شناسه خبر : 48703 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

روشنفکران علیه صنعت

روشنفکران چگونه توسعه صنعتی را زیر سوال بردند؟

 

شادی معرفتی / نویسنده نشریه 

در عصر انفجار تکنولوژی‌های نوین، ذهن و احساس ما ایرانیان هنوز نسبت به مسئله توسعه تکنولوژیک گیج‌وگنگ و اراده و عزم ملی ما در اتخاذ یک تصمیم تاریخی برای نزدیک شدن به قدرت تکنولوژیک ضعیف است. روشنفکران، متفکران و سیاستمداران انتزاعی‌اندیش ما، که منقطع از وضعیت تاریخی و جهانی کنونی می‌اندیشند در شکل‌گیری این شرایط بی‌تقصیر نیستند. روشنفکری در ایران، کمتر دغدغه توسعه داشته و حتی گاهی در مقابل آن ایستاده و مانعی برای آن ایجاد کرده است. برخی از جریانات فکری در ایران، صرفاً بر جنبه‌های منفی تکنولوژی و تفکر تکنولوژیک دست گذاشته، هرگز درنیافته‌اند دیری است که تکنولوژی به عنصری اجتناب‌ناپذیر از وضعیت ما تبدیل شده و اگر ملتی به قدرت تکنولوژیک دست نیابد، از صحنه تاریخ حذف خواهد شد و این خطری است که مردم و جامعه کهنسال ما را تهدید می‌کند. ایرانیان، به‌تبع بسیاری از روشنفکران، متفکران، روحانیون و رهبران سیاسی و اجتماعی خود، درک مناسبی از ضرورت توسعه تکنولوژیک نداشته و ندارند. اما چرا روشنفکری ایرانی علیه توسعه ایستاده است؟

استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی

در دهه‌های 1330 تا 1350، با افزایش درآمدهای نفتی، حکومت پهلوی برنامه‌های جاه‌طلبانه‌ای برای مدرن‌سازی آغاز کرد. اصلاحات ارضی، توسعه زیرساخت‌های صنعتی، و ایجاد نهادهای آموزشی مدرن از جمله این تلاش‌ها بودند. مدرن‌سازی در ایران، به‌‌رغم موفقیت‌های زیرساختی، از دیدگاه اجتماعی و فرهنگی ناکام بود. تحصیل‌کردگان ایرانی که به غرب سفر کرده بودند، با مشاهده شکاف میان اصول مدرنیته و واقعیت ایران، به این نتیجه رسیدند که حکومت پهلوی از ابزارهای غربی برای استبداد داخلی استفاده کرده است. با آغاز مدرن‌سازی حکومت پهلوی، روحانیون، روشنفکران و بدنه جامعه در مقابل آن ایستادگی کردند.

پس از جنگ جهانی دوم، گفتمان‌های چپ‌گرا، ضدامپریالیستی و سوسیالیستی در دانشگاه‌های اروپا و آمریکا رشد چشمگیری داشتند. دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی، شاهد رشد گسترده گفتمان‌های مارکسیستی و ضدامپریالیستی در سراسر جهان، به‌ویژه در میان کشورهای جهان سوم بودند. در این دوره، جنگ سرد میان بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی و بلوک غرب به رهبری ایالات‌متحده آمریکا، فضای سیاسی و فکری جهان را دوقطبی کرده بود و کشورهای در حال توسعه به صحنه نبرد ایدئولوژیک این دو قدرت تبدیل شدند. گفتمان‌های ضداستعماری در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، موج استقلال‌طلبی و جنبش‌های ضداستعماری در حال اوج‌گیری بود. این جنبش‌ها غرب را عامل اصلی استثمار، عقب‌ماندگی و وابستگی کشورهای در حال توسعه می‌دانستند و خواستار قطع وابستگی به قدرت‌های استعماری بودند. تحصیل‌کردگان ایرانی طی این دو دهه، به‌شدت تحت تاثیر این گفتمان‌ها قرار گرفتند که غرب را عامل عقب‌ماندگی کشورهای جهان سوم می‌دانستند و خواستار مقاومت در برابر سلطه فرهنگی و اقتصادی غرب بودند. دانشجویان ایرانی در غرب با اندیشه‌های مارکس و لنین آشنا شدند. علاوه بر این حزب توده، نقشی کلیدی در نشر ایدئولوژی‌های چپ‌گرا در میان تحصیل‌کردگان ایرانی ایفا کرد.

