وعدههای غربالشده
دلبری به وقت رایخواهی و دلشکنی به وقت اجرا
توزیع قدرت سیاسی در ایران بر پایه ساختار مستقرگونهای است که نهادهای حکومتی بیشترین سهم از کل و انواع قدرت را در اختیار دارند. سهم نهادهای حکومتی مثل دولت، مجلس و قوهقضائیه و نیز نهادهای بالادستی آنها مثل نهاد رهبری، شورای امنیت ملی، شورای نگهبان نسبت به سهم نهادهای مدنی مانند بنگاهها و حزبهای سیاسی فاصله و شکافی پرناشدنی به حساب میآید. بیقدرتی نهادهای مدنی مثل حزبهای سیاسی راه را برای نقشآفرینی آنها در بازی قدرت فروکاسته و پیامدهای آن در گذر زمان آشکار شدهاند. یکی از این پیامدهای بیقدرتی نهادهای مدنی در سیاست این است که هیچ حزب قدرتمندی در ایران وجود واقعی ندارد تا بتواند شهروندان دارای رای را بهگونهای سامان دهد که به فرد معرفیشده از سوی حزب برای انتخاب شدن در مسیر به دست آوردن مقام ریاست جمهوری رای دهند. شهروندان البته حق دارند نسبت به توانایی افراد معرفیشده از سوی حزبهای موجود بیاعتنا باشند چون در جریان زاد و رشد حزب و فرد معرفیشده قرار ندارند. در چنین فرآیندی است که انتخابات ریاست جمهوری در ایران رنگومزه ویژهای دارد و این رنگومزه با نظارت گسترده شورای نگهبان بر اساس قانون ویژهتر میشود.
رئیسجمهور ناگهانی و بیبرنامه
ساختارهای سیاسی ایران در توزیع قدرت که به طور خلاصه در بالا توضیح داده شد یک پیامد بزرگ داشته و دارد و آن پدیده رئیسجمهور ناگهانی است. به این معنی که در آخرین روزهای باقیمانده به انتخابات در دورههای قبلی ناگهان سیدمحمد خاتمی که با نوعی ترک سیاست به کنج کتابخانه ملی پناه برده بود از سوی جناح سیاسی چپ اسلامی رو میشود و در یک فضای هیجانی بر رقیب قدرتمند خود در ساختار حکومت یعنی اکبر ناطقنوری غلبه میکند. این اتفاق هشت سال بعد در انتخابات سال 1384 رخ داد و ناگهان فردی تقریباً ناشناس در برابر بزرگان روزگار مثل آیتالله فقید هاشمیرفسنجانی و نیز آیتالله کروبی و حتی علی لاریجانی برنده انتخابات میشود.
همین داستان در سال 1392 رخ داد و در شرایطی که بیشتر شهروندان انتظار داشتند کسی مثل آیتالله هاشمیرفسنجانی در انتخابات حاضر باشد او جایش را به حسن روحانی داد که در میان شهروندان شناختهشده نبود، ستاره میدان انتخابات شد و حالا پس از هشت سال ریاست آماده رفتن میشود. از آنجا که رئیسجمهورهای سهگانه پس از 1376 ناگهانی انتخاب میشوند برنامه تدوینشده و ازپیشاندیشیدهای هم ندارند. به همین دلیل و با توجه به شگفتیهای رخداده در جریان انتخابات، کاندیداها برای رای آوردن، دادن وعدههای پوپولیستی و رانتپاشی از راه یارانه و ارزانسازی داراییها مثل زمین و منابع بانکی و بودجههای عمومی و بخششهای عجیب را چاره کار میبینند. دستکم از سال 1384 تا امروز و همراه با پنجمین دوره انتخابات از تاریخ تازه یادشده و سیزدهمین دوره ریاست جمهوری شاهد حضور رئیسجمهور ناگهانی خواهیم بود که وعده میدهد.
دلربایی در هنگامه نیاز به رای
هفت نفر از کسانی که از غربال شورای نگهبان بیرون آمدهند و به اصطلاح خود این شورا احراز صلاحیت شدهاند در روزهای تازه سپریشده و در معرفی برنامههای خود و نیز مناظرهها یکی پس از دیگری از وعدههای خود برای توزیع نقدی و غذایی در میان مردم به ویژه اقشار کمدرآمد رونمایی کردند. عبدالناصر همتی که از نیمه دوم سال 1379 به ریاست بانک مرکزی منصوب شد و خود را اقتصاددان معرفی میکند در هنگامه به دست آوردن دل شهروندان و دلربایی از آنها که کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری ایران شده است در گفتوگو با شبکه خبر سیمای جمهوری اسلامی اعلام کرد: «برنامه من از ابتدا این بوده که به هر خانواری که در سه دهک پایین درآمدی قرار میگیرند، باید ماهانه حداقل یک میلیون تومان پرداخت شود.» پیش از او، محسن رضایی، دیگر نامزد انتخابات ریاستجمهوری ایران هم وعده داده بود: «به ۴۰ میلیون ایرانی، چیزی حدود ۳۵۰ هزار تومان یارانه پرداخت خواهیم کرد که با ۹۱ هزار تومان یارانه فعلی، ۴۵۰ هزار تومان یارانه نقدی میدهیم.» آقای رضایی در پاسخ به این پرسش اعلام کرده که منابع هشت میلیارددلاری پرداخت یارانه ۴۵۰ هزارتومانی را از محل فروش بنزین و گازوئیل به قیمت واقعی به دهک ثروتمند و عرضه آن به دهکهای ۹گانه دیگر به صورت ترجیحی و همچنین از محل صرفهجویی در نهادههای دامی و اساسی تامین خواهد کرد؛ بدون آنکه قیمتها تغییر اساسی کند و کمبود بودجهای رخ بدهد. امیرحسین قاضیزادههاشمی، دیگر نامزد انتخابات ایران هم از طرح خود برای پرداخت فوری وام ۵۰۰ میلیونتومانی به زوجهای جوان خبر داده و سعید جلیلی هم گفته که در صورت پیروزی در انتخابات، غذای مورد نیاز روزانه همه شهروندان را برای تامین ۲۵۰۰ کالری با استفاده از سبدی متنوع از غذاها تضمین و تامین خواهد کرد. ابراهیم رئیسی که از او به عنوان پیشتاز نظرسنجیهای انتخاباتی یاد میشود برخلاف دوره پیشین که وعده سه برابر کردن رقم یارانه نقدی دهکهای پایین درآمدی را داده بود، این بار به مقوله ساخت مسکن ارزان پرداخته است. اما تجربه نشان داده است در هنگامه اجرای این وعدههای دلبرانه به سختی میرسند و شهروندان را دلشکسته و سردرگم میکنند.
با فرض اجرایی شدن
در صورتی که وعدههای دادهشده از سوی کاندیداها به رایآوری آنها منتهی شده و هرکدام از آنها بخواهند به وعدههای خود عمل کنند اقتصاد ایران با توجه به وضعیتی که دارد در بدترین تلههای پوپولیستی گرفتار شده و تعادل در سطح و نقطه پایینتر از نیاز کشور در حال حاضر را نیز به بیتعادلی کشانده و روزگار بدتر خواهد شد. تامین منابع مورد نیاز برای تحقق هرکدام از وعدههای دادهشده جز با برداشت از حساب سپرده شهروندان در بانکها که به نابودی این منابع منجر میشود و جز با سنجاق کردن درآمد مورد نیاز به بودجه عمومی یا برداشت از سهم صندوق توسعه ناممکن است. به طور مثال با قیمتهای امروز دلار اجرای وعده آقای محسن رضایی نیازمند درآمد هشت میلیارددلاری است که در شرایط موجود تحریمها دستیابی به آن سختترین کارهاست. با فرض اینکه کاندیدای پیروز بخواهد به وعدههای خویش عمل کند به هم خوردن نسبتهای موجود در منابع و به هم خوردن تعادل نسبی موجود و تیرهتر شدن وضعیت کسبوکار حتمی است. این اتفاق وقتی رخ میدهد معنایش این است که باید این روش و این کار ادامه یابد و دولت بعدی را نیز گرفتار میکند. کاری را که احمدینژاد کرد، با دادن یارانه 45 هزارتومانی سرانه که البته در دوره خودش 45 دلار بود اگر دولتهای فعلی انجام دهند با توجه به جمعیت 84میلیونی نیاز به منابع ارزی هنگفتی دارد یا باید ریال آن از جامعه ایرانی تامین شود که به سونامی پولپاشی و شتابان شدن نرخ تورم منجر میشود. اگر وعدههای ارائهشده هر کاندیدای هفتگانه به ویژه کاندیداهای اصولگرایان بخواهد اجرا شود باید خلق منابع تازه در دستورکار قرار گیرد و این در وضعیت درآمدهای ارزی و ریالی و رشد پایین ناخالص داخلی آسیب جدی به ساختارهای پولی و بانکی خواهد زد و نظام بودجهریزی فعلی را نیز بدتر از گذشته میکند. کاش سازمان مبارزه سیاسی در ایران بهگونهای بود که رئیسجمهور ناگهانی با وعدههای دلبرانه و ساختارشکن نیز نداشتیم. در روزهای باقیمانده از تبلیغات کاندیداها کاش چارهای شود که راه دادن وعدههای دلبرانه را ببندد و کاندیداها برای رای آوردن به واقعیتها توجه کنند. اقتصاد ایران تابآوری پیشین برای برآورده کردن این وعدهها را ندارد و پیامد آن در سیاست و در رخدادهای احتمالی اجتماعی ناشناس و البته ترسناک خواهد بود. مسخره کردن نهاد دولت از سوی شهروندان یکی دیگر از پیامدهای اجرای ناقص و کوتاهمدت وعدههای دادهشده است و این نهاد اعتبار فروکاستهشده امروز را نیز از دست خواهد داد و تنها یک اسم از این نهاد اصلی اجرایی باقی میماند.