بلوای نان
نان چگونه شورش به وجود آورد؟
صبح زود، یک روز سرد اواخر آذرماه 1321 مردم خسته و گرسنهای که نان خشک برای خوردن پیدا نمیکردند، و بیش از یک سال بود سرزمینشان تن به تانکهای متفقین سپرده بود، عاصی و گرسنه، در صفوف منظم، راهی صحن بهارستان شدند و تنها شعارشان این بود؛ «ما نان میخواهیم»! دانشجویان و محصلان کلاسهای درس را تعطیل کردند، به مجلس رفتند و وارد مذاکره با نمایندگان شدند. بلندترین خواسته مردم «نان» بود، اما کمکم تعدادی فرصتطلب و ماجراجو وارد گود شدند، نظم را بر هم زدند و با فحش و ناسزا وارد جلسه غیرعلنی مجلس شدند. درگیری شد و چند تن از نمایندگان مورد ضربوشتم قرار گرفتند. کار بالا گرفت و به تخریب و شکستن در و پنجره و تابلوهای نقاشی رسید. محمد ساعد، وزیر امور خارجه به میان مردم رفت و از آنان خواست متفرق شوند تا دولت بتواند فکری برای رفع مضیقه کند، ولی مردم مجال سخن به ساعد نداده، او را دستگیر و در یکی از اتاقهای مجلس حبس کردند. مردم نان میخواستند، ابتداییترین خواسته یک انسان، اما این شورش از کجا ریشه گرفته بود؟
بلوا از کجا آغاز شد؟
پیش از جنگ جهانی دوم ایران صادرکننده ویژه غله بود، اما سال ۱۳۲۰ با تبعید رضاشاه و حضور متفقین در ایران، قحطی فرارسید. سوغات حضور متفقین در ایران، تورم، تشکیل بازار سیاه، کمبود خواربار و کمبود نان بود که موجبات نارضایتی شدید مردم را فراهم آورد. اوج این اعتراضات، «شورش نان» در تهران در هفدهم آذر سال 1321 بود.
حضور متفقین که همچون مهمانی ناخوانده صاحب اختیار کشور شده بودند و ارزاق مورد نیاز کشور را خرج سربازان خود میکردند، مهمترین علت آن قحطی بزرگ بود که تعادل در عرضه و تقاضا را در کشور به هم ریخت.
دولت ایران موظف شده بود سالانه هفت هزار تن گندم، 15 هزار تن جو و 30 هزار تن برنج به دولت شوروی تحویل دهد، با این حال آن کشور مازاد تولید غله منطقه آذربایجان را که یکی از مراکز اصلی تولید گندم بود، ضبط میکرد و با وجود کمبود گندم و سایر غلات در تمام کشور، از حمل غله مازاد آذربایجان و دیگر نواحی تحت اشغال که حاصلخیزترین مناطق غلهخیز بود، به نقاط دیگر کشور بهویژه تهران جلوگیری میکرد.
با وجود توافقنامه متفقین و ایران که شامل قولهای متفقین برای تامین غله کافی برای کشور میزبان بود، انگلیسیها در مواردی سهم مردم را در انبارهای خودشان ذخیره میکردند. سفیر وقت آمریکا در ایران گفته بود: «دولت انگلستان عمداً نمیخواهد از قحطی و گرسنگی در ایران جلوگیری به عمل آورد.»
نفت ایران هنوز ملی نشده بود و لاجرم، تامین سوخت در اختیار آنان بود و تامین سوخت نانواییها و نیز همان اندک وسایل نقلیهای که بهطور محدود در اختیار ایرانیها بود به میل و اراده آنان بستگی داشت. علاوه بر این، به موجب پیمان «اتحاد سهگانه» دولت ایران تمامی وسایل حملونقل زمینی و خطوط راهآهن کشور را در اختیار متفقین قرار داده بود و توزیع به موقع و مناسب غله در سرتاسر کشور به خوبی صورت نمیگرفت. تمامی خطوط حملونقل جادهای و ریلی مناطق تحت اشغال در اختیار متفقین بود، در حالی که هزینه نگهداری و تعمیر خطوط راهآهن را بر عهده دولت ایران میگذاشتند. معدود وسایل نقلیه ایرانیان نیز اغلب لاستیک یا لوازم یدکی نداشتند.
روسها گمرکات مرزهای شمالی را از میان برداشته و کارکنان ایرانی را از محل کارشان اخراج کرده بودند و اصولاً امور گمرکی صورت نمیگرفت و قاچاق ارزاق عمومی بهویژه گندم و حتی دام زنده به شوروی امری عادی بود. از سوی دیگر بازرگانان روسی با صدور کالاهای خودشان به ایران و فروش آن به مردم، علاوه بر عدم پرداخت حقوق گمرکی باعث اخلال در امر بازرگانی ایران میشدند.