میان سه شعار اصلی انقلاب 1357، یعنی «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» استقلال اولین و مهم‌ترین‌شان بود که اساساً شعاری ناسیونالیستی بود. مخالفان رژیم سلطنتی، با خاطره کودتای 28 مرداد، اغلب بر این نکته اتفاق‌نظر داشتند که رژیم پهلوی دست‌نشانده قدرت‌های امپریالیستی غرب بوده و هیچ‌گاه استقلالی از آنِ خود نداشته است. اکثر آنها تحت تاثیر تئوری‌های گوناگون «وابستگی» و نظریه‌های نئومارکسیستی مرتبط با آنها، که در دهه‌های 1950 تا 1970 درباره استعمار جدید رواج یافته بود، بر این مسئله تاکید داشتند که استقلال موضوعی صرفاً سیاسی نیست و ارتباط بسیار نزدیکی با نظام اقتصادی در سطح ملی و بین‌المللی دارد. تئوری‌هایی از این دست اغلب از سوی مارکسیست‌ها بیان می‌شد و ریشه در نظریه معروف لنین در کتابی با عنوان «امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه‌داری» داشت. درون‌مایه نظریه لنین درباره امپریالیسم این بود که دنیا به ملت‌های «سرکوبگر» سرمایه‌داری و ملت‌های «تحت ستم» مستعمره و نیمه‌مستعمره تقسیم شده؛ و به نوعی جنگ طبقاتی در سطح جهانی میان این ملت‌ها در جریان است. از این‌رو، مبارزه انقلابی ملت‌های تحت ستم علیه امپریالیسم برای پیروزی جهانی سوسیالیسم اهمیت حیاتی دارد. انقلاب اسلامی در ایران زمانی شکل گرفت که تئوری‌های گوناگون وابستگی، چه در سطح دنیا و چه در میان روشنفکران و فعالان سیاسی مخالف رژیم سلطنتی، سکه رایج بود. در چنین شرایطی، همه انقلابیون ایرانی، اعم از ناسیونالیست‌ها، چپ‌ها و اسلام‌گرایان بر این نکته تاکید داشتند که استقلال سیاسی به‌تنهایی کافی نیست و دوام نمی‌آورد، مگر اینکه با استقلال اقتصادی تکمیل شود. استقلال اقتصادی به معنی قطع وابستگی به نظام سرمایه‌داری جهانی، کوتاه کردن دست شرکت‌های بزرگ فراملیتی از اقتصاد ایران، بازسازی اقتصاد ملی و بودجه دولتی بدون تکیه بر درآمدهای حاصل از صادرات نفتی و نهایتاً خودکفایی اقتصادی فهمیده می‌شد.

تکنولوژی نشانه قهر الهی است

یکی از نخستین متفکرانی که اندیشه غرب‌زدگی و مقابله با صنعت و تکنولوژی غربی را مطرح کرد، سیداحمد فردید بود. از نظر فردید، انسان امروز، رشد صنعت و تکنولوژی را اصل دانسته، اما همین صنعت باعث ویرانی انسان شده و در واقع نمودی از قهر الهی است. در واقع صنعت و تکنولوژی هل من مبارزخوانی انسان‌ها با یکدیگر و با خداست، هرچند معتقد است نمی‌توان تکنولوژی را یکباره رد کرد. فردید صرفاً از منظری یکسره منفی به تکنولوژی می‌نگرد؛ «نتیجه این متافیزیک علم و صنعت است. آنچه در این علم و صنعت نیست خیر و برکت است. هرچه هست شرّ است». «این تکنولوژی که نشانه قهر الهی است کره زمین را ویران می‌کند.» «علم جدید پندار است... اساسش بر هوای نفس است.» «تاریخ جدید نه جاهدوا فینا بلکه جاهدوا عنا است، جهاد از خداوند تاریخ چهارصد سال غرب است. در آخرین مرتبه آنجا که غضب الهی مسبوق به رحمت اوست غفلت آمد و علم و صنعتی آمد و کشفیات کرد ولی چون مبنایش باطل بوده وِزر و وبال بشر شده.» «تکنولوژی به دست کیست؟ شهوت آخرالزمان زمام آن را دارد، تا آنجا که علم امروز به دست نفس امارّه است که تمام علم بشر را وارد در مسابقه تسلیحاتی کند. وقت غرب، وقت آخرالزمان شیطانی بی‌معنی است.» «بشر سروصدای ماشین را به ندای حق می‌گیرد.» «انسان امروز می‌اندیشد، اما اندیشه او شیطانی است... منطق اروپای غربی، منطق پیشرفتِ علم همان منطق علم بمب‌ساز، نفس علم در خدمت اندیشه شیطانی است.» «این چهارصد سال تاریخ انسان مظهر اسم شیطان شده است.» «غرب شتاب شیطانی است. و عصر حاضر عصر شرور و شتاب اهریمنی است.»

