مقایسه با قبل از جنگ نیست و یگانه راه برای رسیدن به این مقصود، ایجاد روابط دوستانه است با دولت روسیه و به همین نقطه نظر است که در همین ماده زینتی، به عقیده آقای مدرس تصریح شده است و امیدواریم که انجام بگیرد و اول قدمی که دولت میبایست بردارد، این است که با جدیت و کوشش فوقالعاده قراردادهای فنی و تجاری خود را با روسیه منعقد کند و به تصویب مجلس برسانند و این اولین قدمی است برای جلوگیری از فقر مملکت و باز شدن راه تجارت و سعادت به روی مملکت. و الا اگر قدری هم طول بکشد، خود این فقر اقتصادی، برای قتل مملکت کافی خواهد بود. ما شش هزار سال است ادعا کردهایم که متخصص داریم، حالا خوب است قدری پیاده شویم و از این ادعاهای واهی صرف نظر کنیم. در ایران هیچکس نیست که بگوید من چیزی را نمیدانم و به همین جهت که به بدبختی و ذلت دچار شدهایم، خوب است قدری کلاه خود را قاضی کنیم و همانطور که در پیش نفس خود اعتراف داشته باشیم، بنده اینطور نیستم و هر چیزی را که نمیدانم میگویم و اعتراف میکنم که نمیدانم. من عقیده دارم که یگانه راه برای توسعه و اصلاح و ازدیاد فواید عمومی از قبیل راههای شوسه، جنگلها و بالاتر از این، حفظ راههای موجود است که دیگران به ما دادهاند، لازم است مستخدمی بیاید و اگر متخصص نباشد یک راههایی هم که دیگران درست کردهاند، و حوادث آنها را به دست ما انداخت و عجالتاً مال ما خراب شده و از بین خواهد رفت. اگر ما در فکر این راهها نباشیم، و تعقیب کنیم عقاید عهد کیکاوس را، بعد از یک سال دیگر تمام اینها خراب خواهد شد و در دنیا خواهند گفت که به ایرانیها یک راه درست کرده دادیم و نتوانستند اداره کنند (مکی، ج 3، صص 245-239).
یک استیضاح، یک استعفا
بالاخره مدرس در خرداد 1302 محمدعلی فروغی وزیر خارجه دولت را استیضاح کرد و طی نطق مفصلی «آقا» را قاصر دانست نه مقصر. برخی معتقدند مهمترین دلیل برکناری مستوفیالممالک مخالفت مدرس و هوادارانش با کابینه آقا بود. اینکه مدرس چرا با مستوفیالممالک که افکار عمومی، او را شخصی سلامت و آگاه به امور میدانست، مخالفت داشت، این بود که او را شمشیر مرصع عرصه بزم میدانست، و برای آن روز ایران، که همسایه شمالی، بر ویرانههای امپراتوری، حکومت کارگران را بنا میگذاشت، و ایران فرصتی بیبدیل برای تبدیل به ایرانی استوار و مستحکم را یافته بود، مناسب نمیدانست.
مستوفیالممالک این استیضاح را بهانه کرد و استعفا داد. بخشی از سخنرانی او در پاسخ مدرس مشهور است: «در این مملکت هم اشخاصی میخواهند که داخل کار بشوند و آجیلهایی هم بگیرند و آجیلهایی هم بدهند! من نه میگیرم و نه میدهم و اصراری هم به ماندن ندارم. و این ایام غیبت مجلس را هم که شاید به عقیده بعضی ایام برهکشی فرض شود به اشخاصی که اشتها دارند، واگذار میکنم و معده من هم خراب است و نمیتواند هضم کند و از اینجا هم میگذارم، میروم خدمت اعلیحضرت همایونی برای حفظ احترام اکثریت استعفای خودم را تقدیم میکنم» (مکی، ج 3، ص 305).
آخرین کابینه
مستوفی در دوره پنجم مجلس از تهران به نمایندگی انتخاب شد، اما عمر این مجلس نیز در بهمن ۱۳۰۴ یعنی سه ماه پس از انقراض سلسله قاجار به پایان رسید. پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه، در اردیبهشت 1305، بار دیگر مامور تشکیل کابینه شد، تا اینکه کابینه به دلیل آنکه در دوره فترت مجلس پنجم و ششم تشکیل شده بود، به هنگام تشکیل مجلس ششم طبق سنت پارلمانی استعفا کرد، اما مستوفی مجدداً با رای تمایل مجلس، کابینه جدید را که به دلیل بعضی تغییرات در هیات وزیران کابینه هفتم بهشمار میرفت، در شهریور ۱۳۰5 خورشیدی تشکیل داد. این کابینه در بهمن همان سال با استیضاح نمایندگان مجلس سقوط کرد، ولی مجلس مجدداً به رییسالوزرایی مستوفی ابراز تمایل کرد.
برخی اقدامات آخرین کابینه مستوفی، از جمله همدردی با مسلمانان جهان در اعتراض به اقدامات وهابیان در عربستان، ایجاد کتابخانه وزارت معارف که بعدها به کتابخانه ملی مبدل شد و الغای کاپیتولاسیون اقداماتی مثبت بود. اما دولت مستوفی ایراداتی هم داشت که در نهایت باعث سقوط دولت مستوفی ظرف مدت یک سال شد. ایراداتی مثل افزایش اختیارات رضاخان در امور وزارت جنگ، ابلاغ نامه دولت به کمپانی نفت جنوب که به پرسش فراکسیونهای اتحاد و آزاد منجر شد و در نهایت سرانجام اعتصاب کارکنان دولت در اردیبهشت ۱۳۰۶ خورشیدی به علت کسری و تغییر میزان حقوق کارمندان که به تظاهرات در جلو مجلس شورا انجامید و همه این موارد دست به دست هم داد تا سرانجام در ۱۲ خرداد ۱۳۰۶ خورشیدی مستوفی از مسوولیت نخستوزیری استعفا کرد و به خانه رفت و دیگر در صحنه سیاسی ایران حاضر نشد و سرانجام در 6 شهریور 1311 بر اثر سکته قلبی جان سپرد.