آرتور میلسپو، رئیس کل آمریکایی دارایی در گزارش فروردین 1322 خود خطاب به وزیر دارایی درباره نقش متفقین در ایجاد مشکلاتی برای دولت ایران اشاره کرده و مینویسد:
قسمت اعظم این مشکلات در نتیجه جنگ کنونی و استفاده نیروهای متفقین از خاک ایران و بنگاههای دولتی و وسایل حملونقل و برخی وسایل دیگر ایران (به منظور ادامه جنگ) ایجاد شده است. وی معتقد است متفقین باید خرید مواد مورد نیاز خود را در ایران تقلیل دهند، یا وسایلی به دست آورند که بدون تحمیل بر قوه خرید فوقالعاده فعلی که بازار ایران را تحت فشار میگذارد، نیازمندیهای خود را مرتفع کنند.
وی در این گزارش به روشهایی که از طریق آنها میتوان وضعیت بهتری را در ایران ایجاد کرد، اشاره کرده که در همه آنها، بهبود وضعیت ایران در گرو همکاری متفقین است.
جدا از نقش متفقین در قحطی و گرسنگی مردم، تورم پول ناشی از چاپ بیرویه اسکناس، کمبود کلی غله در کشور و مشکل حملونقل آن، ارسال غله محصول ایران به شوروی جنگزده و احتکار خواربار مورد نیاز مردم، از جمله عوامل آن خیزش بزرگ بود. علاوه بر این، ضعف دولت مرکزی و عدم ثبات سیاسی، زمینه ظهور یاغیان و راهزنان را هم فراهم آورده بود که جادهها را میبستند و حملونقل غله را در سطح کشور مختل میکردند. احتکار ناشی از فضای روانی این حوادث هم قحطی را شدت بخشیده و به آن دامن میزد. کمبود غله و حضور اشغالگران در ایران، کشاورزان و ملاکان را وامیداشت تا غله خود را به امید فروش با قیمتی بالاتر انبار کنند. قیمت پایین خرید دولتی در مقایسه با بازار آزاد نیز مزید بر علت شده بود. تاجران بزرگ به احتکار گسترده غله پرداختند و کشاورزان خردهپا، محصول خود را سه برابر قیمت خرید به محتکران بزرگ میفروختند و دولت عملاً توان ذخیره گندم را نداشت. عصیان مردم تهران اگرچه مورد سوءاستفاده قرار گرفت و مردم گرسنه و ستمدیده به جای نان و اصلاحات اقتصادی، گلوله نصیبشان شد، اما تاثیرات خودش را باقی گذاشت.
بحران نان
بحران کمبود نان در حالی به وجود آمده بود که محمدرضای جوان، شاهد تبعید پدری بود که قدرت او را مالایطاق میدانست و خودش در حالی بر تخت پدر تکیه زده بود که برای چنین جایگاهی هنوز بیش از اندازه خام و بیتجربه بود، دولتها ناپایدارتر از آن بودند که توانایی سیاستگذاری داشته باشند، نخستوزیرانی چون فروغی و سهیلی، آنقدر گرفتار مشکلات سیاسی و حضور متفقین در ایران بودند، که نتوانستند قدمی در راه بهبود وضع اقتصادی کشور بردارند تا اینکه در 18 مرداد 1321 قوامالسلطنه، سیاستمدار کهنهکار که در دوره رضاخان مغضوب و گوشهنشین شده بود، به نخستوزیری رسید.
در بررسی عوامل موثر در ایجاد بلوای نان، برخی ناتوانی دولت قوام را متهم ردیف اول میدانند، اما براساس برخی شواهد، به نظر میرسد این غائله، حاصل تصفیهحسابهای سیاسی بوده باشد. نخست اینکه دولت انگلستان، دولت قوام را خوش نداشت و تلاش خویش را برای از پا انداختن زمامداری او به کار میبرد. انگلیس اگرچه در اقدامی نمایشی سعی در وارد کردن مقداری غله به ایران کرد، اما این اقدام موثر نبود. سفیر ایالاتمتحده درباره این اقدام، چنین میگوید: «احساس میشود که دولت انگلستان، عمداً نمیخواهد از قحطی و گرسنگی در ایران جلوگیری به عمل آورد.» این نظر چندان هم بیربط نبود، زیرا مقامات انگلیسی سرسختانه از بهبود وضع خواربار در ایران جلوگیری میکردند. برای مثال پس از آنکه قحطی وضع بسیار نابسامان و آشفتهای در کشور به وجود آورد، در آبان 1321 دولت انگلیس تحت فشار ایالاتمتحده، متعهد شد 3500 تن گندم را از انبارهای خود در عراق به تهران ارسال کند، اما در عمل، به بهانههای مختلف، از جمله نبودن وسایل حمل گندم از عراق به ایران، از تحویل این مقدار گندم طفره میرفت. هرچند بعد از مدتی، سازمان جاسوسی ارتش آمریکا کشف کرد که مقامات انگلیسی گندم مورد نظر را از عراق به اهواز حمل کرده بودند، ولی از تحویل آن به مقامات ایرانی خودداری میکردند.
علاوه بر این دربار نیز روی خوشی به قوام نشان نمیداد. قوام از همان ابتدای کار حساسیت دربار را علیه خود برانگیخت و اعلام کرد دولت او پاسخگوی اعمال خود در برابر مجلس است و به همین علت وزرای کابینه باید گزارشهای خود را به وی ارائه دهند، نه شخص دیگری. برخی پژوهشگران، در بررسی توطئه دربار محمدرضاشاه، در ایجاد بلوای نان، ترس شاه جوان از قدرت یافتن احمد قوام را به عنوان رقیبی قدرتمند و خطرناک که در کارنامه کاری خود تجربههایی چون بیش از 20 بار وزارت و دو بار نخستوزیری داشت، عاملی موثر در شکلگیری غائله 17 آذر میدانند.
وزیرمختار آمریکا در تهران نیز سماجت و سرسختی انگلستان در نرساندن گندم به ایران را «بازی تفرقه بینداز و حکومت کن» انگلیسیها مینامد که به قصد برکناری دولت قوام و بر سر کار آوردن مهرهای مناسب و دستنشانده، همانند سیدمحمد تدین، اعمال میشد.
قوام برای تعدیل موقعیت و نفوذ انگلستان و شوروی، سعی میکرد نیروی سومی، یعنی ایالاتمتحده را به عرصه سیاسی ایران بکشاند. یکی از اقدامات او در این زمینه بهکارگیری مستشاران آمریکایی بود. مهمترین این مستشاران، گروه مستشار مالی بود که ریاست آن را دکتر میلسپو بر عهده داشت. او به همراه 35 نفر به ایران آمد و به عنوان رئیس کل دارایی با اختیارات وسیع در امور مالی و اقتصادی شروع به کار کرد، اما نتوانست موفق شود. چرا که وظیفه او در درجه اول تامین خواربار و نیازهای متفقین بود.
یکی از اقدامات هیات آمریکایی برای مقابله با گرسنگی، پخت نان دولتی بود. حسین مکی در این زمینه چنین مینویسد: در آن ایام، دولت برای جلوگیری از ازدحام مردم برای تهیه نان، اقدام به پختن نان ماشینی کرد که به «نان سیلو» معروف شد. این نان، نامرغوب و غیرقابل خوردن بود که در بعضی از نقاط کشور، از جمله تهران توزیع میشد و باعث بیماری تعدادی از کودکان تهران شد.
مهدی فرخ در خاطرات خود، به تلاش انگلیسیها برای راهیابی به وزارت خوارباری که قوام آن را ایجاد کرد، اشاره میکند و مینویسد:
در مرداد 1321، دولت تازهتاسیس قوام برای رویارویی با مشکل نان، تصمیم به تشکیل وزارت خواربار گرفت و مهدی فرخ به عنوان اولین وزیر خواربار به کابینه قوام راه یافت. همزمان با این اقدام، کارشناسانی از آمریکا استخدام شدند تا وزارتخانه جدید را به سمت مقابله با بحران هدایت کنند. انگلیسیها با اعمال فشار بر دولت ایران، در پی آن بودند که به کار گماردن پنج انگلیسی را در این وزارتخانه تحمیل کنند و به این ترتیب کنترل خود را بر اوضاع از دست ندهند.
شریدان، مستشار آمریکایی وزارت خواربار، نیز درباره تاسیس نانواخانه مرکزی دولتی در گزارش خود مینویسد:
پس از یک ماه اقدام در وادار کردن نانواها به پخت شبانه و تقسیم آن و ممانعت از دزدی و فروش آرد به بازار سیاه، من ناچار شدهام کلیه نانواییهای شهر را که تعدادشان 321 دکان است، بسته و نانواخانه مرکزی دولتی را تاسیس کنم.
اقدامات قوام موجب شد انگلستان هم مانند دربار، از بروز بحرانهای سیاسی و اقتصادی که به سقوط کابینه قوامالسلطنه و روی کار آمدن دولتی کاملاً مطیع و وابسته به آن کشور منجر شود، استقبال کند. در واقع میتوان گفت باری دیگر دربار ایران، در سیاستی همسو با انگلستان، برای حفظ منافع خود، پای به صحنه نهاد.
برای ضربه وارد آوردن به قوامالسلطنه باید اقدامی جدی صورت میگرفت و ثابت میشد قوامالسلطنه نهتنها قوی نیست و نمیتواند امنیت را تامین کند، بلکه موجب اغتشاش و بلوا نیز شده و دوام کابینه وی، نظم و آرامش را در کشور از بین برده و اجرای برنامه متفقین برای کمک به شوروی را با اشکال روبهرو میکند.
از شهریور 1319 تا تابستان 1321، دولت انگلستان با ارسال گندم از هندوستان و کانادا به ایران مخالفتی نکرد و طی این مدت بر اساس اسناد موجود حدود 70 هزار تن گندم به ایران وارد شد، اما بعد از این تاریخ، انگلستان در امتداد سیاست خود برای براندازی قوام از قدرت، با واردات گندم به ایران مخالفت کرد و در نتیجه همین سیاست، کمبود و گرانی نان در نیمه دوم سال 1321 به اوج خود رسید. در همین زمان، سر ریدر بولارد، سفیر وقت انگلیس، در گزارش خود مینویسد ایران نیازی به واردات گندم ندارد و محصول گندم این سال را خوب اعلام کرده است.
اسناد دیگر نیز شاهدی بر این هستند که انگلیسیها تمام تلاش خود را میکردند تا اوضاع را آشفته کنند. زمانی که گزارشهای واصله از شهرهای مختلف خبر از وضعیت بد اقتصادی، نبود غله و نان و گرسنگی و قحطی دارد، نامه وزیر دارایی به وزارت کشور، در شهریورماه 1321 حاکی از آن است که عمال شرکت نفت سابق اخیراً عدهای از کارگران بیکار و ناراضی شرکت سابق نفت را از طریق اداره اطلاعات سفارت انگلیس استخدام کرده و ماموریت آنها تحریک و آتش زدن خرمنها در قراء و قصبات است و بهعلاوه این عده ماموریت دارند با نشر خبرهای دروغ حاکی از خرابی اوضاع، ذهن دهقانان و زارعین سادهلوح را مغشوش و آنها را وادار کنند که ارزاق عمومی را ذخیره و انبار کنند.
بحران غله به جایی رسید که در آستانه ناآرامیهای آذرماه 1321، سیلوی تهران فقط برای دو روز گندم داشت. «حمید شوکت» معتقد است ارجحیت کمک به شوروی، عاملی است که انگلستان را به بیتفاوتی در برابر وضع بد اقتصادی ایران وامیدارد. وی مینویسد: همه اینها دولت قوام را بیش از پیش به سمت این سیاست سوق داد تا از متفقین بخواهد به ایران غله ارسال کنند. متفقین به چنین تقاضایی تن درنمیدادند، زیرا سیاست بریتانیا بر اساس نیازهای جنگی این امپراتوری شکل گرفته و حاکی از آن بود که کمک به شوروی بر رفع دشواریهای ایران ارجحیت دارد.
در پی این کشمکشها، سرانجام طرح مشترکی از جانب ایران، انگلستان و آمریکا به امضا رسید. بنابر مفاد این طرح که در 28 آبان 1321 از تصویب مجلس گذشت، آمریکا و انگلیس توافق کردند کمبود غله ایران را تا برداشت محصول در سال آینده تامین کنند و در مقابل، مجلس با انتشار اسکناس و اعطای اختیارات فوقالعاده به نخستوزیر موافقت کند. امید قوام بر آن بود که با پیروزی در این عرصه از نبرد، بحران فروکش کرده باشد، اما وقتی شورش 17 آذر 1321 آرامش تهران را بر هم زد، امید او نقش بر آب شد.
سرانجام کشمکش میان قوام و شاه به خیابانهای تهران کشیده شد، مردم به خیابانها ریختند، به نانواییها حملهور شدند، فروشگاههای لوکس و منزل قوام را غارت کردند و محله اعیاننشین شهر را تهدید کردند. نظم و آرامش هنگامی برقرار شد که نیروهای انگلیسی وارد عمل شدند.
اگرچه کاسه کوزه شورش نان بر سر قوام خرد شد، اما وقتی مردم گرسنه شعار «نان و پنیر و پونه. قوام قوام گشنمونه» سر داده بودند، قصدشان تخریب و آشوب نبود، آنها فقط نان میخواستند، اما حضور چاقوکشها و رجالهها در میان مردم، این بدیهیترین خواسته را به ابزاری برای بازیهای سیاسی تبدیل کرد تا قوام را از تخت خویش به زیر بکشد. بحران نان تا زمستان نیز ادامه داشت و قوام عاقبت در 24 بهمنماه ناگزیر از استعفا شد.