غرب‌زدگی یعنی ماشین‌زدگی

جلال آل‌احمد به‌عنوان یکی از جنجالی‌ترین شاگردان فردید، مفهوم غرب‌زدگی را از او وام گرفت و دغدغه‌های او در مورد توسعه‌نیافتگی ایران در کتاب غرب‌زدگی منعکس شده است. غرب‌زدگی به‌زعم او از بیرون آمده و در محیطی آماده برای بیماری رشد کرده: «غرب‌زدگی، دو سر دارد: یکی غرب و دیگر ما که غرب‌زده‌ایم... برای من، غرب و شرق نه معنای سیاسی دارد و نه جغرافیایی، بلکه دو مفهوم اقتصادی است. غرب یعنی ممالک سیر و شرق یعنی ممالک گرسنه.» از نظر او «غرب‌زدگی مشخصه دورانی از تاریخ ماست که به مقدمات ماشین یعنی علوم جدید دست نیافته‌ایم، مشخصه دورانی از تاریخ ماست که به جبر بازار و اقتصاد و رفت‌وآمد نفت ناچار از خریدن و مصرف کردن ماشینیم».

نخستین، بنیادی‌ترین و مهم‌ترین مفهوم غرب‌زدگی از نظر آل‌احمد، «وابستگی به ماشین» است. از نظر وی، ما تا خریدار ماشین هستیم، فروشنده نمی‌خواهد ما را از دست بدهد، از این‌رو به اعتقاد آل‌احمد، غرب‌زدگی مشخصه دورانی از تاریخ ماست که به مقدمات ماشین، یعنی با علوم جدید و «تکنولوژی» آشنا نشده‌ایم و به جبر بازار و اقتصاد و رفت‌وآمد نفت، ناچار از خرید و مصرف کردن باشیم. در این سیاق بحث آل‌احمد از غرب‌زدگی، «غرب‌زده» به معنای «وابسته» است و نیز تعبیر «ماشین» را می‌توان مترادف با مفهوم و تعبیر تکنولوژی عنوان کرد. از این‌رو بنیادی‌ترین وصف یک جامعه غرب‌زده از نظر آل‌احمد، وابستگی تکنولوژیک به غرب است و همین وابستگی تکنولوژیک است که دومین وصف جامعه غرب‌زده، یعنی «دنباله‌روی سیاسی و اقتصادی از قدرت‌های سیاسی و اقتصادی غربی» را سبب می‌شود؛ چنان‌که جلال این را به معنی آنچه دنباله‌روی در سیاست و اقتصاد می‌نامیم دانسته و آن را حد اعلای تظاهر به غرب‌زدگی عنوان می‌کند. آل‌احمد عموماً غرب را در کتاب «غرب‌زدگی» از منظر اقتصادی معرفی می‌کند؛ یعنی «شامل همه ممالکی است که قادرند به کمک ماشین مواد خام را به صورت پیچیده‌تری درآورند و همچون کالایی به بازار عرضه کنند». با توجه به نوع نگرش آل‌احمد به جهان، وی دنیا را به دو دسته سازنده و مصرف‌کننده ماشین تقسیم می‌کند. می‌توان گفت دریچه نگاه آل‌احمد به غرب بیش از آنکه از مبادی «هستی‌شناختی»، «معرفت‌شناختی» و «ارزش‌شناختی» غرب باشد، از دریچه توجه به تبعات غرب است.

به تعبیر دیگر، آل‌احمد بیشتر متوجه مدرنیزاسیون است تا مدرنیته. از همین‌جاست که مفهوم غرب‌زدگی شکل می‌گیرد. غرب پیشرفته مدرن، سازنده ماشین است و شرق عقب‌مانده سنتی مصرف‌کننده ماشین، اما ماشین تنها یک وسیله مصرف نیست، بلکه از خود اقتضائاتی دارد. حرف اصلی جلال این است که ما نتوانسته‌ایم شخصیت فرهنگی و تاریخی خودمان را در قبال ماشین و هجوم جبری‌اش حفظ کنیم. ما در مقابل غرب مضمحل شده‌ایم. جلال در تلاش برای حفظ هویت فرهنگی ایرانیان در مقابل هجوم ماشین است و نمی‌خواهد سنت‌های اجتماعی، قربانی ماشینیسم ناشی از مدرنیته غرب شوند.

آل‌احمد ضمن بیان دلایل و ریشه‌های غرب‌زدگی در ایران، به مظاهر پیشرفت غرب نیز اشاره کرده و پیشرفت‌های شکل‌گرفته در ممالک غرب را ناشی از «رنسانس»، «ظهور انقلاب صنعتی»، «اختراع برق»، «کشف قطب‌نما»، «کشف نیروی بخار»، «جانشینی بورژوازی به جای فئودالیسم» و همچنین «اخذ فنون و معارف اسلامی در طی جنگ‌های صلیبی»، «به دست آوردن مواد خام ارزان از شرق و غارت آنها» و «کشف هند و آمریکا» می‌داند.از نظر او «در مقابل تکنیک، ما هنوز در عصر علی‌بابا و چهل دزد هستیم و مشغول تقلید آن فرمول جادویی هستیم برای گشایش در، اما برای ما در پشت این در، جواهری نهفته است. بهتر آن است که دست از این لجبازی و عبارت جادویی برداریم». جلال آل‌احمد می‌گوید: «باید به درک کارکرد اصلی که گشایش در را فرمان می‌دهد دست یافت.» همین جملات کافی‌اند برای اثبات این امر که آل‌احمد نمی‌خواهد دیگر مصرف‌کننده باشد، بلکه می‌خواهد سازنده باشد، اما چگونه؟ آل‌احمد می‌گوید: «حرف اساسی این مختصر در این است که ما نتوانسته‌ایم شخصیت اصلی خودمان را در قبال ماشین و هجوم جبری‌اش حفظ کنیم.»

آل‌احمد چاره غرب‌زدگی را غلبه بر رعب و هراس از ماشینیسم غرب عنوان می‌کند و معتقد است، ما در مواجهه با عالم تکنولوژیک و مدرن غرب، سه راه بیشتر نخواهیم داشت: نخست «نفی عالم مدرن و در خود فرورفتن»؛ دوم «تسلیم تکنولوژی و ماشینیسم غرب شدن» و راه سوم که آل‌احمد چاره‌ای جز آن راه نمی‌شناسد «جان این دیو ماشین را در شیشه کردن» و آن را به اختیار خویش درآوردن است. باید ماشین را ساخت و داشت، اما در بندش نباید ماند و گرفتارش نباید شد. چون ماشین وسیله است و هدف نیست. هدف، فقر را از بین بردن است و رفاه مادی و معنوی را در دسترس همه خلق گذاشتن. مگر ماشین چیزی جز اسبی است دست‌آموز بشریت و به قصد خدمت او؟

او در مقابل تکنولوژی و تولید ماشین دچار نوعی دوگانگی است؛ از یک‌سو معتقد است برای غلبه بر غرب‌زدگی، یعنی وابستگی به غرب، نیازمند تکنولوژی و تولید ماشین هستیم؛ اما از سوی دیگر نیل به تکنولوژی و قدرت تولید ماشین، ما را با خطر تکنولوژی‌زدگی و ماشینیسم مواجه می‌کند، سپس می‌نویسد: تازه وقتی ماشین را ساختیم، ماشین‌زده خواهیم شد. درست همچون غرب که فریادش از تکنولوژی و ماشین به هواست.

پس از جلال، علی شریعتی با وام گرفتن از اندیشه غرب‌زدگی، «بازگشت به خویشتن» را مطرح کرد. او به توسعه به‌عنوان یک مسئله ایدئولوژیک نگاه می‌کرد و معتقد بود که مدرنیزاسیون غرب‌محور، نه‌تنها به وابستگی اقتصادی منجر شده، بلکه بحران معنوی و فرهنگی در جامعه ایجاد کرده است.

