آن کار دیگر میکنند
چرا سیاستمداران خلاف توصیههای خود عمل میکنند؟
اغلب سیاستمداران در کشور ما موضوعات و مسائلی را تبلیغ میکنند که خودشان به آن پایبند نیستند. بهطور مثال اخیراً سید مصطفی میرسلیم توصیه کرده که «مردم از حملونقل عمومی استفاده کنند»، اما زمانی که مجری از او سوال کرده که آیا شما از حملونقل عمومی استفاده میکنید؟، پاسخ داده؛ «من چون باید سروقت سر کارم برسم نمیتوانم از حملونقل عمومی استفاده کنم».
مثالهای زیاد دیگری از بیاعتقادی سیاستمداران به چیزی که خود تبلیغ میکنند، میتوان مطرح کرد. بهطور مثال سادهزیستی هم یکی از مواردی است که همواره به عنوان سبک زندگی مورد علاقه سیاستمداران نزدیک به حکومت ترویج میشود، اما کارگزاران حکومتی خود طور دیگری زندگی میکنند. البته شکی نیست که بخش اندکی از سیاستمداران ما همچنان ساده و به دور از تجمل زندگی میکنند، اما بیشتر سیاستمداران به زندگی پرزرقوبرق و کاملاً تجملاتی روی آوردهاند.
مثالهای مشابه زیادی میشود مطرح کرد که مکرر در شبکههای اجتماعی مطرح میشوند و باعث کاهش سرمایه اجتماعی دولت شده است، به همین دلیل جامعه دیگر سخنان مسئولان را جدی نمیگیرد و نظام حکمرانی هم با این رویکرد سیاستمداران، منزلت خودش را از بین برده است.
اقتصاددانان معتقدند، «احساس نابرابری» از خود «نابرابری» بدتر است و زمانی که مردم در کوچه و خیابان و کوه و جنگل شاهد زندگیهای مجلل و پرزرقوبرق سیاستمداران هستند اولین سوالی که در ذهنشان شکل میگیرد این است که چگونه در این وضعیت بد اقتصادی، افرادی که سادهزیستی را ترویج میکنند، خودشان چنین زندگیهایی به هم زدهاند.
در این گزارش با مشورت مصطفی هاشمیطبا، سیاستمدار و محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران به این پرسش پاسخ میدهیم که در روزگاری که وضعیت اقتصادی مملکت و شرایط معیشتی مردم روزبهروز بدتر میشود، تغییر سبک زندگی سیاستمداران چه تاثیرات اجتماعی دارد؟
تغییر سیاستها مهمتر از تغییر سبک زندگی
مصطفی هاشمیطبا معتقد است؛ تغییر سبک زندگی سیاستمداران هیچ تاثیری در اجتماع ندارد؛ بلکه تغییر سیاستهای اجرایی کشور است که موثر است. مثلاً ما در حملونقل عمومی سرمایهگذاری نمیکنیم، در نتیجه مردم هم نمیتوانند از آن استفاده کنند یا مثلاً پنج درصد حملونقل کالای ما ریلی است، چون در آن سرمایهگذاری نکردهایم؛ بنابراین، مردم، شرکتها و موسسههای دولتی از کامیون استفاده میکنند.
اینکه وزیری ژنده بپوشد و نان خشک بخورد مسئله مملکت حل نمیشود، اینها اقدامات پوپولیستی است. شاید خود من در زندگی، کار و روش مدیریتم سادهزیست عمل کرده باشم، اما آن را جار نزدم، این فریبی بود که احمدینژاد مردم را داد که ببینید ظاهر و لباس و زندگی من چگونه است.
بگذارید مسئولان بهترین خودروها را سوار شوند، بهترین لباس را بپوشند و بهترین غذا را بخورند، اما سیاستهای اجرایی مناسبی اتخاذ کنند. اشکال این است که سیاستهای اجرایی غلط را دنبال میکنند و ممکن است بهطور شفاهی هم به گونه دیگری در مورد سیاستهای عمومی صحبت کنند، ولی عملاً چه مجلس، چه مسئولان دولتی و چه دولتهایمان، سیاستهای غلطی را در پیش گرفتهاند.
او میگوید: رئیس مجلس گفته که روزانه 30 میلیون لیتر سوخت قاچاق میشود، مگر نمیدانند منشأ آن کجا و چگونه است؟ با یک دبه که قاچاق نمیکنند! خودشان میدانند قضیه چیست، ولی مایلاند بگویند دلشان میسوزد. رئیس مجلس و رئیسجمهور از منشأ و چگونگی آن اطلاع دارند و مسئله پنهانی نیست. چیپست (Chipset) الکترونیکی نیست که آن را زیر یقه خود بگذارند و ببرند! بلکه روزانه چندصد تریلی سوخت قاچاق میشود. خب جلوی آن را بگیرند! دوست دارند بگویند که دلشان میسوزد، اما عملاً «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند». پس مسئله سبک زندگی نیست، مسئله سیاستگذاری و بعد تصمیمگیری است.
توصیه از جنس توصیههایی که مسئولان میکنند، افراد را « وجیهالمله» میکند، یعنی چهره خوبی از آنها نشان میدهد. وقتی من حرف خوبی بزنم مردم من را آدم خوبی میبینند؛ ولی در عمل، یا نمیتوانم، یا میترسم یا ماجراهای دیگر در میان است! مثلاً افرادی دیگر نمیگذارند کاری را به سرانجام برسانم! خیلیها حرفهای خوب میزنند. مگر همه در انتخابات وعده نمیدهند؟ میخواهند مردم تحسینشان کنند و به آنها رای بدهند. اینطور نیست که اگر کسی ژندهپوش شود حتماً کارش درست میشود. داشتن لباس نامرتب و ظاهر ژولیده و بد هنر نیست؛ دکور است. مثل آنهایی که قیافهشان را دکور اسلامی میکنند، روی پیشانیشان جای مهر میگذارند، تسبیح به دست میگیرند و دائم ذکر میگویند؛ اینها ملاک نیست.
منشأ توصیههای بینتیجه
محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران ایران، نیز معتقد است که منشأ توصیههای بیسرانجام مسئولان، در نبود حزب واحد در کشور است. او میگوید: یک بیماری فراگیر در انتخابات ایران بهویژه انتخابات مجلس و ریاستجمهوری وجود دارد، به این معنا که افرادی در آستانه انتخابات و رقابتهای سیاسی قول و قرارهایی مطرح میکنند که خارج از ظرفیتهای ملی و حتی ظرفیتهای شخصی خودشان است. سرانجام وقتی که فرد به پیروزی میرسد، در مقام تحقق دچار اشکال میشود. یا به خلافگویی مجبور میشود یا بار ناتوانی خود را به گردن دیگران میاندازد با این عنوان که «دیگران نگذاشتند کار کنیم» و فرافکنی میکند. در واقع زمانی که نظام انتخاباتی ما منطبق بر ساختار حزب نیست و افراد به صفت حزبی ماموریت پیدا نمیکنند برای تشکیل دولت یا حضور در مجلس، و فاقد پشتوانههای لازم تخصصی هستند، به این احوالات دچار میشوند.
چنانچه بتوانیم پاشنهآشیل یا این حلقه مفقودهای که در سیاست از آن به عنوان نظام انتخاباتی غیرحزبی نام میبریم، وارد چرخه حزب کنیم و اجازه بدهیم احزاب با هم رقابت کنند، طبیعتاً به بسیاری از این عارضهها پایان خواهیم داد و مشکلات حل خواهند شد. زمانی که حزب ماموریت پیدا میکند تا کاندیدایی را معرفی کند و از آن حمایت کند، مستلزم آن است که برنامههای او را با سیاستهای حزبی تطبیق دهد، واقعبینانه کند، قوانین فرابخشی و فرادستی کشور را که از سوی نهادهای قانونی مصوب شدند مطابقت دهد و به یک برنامه کامل و جامعالاطراف دست پیدا کند و به موازات آن نیروهایی که صلاحیت تحقق آن را دارند به عنوان همکاران رئیسجمهور و چنانچه نمایندگان مجلس بخواهند انتخاب شوند، در کنارشان به عنوان مشاور آمادهسازی کند.
به اعتقاد عطریانفر؛ بهطور کلی اگر این اقدام مبنا قرار بگیرد، بر بسیاری از مشکلات چیره خواهیم شد و شعارهای خلاف نخواهیم داد. طبعاً از مقام آسیبشناسی زمانی که فردی بدون هیچ پشتوانه حزبی یا اگر حزبی هم وجود دارد، در حد شعارهای ابتدایی و مقدماتی، به میدان میآید، به خاطر اینکه صحنه رقابت را به نفع خودش با پیروزی رقم بزند شروع به پرداختن به دغدغههای مردم میکند، بدون اینکه از پیش درباره آن مطالعه کرده باشد. و وقتی به قدرت رسید چون امکانش را ندارد، ظرفیت ملی و کشور پاسخگو نیست، دچار بنبست میشود و مجبور میشود با برخی خلافگوییهای دیگر از زیر بار پاسخگویی به مردم فرار کند.
آقای مسعود پزشکیان جزو معدود شخصیتها و پدیدههایی است که خوشبختانه از این عارضه خودش را نجات داده است. او در آستانه برگزاری رقابتهای انتخاباتی هیچ قول و قراری با مردم مطرح نکرد و زمانی که از او میپرسیدند، برنامه شما چیست، گفت، من به صفت فردی نمیتوانم برنامه داشته باشم، من ماموریت پیدا میکنم که ماموریتها و قوانین مصوب نظام ایران را که در قالب برنامههای پنجساله و قوانین یکساله از سوی مجلس مصوب میشوند، اجرا کنم. طبعاً در این رابطه برنامهای مغایر برنامههای مصوب مجلس نباید داشته باشم. خب این بیان بسیار شرافتمندانه و البته نقدبرانگیز است، اینکه با چنین زاویه نگاهی به بخشی از نیروهای اطراف خود نیز این فرصت را میدهد که او را نقد کنند. آنها میگویند، وقتی فردی میخواهد نامزد انتخابات شود و قدرت بگیرد، چون نمیتواند قول و قرار بدهد، پس به او رای ندهیم. اما مردم هم تقریباً فهمیدهاند که قولها و توصیهها بیشتر سراب است و واقعیت نیست.
باید در قالب یک اتحادیه سیاسی بین احزاب موجود با نهادهای قدرت و نهادهای تقنینی صحبت کنیم و نظام انتخاباتی خودمان را منطبق بر نظام فعالیتهای سیاسی در حزب تعریف کنیم. حزب باید نامزدهای خود را در عرصههای سیاسی به میدان بیاورد و در چنین سازوکاری حتی گروههای رقیب میتوانند با هم همکاری کنند و قوانین مناسبی را به عنوان پیشنیاز تنظیم کنند و به نهاد پارلمان بدهند و آنها بتوانند این هدایت کلی در سطوح عالی قدرت و دستبهدست شدن مدیریتی کشور را انجام دهند تا بر بسیاری از مشکلات فائق بیاییم.
ادا درنیاورید
سالهاست مسئولان ما از سادهزیستی دم میزنند و مردم را به سادهزیستی تشویق میکنند و سادهزیستی مدیران را یکی از نکات برجسته و مثبت زندگی آنان برمیشمارند. این در حالی است که پس از سالها اکنون مردم متوجه شدهاند سادهزیستی مدیران هم فقط در حد حرف و شعار است و پشت پرده زندگی بسیاری از این مدیران و مسئولان به ظاهر سادهزیست چیز دیگری است و مردم سادهدل و از همهجا بیخبر ما نیز کموبیش سادهزیستی مسئولان را باور میکردند.
ایران از نظر منابع خدادادی، و ظرفیتهای جغرافیایی، کشوری ثروتمند است و در ردیف کشورهای بنگلادش یا گینه بیسائو نیست که مردمانشان در فقر و تنگدستی به سر میبرند و چارهای جز سادهزیستی ندارند. اگر در ایران عدالت اجتماعی بهدرستی برقرار شود و توزیع ثروت بین ملت کاملاً دقیق باشد، تمام ملت ما در ناز و نعمت زندگی میکنند و فقیر و نیازمندی باقی نمیماند. ایران علاوه بر آنکه دارای منابع سرشار نفت و گاز و... است، سرزمین بسیار مناسبی برای تجارت، سرمایهگذاری و درآمدزایی است که اگر دیدگاه مسئولان کشور اصلاح و قوانین دستوپاگیر حذف شود، میتوان رفاه و آسایش همه ملت را فراهم کرد و حتی به مستضعفان و فقرای جهان هم کمک کرد.
البته دولتمردان و مسئولان ما با سهیم بودن در ثروت و داراییهای کشور، زندگی لاکچری دارند و چندرغاز یارانه نقدی و سهام عدالت هم برای مردم در نظر گرفتهاند. طبیعی است که چنین مسئولانی درد و رنج نداری و فقر مردم را درک نکرده و تصور میکنند که تمام ملت ایران در رفاه و آسایش هستند. نمیدانند که بسیاری از این مردم حتی توان پرداخت اجاره یک منزل معمولی و هزینه آب و برق خود را ندارند. برای اثبات پولدار بودن ملت ایران هم به هجوم مردم جهت ثبتنام خودرو و پیشخرید سکه و... اشاره میکنند. پرسش بسیاری از مردم این است که چرا مسئولان ما ادای سادهزیستی درمیآورند؟
اصلاً چه کسی گفته سادهزیستی، راه رستگاری است؟ اگر پیامبر اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع) هم مردم را به سادهزیستی توصیه میکردند اول، آن موقع امکانات رفاهی چندانی وجود نداشت و دوم، خودشان این سادهزیستی را سرلوحه زندگی خویش قرار میدادند. حضرت محمد (ص) تمام ثروت و دارایی حضرت خدیجه (س) را نیز در راه پیشبرد دین اسلام بین فقرا تقسیم کردند. پس چرا مسئولان جمهوری اسلامی، سادهزیست نیستند و ثروت کشور را بین فقرا و نیازمندان تقسیم نمیکنند؟
همانطور که مصطفی هاشمیطبا نیز گفت، سادهزیستی به هیچ عنوان افتخار نیست، بلکه نوعی ریاکاری است. ما بر روی دریایی از ثروت نشستهایم و کاسه گدایی به دست گرفتهایم. متاسفانه در حوادث غیرمترقبه منتظر کمکهای بشردوستانه سایر کشورها هستیم یا در این ایام کرونا منتظریم برخی کشورهای دنیا به ما واکسن هدیه کنند.
مسئولان ما بیایند از این پس با مردم روراست باشند و زندگی واقعی خود را به مردم نشان دهند. مردم که حسود و تنگنظر نیستند. چه اشکالی دارد که رئیسجمهورمان در کاخ سعدآباد ساکن باشد و مقامات سایر کشورها را در آنجا به حضور بپذیرد؟ چه اشکالی دارد که وزرا و نمایندگان مجلس ما خودروهای خارجی دارای ایمنی مناسب سوار شوند؟ مردم اکنون موافق هستند که مسئولان ما شاهانه زندگی کنند و برای خدمت کردن به مردم سوار بر خودروهای گرانقیمت خارجی شوند، اما به شرطی که به مردم خودمان هم برسند و اجازه ندهند بیش از این در فقر و تنگدستی باشند. مسئولان کشور کاری کنند که جوانان ایرانی حسرت یک زندگی بیدغدغه را به گور نبرند. بگذارید دعای خیر مردم پشت سر شما باشد.