امکان فوران آشوب در شهر گوتَم
در 1404 کجا ایستادهایم؟
فرض ما این است که در سال 1404 قرار داریم و اغلب شعارهای اقتصادی کاندیداهای ریاستجمهوری سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری در دولت جدید اجرایی شده یا در شرف اجرایی شدن است. یعنی به 40 میلیون نفر ایرانی یارانه 450 هزارتومانی پرداخت میشود. وام ازدواج 500 میلیون تومان شده، دو میلیون مسکن در حال ساخت است و رئیسجمهور جدید هم سعی کرده مشکلات بورس را سهروزه حل کند و چهار سال است که تلاش میکند آمریکاییها را به التماس بیندازد. دکتر محمد طبیبیان میگوید اگر چنین وعدههایی عملیاتی شود میتوانیم مطمئن باشیم که شهر گوتَم پرآشوبتر و پرمخاطرهتر شده است. دکتر طبیبیان تاکید میکند که مشکلات اقتصادی کشور از راه پرداخت بیشتر یارانه و وام حل نمیشود. یگانه راه موجود رشد پایدار اقتصادی است که وجه سیاسی و بینالمللی هم دارد، که این مهم هم با رویکردی که برخی کاندیداهای ریاستجمهوری قرار است در پیش بگیرند، محقق نخواهد شد.
♦♦♦
یکی از پرسشهای مطرحشده در سال 1400 وعده پرداخت یارانه نقدی 450 هزارتومانی برای 40 میلیون نفر بود. فرض کنیم این وعده اجرایی شده و اکنون که در سال 1404 قرار داریم، میخواهیم ببینیم اجرای این سیاست چه اثری بر اقتصاد ایران گذاشته است؟ در نظر داشته باشید که ما با ماشین زمان چهار سال جلو رفتهایم و جنابعالی در سال 1404 دارید برای ما از اثرات این سیاست میگویید.
این وضعیت را تقریباً میتوان شبیه به زمان آقای احمدینژاد منهای درآمد نفت دانست. در دوران ریاستجمهوری ایشان، درآمد نفتی فراوان و بیسابقه بود و او در یک مقطع با افزایش قیمت حاملهای انرژی پرداختی انجام داد که به خاطر وجود درآمدهای نفتی در آن سال اثر واقعی داشت. اما بعد از آن دیگر چنین امکانی وجود نداشت و سالهای بعد مجبور شدند از هرجایی که ممکن است پول فراهم کنند تا پرداختها را انجام دهند. اندکاندک هم تورم، حجم بودجه را بالا برد و ارزش واقعی این پرداختها را کم کرد و پرداختها هم به روندی عادی تبدیل شد که اکنون هم در زندگی خانوارها اثر واقعی چشمگیری ندارد. در این چهار سال هم وضعیت، همینگونه خواهد بود. درآمد نفتی هم وجود ندارد که برای تامین کالا روی آن بشود حساب کرد. پس چنین پرداختهایی جز اینکه تورم شدیدتری ایجاد کند، اثر چندانی به بار نخواهد آورد و بههمریختگی بزرگی را در سیستم مالی و بودجهای ایجاد خواهد کرد. همین حالا هم سیستم مالی کشور خیلی شکننده است و منابع درآمدی کفاف هزینههای بودجه را نمیدهد و اضافه کردن بر بار هزینهها به غیر از مشکلات بیشتر نتیجهای به همراه نخواهد داشت و بنابراین با فرض اتخاذ این سیاست در سال 1404 تورمی به شدت بالاتر از تورم فعلی خواهیم داشت و مشکلات اجتماعی بیشتری نیز بهتبع آن ایجاد خواهد شد.
نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری در سال 1400 بارها مطرح کردند که «جوانان ازدواج کنند، مسکن با ما». یکی از نامزدها گفت یک میلیون مسکن میسازم و دیگری گفت دو میلیون مسکن خواهم ساخت. اکنون که در سال 1404 هستیم، به نظر شما دولت چه تعداد مسکن ساخته و کلاً سیاست ساخت مسکن توسط دولت چه اثری بر اقتصاد گذاشته است؟
اجازه بدهید من پیشگویی نکنم اما اشتباه بزرگی است اگر فکر کنیم که دولت میتواند مشکل مسکن را با خانهسازی حل کند. نامزدهایی که چنین پیشنهادهایی را مطرح میکنند، بد نیست سابقه صدساله تلاش دولتها برای رفع مشکل مسکن را مطالعه کنند. متاسفانه فیالبداهه و بدون توجه به تاریخچه امور، اظهارنظرهای شگفتانگیزی میشود. یکبار با یکی از دوستان، صد سال تلاش دولتها برای حل مشکل مسکن را مرور کردیم و گزارشی هم تهیه شد. همه دولتها مرتکب چنین خطاهایی شدهاند و تکرار راههایی که در گذشته امتحان شده، جز گرفتن همان نتایج گذشته ثمر دیگری نخواهد داشت. به این آقایان باید گفت که مشکلی که فکر میکنید صرفاً مشکل مسکن است به مجموعهای از مشکلات مختلف از جمله مهاجرت برمیگردد. اینکه در سالهای مختلف سیاستهای نامناسب اقتصادی دولتها، مردمی را که از هر کجا وامانده میشوند، به چند مرکز مشخص هدایت میکند که یکی از این مراکز تهران است. بنابراین اگر بخواهیم به صورت کلی به وضعیت مسکن در کشور نگاه کنیم میبینیم که در بعضی مناطق اصلاً مسکن اضافه وجود دارد و در مقابل در بعضی از مناطق با کمبود مسکن روبهرو هستیم. حالا اگر قرار باشد در مناطقی که کمبود مسکن وجود دارد مدام مسکن ساخته شود، چه خواهد شد؟ اکنون ببینید که برای تهران چه اتفاقی افتاده است؟ تمام باغات و فضای سبز اطراف تهران به زمینهای مسکونی تبدیل شده و باز هم مسکن در این شهر کم است. ببینید چه فاجعهای در این شهر و شهرهایی که بیش از اندازه بزرگ شدهاند رخ داده است. بسیاری از زمینهای مرغوب و کشاورزی در این شهرها که قابل جایگزینی هم نیستند تبدیل به مناطق مسکونی شده در حالی که مشکل هم همچنان پابرجاست. حالا اگر قرار بر این باشد که باز این روند طی شود، فکر میکنید در سال 1404 چه اتفاقی خواهد افتاد؟ به میزان بیشتری خانه کمکیفیت یا نیمهتمام ایجاد خواهد شد، مقداری دیگر مسکن در پورتفوی دارایی بعضی خانوارها قرار خواهد گرفت و همچنان مشکل کمبود مسکن برجا میماند. عدهای هم برای انتخابات 1404 دوباره خواهند گفت که خانه کم ساخته شده و ساخت مسکن را شعار انتخابات خود میکنند. در حالی که مساله مسکن اصولاً با خانهسازی دولت حل نمیشود و دهها مساله مختلف است که بحران کمبود مسکن را ایجاد کرده است. به نظر من اگر دولتی وارد این کار شود به غیر از اینکه هزینه و ضایعه ایجاد کند و مقداری هم در جهت توسعه شهرهای بیقواره اقدام کند، دستاورد دیگری نخواهد داشت. همیشه وقتی میخواهند تمدنها را از نظر تاریخی بررسی کنند، یکی از مشاهدات مورد توجه آنها شهرسازی است. یعنی مثلاً اگر بخواهید درباره تمدن فرانسه و یونان و روم و چین قدیم بررسی انجام دهید، یکی از مشاهداتی که درباره آن بحث میکنید، شیوه شهرسازی است. اکنون هم شیوه شهرسازی ما برای تاریخ آینده، کیفیت مدیریت سیاسی کشور را نشان خواهد داد. شیوه شهرسازی کشور اکنون به هم ریخته است و سیستم شهری برای تنظیم و تداوم حیات و زیست باکیفیت کارساز نیست. برای سالهای گذشته آلودگی، بههمریختگی و بیقوارگی، تراکم جمعیت، خانههای کمکیفیت، زیربناهای معیوب و... یکی از شاخصهای تمدن ماست. حالا عدهای میخواهند همین شیوه گذشته را برای آینده هم ادامه دهند.
همین حالا هم که وام ازدواج برای زوجین حداکثر 100 میلیون تومان است، نه نظام بانکی توان پرداخت تسهیلاتش را داشت و نه زوجهای جوان توان پرداخت اقساطش را. با این حال شعار پرداخت فوری وام ۵۰۰ میلیونتومانی به زوجین جوان مطرح شد. باز هم فرض میگیریم فرد پیروز در انتخابات 1400 این طرح را اجرایی کرد. اکنون که در سال 1404 هستیم، چه اتفاقی در اقتصاد ایران رخ داده است؟ نظام بانکی چه وضعی دارد؟
درجه سادهانگاری که در ذهن بعضی از آقایان وجود دارد شگفتانگیز است، تصور آنها این است که جوانان ازدواج نمیکنند چون منتظرند وام ازدواج آنها تصویب شود تا بتوانند ازدواج کنند. در حالی که باید به فکر شغل و حصول درآمد قابل کسب جوانان و ظرفیت اقتصاد برای نگهداری نیروی انسانی بود. عدهای فکر میکنند جوانان آماده ازدواج نشستهاند و فقط در انتظار وام ازدواجاند تا به محضر بروند. ببینید وضعیت در جامعه ایران به چه صورت است. جوانان از ازدواج گریزان هستند چون شغل ندارند و آینده خود و فرزندانشان را مبهم میبینند. اکنون به خاطر همین ابهام، ازدواج برای عدهای به کار موقت تبدیل شده است. ازدواج سفید رواج یافته که خود مشکلات اجتماعی ایجاد میکند. این رویدادها به این دلیل نیست که به جوانها وام نمیدهند! به نظر من صورت مساله اشتباه تعریف شده است. مساله ازدواج نکردن به وام ربط ندارد. اگر جوانان درآمد و آینده داشته باشند و بدانند که در زندگی و آینده آنها نااطمینانیهای کلان وجود ندارد، خودشان ازدواج میکنند و تشکیل خانواده میدهند. محرک تشکیل خانواده داشتن پول زیاد نیست؛ امید به آینده است. در دوره جوانی ما افراد با پول کم ازدواج میکردند چرا که تصور میکردند مشکلات مالی زندگی در آینده قابل حل است. مگر در زمان قبل از انقلاب و طی همه تاریخ گذشته به کسی وام ازدواج میدادند؟ این آقایان فکر میکنند برای رفع مشکلات همه زمینهها باید پول پرداخت کرد. عجیب است واقعاً. برای اینکه بهبود زندگی برای ملتی اتفاق بیفتد کالای واقعی لازم است و پول کاری از پیش نمیبرد. پول فقط تورم ایجاد میکند. این درس اول اقتصاد کلان است. در اثر افزایش حجم پول مازاد بر افزایش تولید ملی فقط تورم ایجاد میشود. حالا هر اسمی میخواهید روی آن بگذارید، یارانه، وام ازدواج و وام مسکن و...؛ تا هر زمان نتوانستید تولید ملی را پایدار کنید و رشد قابل ملاحظهای ایجاد کنید، هیچ مشکل اقتصادیای حل نخواهد شد. هر اقدام دیگر فقط مساله ایجاد خواهد کرد. بنابراین اگر این شعار در سال 1404های آینده عملی شود به غیر از اینکه یک آشفتگی جدید در سیستم بودجهای، بانکی و مالی، اجتماعی و اقتصادی ایجاد کند، دستاورد بیشتری نخواهد داشت.
یکی دیگر از وعدههایی که در سال 1400 مطرح شد، این بود که یکی از نامزدها گفت: مشکل بورس سهروزه قابل حل است. فرض کنیم همان شخص رئیسجمهور شده است و ما الان در سال 1404 هستیم، آیا مشکلات بورس حل شده است؟ اصولاً این وعده درست بود؟
ابتدا بهتر است کاندیدایی که این موضوع را مطرح کرده توضیح دهند که منظورشان از مشکلات بورس دقیقاً چیست که قرار است سهروزه حل شود؟ آیا منظور ایشان این است که سهروزه میشود کسانی را که به عنوان اخلالگر شناخته میشوند یا عناوین مشابه دارند، دستگیر و زندانی کرد؟ یا مدیران موجود برکنار و از دوستان کسانی منصوب شوند و با این نوع اقدامات مشکل حل خواهد شد؟ چطور میشود چنین وعدهای داد؟ در سه روز میتوان کدام مشکل بورس را حل کرد؟ یک مشکل بزرگ بورس دخالت دولت است. بازار سهام نماد کارکرد مکانیسم بازار است. در ایران، دولت در بازارها دخالت کرده و اجازه نداده مکانیسم بازار در هیچ کجا شکل بگیرد. یکی از آنها بازار سهام است. در کشور ما نهتنها بازار سهام، بازار سهام نیست که بازار رسمی اتومبیل هم وجود ندارد. قیمتها بر مبنای دستور است. بازار رسمی نان، گوشت، لبنیات و... هم وجود ندارد، بلکه بازار سیاه وجود دارد. در همه این حوزهها دولت دخالت میکند و قیمتگذاری و تحمیل و تنبیه میکند. با این اقدامات در همه بازارها از جمله بازار سهام آشفتگی ایجاد کرده است. دولت مدام میخواهد قیمت را کنترل کند. اگر عدهای پیدا شده باشند که در بازار سهام سودی برده باشند تعجب میکنند که چرا باید عدهای سود کسب کرده باشند و اگر عدهای هم ضرر کرده باشند میشنویم که میگویند جبران ضرر این افراد به عهده دولت باید باشد. بازار سهام هم قربانی سیاستهایی است که کارکرد اقتصاد آزاد را نمیفهمند. از همه بحثهای آقایان معلوم است که هیچ برداشتی از پارادایم اقتصاد آزاد و مبتنی بر بازارهای رقابتی ندارند. شاید یکی از دلایلی هم که آن را قبول ندارند این است که اصلاً مفاهیم را بلد نیستند. یک دلیل احتمالی دیگر هم این است که این دخالتها منافع بزرگی ایجاد کرده که بعضی از کاندیداها نمایندگان آن منافع هستند و به نفع حامیانشان نیست که سیستم اقتصاد آزاد پیاده شود، این است که سعی میکنند به هر شکل ممکن، در آن اخلال ایجاد کنند. از مباحث مختلفی که مطرح میشود میتوان فهمید که اکثراً یک اقتصاد دولتی کنترل مرکزی و دستوری را در پس ذهن دارند و میخواهند برای پیشبرد برنامههای خود از طریق روشهای آمرانه، اداری و تنبیهی استفاده کنند. اگر بخواهند این مسیر را در پیش بگیرند میتوانیم بگوییم که در سال 1404 چیزی به جز یک پوسته از بازار سهام باقی نخواهد ماند به علاوه اینکه روزگار و سرمایه افرادی که منابع مالی خود را به بازار آوردهاند هم به باد رفته است.
یکی از نامزدها در جریان انتخابات 1400 قول داد سالانه برای یک میلیون نفر شغل ایجاد کند. وقتی از ایشان پرسیدند چگونه؟، پاسخ داد: «70 درصد ظرفیتهای اقتصادی کشور غیرفعال است. با فعال شدن این ظرفیتها میتوانیم سالی یک میلیون شغل ایجاد کنیم.» اکنون قرار است در سال 1404 باشیم، به نظر شما ایشان موفق شده چهار میلیون نفر از جمعیت بیکاران کم کند؟
به نظرم میرسد از اساس این حرف که ظرفیتی در کشور عاطل است اشتباه است. باید پرسید از کدام ظرفیت حرف میزنید و چرا ظرفیتهایی عاطل مانده است؟ آیا منظور این است که دولت وقت بلد نبود ظرفیتهای عاطل را به راه بیندازد و آقای کاندیدا بلد است؟ این نگاه درست نیست. عملکرد اقتصاد ما همین است و میزان پتانسیل آن هم در شرایط موجود همین است که میبینید. ظرفیت عاطلی وجود ندارد. کارایی ناچیز به دلایلی برمیگردد که باید درباره آن بحث کرد و آنها را برطرف کرد. یکی از دلایل آن نبود انگیزه و زمینه سرمایهگذاری است. مادامیکه سرمایهگذاری نشود ظرفیتی که بشود از آن بهرهبرداری کرد وجود ندارد. یکی از الزامات استفاده بیشتر از ظرفیتهای موجود باز کردن تجارت خارجی است. باید بتوانیم مراوده با کشورهای دیگر را افزایش دهیم که از طریق آن مراوده ورود منابع، تکنولوژی، ماشینآلات و ابزاری که لازم است صورت بگیرد و امکان صادرات و دسترسی به بازارهای دیگر هم فراهم شود. اگر قرار باشد در برنامههای کاندیدایی برقرار کردن رابطه با کشورهای غربی که ماخذ این امکانات هستند، منتفی اعلام شود، طبیعتاً کار بیشتری نمیتوان کرد. ظرفیتی هم وجود ندارد که مورد استفاده قرار گیرد بلکه ظرفیتهای موجود کشور هم از آنچه اکنون هست بیشتر فرسوده خواهد شد. در چنین شرایطی هم اشتغال ایجاد نخواهد شد. اشتغال زمانی ایجاد خواهد شد که یک بازار کار آزاد وجود داشته باشد که در آن به کارایی پاداش پرداخت شده و به عدم کارایی پرداخت نشود. اگر شما چنین بازاری نداشته باشید، نیروی کار با حد ظرفیت و کارایی پایین، دستمزد پایین خواهد داشت. اشتغال هم اغلب اداری خواهد بود، عدهای بر روی صندلی در ادارات مینشینند که تظاهر میکنند کار میکنند و دولت هم که یک حقوق بخور و نمیر به آنها میدهد، تظاهر میکند که پرداخت میکند.
یکی دیگر از نامزدها قول داد اگر رئیسجمهور شود، کاری میکند که آمریکاییها برای برداشتن تمام تحریمها التماس کنند. اگر دست بر قضا ایشان رئیسجمهور شد و تلاش کرد آمریکاییها را به التماس کردن از ایران وادار کند، به نظر شما اکنون که در سال 1404 هستیم چه شرایطی خواهیم داشت؟
شاید کاندیدای عزیزی که این موضوع را مطرح کرده است روشهای نبوغآمیزی داشته باشد که دیگران را به التماس بیندازد ولی آن آمریکا نخواهد بود. افرادی که چنین مسائلی مطرح میکنند باید بگویند که چه ابزاری در جعبه ابزار حکومت برای به التماس انداختن هر کسی وجود دارد که تاکنون به کار نرفته و باید اکنون به کار بیفتد؟ تجربه دهها سال گذشته نشان میدهد که دائماً در جنگ با امپریالیسم بودند و جنگ با استکبار درونمایه دائمی سخنرانیها بوده است. باید دید آن طرف جنگ، یعنی آمریکا که آن طرف جنگ بوده است چه تاثیری از این جنگ پذیرفته است و ما چه تاثیری پذیرفتهایم. من بعید میدانم که این آقای کاندیدا هم بیش از روندی که در گذشته طی کردیم، بتواند کاری انجام دهد. آمریکا علاقه خود به خاورمیانه را از دست داده است زیرا دیگر نگران نفوذ کمونیسم نیست و نفت هم اهمیت خود را از دست داده است. اوباما در یک سخنرانی بعد از ریاستجمهوری گفت خاورمیانه مثل شهر گوتَم در فیلم داستانی جوکر است. اهالی شهر گوتَم در آن فیلم به جان یکدیگر افتاده و روزگار همدیگر را سیاه کرده بودند. این شهر پرآشوب و پرمخاطرهای بود که در آن زندگی مردم عادی به دلیل بحران، قتل، انفجار و تخریب گروههای معارض فلاکتبار شده بود. در آن شهر داستانی، یک جوکر هم هست که او از همه آسیبرسانتر و مخربتر و نابکارتر و ضایعهسازتر و قاتلتر است. اوباما گفت جوکر خاورمیانه هم نیروهایی مثل داعش و طالبان هستند. وقتی تصور آنها بر این است که خاورمیانه جایی است که مردم، اقوام، پیروان مذاهب، ملتها و گروههای سیاسی و اجتماعی به جان هم افتادهاند و قاعده زندگی خاورمیانهای مانند شهر گوتَم است؛ این جای نگرانی است. به عراق، سوریه، لبنان، عربستان، یمن، پاکستان و افغانستان نگاه کنید. وضعیت ترکیه و کردها، آذربایجان و ارمنستان را بررسی کنید، در منطقهای که مردم از حکومتها بیزار و حکومتها از مردم بیمناک هستند مانند مصر و بحرین... ببینید چه وضعیتی وجود دارد. همه جا به هم ریخته است، امیدی به آینده و حل شدن مسالهای نیست. آیا قرار است ما هم قسمتی از این گوتَم باشیم؟ در چنین شرایطی چطور میتوانیم قدرتی را که میگوید میخواهد منطقه را کلاً ترک کند و برود، چنان که از افغانستان نیروها را خارج میکند و در مورد عراق هم همین برنامه را دارد، برای عربستان و کشورهای عربی هم اهمیت سابق را قائل نیست، به التماس بیندازیم؟ نامزد محترم ریاستجمهوری بهتر است بگویند که چطور میتوانند چنین کنند. نگرانی من این است که رئیسجمهوری بر سر کار بیاید که تا سال 1404 نهتنها هیچ قدرت خارجی را به التماس نینداخته باشد، بلکه شهر گوتَم را پرمخاطرهتر و پرآشوبتر کرده باشد.