شریعتی استدلال می‌کرد که کشورهای غربی از طریق القای الگوهای فکری و اقتصادی خود، استعمار جدیدی را بر کشورهای جهان سوم تحمیل کرده‌اند. او بر این باور بود که جوامع اسلامی، به‌ویژه ایران، به‌جای خلق الگوهای مستقل، درگیر تقلید کورکورانه از غرب شده‌اند و لازم است که به خویشتن خویش بازگردند.

17

تکنولوژی مردم را بنده خود ساخته است

سیدحسین نصر از سنت‌گرایان، یکی دیگر از منتقدان تجدد است و ادعا می‌کند که عصر نو که ویژگی آن طغیان انسان علیه خداوند، جدایی عقل از نور راهنمای خرد و کمبود فضیلت است به منجلاب آشفتگی، انحطاط و نادرستی انجامیده است. او در مورد وضع خاص ایران، طغیان فکری خود را در برابر غرب تهدیدکننده و وسوسه‌گر، در قالب چهار استراتژی زیر بیان می‌کند: اول، احیای سنت‌های اصیل فکری ایران از راه جان‌بخشی دوباره به فلسفه و عرفان اسلامی. دوم، هشدار به ایرانیان در مورد سرشت علوم، فلسفه و تکنولوژی غربی و خطراتی که اخذ آنها برای فرهنگ ایران به بار می‌آورد. سوم، آگاه کردن ایرانیان از فرهنگ‌ها و تمدن‌های آسیا به‌عنوان وزنه‌ای متعادل‌کننده در برابر نفوذ تمدن غرب و چهارم، کوشش در ایجاد راهی که از طریق آن حفظ اصالت فرهنگی ایران در برابر فرهنگ، تکنولوژی و علوم غربی امکان‌پذیر شود. وی معتقد است که نه‌تنها اثرها، بلکه شالوده‌های تمدن مدرن را باید بی‌اعتبار دانست و به نقد جامع از تجدد و سکولاریسم پرداخت. رضا داوری از دیگر شاگردان فردید نیز غرب را یک کلیت و مجموعه‌ای واحد می‌داند. به اعتقاد او، انتقاد باید با هدف گرفتن انسان‌باوری و تجدد به‌عنوان معروف‌ترین میراث آن، تفکر غربی را بی‌اعتبار کند. غرب یک نحوه تفکر و عمل تاریخی است. به نظر وی، علم و تکنولوژی توام با باور و ارزش است. تکنولوژی مجموعه‌ای از اشیا و ابزار نیست، بلکه یک ذات و شیوه تفکر است که بر جهان تسلط یافته است. داوری، در پی نفی مطلق غرب است. از نظر او، تکنولوژی نه‌تنها مردم را ارباب خود نکرده، بلکه آنان را فرمانبردار خود کرده است؛ یعنی وسیله آزادی به ابزار اسارت تبدیل شده است و می‌گوید: غرب مجموعه‌ای یکپارچه است و نمی‌توان چیزهایی را به دلخواه از آن برگزینیم. در نتیجه باید به سرنوشت خود غرب بیندیشیم، نه به سرنوشت فردفرد غربیان.

مونتاژ، وابستگی به غرب را بیشتر می‌کند

انقلابیون مسلمان نیز چه از منظر غرب‌ستیزی و چه از منظر سنت‌گرایی، تکنولوژی را نفی می‌کردند و صنعت ایرانی را یکسره مونتاژ می‌دانستند. ابوالحسن بنی‌صدر یکی از مشهورترین انقلابیونی است که عقاید اقتصادی‌اش را به تفصیل منتشر کرده و در مقالات اقتصادی‌اش ادعا می‌کند که شرکت‌های چندملیتی اقتصاد کشور را به دست گرفته‌اند و «بورژوازی آلت دست دولت»، ذخیره‌های گرانقدر کشور را برای خرید کالاهای تجملی و مصرفی هدر می‌دهد و صنایع مدرن به‌ویژه صنایع مونتاژ، وابستگی کشور به غرب را بیشتر می‌کند. برای پایان دادن به این وضعیت اسفبار، ایران باید از وابستگی به غرب رها شود، به خودکفایی به‌ویژه خودکفایی در تولید مواد غذایی دست یابد، به ایجاد صنایع بومی بازگردد و در زمینه نظری «اقتصاد اسلامی» را تدوین کند.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها