شناسه خبر : 48734 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دشمنان دشمن

چرا ایران رابطه با شرق را انتخاب کرده است؟

 

نوید رئیسی / مشاور علمی نشریه 

شعار «نه شرقی، نه غربی» بر سردر وزارت خارجه ایران برای دهه‌ها مهم‌ترین نماد جهت‌گیری سیاست خارجی حکومت تازه‌تاسیس بعد از انقلاب ۱۳۵۷ بود. به‌رغم این پیشینه، سیاست خارجی ایران طی سال‌های اخیر گسترش روابط با کشورهای شرقی به‌ویژه چین و روسیه را در اولویت قرار داده است. آخرین نمونه از این چرخش، امضای توافق‌نامه جامع راهبردی ایران و روسیه توسط رئیس‌جمهور ایران، مسعود پزشکیان، و همتای روسی او، ولادیمیر پوتین، در 26 دی‌ماه 1403 بود. برخلاف گمانه‌زنی‌های اولیه، در این توافق‌نامه هیچ نشانه‌ای از تشکیل یک ائتلاف نظامی وجود نداشت و متن آن تنها به جزئیات روابط نزدیک ایران و روسیه که از زمان تهاجم به اوکراین در سال 2022 تعمیق شده است، رسمیت می‌بخشید. ایده توافق‌نامه جامع راهبردی ایران و روسیه به‌عنوان جایگزینی برای آخرین معاهده مهم ایران و روسیه در سال 2001، برای اولین‌بار در سال 2020 مطرح شد. در آن زمان، ایران، پس از بازگشت تحریم‌ها و ناکامی در بهبود روابط با غرب در چهارچوب برجام، در پی یافتن شرکایی جدید به‌ویژه در شرق بود. بر همین اساس، ایران مجموعه‌ای از موافقت‌نامه‌های همکاری را با سایر کشورها به امضا رساند. اولین مورد از این موافقت‌نامه‌ها در مارس 2021 با چین امضا شد. این قرارداد بیست‌و‌پنج‌ساله که امضای آن با هیاهوی بسیار همراه بود، رویاپردازی‌هایی را در مورد سرمایه‌گذاری 400 میلیارددلاری چین در ایران مطرح می‌کرد. البته، این توافق در عمل دستاورد چندانی نداشت و حجم تجارت و سرمایه‌گذاری دو کشور در سال‌های بعد تغییر نکرد. پس از امضای قراردادهای مشابه با ونزوئلا و سوریه، روسیه گزینه منطقی بعدی بود. تا پیش از تهاجم تمام‌عیار روسیه به اوکراین، روابط این کشور با ایران محدود بود. در واقع، روسیه هیچ‌گاه در میان شرکای تجاری ایران جایگاه بالایی نداشته و مهم‌ترین نقش‌آفرینی آن در ایران، مشارکت در ساخت نیروگاه اتمی بوشهر بوده است. با وجود این، زمانی که ارتش روسیه در سال اول تهاجم به اوکراین به حمایت نظامی ایران نیاز پیدا کرد، روابط بین دو کشور به‌سرعت تا آن حد عمیق شد که دیگر اسناد رسمی پیشین به‌اندازه کافی منعکس‌کننده آن نبود. البته، معاهده‌ای که ولادیمیر پوتین و مسعود پزشکیان امضا کردند، همانند مورد چین، با ده‌ها عبارت انتزاعی مانند «تایید تعهد به»، «آرزوی» و «تسهیل» تنها خلاصه‌ای بوروکراتیک از وضعیت موجود بود.

چگونه می‌توان تمایل ایران به گسترش روابط با چین و روسیه را در چهارچوبی سازگار با شعار «نه غربی، نه شرقی» انقلاب تحلیل کرد؟ آیا روابط متاخر سه کشور را می‌توان به منزله اتحاد جدیدی از رژیم‌های غیردموکراتیک در نظر گرفت؟ پاسخ را باید در تسلط «سیاست هویت» بر ایران پس از انقلاب جست‌وجو کرد.

سیاست هویت و رابطه با غرب

«سیاست هویت» به مجموعه‌ای از ایده‌ها در مورد یک جامعه سیاسی خاص اشاره دارد که سیاستمداران از آن برای مشروعیت بخشیدن به جهت‌گیری‌های کلی سیاست خارجی استفاده می‌کنند. سیاست هویت تقریباً همیشه با یک تعریف از «ما در مقابل آنها» مشخص می‌شود. بر همین اساس، سیاست هویت اغلب با خلق افسانه‌هایی خاص در مورد ویژگی‌های متمایزکننده «ما» آغاز می‌شود و در ادامه، با شیطان جلوه دادن «دیگری» تداوم می‌یابد. گرچه این ادراک منفی از دیگری معمولاً بر تجربه‌های کوتاه‌مدت واقعی مبتنی است اما اغلب توسط رهبران کاریزماتیک در خدمت مشروعیت‌بخشی به سیاست‌های رژیم قرار می‌گیرد. این بدان معناست که سیاست هویت به سمت مهم جلوه دادن تصورات ذهنی در تصمیمات سیاست خارجی تمایل دارد تا واقعیت‌های عینی. با این حال، افسانه‌ها همیشه از این قدرت برخوردار هستند که به‌عنوان فرضیه‌های کلیدی برای تعریف نقش و جایگاه دیگران و شکل‌دهی به شیوه برخورد با آنها مورداستفاده قرار گیرند و چهارچوبی را برای درک اقدامات متقابل توسعه دهند. خطر زمانی است که این هویت‌های برساخته در فرهنگ سیاسی ملت‌ها نهادینه می‌شوند و با ایجاد وابستگی به مسیر، فاصله گرفتن سیاستمداران از آنها را به امری دردناک تبدیل می‌کنند.

یکی از برجسته‌ترین نظریه‌هایی که به سیاست هویت می‌پردازد، «برخورد تمدن‌ها»ی ساموئل هانتینگتون است. هانتینگتون استدلال می‌کند که روایت‌های مبتنی بر هویت با تغییر شیوه درک دولت‌ها از خود و دیگران، سیاست خارجی را هدایت می‌کنند. او نشان می‌دهد که هویت‌های ملی و ایدئولوژیک، مانند شکاف جنگ سرد بین غرب سرمایه‌داری به رهبری ایالات‌متحده و شرق کمونیستی به رهبری اتحاد جماهیر شوروی، از لحاظ تاریخی بر اتحادهای جهانی تاثیری عمیق داشته‌اند. هانتینگتون معتقد است که هویت‌های فرهنگی و مذهبی منابع اصلی درگیری در جهان پس از جنگ سرد خواهند بود. بر همین اساس، او شکاف میان دنیای غرب و جهان اسلام را به‌عنوان عنصر مرکزی شکل‌دهنده به منازعات معاصر مطرح می‌کند. این رویکرد هویتی را می‌توان برای تحلیل روابط خارجی ایران به کار گرفت.

ادراک ایرانیان از هویت خود با پیش‌فرضی از عظمت و احساس برتری همراه بوده و ملی‌گرایی همواره در ایران طرفداران بسیار داشته است. با پیروزی انقلاب 1357 تعریف رسمی هویت در ایران دستخوش یک تغییر بنیادین شد: اسلام‌گرایی جایگزین ملی‌گرایی و مفهوم پیشامدرن «امت» جانشین «ملت» شد. بر اساس این خودانگاره جدید، امت مسلمان ایران همان مردمان پیشتازی بودند که باید از توده‌های تحت ستم در برابر نظم جهانی سلسله‌مراتبی شیطانی و ظالمانه محافظت می‌کردند. روشن است که این خودانگاره نیاز به آنتاگونیستی داشت که بتواند خود را در برابر آن تعریف کند: نقش آنتاگونیست توسط غرب، به‌ویژه ایالات‌متحده آمریکا، اشغال شد. ایالات‌متحده در این نقش تنها یک قدرت استثمارگر اقتصادی که منابع طبیعی ایران را طی دوره پهلوی به یغما برده بود، نبود بلکه همچنین یک قدرت استثمارگر فرهنگی و مروج «غرب‌زدگی» بود که هویت فرهنگی و اصیل ایرانیان به‌عنوان یک امت اسلامی را در معرض تهدید قرار داده بود. این تصور ضدآمریکایی در لفاظی‌های انقلابیون و به‌دنبال آن، در گفتمان سیاسی ایران نهادینه شد و کشور را به مسیر قطع هرگونه ارتباط با ایالات‌متحده کشاند. بر همین اساس، هر اقدام آمریکا به‌عنوان تلاشی برای براندازی انقلاب اسلامی تلقی شد: ورود شاه به آمریکا برای معالجه، تلاش ایالات‌متحده برای توسعه روابط با دولت موقت و حتی، سرنگونی ناخواسته یک هواپیمای غیرنظامی ایرانی همگی به‌عنوان ترفندهایی برای به شکست کشاندن انقلاب تلقی شدند.

غلبه سیاست هویت بر روابط ایران و آمریکا تنها به یک طرف محدود نمی‌شود؛ آمریکا در این نگرش هویتی با ایران شریک است. ریشه سیاست هویت در آمریکا به بحران اشغال سفارت این کشور در ایران در سال 1357 بازمی‌گردد. به‌دنبال این بحران، نام ایران با تروریسم گره خورد و در نگاهی هویتی، ایران به‌عنوان سرچشمه شرارت معرفی شد. نتیجه تسلط سیاست هویت بر روابط ایران و آمریکا، شیطان‌سازی مداوم از یکدیگر بوده است. همین نگرش موجب شده تا همه تلاش برای مصالحه با سوءظن متقابل به شکست کشیده شود. این نگرش همچنین ایران را به سمت روابط نزدیک‌تر با چین و روسیه که هر دو در مخالفت با هژمونی ایالات‌متحده با ایران شریک هستند و مدل‌های جایگزینی از روابط بین‌الملل ارائه می‌دهند، سوق داده است.

سیاست هویت و روابط با شرق

چین، روسیه و ایران همگی نظم بین‌المللی تحت رهبری ایالات‌متحده را تهدیدی برای حاکمیت و منافع خود می‌دانند و این هویت مشترک باعث تقویت همکاری بین این کشورها شده است. حتی پیش از آغاز سیاست «نگاه به شرق» در دوره ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد و دبیری علی لاریجانی در شورای عالی امنیت ملی، وزیر امور خارجه دولت سیدمحمد خاتمی، کمال خرازی، ابراز تمایل کرده بود که ایران بخشی از «مثلث استراتژیک» پیشنهادی یوگنی پریماکوف بین روسیه، چین و هند به‌عنوان «اتحادی از چهار تمدن با نژادهای مختلف» باشد. همانند مسکو و پکن، روایت تهران در مورد «جهان چندقطبی» پس از جنگ سرد، بر نقش اساسی سازمان‌های غیرغربی و کشورهایی مانند ایران، هند، برزیل، چین و روسیه در تغییر تمرکز قدرت در سطح جهان تاکید دارد. در این میان، تحریم‌های ایالات‌متحده علیه ایران عامل مهمی بود که ایران را به سمت مشارکت بیشتر با کشورهایی که مایل به سرپیچی از فشار ایالات‌متحده هستند، سوق داد. از این دریچه، چین و روسیه دو کشور کلیدی بودند که ممکن بود فرصت‌هایی را برای سرمایه‌گذاری، انتقال فناوری و تجارت فراهم کنند. باید توجه داشت که اگرچه همسویی بین سه کشور ایران، روسیه و چین می‌تواند در صورت تعمیق و تداوم نشان‌دهنده روند گسترده‌تری از اتحاد دولت‌ها برای مقابله با تحریم‌های ایالات‌متحده باشد، اما روابط ایران با روسیه و چین تاکنون شامل یک همسویی یکپارچه و کامل نبوده است. 

نقطه آغاز روابط ایران و روسیه به دوره پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بازمی‌گردد که طی آن، روسیه به تامین‌کننده اصلی تسلیحات ایران تبدیل شد. البته، ایران در آن زمان گزینه‌های بسیار محدودی برای خرید نظامی در اختیار داشت. برای سال‌ها، روابط روسیه و ایران واقعاً معامله‌ای بود و چیزی فراتر از نیازهای ایران به تجهیزات خاص را شامل نمی‌شد. این روند اولین بار با جنگ داخلی سوریه دستخوش تغییر شد: پس از جنگ سوریه، روابط بین روسیه و ایران از لحاظ نظامی و دیپلماتیک بسیار عمیق‌تر و گسترده‌تر شد. البته، اصطکاک همیشه در رابطه وجود داشت: اغلب ایرانیان از روس‌ها به خاطر فریب در پرونده هسته‌ای مکدر هستند؛ برخی حتی گامی فراتر رفته و این گمان را تبلیغ می‌کنند که روس‌ها در نهایت ایران را در بزنگاه‌های حساس تنها می‌گذارند. بخشی از نزدیکی کنونی دو کشور ایران و روسیه ناشی از این است که هر دو در سطح بین‌المللی با وضعیت مشابهی مواجه شده‌اند. پس از توافق برجام در سال 2015 چنین به نظر می‌رسید که ایران به سمت غرب غلتیده است. با این حال، عقب‌نشینی دولت ترامپ از برجام در سال 2018 و ظهور تندروها در ایران، تهران را بر آن داشت تا سیاست بازچرخش به سوی شرق را در پیش بگیرد. این به همکاری نزدیک‌تر ایران و روسیه منجر شد. در این میان، آنچه شراکت ایران و روسیه را تسریع کرد، تهاجم روسیه به اوکراین بود. برای مدت زمانی طولانی ایران برای تامین تجهیزات نظامی به روسیه متکی بود، اما اکنون روسیه برای اولین بار نیازمند تجهیزات نظامی ایران شده بود. تهاجم روسیه به اوکراین همچنین موجب شد تا شکاف میان کشورهای غربی و روسیه گسترش یابد. تعمیق شکاف غرب-شرق این اعتمادبه‌نفس را در ایران ایجاد کرد که «قدرت‌های بزرگ» دیگر قادر نخواهند بود دور هم جمع شوند و به ایران فشار بیاورند. تا پیش از جنگ، روس‌ها با ایران همانند یک شریک کوچک‌تر برخورد می‌کردند و تنش و سوءظن شدیدی بین دو طرف حاکم بود. البته، این تنش‌ها و سوءظن‌ها مبنای تاریخی مستحکمی هم داشت. پس از تهاجم روسیه به اوکراین، پوتین برای پیروزی نیروهای روسی یا دست‌کم نباختن جنگ در اوکراین تا حدی به ایران نیازمند شد. او همچنین به لحاظ سیاسی علاقه‌مند بود تا پای ایران و سایر کشورها را به این گرداب خودساخته باز کند. دامی که ایران در آن گرفتار شد. به هر حال، اهرم تامین تجهیزات نظامی، رابطه ایران و روسیه را تا حدی تغییر داد و موجب شد تا دو کشور به شرکای برابرتری تبدیل شوند: ایران اکنون انتظار دارد که روس‌ها از او در سازمان ملل محافظت کنند.

گسترش روابط ایران با چین از منطقی مشابه با روسیه پیروی می‌کند. تقاضای شدید چین برای نفت و سیاست خارجی بی‌طرف و غیرمداخله‌گر آن، این کشور را به یک مشتری جذاب نفت ایران از ابتدای قرن اخیر تبدیل کرده است. چین همچنین به بزرگ‌ترین منبع واردات کالاهای تولیدی ایران تبدیل شده است. تحریم‌های غرب انگیزه‌ها برای همکاری‌های متقابل را تشدید کرده است. برای نمونه، نه‌تنها ایران بلکه روسیه هم از به‌کارگیری ارز چین در معاملات اقتصادی به جای دلار آمریکا استقبال می‌کنند. علت آن است که معاملات مبتنی بر یوآن کمتر در خطر تحریم‌های مالی بین‌المللی قرار دارند. فشارهای اقتصادی مستمر غرب همچنین ایران را مجبور کرده است تا برای توسعه صنعت نفت و گاز خود به چین روی آورد. ایران در سال 2004 یک پروژه توسعه 25ساله نفت و گاز را با شرکت‌های نفتی چینی امضا کرد و از آن زمان تاکنون نیز قراردادهای دیگری از جمله مشارکت راهبردی جامع سال 2021 بین دو کشور تبادل شده است. البته، پیشرفت اجرایی این قراردادها بسیار کند بوده است زیرا بسیاری از شرکت‌های چینی همانند همتایان غربی‌شان نگران تحریم‌های بین‌المللی و فشارهای آمریکا هستند. در نهایت، چین همانند روسیه، یکی از منابع اصلی تامین تسلیحات نظامی و از آن مهم‌تر، تجهیزات نظارتی و کنترل اعتراضات برای ایران بوده است. بیش از این، بخشی از پیشرفت صنعت تسلیحات داخلی در دهه‌های 1980 و 1990، مرهون مهندسی معکوس تسلیحات چینی بود. در این میان، گرچه چین پای چندین تحریم سازمان ملل علیه برنامه‌های هسته‌ای و موشک‌های بالستیک ایران را امضا کرده و انتقال تسلیحات به ایران را، به‌ویژه پس از سال 2006، کاهش داده است اما با خرید نفت ایران به‌طور غیرمستقیم از پروژه‌های نظامی ایران حمایت کرده است. روابط اقتصادی با چین یکی از عوامل کلیدی تاب‌آوری ایران در برابر تحریم‌های اقتصادی بوده است.

جمع‌بندی

سیاست هویت نقشی محوری در شکل دادن به روابط بین‌المللی ایفا می‌کند و بر چگونگی تعریف دولت‌ها از منافع، متحدان و مخالفانشان تاثیر می‌گذارد. این تسلط سیاست هویت بر روابط پرتنش ایران و ایالات‌متحده بوده که ایران را به سمت مشارکت نزدیک‌تر با چین و روسیه سوق داده است. با این حال، مشارکت راهبردی ایران با روسیه و چین دست‌کم با سه مانع مواجه است. اول، در روابط ایران هم با چین و هم با روسیه، هیچ نقطه مشترک ایدئولوژیکی جز رقابت و تنش با غرب وجود ندارد. روابط ایران با روسیه و چین عمدتاً معاملاتی بوده و منافع راهبردی را شامل نمی‌شود. مرور این واقعیت که تهاجم روسیه به اوکراین مستقیماً به شکست مذاکرات هسته‌ای وین برای احیای برجام منجر شد می‌تواند از این منظر حائز اهمیت باشد. باید توجه داشت که اساساً شراکت اقتصادی مستحکم روسیه و ایران ناممکن است زیرا هر دو کشور تا حد زیادی محصولاتی مشابه را صادر و وارد می‌کنند. دو کشور هم‌اکنون نیز بر سر ناوگان نفتکش‌های بازار سیاه و مقاصد آنها با یکدیگر رقابت دارند.

دوم، هم روسیه و هم چین خواهان حفظ روابط خوب خود با سایر کشورهای منطقه به‌ویژه عربستان سعودی و امارات هستند. بنابراین، آنها همواره مراقب هستند به‌گونه‌ای با ایران همکاری نکنند که از سوی ابوظبی و ریاض تعبیر به دشمنی شود. این امر آزادی مانور این کشورها را محدود و ایران را ناراضی می‌کند. در این میان، چین به‌طور خاص نسبت به خطر افتادن جریان سرمایه‌گذاری و صادرات نفت در نتیجه افزایش سطح درگیری‌ها بسیار حساس است. نگاهی به آمارها نشان می‌دهد که تجارت ایران و چین در سال 2023 تنها حدود 32 میلیارد دلار بوده است. مقایسه این رقم با تجارت 107 میلیارددلاری با عربستان سعودی و 97 میلیارددلاری با امارات تردیدی در انتخاب چین باقی نمی‌گذارد. سرمایه‌گذاری چین در این کشورها نیز بسیار بیشتر از سرمایه‌گذاری‌های این کشور در ایران است. وقوع درگیری گسترده می‌تواند به منافع روسیه نیز آسیب برساند، اما چینی‌ها در برابر این نگرانی آسیب‌پذیرتر هستند. شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد ایالات‌متحده از چینی‌ها درخواست کرده است تا در مورد موضوعاتی فراتر از مسئله هسته‌ای مانند حملات حوثی‌ها علیه کشتیرانی در دریای سرخ مداخله کنند و آنها نیز این موضوعات را از مسیر کانال‌های دیپلماتیک با ایران در میان گذاشته‌اند.

سوم، سیاست داخلی می‌تواند یک چالش اساسی در برابر شراکت استراتژیک ایران با روسیه و چین قرار دهد. ایران امروز شاهد شکاف‌های بسیار عمیق میان احساسات نخبگان حاکم و مردم عادی نسبت به روابط با چین و روسیه است. هرگاه خبری از توافق ایران با یکی از این دو کشور به گوش می‌رسد، این شکاف‌ها بلافاصله ظاهر می‌شوند. به‌عنوان نمونه، در سال 2021، زمانی که توافق‌نامه مشارکت استراتژیک جامع 25ساله بین ایران و چین امضا شد، مردم عادی به‌طور گسترده نسبت به استثمار ایران و به خطر افتادن حاکمیت کشور ابراز نگرانی کردند. این بدان معنی است که یک تحول سیاسی بزرگ می‌تواند به وارونگی یا تجدیدنظر قابل‌توجه در روابط متقابل منجر شود. به نظر نمی‌رسد که روسیه و چین نسبت به این شکاف‌ها ناآگاه باشند.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها